شهید شاهآبادی و ماجرای 5 بار حضورش در زندان کمیته مشترک
شهید مهدی شاه آبادی از مبارزان انقلابی دوران ستمشاهی است. او در مبارزات خود به پنج بار زندان و همچنین تبعید محکوم شد. وی در سوم بهمن 57 درست چند روز قبل از ورود امام امت به ایران، از زندان زاد شد.
مبارزی انقلابی به نام حجتالاسلام مهدی شاهآبادی
در سال 1309 خورشیدی در خانواده آیتاللهالعظمی میرزا محمدعلی شاهآبادی، از مادری به نام «بتول مطیعا» پسری به دنیا آمد که وی را «مهدی» نام گذاشتند. تولد این کودک، همزمان با ایام سلطنت رضا شاه در ایران بود. آیتاللهالعظمی شاهآبادی، در آن ایام از جمله علمای مبارزی بود که با سلطنت جور رضاشاه به مقابله برخاسته و اساساً چهرهای ضد ظلم بود.
در سال 1313 در حالی که چهار سال از عمر مهدی میگذشت، آیتالعظمی شاهآبادی پس از اقامت هفت ساله در قم، عازم تهران شد. پس از ورود به تهران، مهدی برای فراگیری قرآن، وارد مکتبخانه «امامزاده یحیی» شد و پس از دو سال، به همراه دو برادر دیگر خود، به دبستان «توفیق» رفت. در ایام دبستان، مهدی پس از فراغت از دروس روزانه مدرسه، بعد از ظهر نزد پدر به فراگیری علوم دینی میپرداخت و دروس صرف و دیگر مقدمات عربی را ازایشان فرا میگرفت.
در سال 1323 مهدی 14 ساله، برای تحصیل علومی دینی وارد «مدرسه مروی» شد و پس از چهار سال، در یکی از اعیاد مذهبی به دست یکی از سادات و در حضور پدر بزرگوارش، لباس مقدس روحانیت را به تن کرد. یک سال بعد، در سال 1328 هجری شمسی آیتالله العظمی میرزا محمدعلی شاهآبادی از دنیا رفت.
مهدی دو سال بعد (1330)، برای تکمیل دروس دینی به قم مهاجرت کرد و یک سال بعد، مجدداً برای گذراندن دوره دبیرستان به تهران بازگشت و کل دوره شش ساله دبیرستان را در 14 ماه به پایان رساند، یعنی درست وقتی که کودتای 28 مرداد 1332 رخ داد و دولت دکتر مصدق سقوط کرد.
دورانی که مردم ایران در تب و تاب نهضت ملی شدن صنعت نفت بودند. در همین ایام شیخ مهدی به دست عوامل رژیم شاه دستگیر و پس از مدت کوتاهی آزاد شد. در واقع شروع مبارازت سیاسی مذهبی شهید شاهآبادی به سال 1332 و پس از کودتای 28 مرداد باز میگردد که برای نخستین بار، دستگیری و زندان را تجربه کرد.
بعد از آزادی، مبارزه برای او معنای جدیتری یافت، چنان که برنامه سفرهای تبلیغی به مناطق محروم را به طور جدی اجرا کرد. در ایام محرم، رمضان و تعطیلات حوزه، به شهرها و روستاهای دوردست میرفت و تلاش میکرد که مردم را با امام خمینی – رحمه الله - آشنا کند. به جز این، تبلیغ شعائر اسلامی در این سفرها که با سختی فراوان انجام میشد، همواره از اهداف اصلی مهدی شاهآبادی بود.
پس از آغاز رسمی و علنی مبارزه حضرت امام در سال 1342، شهید شاه آبادی نیز کمی علنیتر و جدیتر کارش را ادامه داد. ایجاد هماهنگی بین آیات عظام و حضرت امام، نشر و تکثیر اعلامیههای امام، حمایتهای مادی و معنوی از مبارازت و … بخشی از فعالیتهای او در این دوره بود.
ضمن اینکه به عنوان یک روحانی، در کنار این فعالیتها، حضور در مساجد و سخنرانی درباره افکار امام و نقد نارساییهای حکومت پهلوی، به هر حال جزو زندگی روزانه او بود، شهید مهدی شاهآبادی، در سالهای 52 تا 57 در مجموع پنج بار دستگیر شد و حدود یک سال و نیم را در زندان گذراند. به جز این، پنج ماه را نیز در تبعید گذراند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید مهدی شاهآبای در مسئولیتهای مختلفی فعالیت کرد که عضویت در شورای مرکز کمیته انقلاب اسلامی، عضویت در هسته مرکزی جامعه روحانیت مبارز نمایندگی دورههای اول و دوم مجلس شورای اسلامی، عضویت در هیأت منتخب امام برای بررسی عملکرد بنیاد مسعضعفان در سال 59، عضویت در ستاد بسیج اقتصادی کشور، سرپرستی حوزه علمیهای که خود آن را تأسیس کرده بود، قسمتی از مسئولیتها و فعالیتهای او بود.
در ادامه، حکایت این پنج بار زندان را مرور میکنیم:
*زندان اول (1352)
یورش سبعانه رژیم به بیت این شهید بزرگوار برای اولین بار در روز دوشنبه چهارم تیر ماه به دلیل ارتباط با خانوادههای زندانیان سیاسی و نیز لـو رفتن ایشان در بازجوییهای خواهرزادهشان که اعلامیه گرفته بود، صورت گرفت، در حمله به منزل آن شهید در ساعت 10:30 شب پس از بازرسی، تعداد قابل توجهی اعلامیه و کتب انقلابی را کشف و ضبط شد.
اگر چه ساواک در دستوری که برای دستگیری شهید شاهآبادی به واحد اجرایی خود ابلاغ کرده بود، احتمال مسلح بودن افراد منزل و یا فرار آنها از طریق منازل همسایه را ذکر کرده بود و مأموران هم بر این اساس، با حساسیت خاصی به بازرسی میپرداختند، اما وی توانست در همان ساعاتی که مأموران سرگرم تفتیش بودند، مدارک فراوانی را امحاء کرده و یا با تغییر محل، آنها را از دید مأموران در امان نگه دارند.
تحرّک فوقالعاده شهید شاهآبادی در حین بازرسی منزل که به منظور مخفی کردن مدارک صورت میگرفت، آن چنان سریع و توأم با ظرافت بود که علاوه بر آنکه موجبات تعجب و خوشحالی اعضای خانوادهشان را فراهم میکرد، هیچ گونه سوء ظنی را هم از ناحیه مأموران بر نمیانگیخت، شهید شاهآبادی در این زندان، تحت شکنجه شدید قرار گرفتند و حتیشکنجهگران به وی شوک الکتریکی وارد میکردند و او را وادار میکردند که سیم برق را به بدن خود وصل کند و در صورت امتناع، با شلاق او را وادار به این کار میکردند.
وی در کلیه بازجوییهای زندان در رابطه با اطلاعیهها و اوراق مکشوفه از منزلش که مشتمل بر مطالب انقلابی و ضد رژیم بود، برای اینکه مجبور نشود کسی را در رابطه با آنها لو بدهد، یک پوشه فرضی را که از طریق یک مرد ناشناس و پس از درخواست استخاره در کنارش جا گذاشته بود، مطرح میکند و در تمام بازجوییها هم بر همین اظهارات خود پافشاری میورزد و حتی در زیر سختترین شکنجههای مأموران رژیم هم از حرف خود بر نمیگردد.
وی در دهها بازجویی مکتوب که از ایشان برجای مانده است، آن قدر در صحنهسازی این فرضیه خودساخته، ظرافت به خرج میدهد و جزئیات آن را طبیعی و عادی بازسازی میکند که بالاخره مأموران ساواک با همه پیچیدگیهای اطلاعاتی و امنیتی خود، پس از چند جلسه بازجویی توأم با شکنجههای سنگین (شلاق، کابل برق و …) مطالب وی را میپذیرند و از پیگیری بیشتر موضوع، صرف نظر میکنند.
شهید شاهآبادی مدت 21 روز را در زندان کمیته مشترک شهربانی و ساواک گذراند که این مدت با شکنجههای طاقتفرسا توأم بود و پس از آن در تاریخ 25 تیرماه 52 به زندان قصر انتقال یافت. این روحانی مجاهد پس از انتقال به زندان قصر نیز با استقامت زایدالوصفی شکنجهها را تحمل کرد و ماهها فشار و سختی را به جان خرید و بالاخره دادگاه نظامی رژیم که در 28 شهریور همان سال برگزار شد، وی را به یک سال زندان محکوم کرد، اما دادگاه تجدیدنظر در 24 مهر ماه 52 او را (که تا آن زمان 3 ماه و 22 روز زندان بودند) به 4 ماه زندان محکوم کرد و در نتیجه شهید شاه آبادی در دوم آبان از زندان آزاد شد.
*زندان دوم (1353)
شهید شاهآبادی در اثر تداوم مبارزه و ادامه فعالیتهای انقلابی، مجدداً در ساعت 3 بعدازظهر روز 27 بهمن 53 دستگیر میشود و منزل وی نیز مورد تفتیش و بازرسی یک اکیپ از مأموران ساواک قرار میگیرد.
آن طور که از اسناد ساواک بر میآید، علت دستگیری شهید شاهآبادی در این نوبت، آن بوده است که به دنبال اعزام حجتالاسلام عباسعلی روحانی از سوی شهید شاهآبادی جهت سخنرانی در یکی از مساجد تهران در محرم همان سـال، از آنجا که نامبرده در سخنرانی خود، مطالبی انقلابی اظهار داشته بود، ساواک درصدد دستگیری وی برمیآید و به اشتباه، نشانی منزل همسایه شهید شاهآبادی به عنوان نشانی منزل وی در اختیار مأموران قرار میگیرد، مأموران نیز به منزل آقای خلیلیان ـ همسایه شهیدشاهآبادی ـ مراجعـه کرده و سراغ «آقای روحانی» را میگیرند و نامبرده نیز ظاهراً به تصور اینکه مراجعهکنندگان به دنبال کسی هستند که روحانی (ملبّس به لباس روحانیت) باشد، آنان را به منزل همسایه خود ـ شهید شاهآبادی ـ راهنمایی میکند!
نیروهای ساواک نیز در مراجعه به منزل شهید شاهآبادی، پس از تحقیق و بازرسی متوجه میشوند که ایشان سابقه زندان دارند و تصور میکنند که شیخ عباسعلی روحانی خود ایشان هستند که با تغییر نام به فعالیتهای مبارزاتی پرداختهاند! پس شهید شاهآبادی را با این تصور و توهم دستگیر میکنند، نهایتاً شهید شاهآبادی در تاریخ 17 اسفند 53 پس از 20 روز زندانی بودن، با التزام به عدم خروج از حوزه قضایی تهران از زندان آزاد میشوند.
*زندان سوم (1354)
به دنبال همکاری خلیل (محمدعلی) فقیه دزفولی با ساواک، یک بار دیگر رژیم شاه به منزل این عالم مبارز یورش برده و شهید شاهآبادی را دستگیر کرده و او را به شکنجهگاه میبرد. اما شیخ شهید مقاومتر از قبل و با موضعی غرورآمیز و شجاعانه در مقابل شکنجهگران میایستد و فریاد میزند که: «اگر من اعلامیههای امام را نخوانم، پس چه کسی بخواند؟!».
با این وجود پس از اعترافات خلیل دزفولی، ساواک مدت 3 ماه بر تعقیب و مراقبت خود افزود و چون نتوانست به نکته جدیدی دست پیدا کند در ششم شهریور 54 ـ شب جمعه ـ تعدادی از مأموران ساواک برای دستگیری وی بهمنزل شهید اعزام میشوند، اما چون شهید شاهآبادی در آن زمان در منزل نبود، مأموران برای وی یادداشت میگذارند که شنبه هشتم شهریور به ساواک خیابان ابوسعید بروند. با مراجعه شهید شاهآبادی به ساواک، وی را برای سومین بار دستگیر کرده و به کمیته مشترک میبرند. بالاخره رژیم شاه، وی را در تاریخ سوم آبان پس از حدود 2 ماه، مشروط به عدم خروج از تهران آزاد میکند.
*تبعید به کردستان (سال 1355)
ساواک که از جلوگیری گسترش فعالیتهای شهید شاهآبادی مأیوس میشود، وی را به «بانه» که از شهرهای سنینشین کشور بوده و در دورترین نقطه استان کردستان قرار دارد تبعید میکند.
شهید شاهآبادی در بانه با شرکت پیوسته و مستمر در مساجد برادران اهل تسنن و مصاحبت با مردم کوچه و بازار به بیان علت تبعید خود پرداخت و ماهیت خائنانه رژیم شاه را افشا میکند. بالاخره در اثر روشنگریها و حسن معاشرتهای این شهید عزیز، به تدریج شعلههای خشم و نفرت از طاغوت در دل تودههای مردم آن سامان اوج میگیرد و بالاخره به تظاهراتی علیه رژیم شاه منجر میشود، در اثر مجموعه فعالیتهای این بزرگمرد، وی پس از حدود 6 ماه آزاد میشود.
*زندان چهارم (خرداد 1357)
پس از تعقیب و مراقبتهای چندین ماهه ساواک و بالاخره کشف گروه اسلامی، رژیم منحوس شاه، شهید شاهآبادی را در 30 خرداد 1357 به همراه حدود 70 نفر دیگر دستگیر میکند. دستگیری این بارِ ایشان از ویژگی خاصی برخوردار بود.
وی از لحظه ورود به کمیته ضد خرابکاری با صلابت و اقتدار منحصر به فردی با دژخیمان ساواک برخورد کرد و تمامی قدرت شیطانی رژیم را که در دستگاه مخوف زندان خلاصه میشد به مسخره گرفت و بازجوهایی را که میخواستند از ایشان سۆال کنند با لحن آمرانه و غرورآمیزی تحقیر میکرد، از خود ایشان نقل شده است که مرتباً به مأموران میگفت: «باید تمامی اعلامیهها و کتابها و نوارهایی را که از منزل من دزدیدهاید، برگردانید»، به هر جهت، تلاشهای جلادان برای وادار کردن ایشان به بازجویی، بینتیجه ماند و آنها هرگز نتوانستند شهید را وادار به جواب دادن سۆالات کنند، سرانجام در آبان ماه همان سال آزاد شد.
*زندان پنجم (آبان 1357)
بلافاصله پس از آزاد شدن از زندان قبلی در آبان 1357 و در شرایطی که حدود سه ماه از برقراری حکومت نظامی در تهران و قتل عام 17 شهریور گذشته بود، شهید شاهآبادی با سرعت و قاطعیت تمام به طور علنی و صریح، مبارزات خود علیه رژیم را ادامه داد، به همین دلیل پس از 12 روز، مجدداً دستگیر شد و در زندان باغشاه محبوس شد، بالاخره شهید شاهآبادی در تاریخ سوم بهمن 1357 یعنی درست چند روز قبل از ورود امام امت به ایران، از زندان آزاد میشود.
مهدی شاهآبادی سرانجام در غروب پنجشنبه، ششم اردیبهشت سال 1363 در حالی که نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی بود، در جزیره مجنون و با انفجار خمپاره بعثیان صدامی شربت شهادت نوشید و به وصال معشوق شتافت.
منبع: خبرگزاری فارس
تنظیم:محسن تهرانی-گروه حوزه علمیه تبیان