مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • دی 1403
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30          




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 67
  • دیروز: 536
  • 7 روز قبل: 1319
  • 1 ماه قبل: 2883
  • کل بازدیدها: 472608




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • سرمه قلم
  • پاییزنوشت




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      گفت و گوی مداد وپاک کن   ...

     

    مداد : متاسفم:’(

    پاك کن : چرا ؟ تو هیچ کار اشتباهی نکردی;D

     

    مداد :

    متاسفم چون به خاطر من اذیت می شوی:|

    هر وقت که من اشتباه می کنم ،

    تو همیشه آماده ای آن را پاک کنی.

    ولی وقتی اشتباهاتم را پاک می کنی

    بخشی از وجودت را از دست می دهی:no:

    و هر بار کوچک و کوچکتر می شوی .

     

    پاك کن :

    اما برای من مهم نیست !:)

    من ساخته شده ام تا هر وقت تو اشتباه کردی

    به تو کمک کنم

    با این که می دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای من را خواهد گرفت .

    من رضایت دارم !

    پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار..:yes:

     

    گفتگو بین مداد و پاك کن

    برایم الهام بخش بود .

     

    والدین ، همچو پاك کن

    و فرزندان مانند مداد هستند .

     

    آنها همیشه درکنار فرزندان هستند

    و اشتباهات آنها را پاک می کنند .

     

    اگر چه فرزندان

    جایگزین (همسر ) می یابند

    ولی والدین از انچه برای فرزندانشان

    کرده اند شادمانند.

     

    در تمام طول زندگيم

    مداد بوده ام و والدین من مانند پاك کن ،

    هر روز کوچک و کوچکتر می شوند .

     

    اين مرا پر از درد می کند چون

    می دانم که یک روز انها من را ترک

    خواهند کرد و خرده های پاك کن ،

    تنها چیزی خواهد بود که

    به خاطرم بیاورد روزی چه کساني را داشتم!

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1393-09-03] [ 05:10:00 ب.ظ ]





      نامه زن آمریکایی به زنان مسلمان....   ...

     

    ارزش خوندن و آگاه شدن را دارد

    نامه زن آمریکایی به زنان مسلمان

     

    ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان، مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این ماییم که مورد ظلم واقع شده ایم ، برده ی مدهایی هستیم که پستمان می کند ، نسبت به وزن و انداممان عُقده ای شده ایم، و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد فکری یابند (مسئولیت پذیر باشند)… در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است.

     

    آنها سعی دارند، با فیلم ها و نماهنگهای شهوت انگیز ، به دروغ ما زنان آمریکایی را شاد و راضی نشان دهند ، مفتخر به لباس پوشیدن چون هرزه ها و قانع بودن به نداشتن خانواده ؛ و تو را اینچنین وسوسه می کنند .

     

    اکثر ما شاد نیستیم، به من اعتماد کن ! میلیون ها نفر از ما داروهای ضد افسردگی مصرف می کنیم ، از شغل هایمان متنفریم و شب ها به خاطر مردانی که می گفتند دوستمان دارند، ولی حریصانه از ما سوءاستفاده می کنند و می روند ، گریه می کنیم.

     

    آنها می خواهند خانواده های شما را از بین ببرند و شما را متقاعد کنند که فرزندان کمتری داشته باشید . آنها با جلوه دادن ازدواج به عنوان شکلی از بردگی ، مادری به عنوان نفرین و با جلوه دادن با حیا بودن و پاک ماندن به عنوان عقب افتادگی و اُمُلی چنین می کنند . آنها می خواهند خودت ، ارزش خودت را پایین آوری و ایمان و اعتقاداتت را از دست بدهی . آنها مانند شیطانی هستند که (آدم و حوا) را فریب دادند ، تو فریب نخور! برای خودت ارزش قائل باش : من تو را به عنوان گوهر گران قیمت، طلای ناب ، یا مروارید گرانبها می بینم، (برگرفته از انجیل متی ۱۳ :۴۵).

     

    مُدهایی که از زیر دست خیاطان غربی بیرون می آیند برای این طراحی می شوند که به تو بقبولاند که ارزشمندترین سرمایه تو ، جذابیت جسمی توست . اما لباسهای عفیف تو و حجاب تو در واقع پرجاذبه تر از هر مُد غربی است، برای اینکه آنها تو را به صورت اسرارآمیزی پوشانده اند و عزت نفس و اعتماد به نفس تو را جلوه می دهند .

     

    خواهران من، گول نخورید. نگذارید شما را هم بگیرند. پاک و با نجابت بمانید. ما زنان مسیحی، حقیقتاً نیاز داریم ببینیم زندگی زنان چگونه باید باشد. به تو نیاز داریم تا برای ما الگویی باشی، برای اینکه ما گمشده ایم. پاکی ات را نگه دار. به خاطر داشته باش، آب ریخته شده را نمی توان جمع کرد. پس با دقت محافظت کن!

     

    گول نخورید و نجیب بمانید

    موضوعات: همه, عفاف و حجاب  لینک ثابت



     [ 04:43:00 ب.ظ ]





      مهمون داریم .خونه دلتون مرتب هست ؟   ...

     

    همیشه خانه را مرتب نگه می‌دارد و می‌گوید:

    “شاید مهمونِ سرزده بیاد"..!

    و من، همیشه یادِ تو می‌افتم

    خانه‌ی دلم، همیشه نامرتب است

    و مرتب کردَنَش را به زمانی بعد می‌اندازم!

    می‌گویم: “وقت زیاد است”

    غافل از آن که اگر تو همین فردا از راه برسی،

    من می‌مانم و دلی که خانه‌ی تو نیست!

    دلی که لایق تو نیست و شایستگی محبت تو را ندارد!…

     

    تقدیم می‌شود به حضرت اباصالح المهدی(علیه‌السلام)!…

    موضوعات: همه, ظهور  لینک ثابت



     [ 04:41:00 ب.ظ ]





      آرامش یعنی.....   ...

    ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ

    ﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺤﺮﻣﺖ ﻧﯿﺴﺖ …

    ﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﻫﺎﯼ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ …

    ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻫﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ …

    ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ …

    ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﺮﺯ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ

    ﺑﺒﺮﯼ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ

    ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ …

    ﺁﺭﺍﻣﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻮ ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﺪ ﻭ ﺷﺮﻃﯽ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ …

    ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ

    ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽﺳﺖ

    ﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﻻﻫﺎ..

    ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ، ﺧﻮﺏ، ﻗﺸﻨﮓ

    ﭼﻬﺮﻩﺍﺵ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺴﺖ..

    ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ ﺳﺨﻨﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ

    ﺑﺎ ﺩﻝ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻦ..

    ﺳﺎﺩﻩﺗﺮ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﻦ

    ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﻓﻬﻤﺪ…

    ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ..

    ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ..

    ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ..

    ﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺫﮐﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ

    ﺩﺭ ﻏﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺷﺎﺩﯼ..

    ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻏﻢ ﻣﯽﻧﮕﺮﻡ..

    ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﻗﺺﮐﻨﺎﻥ ﻣﯽﺧﻨﺪﻡ..

    ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﯾﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ..

    ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ..

    ﺍﻭ ﺧﺪﺍﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ…

    ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ..

    ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ …

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 04:34:00 ب.ظ ]





      داستان صدف   ...

     

    “دوستان شعر قشنگیه بادقت بخوانید

    ” قطره ای در صدفی پنهان شد.

    رفته رفته به صدف مهمان شد

    . در نهانخانه تاریک صدف،

    چند روزی که گذشت  دید منزل تنگ است،

    در و دیوار صدف چون سنگ است

    کمی آزرده شد از خود پرسید: علت آمدنم اینجا چیست؟!

    قطره ها آزادند، در دل موج زمان فریادند. چیست معنای خود آزاری من؟

    چیست بیماری من؟ اگر روزنه ای باز شود دور شوم

    ساکن منطقه روشنی و نور شوم..

    . صدف آهسته شنید این نجوا، گفت: ای کودک خرد دریا!

    شکوه کم کن که در این بحر عمیق،

    ما نگردیم به کس یار و شفیق

    ارزشت بیشتر از شبنم نیست

    ، مثل تو در دل دریا کم نیست

    ما به کس در دل خود جا ندهیم،

    تا ندانیم که ارزش داردبی جهت منزل و ماوا ندهیم

    اگر امروز تو در سینه من پنهانی،

    یا به قول خودت افتاده در این زندانی

    مکن از بخت شکایت که بدون تردید،

    تو در این خانه تاریک ،شوی مروارید

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه, شعر  لینک ثابت



    [یکشنبه 1393-09-02] [ 08:42:00 ب.ظ ]





      از سوسک می ترسیم ولی....   ...

     

    بسیار زیبا و خواندنی:

     

     

    از سوسک میترسیم از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمیترسیم!

     

    از عنکبوت میترسیم از این که تمام زندگیمون تار عنکبوت ببنده نمیترسیم !

     

    از خوب سرخ نشدن سبزی قورمه میترسیم از سرخ کردن آدما از خجالت نمیترسیم!

     

    ازجا نیفتادن خورشت میترسیم از این که جای خودمون را درست پيدا نكرديم نمیترسیم!

     

    از گم کردن سکه هامون میترسیم ازسکه یه پول کردن دیگران نمیترسیم!

     

    از سرماخوردگی میترسیم از سر خورده کردن دوستامون نمیترسیم !

     

    از شکستن لیوان میترسیم از شکستن دل آدما نمیترسیم!

     

    از خواب موندن میترسیم از عمری که همه به خواب سپری شد نمیترسیم!

     

    از وقت کم آوردن میترسیم ازهدر رفتن وقتی که داریم نمیترسیم !

     

    از درس پرسیدن و امتحان پس دادن میترسیم از يه جا موندن و روزها را بي مطالعه گذروندن نميترسیم!

     

    از اینکه بهمون خیانت کنند میترسیم از خیانت کردن به خودمون نمیترسیم !

     

    از اینکه دلخورمون کنند میترسیم از دل خون کردن دیگران نمیترسیم !

     

    از گم کردن راه میترسیم از هیچ وقت به هیچ جایی نرسیدن نمیترسیم!

    امان از دست خودمون

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 08:23:00 ب.ظ ]





      خدا همیشه آنلاینه...   ...

     

    خدا همیشه آنلاینه….

    کافیه

    دلت رو به روز رسانی کنی

    اون موقع میبینی که در تک تک لحظات کنارتـــ بوده

    و هست و خواهد بود….

    اگر دیدی خط ها شلوغه و حس میکنی جوابی نمیاد،

    از پسورد “یا حسین” استفاده کن…

    خدا به این پسورد حساسه و به سرعت نور جواب میده!

    گاهی که حس میکنیم ارتباط قطع شده!

    مشکل از مخاطب نیست

    دل ما ویروس گرفته…

    موضوعات: همه, شهدای و ایثار گران حوزوی  لینک ثابت



     [ 08:18:00 ب.ظ ]





      ,به عشق حضرت عباس بخونید.....   ...

     

    دوستان بخونید ببینم چشمی خشک میموونه..؟

    یکی از نوکرا و ذاکرای ارباب میگفت: دو ماه پیش خواهرم کربلا بود تو صحن حضرت عباس ع بودیم مداح داشت روضه میخووند یه وقت دیدیم یه پیرمردی اومد از یقه اون مداح گرفت کشید پایبن گفت عباس دروغ میگه …عباس دروغ میگه مداح ارومش کرد گفت چی شده گفت من بعد 25 سال بچه دار شدم الان که 19 سالشه رفته تو کما با خودم گفتم درمون دردش عباسه از اصفهان اومدم کربلا امروز زنگ زدن بهم گفتن بچت مرده…دروغ میگن که عباس حاجت میده خواهرش میگفت مجلس بهم ریخت .. فرداش تو صحن حضرت عباس بودیم دیدیم پیرمرده پا برهنه اومد ..با خودموون گفتیم الان مداح و میزنه دوباره.. دیدیم اومد جلو چهار پایه که مداح روش واساده بود دستشو گرفت گفت بیا بغل ضریح بخوون همه کسایی که دیروز بودنم باشن…میخوام بگم غلط کردم… (گریه میکردو میگفت) میگه همه رفتیم مداح گفت حاجی چی شده .. گفت خانوومم زنگ زد گفت چوون نمیذارن زنا تو غسال خونه برن التماس کردم گفتم 1 بار بچمو تو سرد خوونه ببینم… میگه همین که کشو رو کشیدن بیروون دیدیم رو نایلوون بخار نشسته سریع اوردنش بهش شوک دادن بعد چند دقیقه به هوش اومد .. پسرموون که اصلا تو قید و بند مذهب نبود تا نشست گفت بابای من کجاست؟ گفتم بابات کربلاست … گفت بهش زنگ بزن بگو زمانی که تو کما بودم 1 اقای قد بلندی اومد تو خوابم گفت …پسرم بلند شو… به بابات سلام برسوون بگو… ابروی من یک بار تو سرزمین کربلا رفته بود.. چرا دوباره ابروی منو بردی…برو بهش بگو عباس دروغ نمیگه…

    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 08:10:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین
     
     
    مداحی های محرم