مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • اردیبهشت 1403
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30 31        




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 179
  • دیروز: 99
  • 7 روز قبل: 1127
  • 1 ماه قبل: 2945
  • کل بازدیدها: 447077




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • عظيمه رحيميان
  • زهرا پورپيرعلي




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      به افتخار دارو خانه پروردگار   ...

    به افتخار

    داروخانه پروردگار

     

    هویج حلقه شده شبیه چشم انسان است. مردمک و عنبیه و خط نوری که

    به چشم میرسد درست مانند چشم انسان میباشد. تحقیقات نشان میدهدکه مصرف هویج باعث افزایش جریان خون در عملکرد چشم میشود.

     

    وقتی گوجه فرنگی رو از وسط دو نیم میکنید چهار تا خونه میبینید که قرمزه ودقیقا مثل قلب هستش که اون هم قرمزه و چهار تا بخش مجزا داره .

    تحقیقات نشون داده که گوجه فرنگی خون رو تصفیه میکنه .

     

    حبه های انگور روی خوشه شبیه قلب هستش و هر دونه اون

    شبیه سلولهای خونی. امروزه تحقیقات نشون داده که

    انگور برای حیات قلب بسیار مفیده.

     

    مغز گردو شبیه مغز انسان هستش. نیم کره راست و نیم کره چپ .

    قسمت بالای مغز و پایین مغز. حتی چین خوردگی های و

    پیچیدگی های اون هم شبیه نئوکورتکس میباشد .

    در حال حاضر میدانیم که گردو ۳۶ مرتبه نورونهای پیام رسان

    به مغز را گسترش میدهد.

     

    تا حالا به لوبیا قرمز دقت کردین؟ درسته … شبیه کلیه انسان هست .

    تحقیقات نشون داده که لوبیا قرمز در بهبود عملکرد کلیه نقش بسزایی داره .

     

    ساقه کرفس شبیه به استخوان است و این نوع از سبزیجات

    در استحکام استخوان بسیار موثر میباشد. استخوانها تشکیل شده

    از ۲۳٪ سدیم و کرفس هم ۲۳٪ سدیم داره . چنانچه

    در رژیم غذایی شما سدیم وجود نداره کرفس میتونه این کمبود رو جبران کنه .

     

    آوکادو و گلابی و بادمجان برای سلامت سرویکس و رحم در خانمهابسیار موثر میباشد. امروزه تحقیقات نشان میدهد که اگر خانمهادر هفته یک عدد آوکادو مصرف نمایند هورمونهای آنها متعادل میشود واز بروز سرطان رحم جلوگیری میکند . جالبه که بدونید ۹ ماه از شکوفه کردن آوکادو تا رسیدن میوه آن طول میکشه .

     

    سیب زمینی استامبولی شبیه لوزالمعده هستش که

    باعث تعادل قند خون در بیماران دیابتی می شود .

     

    زیتون به سلامت و عملکرد تخمدان کمک میکند.

     

    گریپ فروت و پرتقال و انواع مرکبات شبیه غده های شیری هستند ودر سلامت سینه و جنبش غدد لنفاوی در سینه موثر است .

     

     

    پیاز شبیه سلولهای بدن میباشد. امروزه تحقیقات نشان داده است

    که پیاز نقش مهمی در خروج مواد زائد در بدن را داراست و

    باعث ریزش اشک و شستشوی لایه مخاطی چشم میگردد.

    اگه مطالب مفیدی خوندی پس حد الامکان به هر کی دوست داری بفرست استفاده ببره.

    موضوعات: همه, اطلاعات عمومی  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1393-05-23] [ 12:05:00 ب.ظ ]





      سفارشات حضرت محمد (ص)به حضرت فاطمه   ...

    سفارشات حضرت رسول به حضرت فاطمه.س.

    یا فاطمه هیچ زنی نیست که دیگ غذایش را بشوید مگر انکه خدواند او را از گناهان وخطا ها می شوید.

    یا فاطمه هیچ زنی نیست که هنگام نان پختن عرق کند مگر آنکه خداوند بین او و جهنم هفت خندق قرار دهد

    یا فاطمه هیچ زنی نیست که لباس ببافد (بدوزد) مگر آنکه خداوند برای هر نخی صد حسنه می نویسد وصد گناه محو می کند

    یا فاطمه هیچ زنی نیست موی فرزندان خود شانه بزند وبشوید ولباس آنان را بشوید .مگر آنکه خداوند برای هر مویی حسنه ای بنویسد و برای هر موی گنای را پاک کند واو رادر چشم مردم زینت دهد.

    یا فاطمه بهتر وبرتر از همه اینها رضای خدا ورضای مرد از همسرش است .رضای همسر رضای خدا وغضب همسر غضب خدا می باشد

    یا فاطمه هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آنه بهشت بر او واجب میشود.

     

    امام صادق عليه السلام:

    هيچ زنى نيست که شوهرش را يکبار اب دهد (يک ليوان )مگر اينکه اين رفتار براى او از عبادت يک سال که روزهايش را روزه بگيرد وشبهاىش به شب زنده دارى مشغول باشد بهتر است وخداوند در عوض هر بار که شوهرش را اب دهد, شهرى در بهشت براى او بنا مى کند وشصت گناه از او مى امرزد.

    وساىل الشيعه ج 20 ص 39

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 11:59:00 ق.ظ ]





      ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﺁﻗﺎﯼ ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﺠﺎﺏ   ...

    ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﺁﻗﺎﯼ ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﺠﺎﺏ :

    ” ﺁﻗﺎ ﺍﺻﻼ ﺩﯾﻨﻮ ﻣﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﮐنﺎﺭ .. ﺑﯿﺎ ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺁﻧﻮ ﻣﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﮐﻨﺎﺭ..

    ﺣﺠﺎﺏ ﯾﻪ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﻋﻘﻠﯿﻪ … ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﻋﻘﻞ ﺳﺎﻟﻤﯽ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﻪ

    ﺑﻪ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﮕﻮ : ﺣﺎﺿﺮﯼ ﺷﻮﻫﺮﺕ %99 ﻋﺸﻘﺶ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻪ %1

    ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﺯﻥ ﺩﯾﮕﻪ ؟ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﺑﮕﻪ ﻣﻦ ﺣﺎﺿﺮﻡ ؟؟

    ﭘﺲ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﺸﻘﺶ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻪ

    ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﺮﻭ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺷﻮﻫﺮ ﻣﺮﺩﻣﻮ ﺑﺪﺯﺩﯼ … ﯾﻪ ﺟﻮﺭ

    ﻟﺒﺎﺱ ﻧﭙﻮﺵ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ %1 ﻋﺸﻖ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﻭ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻨﯽ

    ﺣﺠﺎﺏ ﯾﻪ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﻋﻘﻠﯿﻪ .. “

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, عفاف و حجاب  لینک ثابت



     [ 11:54:00 ق.ظ ]





      مناظره امام رضا   ...

    عده ای از حضرت رضا علیه السلام خواهش کردند که در حضور مأمون در مناظره‌ای در مورد امامت شرکت کند. امام پذیرفت، مجلسی تشکیل شد و «یحیی بن ضحاک سمرقندی» برای بحث با او دعوت شد.

     

    امام فرمود:« بپرس!»

     

    او گفت: « شما بپرسید ای پسر رسول خدا تا ما به سؤال شما افتخار کنیم.»

     

    امام فرمود:«ای یحیی، نظر تو درباره کسی که ادعا می‌کند راستگوست ولی به راستگویان، نسبت دروغ‌گویی می‌دهد، چیست؟ آیا چنین کسی راستگو و پیرو دین حق است یا دروغگو؟»

     

    یحیی مدتی به فکر فرو رفت و چیزی نگفت.

     

    مأمون گفت: « چرا جواب نمی‌دهی؟ »

     

    یحیی گفت: « سؤالی از من کرد که نمی‌توانم پاسخ دهم.»

     

    مأمون از حضرت رضا علیه السلام پرسید:« منظورتان از این سؤال چه بود؟»

     

    امام فرمود:« من از یحیی با کنایه پرسیدم اگر ابوبکر راستگو بوده، پس راویان صادق و راستگو که گفته اند ابوبکر بر فراز منبر رسول خدا اعلام کرد: « شما مرا امیر خود قرار دادید ولی من بهتر از شما نیستم.» باید این سخن هم راست باشد و اگر این سخن ابوبکر راست است می گوییم امیر باید از رعیت بهتر باشد، پس ابوبکر امام نیست.

     

    همچنین از قول ابوبکر نقل کرده اند که گفته است: « من شیطانی دارم که مرا وسوسه می کند و من گرفتار او هستم.» اگر ابوبکر راستگوست و این سخن هم راست است، پس نمی تواند امام باشد چون شیطان نمی تواند در امام تصرف کند و نیز از عمر نقل کرده اند که گفته است: « امامت ابوبکر یک کار ناگهانی و بدون مقدمه بود که خداوند ما را از شر آن حفظ کرد؛ پس هر کس این کار را تکرار کند، او را بکشید. »

     

    اگر عمر راستگو بود پس امامت ابوبکر به نظر عمر هم صحیح نبوده و اگر دروغ گفته که خودش برای زعامت و رهبری مسلمین لیاقت ندارد. »

     

    سخن حضرت که به اینجا رسید مأمون آن چنان عصبانی و ناراحت شد که بی مقدمه فریادی کشید که همه آن عده متفرق شدند.

     

    سپس رو کرد به بنی هاشم و گفت: « مگر من نگفتم حضرت رضا(ع) را شروع کننده بحث قرار ندهید و بر علیه او جمع نشوید؟ اینها علمشان از علم رسول الله است.»

     

    منابع:

     

    بحارالانوار، ج 10، ص 348. ح 6.

     

    از مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 404 - 405.

     

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1393-05-21] [ 08:07:00 ب.ظ ]





      میدانید یک مرده چه احساسی دارد ؟   ...

    ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را از اول بخوانيد،،،

     

     

     

     

     

     

     

    گفتند:"ما تا قبر نگهبان تو هستيم”

     

     

     

     

     

     

     

    گفتم:"من که نَمُردَم من هنوز زنده هستم چرا مرا به قبر ميبريد وِلَم

     

     

     

    کنيد!!

     

     

     

    من هنوز حس ميکنم و حرف مزنم و ميبينم پس هنوز زنده ام!

     

     

     

    با لبخندي جوابم را دادند و

     

     

     

    گفتند:"عجيب هستيد شما انسانها فکر ميکنيدکه مرگ پايان زندگي ست و نميدانيد که شما فقط خواب ي کوتاه ميديديد و آن خواب وقتي ميميريد تمام ميشود”

     

     

     

    آنها هنوز مرا به سوي قبر ميکشند

     

     

     

    در راه مردم را ميبينم گريه ميکنند و ميخندند و فرياد ميزنند

     

     

     

    و هر کس مثل من دو نگهبان همراهشه!

     

     

     

    ازشون پرسيدم چرا اينکار را ميکنند؟؟

     

     

     

    گفتند:"اين مردم مسير خودشان را ميدانند آنهايي که به راه کج رفته بودند”

     

     

     

    حرفش را با ترس قطع کردم:"يعني به جهنم ميروند!!!!”

     

     

     

    گفتند:"بله”

     

     

     

    و ادامه دادند"و کساني که ميخندند اهل بهشتند”

     

     

     

    به سرعت گفتم:"مرا به کجا ميبرند؟؟؟؟”

     

     

     

    گفتند:"تو کمي درست راه ميرفتي و کمي اشتباه..گاهي توبه ميکردي و روز بعد معصيت؛حتى با خودت هم رو راست نبودي و به اين شکل گم شدي”

     

     

     

     

     

     

     

    حرفشان را دوباره با ترس قطع کردم:"يعني چي!؟!؟يعني من به جهنم ميرم؟؟؟”

     

     

     

     

     

     

     

    گفتند:"رحمت خدا وسعت دارد و سفر طولانيست”

     

     

     

    دور و برم را با ترس نگاه ميکردم و در يک آن خانواده ام را ديدم،پدرم و عمويم و برادرانم و فاميلهايم را!!

     

     

     

     

     

     

     

    آنها مرا در صندوقي گذاشته و حمل ميکردند…به سوي آنها دويدم و گفتم:"برايم دعا کنيد”

     

     

     

     

     

     

     

    ولي هيچکي جوابم را نداد-بعضيهاشان گريه ميکردند و بعضي ديگر ناراحت….

     

     

     

    رفتم پيش برادرم گفتم"حواست به دنيا باشه؛تا فتنه اش چشمات رو کور نکنه

     

     

     

    آرزو کردم که اي کاش صدايم را ميشنيد

     

     

     

    آنها مرا به زحمت در قبر گذاشتند و بر روي جسدم خواباندند؛پدرم را ديدم که بر رويم خاک ميريخت؛و برادرهايم که همين کار را ميکردند…من همه مردم را ميديدم که بر رويم خاک ميريختند

     

     

     

     

     

     

     

    آرزو کردم که اي کاش جاي آنها در دنيا بودم و توبه ميکردم

     

     

     

     

     

     

     

    نشستم و فرياد کشيدم"اي مردم حواستان باشد که دنيا گولتان نزند”

     

     

     

    اي کاش نماز صبح را خوانده بودم

     

     

     

    اي کاش نماز قيام را خوانده بودم

     

     

     

    اي کاش دعا کرده بودم که خداوند هدايتم کند و توبه ميکردم و گريه…و روزانه توبه ام را تجديد ميکردم و گناهانم را تکرار نميکردم…مسبب نميشدم…سنگدل نميبودم…معصيت نميکردم..و براي اين مردم دعا ميکردم…و معصيت نميکردم…و معصيت نميکردم…و معصيت نميکردم…

     

     

     

    آيا تو شنيدي چه گفتم؟

     

     

     

    و اگر پخش کردن اين مطلب تو را خسته ميکند اين کار را نکن چون تو لياقت ثوابش را نداري…و روزي ميآيد که تو در قبر قرار خواهي گرفت؛و آرزو خواهي کرد که اي کاش اين مطلب را فرستاده و پخش کرده بودي

     

     

     

    اين جمله که حتي چند ثانيه وقتتون رو نميگيره انقدر ثواب داره که حتي تصورش رو هم نميتوني بکني

     

     

     

    پيامبر صلى الله عليه وسلم ميفرمايد: اگر همه اسمانها و زمين در يک کفه ترازو و لا اله الا الله در کفه ديگر ترازو باشند وزن لا اله الا الله بيشتر است

     

     

     

     

     

     

     

    پس با افتخار اين جمله را بگو و براي افرادي که ميشناسي بفرست تا در کمترين زمان صدها و شايد ميليونها نفر اين ذکر گرانبها را بگويند و شما هم ثواب ببري

     

     

     

    بدون شک کسب ثواب در اسلام بسيار اسان است

     

     

     

    پس در کپي و پيست کردن اين متن دقيقه اي درنگ نکن چون شايد همين کار شما باعث نجاتتون در اخرت بشود انشاء الله

     

     

     

    مردي در حالي که به قصرها و خانه هاي زيبا مينگريست به دوستش گفت: وقتي اين همه اموال رو تقسيم ميکردن ما کجا بوديم.

     

     

     

    دوست او دستش رو گرفت و به بيمارستان برد و گفت.: وقتي اين بيماريها رو تقسيم ميکردن ما کجا بوديم!!!!

     

     

     

    خدايا واسه داده ها و نداده هات شکر…

     

     

     

    اول اينکه بر جمال و آل محمد يه صلوات بلند بفرست.

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1393-05-20] [ 05:06:00 ب.ظ ]





      جوابی که همه را حیرت زده کرد   ...

    ﺟﻮﺍﺑﻲ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺣﻴﺮﺕ ﺯﺩﻩ ﮐﺮﺩ :

    ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﮑﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ

    ﺍﺵ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻳﮏ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﻳﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ

    ﺣﺎﺿﺮﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ 3 ﺳﻮﺍﻟﻲ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺟﻮﺍﺏ

    ﺑﺪﻫﺪ .

    ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻳﮏ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﻳﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ

    ﻭ ﺑﻴﻦ ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﻭ ﻋﺎﻟﻢ ﺻﺤﺒﺘﻬﺎﻱ ﺯﻳﺮ ﺭﺩ ﻭ

    ﺑﺪﻝ ﺷﺪ؛

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺷﻤﺎ ﮐﻲ ﻫﺴﺘﻲ؟ ﻭ ﺁﻳﺎ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻲ

    ﺑﻪ ﺳﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻨﺪﻩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﻲ؟

    ﻣﻌﻠﻢ : ﻣﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ، ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ

    ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺷﻤﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ،

    ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺧﺪﺍ .

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﻣﻄﻤﺌﻨﻲ ﺟﻮﺍﺏ ﺧﻮﺍﻫﻲ

    ﺩﺍﺩ؟ ﭼﻮﻥ ﺍﮐﺜﺮ ﻋﻠﻤﺎ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﻪ ﺳﻮﺍﻝ

    ﻣﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﻫﻨﺪ !

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺷﻢ ﺭﺍ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﺧﺪﺍ

    ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻴﺪﻫﻢ .

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺳﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﺍﺭﻡ،

    ﺳﺆﺍﻝ ﺍﻭﻝ : ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﻭﺟﻮﺩ

    ﺩﺍﺭﺩ؟ ﺍﮔﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺷﮑﻞ ﻭ ﻗﻴﺎﻓﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ

    ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ؟

    ﺳﺆﺍﻝ ﺩﻭﻡ : ﻗﻀﺎ ﻭ ﻗﺪﺭ ﭼﻴﺴﺖ؟

    ﺳﺆﺍﻝ ﺳﻮﻡ : ﺍﮔﺮ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺧﻠﻘﺖ ﺷﺪﻩ

    ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ

    ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ؟ ﭼﻮﻥ ﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺗﺄﺛﻴﺮﻱ

    ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺍﺷﺖ !

    ﻣﻌﻠﻢ ﮐﺸﻴﺪﻩ ﻱ ﻣﺤﮑﻤﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﺯﺩ،

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﺩﻱ ﻭ ﭼﻪ

    ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ

    ﺷﻮﻱ؟

    ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ

    ﻧﺸﺪﻡ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺿﺮﺑﻪ ﺍﻱ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺯﺩﻡ ﺟﻮﺍﺏ

    ﻫﺮ ﺳﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺷﻤﺎﺳﺖ .

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻭﻟﻲ ﻣﻦ ﻫﻴﭽﻲ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺯﺩﻡ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ

    ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻱ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺣﺲ ﺩﺭﺩ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺩﺍﺭﻡ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﭘﺲ ﺁﻳﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻱ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ

    ﺍﺳﺖ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺑﻠﻪ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ .

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﻢ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭﻝ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﮕﻲ ﺑﻪ

    ﻭﺟﻮﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭﻟﻲ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﻴﻢ

    ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ .

    ﺳﭙﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺁﻳﺎ ﺩﻳﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻱ

    ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺯﺩ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻧﻪ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺁﻳﺎ ﮔﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ

    ﺭﻭﺯﻱ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺯﺩ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻧﻪ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺍﻳﻦ ﻗﻀﺎ ﻭ ﻗﺪﺭ ﺑﻮﺩ .

    ﺳﭙﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ: ﺩﺳﺘﻲ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﺩﻡ

    ﺍﺯ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺍﺯ ﮔﻞ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﻭﺻﻮﺭﺕ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭼﻲ؟

    ﭘﺴﺮﭘﺠﻪ : ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﮔﻞ.

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺟﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ

    ﺑﻬﺖ ﺯﺩﻡ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺣﺲ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻢ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺁﻓﺮﻳﻦ، ﭘﺲ ﺩﻳﺪﻱ ﭼﻄﻮﺭ ﮔﻞ ﺑﺮ ﮔﻞ

    ﺩﺭﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻴﮑﻨﺪ، ﺍﻳﻦ ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ

    ﻣﻴﺸﻮﺩ،

    ﭘﺲ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ، ﺍﻣﺎ

    ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﺁﺗﺶ ﻣﮑﺎﻥ ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﻲ

    ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ … ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ

    ﻣﻌﻠﻤﻲ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﻧﺴﻠﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﮐﻨﺪ

    موضوعات: همه  لینک ثابت



    [شنبه 1393-05-18] [ 04:31:00 ب.ظ ]





      هنر آشپزی   ...

    هنر آشپزی

     

    امام صادق «علیه السلام»میفرماید:

    بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد ، هنگامیکه خرج میکند ، بجا خرج میکند ، و هنگامیکه خرج

    نمیکند بجا از خرج کردن خود داری ورزد. چنین زنی کارگزاری

    از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه نا امید میشود و نه پشیمان.

    منبع:وسائل الشیعه/ج۱۴/ص۱۵

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 04:25:00 ب.ظ ]





      دیوث یعنی چه ؟   ...

    دیوث یعنی چه؟

    آیا دیوث فحش است؟

    در کتاب معراج السعاده

    روایتی از معصوم نقل کرده است که:

    اگر مردی ناموس خود را بدون پوشش مناسب در منظر دید نامحرمان بیاورد خداوند ملکی را مامور میکند که بالای سر او دایما بگوید : دیوث دیوث دیوث

     

    رسول خدا فرمود:

    سه گروه داخل آتش هستتد و ملعون

    گروه اول دیوث است

    پرسیدند دیوث کیست؟

    فرمود : مردی که نسبت به عفت و پوشش ناموس خود بی تفاوت است و مردی که اجازه دهد ناموس خود در لباس و حرکات و دیگر امور شبیه مردان شود

    میزان الحکمه جلد 2 ص 102

     

    امام صادق فرمود: بهشت بر دیوث حرام است

    دیوث کسی است که نسبت به زن و دختر و خواهرش بی تفاوت است

    اصول کافی جلد 5 ص 537

     

    رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمود:

    هر مردی که زنش خود را آرایش کند و با آن حالت از منزل خارج شود دیوث است و اگر کسی او را دیوث خطاب کند گناهی نکرده است بحار الانوار جلد 3 صفحه 249

    موضوعات: همه, اطلاعات عمومی  لینک ثابت



     [ 04:22:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین