مدت زیادیه احساس میکنم خدا صدامو نمیشنوه، منو نمیبینه، دوستم نداره، هرچی صدایش میکنم جوابمو نمیده …، قبلاَ وقتی باهاش حرف میزدم آروم میشدم، حضورشو باتمام وجودم حس میکردم. توبه کردم ولی فرقی نکرده لطفاً بگید چیکار کنم؟
چرا فکر می کنید اگر خدا حاجت تون رو نده دوست تون نداره ؟
مگه حاجت هر کسی رو خدا بده یعنی خیلی دوستش داره ؟
میدونید ناامیدی یکی از گناهان کبیره هست ؟
شما میفرمایید خدا چون دوستم نداره و دعام رو مستجاب نمی کنه !!
ولی امیرالمومنین علیه السلام در یک کلام زیبا میفرمایند :
خداوند كلیدهای گنجینههای خود را در دست تو قرار داده كه به تو اجازه دعا كردن داد، پس هر گاه اراده كردی میتوانی با دعا، درهای نعمت خدا را بگشایی، تا باران رحمت الهی بر تو ببارد.
هرگز از تأخیر اجابت دعا نا امید مباش، زیرا بخشش الهی باندازه نیّت است، گاه، در اجابت دعا تأخیر میشود تا پاداش درخواست كننده بیشتر و جزای آرزومند كاملتر شود، گاهی درخواست میكنی امّا پاسخ داده نمیشود، زیرا بهتر از آنچه خواستی به زودی یا در وقت مشخّص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطاء بهتر از آنچه خواستی، دعا به اجابت نمیرسد، زیرا چه بسا خواستههایی داری كه اگر داده شود مایه هلاكت دین تو خواهد بود، پس خواستههای تو به گونهای باشد كه جمال و زیبایی تو را تأمین، و رنج و سختی را از تو دور كند، پس نه مال دنیا برای تو پایدار، و نه تو برای مال دنیا باقی خواهی ماند….
آری، خداوند متعال با بندهاش رابطهی “محب و محبوب” و “عاشق و معشوقی” برقرار میکند، اما هیچ گاه پسر دایی و دختر خالهی کسی نمیشود. لذا باید همیشه ادب “عبد و معبود” و “رب و مربوب” را حفظ کرد. موحدتر، عارفتر، محبتر و محبوبتر از اهل عصمت علیهم السلام کیست؟ در مناجاتش با معشوق، گریهکنان عرض میکند:
مولای یا مولای، اَنْتَ الْمَوْلى وَاَنَاالْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى - مولای یا مولای، اَنْتَ الْمالِکُ و اَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ – مولای یا مولای، اَنْتَ الْعَزیزُ و َاَنَا الذَّلیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الذَّلیلَ اِلا الْعَزیزُ - مولای یا مولای، اَنْتَ الْخالِقُ وَ اَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ اِلا الْخالِقُ - مولای یا مولای، اَنْتَ الْعَظیمُ وَ اَنَا الْحَقیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْحَقیرَاِلاالْعَظیمُ …
الف – ما انسانها، نوعاً متکبر هستیم. طبعاً هر کس به هر مقداری که “خدابین” نشد، “خودبین و دگر بین” میشود، چنان چه ابلیس نیز به خاطر خودبینیاش “استکبار” کرد و به خاطر استکبارش رانده شد.
انسان خودآگاه یا ناخودآگاه، خود را مبراء میکند و ایراد را به خدای سبحان وارد میکند [چنان چه ابلیس گفت: حال که تو مرا اغفال کردی]. خُب این استکبار است. میگوید: من هستم، او نمیبیند، من صدا میکنم، او نمیشنود، من او را دوست دارم، او مرا دوست ندارد، من توبه میکنم، اما فرقی نمیکند و …؛ اینها همه “استکبار” بنده و نیز افترای به خداوند سبحان (منزه از هر عیب و نقص) است؛ و بعد انسان معترضانه میگوید: خوب چرا چنین شد، یا چرا دعایم مستجاب نمیشود و …؟!
هر گاه حضورش را احساس نکردیم، بر غفلت خود و پر کردن بیت اللهِ و حرمِ دل از بتها توجه کنیم، بر عدم احساس حضور خود در محضرش اذعان کنیم، نه این که گمان کنیم لابد او حضور ندارد که ما احساسش نمیکنیم! این چه غرور و تکبری است؟!
ب – خداوند رحمان و رحیم، شنوا و داناست، « وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ » - نه این که فقط صوتی به او برسد، بلکه شنوای بصیر است، « وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ » - هم حکیمِ با خبر است « وَهُوَ الْحَكِیمُ الْخَبِیرُ » و هم لطیفِ با خبر است « أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ - آیا كسى كه آفریده است نمىداند؟ حال آن كه او باریكبینِ آگاه است / الملک 14»
حال وقتی گفته میشود: مرا نمیبیند، صدایم را نمیشنود، مرا دوست ندارد و …، یعنی چه؟ یعنی از یک سو عدم شناخت او؛ و از سوی دیگر دروغ و افترا بستن به او – یعنی انسان با این باورها و تخیلات، به او سوء ظنّ میبرد و جزو ظالمترینها میشود و بالتبع راه هدایت و باب استجابت و رحمت را [اگر چه ناخودآگاه] به روی خودش میبندد.
«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (الأنعام، 21)
ترجمه: و كیست ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد، یا آیات او را تكذیب كند؟ بىتردید ستمكاران رستگار نمىشوند.
جمعبندی:
*- پس ابتدا لازم است که خدا را بشناسیم و به او ایمان آورده و باورش کنیم. اغلب این تخیلات اشتباه، ناشی از ضعف یا کلاً عدم شناخت، ایمان و باور او توسط خودمان است.
*- سپس لازم است که دست از تکبر خودآگاه یا ناخودآگاه خودمان برداریم. به جای آن که به خدا شک کنیم، نسبت به خودمات تردید و تجدید نظر کنیم. به جای آن که [العیاذ بالله] او به او تهمت بزنیم، خودمان را متهم کنیم.
*- هر وقت احساس کردیم که او از ما دور شده است، بدانیم که خودمان از او دور شدهایم، و الا او به بندگانش از رگ گردن نیز نزدیکتر است. همه حالات و حتی وسوسههای درونی ما را میداند، چه رسد به نیازهایمان را.
*- هر گاه احساس کردیم که او ما را نمیبیند و یا صدای ما را نمیشنود، خود را از این جایگاه تکبر پایین بیاوریم و بفهمیم این ماییم که او را نمیبینیم و دعوتش را لبیک نمیگوییم. بدانیم که ما اصلاً او را صدا نمیکنیم، بلکه حاجت خود را صدا میکنیم و نام او را به یدک میکشیم.
*- هر گاه احساس کردیم که توبهی ما اثر و فایدهای نکرد، بدانیم که پس توبه نکردهایم. چون توبه یعنی بازگشت و انسان هر گاه باز گردد، باز گشته است و او “توّاب” است، یعنی بسیار به بندگانی که حتی به او پشت کردهاند، نظر لطف و رحمت میاندازد، چه رسد به تائبین.
خداوند رحمان و رحیم، شنوا و داناست، «وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» - نه این که فقط صوتی به او برسد، بلکه شنوای بصیر است، «وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ» - هم حکیمِ با خبر است «وَهُوَ الْحَكِیمُ الْخَبِیرُ» و هم لطیفِ با خبر است «أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» - آیا كسى كه آفریده است نمىداند؟ حال آن كه او باریكبینِ آگاه است
*- هر گاه احساس کردیم که نظر رحمتش را برگردانده، متوجه شویم که او “ارحم الراحمین” است، پس ماییم که خود را از شمول رحمتش خارج میکنیم.
*- هر گاه حضورش را احساس نکردیم، بر غفلت خود و پر کردن بیت اللهِ و حرمِ دل از بتها توجه کنیم، بر عدم احساس حضور خود در محضرش اذعان کنیم، نه این که گمان کنیم لابد او حضور ندارد که ما احساسش نمیکنیم! این چه غرور و تکبری است؟!
*- هر گاه خیال کردیم که او ما را دوست ندارد، به خود نگاه کنیم که “هستیم“، پس ما را دوست داشته که خلق کرده است. ما را دوست دارد که با این همه معصیت، به حیاتمان خاتمه نداده و یا در همین دنیا رهایمان نکرده و معذبمان ننموده است، وگرنه حتی دغدغهی این که ما را دوست دارد یا ندارد نیز نداشتیم و کلاً او را فراموش میکردیم.
خلاصه آن که ایراد از ماست و نباید به خدا افترا ببندیم. گفت: “گر گدا کاهل بوَد، تقصیر صاحبخانه چیست؟” و در نظر داشته باشیم که از بزرگترین معاصی نزد خداوند متعال که همچون شرک است و هرگز آن را نمیبخشد، یأس و ناامیدی از رحمت اوست. چرا که این خودش بزرگترین افترا به خداوند رحمان و رحیم است.
دقت کنیم که صفا، صمیمیت، اخلاص، مبحت و خلاصه عشق و عاشقی با خداوند سبحان، در بندگی متجلی میگردد و نه در گردنکشی.
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع:
ایکس شبهه
سایت اسک دین