نکته اول: در رکاب امام حسین علیه السلام بودن تا همیشه تاریخ باقی است
معاویه در نیمه ماه رجب مرد و پس از او مردم با فرزندش یزید بیعت کردند.[1] در همان آغاز یزید، به ولید بن عتبه والی مدینه نامه ای نوشت و به او دستور داد از همه بیعت بگیرد و این کار را هم از امام حسین علیه السلام آغاز کند.[2] پس از رسیدن نامه، ولید شبانه در پی امام علیه السلام فرستاد [3] و ایشان هم آمدند.
نتیجه این شد که امام علیه السلام با گفتن این جمله: «نَحن أهل بَیتِ النُّبُوَّةِ و مَعدِن الرِّسالَةِ، و یَزید فاسِقٌ، شارِب الخَمرِ، و قاتِل النَّفسِ، و مثلی لا یُبایِع لِمِثلِه » [4] ما، خاندان نبوّت و معدن رسالتیم و یزید، مردى فاسق، مى گسار و آدمکش است و شخصى مانند من، با کسى مانند یزید، بیعت نمى کند؛ از پذیرش بیعت با یزید خودداری کرد.
بنا به گزارش آکاایران : وقتی خبر به یزید رسید بسیار عصبانی شد و در نامه ای دستور داد تا ولید، بیعتی دوباره از مردم مدینه بگیرد اما این بار محکم تر از گذشته و هنگام ارسال جواب نامه نیز سر حسین بن علی علیهما السلام را هم ضمیمه آن کند.[5]

ای پسر شبیب! اگر بر حسین علیه السلام اشک ریختی به شکلی که اشکت بر گونه هایت جاری شود خداوند تمام گناهان تو را می بخشد کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد

در چنین فضای ملتهبی امام علیه السلام قصد کرد از مدینه هجرت کند. پیش از حرکت نامه ای به برادرش محمد معروف به حنفیه نوشتند که سندی شد ماندگار در تاریخ تا همگان بدانند که چرا حسین بن علی علیهما السلام این حرکت را آغاز کرد. در آن نامه آمده است:
إنَّما خَرَجت لِطَلَبِ النَّجاحِ وَ الصَّلاحِ فی امَّةِ جَدّی محَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، ارید أن آمرَ بِالمَعروفِ و أنهى عَنِ المنکَرِ، و أسیرَ بِسیرَةِ جَدّی محَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، و سیرَةِ أبی عَلِیِّ بنِ أبی طالِب . [6]
براى تحقّق رستگارى و صلاح امّت جدّم پیامبر صلى الله علیه و آله، قیام نمودم. مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر نمایم و به روش جدّم محمّد صلى الله علیه و آله و پدرم على بن ابى طالب علیه السلام، رفتار کنم .
از این جملات مهم روشن می شود که از مهمترین اهداف امام علیه السلام در این حرکت باشکوه و با برکت امر به معروف و نهی از منکر بود.
بر این اساس تا همیشه تاریخ هر کس که در راه تحقق آرمان امام حسین علیه السلام گام بردارد؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر کند؛ اگر در جامعه اسلامی انحرافی از مسیر قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام دید برای احیای فرهنگ اسلام ناب و اصلاح امت اقدام کند بی تردید از یاران کربلایی حضرت خواهد بود؛ چرا که آنها برای همین هدف حرکت کردند و به شهادت رسیدند.

نکته دوم: اشک بر امام حسین علیه السلام توبه مقبول است

اگر حادثه ای غم بار برای انسان رخ دهد بی اختیار غم وجودش را فرا گرفته بغض سینه اش را سنگین کرده گلویش را می فشارد تا جایی که گاه نفس کشیدن سخت می شود. در این حال، گریستن بهترین کاری است که می تواند او را از این فشار دردآور نجات دهد. وقتی که بغض بترکد و اشک جاری شود راه نفس باز می شود و بعد از آن است که آرامش خاصی تمام وجود انسان را فرا می گیرد.
آنانکه توفیق اشک بر مصایب اباعبدالله الحسین علیه السلام  را داشته اند این آرامش پس از گریه را تجربه کرده اند؛ اما با یک فرق اساسی و سوال برانگیز و آن اینکه در اشک بر دیگران، اشک مصیبت را کم کرده، داغ را سرد می کند و این مهمترین عامل در آرامش پس از چنین گریه ای است.
اما در اشک بر اباعبدالله علیه السلام که چنین سردی داغی معنا ندارد؛ چرا که از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل است که فرمود: إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُد أَبَداً [7]

تا همیشه تاریخ هر کس که در راه تحقق آرمان امام حسین علیه السلام گام بردارد؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر کند؛ اگر در جامعه اسلامی انحرافی از مسیر قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام دید برای احیای فرهنگ اسلام ناب و اصلاح امت اقدام کند بی تردید از یاران کربلایی حضرت خواهد بود؛ چرا که آنها برای همین هدف حرکت کردند و به شهادت رسیدند

همانا برای شهادت حسین علیه السلام داغی در دلهای مؤمنین پدید آمده است که سرد شدنی نیست.
پس این آرامش و سبکی بعد از اشک بر مصایب آن حضرت برای چیست؟
پاسخ این سؤال را می توان در کلام امام رضا علیه السلام که به ریان بن شبیب فرمود و نیز روایت های مشابه ملاحظه کرد. امام رضا علیه السلام به ریان فرمود: یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ علیه السلام حَتَّى تَصِیرَ دموعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّه لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَه صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً [8]
ای پسر شبیب! اگر بر حسین علیه السلام اشک ریختی به شکلی که اشکت بر گونه هایت جاری شود خداوند تمام گناهان تو را می بخشد کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد.
با این توضیح همیشگی که با توجه به دیگر روایات، حساب گناهانی که مربوط به حق الناس می شود جداست [9] و نیز این بخشش قطعی مربوط به پیامد جزایی گناه است و قضا و تکالیف فرد نسبت به گذشته را جبران نمی کند. برای مثال کسی که به عمد نماز نخوانده ضمن آنکه قضای آن نماز بر عهد اوست به دلیل ترک عمدی واجب الهی گناه نیز کرده است؛ وقتی گفته می شود خدا او را بخشید یعنی فقط گناهش را بخشید؛ اما وظیفه قضای نماز همچنان بر عهده او باقی است.
پس وقتی کسی بر مصایب سیدالشهداء علیه السلام اشک ریخت؛ یعنی در او انقلاب درونی رخ داد و بی آنکه بگوید نسبت به کرده های بد خود اظهار ندامت کرد بی تردید خدا او را می بخشد و توبه بی کلام او را قبول می کند.
نشان به آن نشان که این کسی که از مجلس عزا بیرون می رود غیر از آنی است که دقایقی پیش وارد شد او گنهکاری بود بی توبه و این انسان پاکی است که توبه اش را خدا پذیرفته است و این سر آرامشی است که در عزاداری و اشک بر سید و سالار شهیدان علیه السلام نصیب عزاداران و گریه کنان می شود و گرنه داغ مصیبت او هیچگاه سرد شدنی نیست.

پی نوشتها:
1. الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج 1 ص 442
2. همان
3. الإرشاد: ج 2 ص 32
4. مثیر الأحزان: ص 24
5. الفتوح: ج 5 ص 17
6. همان ص 21
7. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص: 318
8. الأمالی( للصدوق) ؛ النص ؛ ص130
9. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 330، باب الظلم، حدیث اول

زندگینامه بزرگان دینی -

 

موضوعات: ماه محرم  لینک ثابت



[پنجشنبه 1394-07-30] [ 10:15:00 ق.ظ ]