مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • اردیبهشت 1403
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30 31        




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 207
  • دیروز: 216
  • 7 روز قبل: 1246
  • 1 ماه قبل: 3039
  • کل بازدیدها: 447293




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • میثاق
  • مسافر
  • نازنین




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      شعر بی نقطه در وصف حضرت زهرا (س)   ...

    سر در گم سرّ سحرم مادر گل ها
    دل مردۀ اسرار درم مادر گل ها

    ای محور درد همه ی  عالم وآدم
    ای هالۀ احساس وکرم مادر گل ها

    هم اسوۀ مهر و مدد و گوهر علمی
    هم سورۀ طاهای حرم مادر گل ها

    علامه دهری وسراسر همه عدلی
    ای حامی و امدادگرم مادر گل ها

    در معرکه گل کرده همی آه کلامی
    گاهی سر و گاهی کمرم مادر گل ها

    ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
    دل گرم طلوعی دگرم مادر گل ها

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



    [شنبه 1393-11-04] [ 07:08:00 ب.ظ ]





      او همان دختر عفیف و در پس پرده ی حجاب است . . .   ...

    نزدیک،اما دور از دسترس…

    بی عشوه ولی دلربا . . .

    اوست معلم وقار در قله ی بی نیازی . . .

    هر خارو خسی عاشقش نمی شود و زیباییش را هر دلی لمس نمیکند . . .

    او پیش از انتخاب شدن انتخاب میکند و پیش از معشوق شدن عاشق میشود . . .

    با زیرکی گوی عقل را از کنار دیو هوس می رباید . . .

    او همان دختر عفیف و در پس پرده ی حجاب است . . .

    موضوعات: همه, عفاف و حجاب  لینک ثابت



     [ 06:58:00 ب.ظ ]





      حالا آنان که زیبایی بیشتر می خواهند، بسم الله   ...

    نتیجه اش زیباست وقتی این دو را پیوند می زنیم؛

    اینکه فرمودند: زکات زیبایی، پاکدامنی ست

    و اینکه پرداخت زکات دارائیت را افزون می کند

    حالا آنان که زیبایی بیشتر می خواهند، بسم الله


    موضوعات: همه, عفاف و حجاب  لینک ثابت



     [ 06:51:00 ب.ظ ]





      هرگز نگفتن   ...

     

    خیلی وقتا بهم گفتن چرا میخندی

    بگو ما هم بخندیم …

    اما هرگز نگفتن چرا غصه میخوری

    بگو ما هم بخوریم …!

     


    موضوعات: همه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1393-11-01] [ 12:37:00 ب.ظ ]





      اصالت بهتر است یا تربیت خانوادگی؟   ...

     

    روزی شاه عباس در اصفهان به خدمت عالم زمانه “شیخ بهائی” رسید پس از سلام و احوالپرسی از شیخ پرسید: در برخورد با افراد اجتماع ” اصالت ذاتیِ آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان؟
    شیخ گفت : هر چه نظر حضرت اشرف باشد همان است ولی به نظر من “اصالت” ارجح است. و شاه بر خلاف او گفت : شک نکنید که “تربیت” مهم تر است.
    بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچیک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند. بناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند.
    فردای آن روز هنگام غروب شیخ به کاخ رسید بعد از تشریفات اولیه وقت شام فرا رسید سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود مهمانخانه سخت تاریک بود در این لحظه پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند. در هنگام شام، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت دیدی گفتم “تربیت” از “اصالت” مهم تر است ما این گربه های نااهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت “تربیت” است.
    شیخ در عین اینکه هاج و واج مانده بود گفت من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه ها مثل امروز چنین کنند.
    شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت: این چه حرفیست فردا مثل امروز و امروز هم مثل دیروز! کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست و تمرین یاد انجام می شود ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند.
    لذا شیخ فکورانه به خانه رفت. او وقتی از کاخ برگشت بی درنگ دست به کار شد چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد. فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان. شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرفهایش می دید زیر لب برای شیخ رجز می خواند که در این زمان شیخ موشها را رها کرد. در آن هنگام هنگامه ای به پا شد یک گربه به شرق دیگری به غرب آن یکی شمال و این یکی جنوب …
    این بار شیخ دستی بر پشت شاه زد و گفت: شهریارا ! یادت باشد اصالت گربه موش گرفتن است گرچه “تربیت” هم بسیار مهم است ولی"اصالت” مهم تر. یادت باشد با “تربیت” می توان گربه اهلی را رام و آرام كرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و “اصالت” خود بر می گردد.

     

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 12:25:00 ب.ظ ]





      شعر زیبای قیصر امین پور در مورد خدا   ...

    پیش از اینها فکر می‌کردم خدا
    خانه ای دارد کنار ابرها

    مثل قصر پادشاه قصه ها
    خشتی از الماس خشتی از طلا

    پایه های برجش از عاج و بلور
    بر سر تختی نشسته با غرور

    ماه برق کوچکی از تاج او
    هر ستاره، پولکی از تاج او

    اطلس پیراهن او، آسمان
    نقش روی دامن او، کهکشان

    رعد وبرق شب، طنین خنده اش
    سیل و طوفان، نعره توفنده اش

    دکمه ی پیراهن او، آفتاب
    برق تیغ خنجر او ماهتاب

    هیچ کس از جای او آگاه نیست
    هیچ کس را در حضورش راه نیست

    پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
    از خدا در ذهنم این تصویر بود

    آن خدا بی رحم بود و خشمگین
    خانه اش در آسمان، دور از زمین

    بود، اما در میان ما نبود
    مهربان و ساده و زیبا نبود

    در دل او دوستی جایی نداشت
    مهربانی هیچ معنایی نداشت

    هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدا
    از زمین، از آسمان، از ابرها

    زود می‌گفتند: این کار خداست
    پرس وجو از کار او کاری خطاست

    هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است
    آب اگر خوردی، عذابش آتش است

    تا ببندی چشم، کورت می‌کند
    تا شدی نزدیک، دورت می‌کند

    کج گشودی دست، سنگت می‌کند
    کج نهادی پای، لنگت می‌کند

    با همین قصه، دلم مشغول بود
    خوابهایم، خواب دیو و غول بود

    خواب می‌دیدم که غرق آتشم
    در دهان اژدهای سرکشم

    در دهان اژدهای خشمگین
    بر سرم باران گرز آتشین

    محو می‌شد نعره هایم، بی صدا
    در طنین خنده ی خشم خدا …

    نیت من، در نماز و در دعا
    ترس بود و وحشت از خشم خدا

    هر چه می‌کردم، همه از ترس بود
    مثل از بر کردن یک درس بود

    مثل تمرین حساب و هندسه
    مثل تنبیه مدیر مدرسه

    تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
    سخت، مثل حل صدها مسئله

    مثل تکلیف ریاضی سخت بود
    مثل صرف فعل ماضی سخت بود

    تا که یک شب دست در دست پدر
    راه افتادم به قصد یک سفر

    در میان راه، در یک روستا
    خانه ای دیدم، خوب و آشنا

    زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟
    گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست!

    گفت: اینجا می‌شود یک لحظه ماند
    گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

    با وضویی، دست و رویی تازه کرد
    با دل خود، گفتگویی تازه کرد

    گفتمش، پس آن خدای خشمگین
    خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟

    گفت : آری، خانه او بی ریاست
    فرشهایش از گلیم و بوریاست

    مهربان و ساده و بی کینه است
    مثل نوری در دل آیینه است

    عادت او نیست خشم و دشمنی
    نام او نور و نشانش روشنی

    خشم، نامی ‌از نشانی های اوست
    حالتی از مهربانی های اوست

    قهر او از آشتی، شیرین تر است
    مثل قهر مهربان مادر است

    دوستی را دوست، معنی می‌دهد
    قهر هم با دوست معنی می‌دهد

    هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
    قهری او هم نشان دوستی است…

    تازه فهمیدم خدایم، این خداست
    این خدای مهربان و آشناست

    دوستی، از من به من نزدیک تر
    از رگ گردن به من نزدیک تر

    آن خدای پیش از این را باد برد
    نام او را هم دلم از یاد برد

    آن خدا مثل خیال و خواب بود
    چون حبابی، نقش روی آب بود

    می‌توانم بعد از این، با این خدا
    دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا

    می‌توان با این خدا پرواز کرد
    سفره ی دل را برایش باز کرد

    می‌توان درباره ی گل حرف زد
    صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

    چکه چکه مثل باران راز گفت
    با دو قطره، صد هزاران راز گفت

    می‌توان با او صمیمی ‌حرف زد
    مثل یاران قدیمی‌ حرف زد

    می‌توان تصنیفی از پرواز خواند
    با الفبای سکوت آواز خواند

    می‌توان مثل علفها حرف زد
    با زبانی بی الفبا حرف زد

    می‌توان درباره ی هر چیز گفت
    می‌توان شعری خیال انگیز گفت

    مثل این شعر روان و آشنا:
    پیش از اینها فکر می‌کردم خدا


    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



     [ 12:15:00 ب.ظ ]





      نشنو از نی   ...

     

    نشنو از نی
    نی حصیری بیش نیست
    بشنو از دل, دل حریم کبریاست
    نی چو سوزد خاک و خاکستر شود
    دل چو سوزد عالمی ویران شود

     

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



     [ 12:02:00 ب.ظ ]





      عالمی که در عاشورا به دار آویخته شد   ...

    عالمی که در عاشورا به دار آویخته شد

     

    دهم دی ماه 1290ش برابر با عاشورای سال 1330 ق قوای روس، ثقة الاسلام تبریزی را به دار کشیده و به شهادت رساندند.

    شهید میرزا علی آقا، یکی از روحانیان مشهور دوره مشروطه، فرزند میرزا موسی بن میرزا محمد شفیع است که در هفتم رجب سال 1277 هجری قمری در تبریز دیده به جهان گشود و در 53 سالگی و در عاشورای سال 1330 هجری قمری توسط قشون روس در تبریز به شهادت رسید. گرچه ثقة الاسلام در تبریز دیده به جهان گشود ولی نیاکان او در اصل از مردم خراسان محسوب می شدند و به امور دیوانی مشغول بودند.

    پدر ثقه الاسلام (حاج میرزا موسی) که او نیز به ثقة الاسلام مشهور بود در قیام تنباکو نقش بسزایی داشت و مردم تبریز را برای الغاء قرار داد رژی تشویق می کرد.

    میرزا علی آقا مقدمات علوم دینی و ادبی را در تبریز فرا گرفت و آن‌گاه برای ادامه تحصیل رهسپار عتبات شد و پس ازآنکه به درجه اجتهاد رسیددر سال 1308 قمری به تبریز بازگشت و به تبلیغ احکام و تعالیم دینی همت گماشت.

    وی در ادبیات فارسی و عربی نیز مهارت داشت و صاحب تألیفاتی بود که حاکی از تبحر ادبی تاریخی و دینی این عالم مجاهد بوده است . یکی از کتاب‌های او «ایضاح الانباء فی مولد خاتم الانبیاء» نام دارد. در همین کتاب است که شرح حال خود وی نیز به رشته تحریر درآمده است .

    مرآت الکتب از دیگر تألیفات شهید ثقة الاسلام تبریزی است . او در این اثر کتابها و رجال شیعه را معرفی کرده است . ثقة الاسلام تبریزی در رساله « لالان » از سیاست و اجتماعات بحث نموده و چگونگی افکارش را آشکار کرده است.

    ثقة الاسلام، دو رساله سیاسی و اجتماعی دیگر نیر دارد که نام آن ها «واگن ملت» و «اگر ما آذربایجانی ها غفلت کنیم» می‌باشد.

    مقتل سیدالشهداء نیز از آثار ثقة الاسلام تبریزی است. همچنین ترجمه بث الشکوی را نیز باید از آثار ثقة الاسلام تبریزی برشمرد. بث الشکوی قسمت سوم تاریخ یمینی تألیف عبدالجبار عتبی است. این قسمت از تاریخ یمینی تا روزگار ثقة الاسلام تبریزی ترجمه نشده بود و او به توصیه امیر نظام گروسی که خود، ادیب بود بث الشکوی را ترجمه کرد.

    در سال 1319 قمری با درگذشت پدر ( میرزا موسی)، ثقة الاسلام در امور دینی و اجتماعی از سوی مظفرالدین شاه جانشین او شد و در سطحی وسیع به ارشاد مردم پرداخت. او به سرعت در میان مردم شهرت یافت و محبوبیت ویژه‌ای پیدا کرد.

    از آغاز جنبش مشروطیت از هواداران آن بود. پس از اعلام مشروطه در انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی رأی اول را در بین علمای تبریز بدست آورد ولی نمایندگی را نپذیرفت.

    در زمانی که مشروطه‌خواهان تبریزی به تشویق کنسول انگلیس، و در اعتراض به محمدعلی میرزای ولیعهد در کنسولگری انگلستان تحصن کردند ثقة الاسلام از مخالفان این تحصن بود و امور مربوط به متحصنین را در مسجد حل می کرد. پس از تشکیل انجمن ایالتی تبریز با انجمن در ارتباط تنگاتنگ بود و در عین حال بر آن انتقاد نیز داشت. در یکی از دیدارهای خود به اعضای انجمن گفت: «به عقیده من گرویدن شما به امورات جزئیه اسباب تعطیل امور شما است و این مردم وقتی انجمن را شناختند، متصل، دسته دسته رو به انجمن خواهند گذاشت و شما را از کار باز خواهند داشت، به عقیده من نباید رسیدگی بر امورات جزئیه کنید».

    انجمن تبریز به اندرزهای ثقة الاسلام گوش فرانداد و در پی کسب قدرت در امور بسیاری مداخله می کرد. اقتدار این انجمن روز به روز در حال افزایش بود و در بسیاری از موارد، ثقة الاسلام با سیاستهای آن همراه نبود و با آنان درگیر میشد. در نامه‌ای از وی به این موضوع می‌توان پی برد: «در تبریز هنگامه غریبی است، حد می‌زنند و تعزیر می‌کنند، قیامت است و آشوب. اعضاء انجمن از انجمن کناره گرفته است، عجالتاً مردم چند فرقه شده‌اند تا عاقبت چه شود تمام کارها معوق و حواس من پریشان». ثقة الاسلام در عین حال از مخالفان برهم خوردن انجمن بود و به اصلاح آن نظر داشت.

    ثقة الاسلام تبریزی، مشروطه‌خواه متعادل و متینی بود که از هیچ شخص و گروهی کارهای تند و افراطی را نمی‌پذیرفت. گرچه از مدافعان و رهبران بسیار برجسته جنبش مشروطه در آذربایجان بود ولی از تندروها بسیار انتقاد می کرد و یکی از علل ناکامی مشروطه را رفتار افراطی و نامتعادل این گروه می دانست .

    ثقة الاسلام تبریزی مشروطه‌طلبان را به چند دسته تقسیم می کرد. گروهی را مشروطه طلب راستین می نامید. عده ای را بوالهوس و آشوب طلب و تندر و و جمعی را هم کسانی می دانست که برای ریاست طلبی و رسیدن به اغراض و منافع شخصی طرفدار مشروطه شده اند . از آن جا که وی بسیار وطن دوست بود و به استقلال میهن شدیدا علاقه داشت یکی از نگرانی های همیشگی او به خطر افتادن استقلال کشور در جریان تحولات جنبش مشروطه خواهی بود. او می گفت : یک وجب از خاک ایران را با تمام دنیا عوض نمی کند

    کشورهای خارجی و به ویژه روس ها از مواضع سرسختانه ثقه الاسلام تبریزی نسبت به بیگانگان کاملا آگاه بودند و می دانستند که شور وطن دوستی این عالم مجاهد به گونه ای است که هرگز در برابر اهداف متجاوزانه بیگانگان آرام نخواهد نشست و به مشروطه خواهان غربگرا نیز اجازه نخواهد داد مشروطه طلبی و آزادی خواهی را بهانه ای برای نابودی استقلال میهن بنمایند.

    ثقة الاسلام در دوره استبداد صغیر سعی زیادی برای جلوگیری از اشغال تبریز و حل مسالمت‌آمیز مسائل داشت. پس از فتح تهران کوشش کرد که از خلع محمدعلی شاه جلوگیری کند و اختلافات با مسالمت حل شود ولی موفق نشد. با اشغال تبریز از سوی نیروهای روسیه سعی در آرام کردن اوضاع داشت. به اصرار او ستارخان و باقرخان از تبریز به تهران رفتند.

    در ذیحجه سال 1329 قمری روس ها به ایران اتمام حجت دادند و آنگاه به بهانه های مختلف خاک ایران مورد هجوم و تجاوز آن ها قرار گرفت. پس از آن که روس ها وارد شهر تبریز شدند به غارت و کشتار مردم دست زدند. این کشتار با مقاومت مردم شهر همراه بود و یکی از افراد محوری در دفاع از شهر را باید ثقة الاسلام دانست .

    هر قدر اوضاع تبریز بحرانی تر می شد و کشتار و ستم روس ها شدت بیشتر پیدا می کرد افراد بیشتری از ثقة الاسلام درخواست می کردند که از شهر خارج شود و جان خود را نجات دهد. حتی مأموران بلندپایه عثمانی که در کنسولگری عثمانی در تبریز بودند از طریق فردی به ثقة الاسلام پیغام دادند : طبق اطلاعاتی که ما به دست آورده ایم هدف روس ها این است که شما را حتما دستگیر کنند پس فکری به حال خود بکنید.

    ثقة الاسلام در پاسخ به کسی که پیغام آورده بود گفت : در جریان شکست عباس میرزا از روسها، میرزا آقای میرفتاح جلو افتاد و شهر تبریز را به دست روس سپرد. از آن زمان صد سال می گذرد و همیشه نام آقا میرفتاح به بدی یاد می شود. شما چگونه راضی هستید که من در این آخر زندگی از ترس مرگ خود را به پناهگاهی بکشم و دیگران را در دست دشمن رها نمایم .

    بدین ترتیب او تا آخرین لحظه‌ی حیات، مردم را رها نکرد و سرانجام در عصر روز نهم محرم 1330 (نهم دی 1290 شمسی ) توسط نظامیان مسلح روس دستگیر شد. کنسول روس در کنسولگری این کشور نسبت به ثقة الاسلام تبریزی اهانت کرد و ایشان را بخاطر اینکه عامل اصلی قیام مردم علیه روس ها بود سرزنش کرد. ثقة الاسلام با رشادت تمام پاسخ کنسول روس را داد وبه او گفت : من به وظیفه اسلامیت و ملیت خود عمل کرده ام زیرا نمی خواستم ملت مسلمان اسیر بیگانگان باشد. در این ماجرا کنسول روس نوشته ای به دست ثقة الاسلام داد واز وی خواست برای رهایی از مرگ گواهی دهد که جنگ را ابتدا مردم تبریز آغاز کردند نه روس ها. ثقة الاسلام در پاسخ کنسول روس گفت: من حاضر نیستم چنین شهادتی بدهم زیرا این ها که شما مدعی هستید دروغ است و جنگ را شما آغاز کردید.

    سپس کنسول روس از ثقة الاسلام تبریزی خواست گواهی کند که دولت ایران قادر به حفظ امنیت آذربایجان نیست و توقف ارتش تزاری در آذربایجان ضرورت دارد. ثقة الاسلام به این خواست کنسول روس نیز پاسخ مثبت نداد وبه او گفت: شما آذربایجان را تخلیه کنید من قول می دهم امنیت کامل در این جا برقرار شود. بالاخره پس از آن که ثقة الاسلام تبریزی به هیچ یک از درخواست روس ها پاسخ نداد سرانجام در بامداد روز دهم دی 1290 برابر با دهم محرم 1330 قمری و همزمان با عاشورای حسینی آن عالم بزرگ را در سربازخانه روس ها به دار آویختند . مزار او در مقبرةالشعرای تبریز قرار دارد.

    منبع: خبرگزاری فارس

    تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان

    موضوعات: همه, شهدای و ایثار گران حوزوی, بزرگان حوزه  لینک ثابت



    [شنبه 1393-10-20] [ 03:30:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین