مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • دی 1403
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30          




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 324
  • دیروز: 651
  • 7 روز قبل: 1015
  • 1 ماه قبل: 2430
  • کل بازدیدها: 472072




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • ذاكري
  • نورفشان




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      میدانید یک مرده چه احساسی دارد ؟   ...

    ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را از اول بخوانيد،،،

     

     

     

     

     

     

     

    گفتند:"ما تا قبر نگهبان تو هستيم”

     

     

     

     

     

     

     

    گفتم:"من که نَمُردَم من هنوز زنده هستم چرا مرا به قبر ميبريد وِلَم

     

     

     

    کنيد!!

     

     

     

    من هنوز حس ميکنم و حرف مزنم و ميبينم پس هنوز زنده ام!

     

     

     

    با لبخندي جوابم را دادند و

     

     

     

    گفتند:"عجيب هستيد شما انسانها فکر ميکنيدکه مرگ پايان زندگي ست و نميدانيد که شما فقط خواب ي کوتاه ميديديد و آن خواب وقتي ميميريد تمام ميشود”

     

     

     

    آنها هنوز مرا به سوي قبر ميکشند

     

     

     

    در راه مردم را ميبينم گريه ميکنند و ميخندند و فرياد ميزنند

     

     

     

    و هر کس مثل من دو نگهبان همراهشه!

     

     

     

    ازشون پرسيدم چرا اينکار را ميکنند؟؟

     

     

     

    گفتند:"اين مردم مسير خودشان را ميدانند آنهايي که به راه کج رفته بودند”

     

     

     

    حرفش را با ترس قطع کردم:"يعني به جهنم ميروند!!!!”

     

     

     

    گفتند:"بله”

     

     

     

    و ادامه دادند"و کساني که ميخندند اهل بهشتند”

     

     

     

    به سرعت گفتم:"مرا به کجا ميبرند؟؟؟؟”

     

     

     

    گفتند:"تو کمي درست راه ميرفتي و کمي اشتباه..گاهي توبه ميکردي و روز بعد معصيت؛حتى با خودت هم رو راست نبودي و به اين شکل گم شدي”

     

     

     

     

     

     

     

    حرفشان را دوباره با ترس قطع کردم:"يعني چي!؟!؟يعني من به جهنم ميرم؟؟؟”

     

     

     

     

     

     

     

    گفتند:"رحمت خدا وسعت دارد و سفر طولانيست”

     

     

     

    دور و برم را با ترس نگاه ميکردم و در يک آن خانواده ام را ديدم،پدرم و عمويم و برادرانم و فاميلهايم را!!

     

     

     

     

     

     

     

    آنها مرا در صندوقي گذاشته و حمل ميکردند…به سوي آنها دويدم و گفتم:"برايم دعا کنيد”

     

     

     

     

     

     

     

    ولي هيچکي جوابم را نداد-بعضيهاشان گريه ميکردند و بعضي ديگر ناراحت….

     

     

     

    رفتم پيش برادرم گفتم"حواست به دنيا باشه؛تا فتنه اش چشمات رو کور نکنه

     

     

     

    آرزو کردم که اي کاش صدايم را ميشنيد

     

     

     

    آنها مرا به زحمت در قبر گذاشتند و بر روي جسدم خواباندند؛پدرم را ديدم که بر رويم خاک ميريخت؛و برادرهايم که همين کار را ميکردند…من همه مردم را ميديدم که بر رويم خاک ميريختند

     

     

     

     

     

     

     

    آرزو کردم که اي کاش جاي آنها در دنيا بودم و توبه ميکردم

     

     

     

     

     

     

     

    نشستم و فرياد کشيدم"اي مردم حواستان باشد که دنيا گولتان نزند”

     

     

     

    اي کاش نماز صبح را خوانده بودم

     

     

     

    اي کاش نماز قيام را خوانده بودم

     

     

     

    اي کاش دعا کرده بودم که خداوند هدايتم کند و توبه ميکردم و گريه…و روزانه توبه ام را تجديد ميکردم و گناهانم را تکرار نميکردم…مسبب نميشدم…سنگدل نميبودم…معصيت نميکردم..و براي اين مردم دعا ميکردم…و معصيت نميکردم…و معصيت نميکردم…و معصيت نميکردم…

     

     

     

    آيا تو شنيدي چه گفتم؟

     

     

     

    و اگر پخش کردن اين مطلب تو را خسته ميکند اين کار را نکن چون تو لياقت ثوابش را نداري…و روزي ميآيد که تو در قبر قرار خواهي گرفت؛و آرزو خواهي کرد که اي کاش اين مطلب را فرستاده و پخش کرده بودي

     

     

     

    اين جمله که حتي چند ثانيه وقتتون رو نميگيره انقدر ثواب داره که حتي تصورش رو هم نميتوني بکني

     

     

     

    پيامبر صلى الله عليه وسلم ميفرمايد: اگر همه اسمانها و زمين در يک کفه ترازو و لا اله الا الله در کفه ديگر ترازو باشند وزن لا اله الا الله بيشتر است

     

     

     

     

     

     

     

    پس با افتخار اين جمله را بگو و براي افرادي که ميشناسي بفرست تا در کمترين زمان صدها و شايد ميليونها نفر اين ذکر گرانبها را بگويند و شما هم ثواب ببري

     

     

     

    بدون شک کسب ثواب در اسلام بسيار اسان است

     

     

     

    پس در کپي و پيست کردن اين متن دقيقه اي درنگ نکن چون شايد همين کار شما باعث نجاتتون در اخرت بشود انشاء الله

     

     

     

    مردي در حالي که به قصرها و خانه هاي زيبا مينگريست به دوستش گفت: وقتي اين همه اموال رو تقسيم ميکردن ما کجا بوديم.

     

     

     

    دوست او دستش رو گرفت و به بيمارستان برد و گفت.: وقتي اين بيماريها رو تقسيم ميکردن ما کجا بوديم!!!!

     

     

     

    خدايا واسه داده ها و نداده هات شکر…

     

     

     

    اول اينکه بر جمال و آل محمد يه صلوات بلند بفرست.

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1393-05-20] [ 05:06:00 ب.ظ ]





      جوابی که همه را حیرت زده کرد   ...

    ﺟﻮﺍﺑﻲ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺣﻴﺮﺕ ﺯﺩﻩ ﮐﺮﺩ :

    ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﮑﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ

    ﺍﺵ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻳﮏ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﻳﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ

    ﺣﺎﺿﺮﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ 3 ﺳﻮﺍﻟﻲ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺟﻮﺍﺏ

    ﺑﺪﻫﺪ .

    ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻳﮏ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﻳﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ

    ﻭ ﺑﻴﻦ ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﻭ ﻋﺎﻟﻢ ﺻﺤﺒﺘﻬﺎﻱ ﺯﻳﺮ ﺭﺩ ﻭ

    ﺑﺪﻝ ﺷﺪ؛

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺷﻤﺎ ﮐﻲ ﻫﺴﺘﻲ؟ ﻭ ﺁﻳﺎ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻲ

    ﺑﻪ ﺳﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻨﺪﻩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﻲ؟

    ﻣﻌﻠﻢ : ﻣﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ، ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ

    ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺷﻤﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ،

    ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺧﺪﺍ .

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﻣﻄﻤﺌﻨﻲ ﺟﻮﺍﺏ ﺧﻮﺍﻫﻲ

    ﺩﺍﺩ؟ ﭼﻮﻥ ﺍﮐﺜﺮ ﻋﻠﻤﺎ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﻪ ﺳﻮﺍﻝ

    ﻣﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﻫﻨﺪ !

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺷﻢ ﺭﺍ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﺧﺪﺍ

    ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻴﺪﻫﻢ .

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺳﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﺍﺭﻡ،

    ﺳﺆﺍﻝ ﺍﻭﻝ : ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﻭﺟﻮﺩ

    ﺩﺍﺭﺩ؟ ﺍﮔﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺷﮑﻞ ﻭ ﻗﻴﺎﻓﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ

    ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ؟

    ﺳﺆﺍﻝ ﺩﻭﻡ : ﻗﻀﺎ ﻭ ﻗﺪﺭ ﭼﻴﺴﺖ؟

    ﺳﺆﺍﻝ ﺳﻮﻡ : ﺍﮔﺮ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺧﻠﻘﺖ ﺷﺪﻩ

    ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ

    ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ؟ ﭼﻮﻥ ﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺗﺄﺛﻴﺮﻱ

    ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺍﺷﺖ !

    ﻣﻌﻠﻢ ﮐﺸﻴﺪﻩ ﻱ ﻣﺤﮑﻤﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﺯﺩ،

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﺩﻱ ﻭ ﭼﻪ

    ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ

    ﺷﻮﻱ؟

    ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ

    ﻧﺸﺪﻡ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺿﺮﺑﻪ ﺍﻱ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺯﺩﻡ ﺟﻮﺍﺏ

    ﻫﺮ ﺳﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺷﻤﺎﺳﺖ .

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻭﻟﻲ ﻣﻦ ﻫﻴﭽﻲ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺯﺩﻡ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ

    ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻱ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺣﺲ ﺩﺭﺩ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺩﺍﺭﻡ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﭘﺲ ﺁﻳﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻱ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ

    ﺍﺳﺖ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺑﻠﻪ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ .

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﻢ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭﻝ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﮕﻲ ﺑﻪ

    ﻭﺟﻮﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭﻟﻲ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﻴﻢ

    ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ .

    ﺳﭙﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺁﻳﺎ ﺩﻳﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻱ

    ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺯﺩ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻧﻪ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺁﻳﺎ ﮔﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ

    ﺭﻭﺯﻱ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺯﺩ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻧﻪ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺍﻳﻦ ﻗﻀﺎ ﻭ ﻗﺪﺭ ﺑﻮﺩ .

    ﺳﭙﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ: ﺩﺳﺘﻲ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﺩﻡ

    ﺍﺯ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺍﺯ ﮔﻞ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﻭﺻﻮﺭﺕ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭼﻲ؟

    ﭘﺴﺮﭘﺠﻪ : ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﮔﻞ.

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺟﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ

    ﺑﻬﺖ ﺯﺩﻡ؟

    ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﺣﺲ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻢ .

    ﻣﻌﻠﻢ : ﺁﻓﺮﻳﻦ، ﭘﺲ ﺩﻳﺪﻱ ﭼﻄﻮﺭ ﮔﻞ ﺑﺮ ﮔﻞ

    ﺩﺭﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻴﮑﻨﺪ، ﺍﻳﻦ ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ

    ﻣﻴﺸﻮﺩ،

    ﭘﺲ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ، ﺍﻣﺎ

    ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﺁﺗﺶ ﻣﮑﺎﻥ ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﻲ

    ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ … ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ

    ﻣﻌﻠﻤﻲ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﻧﺴﻠﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﮐﻨﺪ

    موضوعات: همه  لینک ثابت



    [شنبه 1393-05-18] [ 04:31:00 ب.ظ ]





      هنر آشپزی   ...

    هنر آشپزی

     

    امام صادق «علیه السلام»میفرماید:

    بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد ، هنگامیکه خرج میکند ، بجا خرج میکند ، و هنگامیکه خرج

    نمیکند بجا از خرج کردن خود داری ورزد. چنین زنی کارگزاری

    از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه نا امید میشود و نه پشیمان.

    منبع:وسائل الشیعه/ج۱۴/ص۱۵

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 04:25:00 ب.ظ ]





      دیوث یعنی چه ؟   ...

    دیوث یعنی چه؟

    آیا دیوث فحش است؟

    در کتاب معراج السعاده

    روایتی از معصوم نقل کرده است که:

    اگر مردی ناموس خود را بدون پوشش مناسب در منظر دید نامحرمان بیاورد خداوند ملکی را مامور میکند که بالای سر او دایما بگوید : دیوث دیوث دیوث

     

    رسول خدا فرمود:

    سه گروه داخل آتش هستتد و ملعون

    گروه اول دیوث است

    پرسیدند دیوث کیست؟

    فرمود : مردی که نسبت به عفت و پوشش ناموس خود بی تفاوت است و مردی که اجازه دهد ناموس خود در لباس و حرکات و دیگر امور شبیه مردان شود

    میزان الحکمه جلد 2 ص 102

     

    امام صادق فرمود: بهشت بر دیوث حرام است

    دیوث کسی است که نسبت به زن و دختر و خواهرش بی تفاوت است

    اصول کافی جلد 5 ص 537

     

    رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمود:

    هر مردی که زنش خود را آرایش کند و با آن حالت از منزل خارج شود دیوث است و اگر کسی او را دیوث خطاب کند گناهی نکرده است بحار الانوار جلد 3 صفحه 249

    موضوعات: همه, اطلاعات عمومی  لینک ثابت



     [ 04:22:00 ب.ظ ]





      ۷ پند مولانا   ...

    “هفت پند مولانا

    در پوشیدن خطای دیگران،

    شب باش؛

    در فروتنی، زمین باش؛

    در مهر و دوستی،

    خورشید باش؛

    در هنگام خشم و غضب،

    کوه باش؛

    در سخاوت و یاری به دیگران،

    رود باش؛

    در کنار امدن با دیگران،

    دریا باش؛

    خودت باش همانگونه که مینمایی.

    روزگارتان خوش و ایامتان همواره اسمانی و خدایی باد.

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 04:17:00 ب.ظ ]





      داستان اصلی ماس مالی کردن   ...

    هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و زن مصری اش فوزیه در سال 1317 خورشیدی چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب به تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند.

    در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بوده دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور با پولی که از کدخدای ده می گیرند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیۀ دیوارها را ماست مالی کردند.

    قدمت ریشۀ تاریخی این اصطلاح ( ماست مالی) هشتاد سال نمی گذرد، و ماجرای این ماست مالی مدت ها موضوع اصلی شوخی های محافل و مجالس بود .

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 01:43:00 ب.ظ ]





      ماجرای بهلول و استاد   ...

    . روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید: من در سه مورد با امام صادق (ع) مخالفم.

    یکی اینکه می گوید خدا دیده نمی شود پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.

    دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالیکه شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.

    سوم هم می گوید: انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالیکه چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.

    بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد.

    اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردانش در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت: ماجرا چیست؟ استاد گفت: داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و الان درد می کند.

    بهلول پرسید: آیا تو درد را می بینی؟

    گفت: نه

    بهلول گفت: پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.

    ثالثا: مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.

    استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت…

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 01:38:00 ب.ظ ]





      ایا دلیل تاکید بر نماز صبح را می دانید ؟   ...

    آیا دلیل تاکید بر نماز صبح را میدانید , باخواب غلظت خون بالا میرود وهرچه به صبح نزدیک میشویم خون غلیظ تر میشود ودرست لحظات نزدیک شدن به اذان به حداعلا می رسد کسانی که بیدار میشوند با وضو گرفتن قدری خون تنظیم میشود وبا خواندن نماز بدن کاملا بالانس شده وبه حالت نرمال باز میگردد بیخود نیست میگوییم خدا ازمادر هم مهربانتر است ولله الحمد اطلاعات مهم چگونه تشنگی ات رادر روزهای ماه رمضان برطرف کنی؟ دانشمندان ثابت کرده اند که گفتن لااله الاالله بزاق را به ترشح ماده ای وامیدارد که تشنگی را از بین می برد خدای من منزهی تو مهربانی تو پس بر ماست که درحال روزه داری لااله الاالله را بسیارتکرار کنیم حالاکه خواندی ارسالش کن

    موضوعات: همه, نماز  لینک ثابت



     [ 01:36:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین
     
     
    مداحی های محرم