مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • اردیبهشت 1403
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30 31        




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 50
  • دیروز: 174
  • 7 روز قبل: 3240
  • 1 ماه قبل: 6658
  • کل بازدیدها: 452127




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین





    لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      غدیر خم در لغت   ...

    غدیر خم نام ناحیه‌ای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع، علی بن ابی طالب را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجری قمری (مطابق با ۲۸ اسفند سال ۱۰ خورشیدی[۱])، سال‌روز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.

     

    محمد، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد و شیعیان معتقدند که او در آنجا علی بن ابی‌طالب را به‌عنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب الله معرفی کرد. عبارت معروف «هر آن‌کس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر می‌باشد. گرچه در تفسیر حدیث غدیر خم در بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی و دوستی با او رامی‌دانند و اظهار خواسته اش که علی به عنوان پسر عمو و فرزندخوانده اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی اش پس از مرگ شود.

     

    این واقعه و حدیث غدیر در کتاب‌های شیعه و بسیاری کتاب‌های اهل سنت نقل شده است. اولین منبع تاریخی که به این کتاب اشاره می‌کند یعقوبی مورخ شیعه در نیمه دوم قرن سوم هجری است و اولین آثار ادبی قابل تاریخ گذاری، مجموعه اشعاری از نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است. از حدود قرن دوم هجری واقعه غدیر خم بعنوان دلیل نویسندگان شیعه برای اثبات برحقی علی بر جانشینی محمد آمده است

    موضوعات: همه, غدیر  لینک ثابت



    [سه شنبه 1393-07-15] [ 06:26:00 ب.ظ ]





      شاهد غدیر و شهید عاشورا   ...

     

    اشاره:

    نگارش زندگینامه شهدای کربلا نخستین بار از قرن سوم آغاز شد. کهن ترین رساله در این باره رساله تسمیة من قتل مع الحسین است که سالها پیش توسط استاد علامه سید محمدرضا جلالی در مجله تراثنا منتشر شد . چند دهه پیش هم مرحوم سماوی کتاب ابصار العین فی انصار الحسین را نوشت. کتابی هم محمد مهدی شمس الدین در این بار منتشر کرد.

    اکنون با کتاب تازه و مفصلی در این باره روبرو هستیم.

    این كتاب با نام «آینه داران آفتاب» زندگی و شهادت یاران امام حسین علیه السلام را روایت می كند.

    نویسنده این کتاب چهره نام آشنا در عرصه عاشورا پژوهی و ادبیات مذهبی است. استاد محمد رضا سنگری.

    سوگ سرخ،  راز رشید، عاشورایی ها، ماه در آب، چهل روز عاشقانه و…پاره ای از آثار وی اند.

    پیشتر نیز (ویژه نامه عاشورای سال 86) نیز از این استاد قلم فرسا، مطالبی را پیشکش حضورتان کردیم، اینک اگر ارباب مدد کند، برآنیم تا در مجموعه نوشتار “آیینه داران آفتاب“، چهره های درخشان و سلحشور حماسه عاشورا را از زاویه ای دیگر به تماشا بنشینیم.

    او طرّاحی نخستین توطئه‌ها را کمی پس از غدیر دیده بود. کمین‌کنندگان فرصت‌طلب، به رم‌دادن شتر پیامبر و کشتن او دل بسته بودند و همان‌ها درست پس از چشم‌بستن پیامبر، چشم فتنه گشوده بودند و غارت دستاوردهای نهضت پیامبر را خیال داشتند.

    عبدالرّحمن‌بن‌عبدربّ‌انصاری‌خزرجی، راوی غدیر

    پیر و سالخورده بود با خاطراتی عزیز و عظیم از سال‌های همراهی با پیامبر، امّا هیچ خاطره‌ای شکوهمندتر و شیرین‌تر از غدیر در حافظه نداشت. اینک می‌دید فراموشی غدیر، کربلا را ساخته است.

    وقتی عظمت‌ها گم شود تیغ‌های فتنه سر از نیام بیرون می‌آورند. کربلا محصول غفلت از غدیر است. عبدالرّحمن را همه می‌شناختند؛ راوی روایات فراوان از پیامبر. نامی آشنا از شمار انصار که در مدینه، مخلصانه و سخاوتمندانه میزبان و پشتوانه و پاکباز رسول اسلام شدند.

    وقتی ابرهای تیره‌ی فتنه آسمان مدینه را پوشاند و یادهای سترگ یوم‌الانذار و لیلهالمبیت و یوم‌الغدیر فراموش شد برای عبدالرّحمن جز اشک و اندوه و درد چیزی نماند. هرجا می‌رسید هُشدار می‌داد. با آیات قرآن که از مولایش علی(ع) آموخته بود احتجاج می‌کرد. تمام افتخارش همین بود که از انصار پیامبر بوده است و شاگرد مکتب امیرالمؤمنین علی(ع) و آیه آیه‌ی قرآن را با تلاوت و تفسیر علوی آموخته است.

    روزی در رحبه‌ی امیرالمؤمنین علی(ع) از مردم پرسید و سوگندشان داد که هرکس خودش در غدیر، حدیث غدیر را از پیامبر شنیده است برخیزد و بگوید و شهادت دهد. بزرگان نشسته بودند؛ ابوایّوب انصاری، ابوعمرهبن‌عمروبن‌محصن، ابوزینب، سهل‌بن‌حنیف، عبدالله‌بن‌ثابت، خزیمهبن‌ثابت، حبشی‌بن‌جناده‌سلولی، عبیدبن‌عازب، نعمان‌بن‌عجلان‌انصاری، ثابت‌بن‌ودیعه و ابوفضاله‌انصاری.

    عبدالرحمن نیز بود؛ با بغضی نشسته و شکسته در گلو برخاست. به ارادت تمام از مولا اذن سخن گفتن طلبید و گفت: نشهدُ انّا سمعنا رسول‌الله(ص) یقولُ اَلا اِنّ الله عزّ و جل ولّیی و اَنّا ولیُّ المؤمنین اَلا فمن کنتُ مولاهُ فعلیّ مولاهُ، اللّهم والِ من والاهُ، عادِمن عِاداهُ و اَحْبِبْ مَن اَحَبََّهُ و اَبْغِضْ من ابغضَهُ و اَعِنْ مَن اعَانَهُ.

    خاطره بزرگ غدیر، اینک شکسته‌ترین و جفادیده‌ترین واقعه تاریخ بود. عبدالرّحمن در کوفه بارها خطبه خوانده بود. در جمع‌های پیدا و پنهان سخن گفته، این قصّه غریب و مظلوم را باز گفته بود و ذهن و ضمیر مردمان را به تنبّه و بیداری دعوت کرده بود.

    او طرّاحی نخستین توطئه‌ها را کمی پس از غدیر دیده بود. کمین‌کنندگان فرصت‌طلب، به رم‌دادن شتر پیامبر و کشتن او دل بسته بودند و همان‌ها درست پس از چشم‌بستن پیامبر، چشم فتنه گشوده بودند و غارت دستاوردهای نهضت پیامبر را خیال داشتند.

    غدرِ دشمن، غدیر را در محاق فراموشی برده بود. تبهکاران، سرمست قدرت و ثروت، به قتل و تبعید و نَهب و زندان و شکنجه و تحقیر و تنگناآفرینی برای خانواده پیامبر و یارانش کمر بسته بودند.

    مگر چند سال از غدیر گذشته بود؟ مگر از غدیر تا کربلا چه قدر فاصله بود؟ یزید که بود؟ فرزند معاویه، و معاویه، فرزند ابوسفیان از تبار جگرخوارگان، از نسل رقم‌زنندگان اُحد و بدر و خندق، از ناپاک‌ترین مردم، فرزند طلقا. ولی اکنون همه چیز در چرخه‌ی باطل تغییر یافته بود.

    خبر حرکت اباعبدالله از مدینه به مکّه در همه‌جا پیچیده بود. کوفه، شهر یادها و خاطره‌ها و خطرها، در التهابی عجیب فرو رفته بود. بزرگان سرشناس شهر چون سلیمان‌بن‌صرد، رفاعه، عبدالله‌بن‌وال به تکاپو افتاده بودند. هراس دیروزین فرو شکسته، مرگ معاویه فرصتی بود تا شیفتگان و باورمندان مکتب علوی روشنگری کنند و نیروها را سامان و سازمان دهند.

     

    عبدالرّحمن، پر شور و پرشتاب به قبایل کوفه سر می‌زد، سخن می‌گفت، جنایات بنی‌امیّه را برمی‌شمرد و فضایل و شایستگی اهل بیت را بیان می‌کرد. ترجیع‌بند سخنش بیدادی بود که بر خاندان پیامبر رفته بود. خانه‌نشینی برادر و همرزم پیامبر، فراموشی غدیر، غربت و تنهایی حسن و هُشدار و انذار حکومت یزید، محور سخن و تکیه‌گاه سخنرانی‌های آتشین او بود.

    راوی آشنای حدیث غدیر، با نگاه نافذ و جذّاب، بیان گرم و فصیح و کلامی، که روح آن آیات و روایات بود، شعله در دل‌ها می‌افکند و جان‌ها را به خیزش و شور و شکفتن می‌برد.

    نگرانی پنهانی قلبش را می‌آزرد. دلواپسی غریبی بر تمام وجودش چنگ می‌زد. گذشته‌های کوفه، سرشار پیمان‌شکنی و غدر و خیانت و فریب بود و او، هم غدر پس از غدیر را دیده بود و هم خطبه‌های دردمندانه مولا را که در مسجد کوفه، مردم را به جهاد می‌خواند و سست‌پایان، سرمای زمستان و گرمای تابستان را بهانه می‌کردند.

    او محراب خونین کوفه را دیده بود و روزگار غریبی مجتبی را که حتّی یاران نزدیک، زبان به طعنه و طعن گشوده بودند و سرانجام نظاره‌گر تلخِ خرید سران و سرداران و یاوران امام مجتبی به بهای کیسه‌ها و سکّه‌های طلا بود.

    مگر حسین از علی پدرش و از حسن برادرش برتر است؟ شاید کوفه با او نیز چنان کند. امّا عبدالرّحمن در کوچه‌ها و قبیله‌ها سخن می‌گفت، هشدار می‌داد، دعوت می‌کرد و یاری و همراهی اباعبدالله را تنها راه مبارزه با بنی‌امیّه و بازگشت به سنّت پیامبر و اجرای احکام قرآن معرّفی می‌کرد.

    - نه، نباید بیش از این منتظر بمانم. باید خود را به امامم برسانم و همرکاب او در دفاع از حریم اهل‌بیت شمشیر بزنم. من باید بروم. حسین به کعبه آمده است و مردم را به قیام و جهاد و مبارزه می‌خواند. باید بروم.

    پیر شوریده و عاشق، عزم سفر کرد. صبحگاهی، رهگذران کوچه‌های کوفه دیدند که عبدالرّحمن بر اسب نشسته، با ره‌توشه‌ای اندک، مصمّم و استوار به سفر می‌اندیشید.

    - خداحافظ عبدالرّحمن، به خدایت می‌سپارم. سلام مرا به فرزند پیامبر برسان.

    زن در آستانه در ایستاده بود و سه فرزند که در تلاطم اشک، پدر را بدرقه می‌کردند. پیرمرد به تبسّمی همه را نواخت. نگاه نافذش آسمان را کاوید و سپس به گوشه‌ی چشم، خانواده‌اش را از نظر گذراند.

    صدای سم اسب، دور شدن سوار را گواهی می‌داد. بهار بود و نسیمی که همسفر مسافر بود. در گوشه و کنار، سبزه‌ها روییده بود. سالی برکت‌خیز بود و چشمه‌ها جوشان و آسمان سخاوتمند و شادمانی همسایه‌ی کشتزارها و کشاورزان. نامه‌هایی که نگاشته شده بود و امام را دعوت کرده بود، از بهار و میوه و سبزی و جوشش چشمه‌ها خبر داشت.

    عبدالرّحمن مسافر بود و بیابان آغوش‌ گشوده. ایمان، راه را کوتاه می‌کند و اراده، صخره‌های ستبر را به لطافت موم.

    عاشقان را مرکب به مقصد نمی‌رساند. عشق و مقصد یگانه‌اند. مسافر عشق، زائر بی‌تردید مقصد است و عبدالرّحمن، عاشق و سالک، و همه عزم ایمان و شوق رسیدن.

    *****

    - السّلامُ علیک یابن‌رسول‌الله.

    - و علیک‌السلام و رحمة‌الله یا عبدالرّحمن!

     

    صدا از شوق می‌لرزید. محبّ به محبوب رسیده بود. راوی غدیر، فرزند غدیر را در آغوش گرفته بود. عبدالرّحمن از سر اشتیاق دست امام را بوسید. بوی پیامبر را از حسین چشید و شامّه را جرعه جرعه از طراوت حسین پر کرد.

    - من چه خوشبختم که در کنار حرم خدا، فرزند پیامبر خدا را زیارت می‌کنم.

    - خوش آمدی عبدالرّحمن؛ خدایت پاداش خیر دهد.

    چه یادها و خاطره‌ها در ذهن پیر روشن‌ضمیر می‌جوشید. او حسین را دیده بود که سوار بر شانه‌های پیامبر به مسجد می‌رفت. از پیامبر شنیده بود که حسن و حسین سیّد جوانان اهل بهشتند. شاید هم قصّه کربلا را پیش از وقوع، در خلوت اصحاب خاص رسول، ادراک کرده بود.

    روزهای مکّه پرشتاب و پرحادثه می‌گذشت. ماه رمضان در همسایگی کعبه و حسین، عارفانه‌ترین و عاشقانه‌ترین مجال بود. مسافر بزرگ کوفه در شطّ زلال زمزمه‌ها و تهجّدها جان را می‌شست تا ناب‌ترین و خالص‌ترین انقلاب تاریخ را آماده‌تر باشد.

    مراسم حج نزدیک می‌شد. هر چه در چشم‌ها و سینه‌ها شوق بود، در جان عبدالرّحمن اندوه و درد می‌جوشید. یاد آخرین حج پیامبر بود و حجةالوداع و غدیر؛ یاد غریبی پیامبر و توطئه‌ها و فتنه‌های رنگ‌رنگ نامردان فریبکار.

    هرجا فرصتی می‌یافت از غدیر می‌گفت. ترجیع‌بند کلام او مظلومیّت اهل بیت بود و ظلم بنی‌امیّه. و او که ادب‌آشنا و بلیغ و فصیح بود، دل‌ها را می‌لرزاند و جان‌ها را با حقیقت آشنا می‌کرد. مکّه شلوغ و شلوغ‌تر می‌شد و مراسم حج نزدیک‌تر، و بوی وقوع حادثه محسوس‌تر و ملموس‌تر.

    مسلم، سفیر پیشاهنگ حسین، در ماه رمضان به کوفه رفته بود؛ کوفه‌ی نامه‌های خون‌رنگ! هجده‌هزار نامه امضا شده با خون، گواه وفاداری و فداکاری و جانبازی.

    امام غدیر منتظرش بود. دستی که روزی در غدیر با دستان پیامبر فرا آمد دستش را می‌فشرد. تبسّمی که بر گوشه لب‌های خونین او بود، گواه و سند این وصال بود.

    در بدرقه مسلم، عبدالرّحمن وداعی از جنس ماتم و سوگ دیده بود. چشم‌های اشکبار، سینه‌های ملتهب و تبدار و وداع مسافری بی‌برگشت، گواه حادثه‌ای بود که در راه انتظار می‌کشید.

    ذی‌الحجّه رسیده بود. کاروان‌ها می‌آمدند. زنگ شتران، موسیقی منتشر شهر مکّه بود و سپیدپوشی و زمزمه لبیک اللّهم لبّیک، ترجمان نزدیکی مراسم حج.

    عبدالرّحمن گاه در حلقه مردمی حضور می‌یافت که در کعبه گرداگرد فرزند رسول خدا حلقه می‌زدند و به سخنانش گوش می‌سپردند. گاه خود نیز در حلقه مردم سخن می‌گفت و به همراهی اباعبدالله فرا می‌خواند.

    اندوه بزرگ عبدالرّحمن گم‌شدن کعبه مجسّم بود. صورت‌پرستان معناگریز، ظاهربینان کج‌اندیش و دینداران بی‌درک و درد، انبوه‌انبوه طواف کعبه می‌کردند بی‌آن‌که روح کعبه را دریابند و تجلّی ولایت خدا را در ولایت آل الله جست‌وجو کنند.

    روز هشتم ذی‌الحجّه نقطه اوج مراسم حج بود. امّا ناگهان امام از سپیدپوشان مانده در تاریکی گسست و عزم سفر کرد. چاووش‌خوان قافله عشق، مدار طواف را شکست تا مدار عشق را در سرزمینی دیگر رقم زند. عیدالرّحمن همسفر قافله‌ای شد که ره‌توشه‌ای جز معرفت و محبّت نداشت. همسفر عبّاس و اکبر بودن چه توفیق و خوش‌فرجامی بزرگی است و سلوک پابه‌پای پاکان چه سرانجام مبارکی!

    حسین بود و اندک یارانی که پرشتاب و همرکاب، رویگردان از مکّه خطر و تهدید، بیابان‌نورد و صحراگرد شده بودند. کاروان خائف و یترقّب می‌رفت و روایتگر غدیر، همنفس عارفان و عاشقان راه می‌سپرد.

    چه حادثه‌ها منزل به منزل، چهره می‌نمود، چه خبرهای هولناک و دهشتناک می‌رسید. قافله امّا سر درنگ و برگشت و سستی نداشت. دوم محرّم، پس از بیست و چند منزل، کربلا پذیرای سالکان عاشق شد.

    *****

    خاک بوی خدا می‌داد. در شریان‌های زمین، خون حماسه می‌دوید. سواران بار گسستند و خیمه بستند. عبدالرّحمن در کنار بُریر و سعید و زهیر چادر افراشت تا حماسه عزیز و عظیم حسینی را آماده‌تر و مهیّاتر شود.

     

    هر روز از دوردست افق، سیاهی تازه‌ای رُخ می‌نمود. لشکریان می‌آمدند و عربده و هیاهو و شیهه و غبار، دشت را پر می‌کرد. فضا داغ و عرصه تنگ و حادثه نزدیک بود. گاه‌گاه گریه کودکان نشان دلواپسی و نگرانی و دلهره‌شان بود.

    روز هفتم محرّم رسید. کران تا کران سپاه بود و سیاهی و سایه‌های شوم و قهقهه‌های سرمستی و غرور.

    عمر سعد سپاه می‌آراست. آب بسته شده بود. عطش بیداد می‌کرد. کودکان بی‌تابی می‌کردند و عبدالرّحمن، اندوهناک راه چاره‌ای می‌جُست.

    گفت‌وگو با دشمن!

    این راه را پیش از او چند تن از یاران اباعبدالله طی کرده بودند. عبدالرّحمن سوار بر اسب، با موی سپید نزدیک اردوگاه دشمن آمد.

    - ای مردم مرا می‌شناسید؟ من عبدالرّحمن بن عبدربّ انصاری هستم؛ یار پیامبر؛ شاگرد مکتب امیرمؤمنان. دمی امان دهید تا سخن بگویم. آیا می‌دانید رویاروی چه‌کسی ایستاده‌اید؟ آیا می‌دانید حسین همان است که پیامبر او را می‌بوسید؛ بر دوش می‌گرفت؛ بر پشت سوار می‌کرد و او را مصباح هدایت و سفینه نجات می‌خواند؟! آیا می‌دانید من در حجه‌الوداع همراه پیامبر بودم و او در غدیر، آزار علی و خانواده‌اش را آزار خود، و آزار خود را آزار خدا دانست؟ چرا غدیر را فراموش کرده‌اید؟ چرا مقابل فرزند فاطمه لشکر آراسته‌‌اید؟ چرا…

    همهمه‌ها مجال سخن گفتن را می‌گرفت. عربده بود و تمسخر و ناسزا و ناروا، و عبدالرّحمن که سر به آسمان برداشته، با خدای خویش شِکوه می‌کرد و اسب را برای بازگشت آماده می‌کرد.

    *****

    شب عاشقان بیدل فرا رسیده بود. قلب‌ها مطلع هزار خورشید و جان‌ها بی‌تاب طلوع خورشید فردا بود. آسمانِ چهره‌ها پرستاره‌تر از آسمان دشت، و خلوت زمینیان پرزمزمه‌تر از خلوت‌نشینان ملکوت. قرآن بود و تهجّد و اشک و استغاثه و همهمه‌ای نرم و سبک در گستره خیمه‌ها.

    هنوز تا نیمه‌های شب ساعتی مانده بود. امام خیمه‌نشینان را دعوت کرد تا برای حماسه فردا تن را پاکیزه‌تر کنند. فردا باید معطّر و آراسته و زیبا دیدار محبوب را آماده شوند.

    خیمه پاکیزگی، پاکان را به خود می‌خواند. صف مجاهدان مخلصِ پاکباز بسته شد. چند مشکی بود و اندک مُشکی تا خود را بشویند و خوشبو کنند. بُریر بن خضیر همدانی و عبدالرّحمن در کنار هم ایستاده بودند.

    رفتار بُریر دگرگونه بود. می‌خندیدند. شوخی و مطایبه می‌کرد و با نشاطی کودکانه سخن می‌گفت. عبدالرّحمن شگفت‌زده گفتار و رفتار بُریر را مرور می‌کرد.

    - عبدالرّحمن، فردا جوان و زیبا، دست در دست حورالعینی! تشنه‌ای؟ زلف حورالعین در دست، از شراب طهور سرمست خواهی شد.

    عبدالرّحمن شمشیری را که غروب تاسوعا دیگر‌بار صیقل داده بود، از نیام برآورد. به لبخندی، درخشش و تیزی آن را مرور کرد. قبضه‌اش را فشرد و گفت: ای شمشیر، تو را برای دفاع از حریم فرزند غدیر آماده کرده‌ام. از خدا خواسته‌ام که مرا در شکافتن قلب‌های سیاه و شکار سرهای تهی‌مغز و حق‌ستیز یاری کند. شمشیر من، حسین را یاور و حامی باش!

    عبدالرّحمن! آهو بهتر است یا تیهر؟ فردا چه سفارش خواهی داد غلامان بهشتی را…

    بُریر شوخی می‌کرد و عبدالرّحمن مبهوت شیرین‌کاری و شوخ‌طبعی سیّدالقرّاء.

    - بُریر، هیچ‌گاه چنین شوخ و شاداب ندیده‌ام.

    - راست می‌گویی عبدالرّحمن! معلّم قرآن کوفه و شوخی! قاری قرآن و این‌همه مزاح؟ امّا به خدا قسم میان ما و دوست فاصله‌ای نمی‌بینم. میان وصال و ما شمشیری فاصله است. شبی، حائل و عایق است عاشقان را. فردا وصل بهشت است و حور و آرامش و رستگاری. از همه برتر فردا دیدار پیامبر است و علی (ع) این شادی ندارد عبدالرّحمن؟

    عبدالرّحمن خندید. بُریر را در آغوش گرفت. ساعتی بعد عبدالرّحمن معطّر و پاکیزه و پرشُکوه از خیمه پاکیزگی رهسپار خیمه خویش بود.

    *****

     

    صبح عاشورا است. مردان آمده از سلوک شبانه، شکفته و ارغوانی، بی‌شکیب وصل حبیب، نماز صبح را با امام خویش برپا می‌کنند. پس از نماز، امام به شکیبایی و صبوریشان می‌خوانَد. وعده بهشت می‌دهد و پس از آرایش سپاه اندک خویش، آماده نبردی قهرمانانه و عاشقانه‌شان می‌سازد.

    عبدالرّحمن شمشیری را که غروب تاسوعا دیگر‌بار صیقل داده بود، از نیام برآورد. به لبخندی، درخشش و تیزی آن را مرور کرد. قبضه‌اش را فشرد و گفت: ای شمشیر، تو را برای دفاع از حریم فرزند غدیر آماده کرده‌ام. از خدا خواسته‌ام که مرا در شکافتن قلب‌های سیاه و شکار سرهای تهی‌مغز و حق‌ستیز یاری کند. شمشیر من، حسین را یاور و حامی باش!

    سپاه دشمن نزدیک‌تر شد. خطبه کوتاه امام پایان یافته بود و حماسه بلند عاشقان آغاز می‌شد. عمرسعد، گستاخ و مغرور پیشاپیش سپاه حرکت می‌کرد. کمان بر دوش افکنده بود. نزدیک‌تر که شد ایستاد. کمان را در دست گرفت. سپاهیان را به شهادت گرفت که نزد امیر گواهی دهید که من نخستین تیر را به سمت سپاه حسین پرتاب کردم.

    تیرباران آغاز شد. امام خطاب به یاران فرمود: این تیرها پیک دشمن‌اند. پاسخشان دهید. تیغ‌ها از نیام برآمد. رقص شجاعانه شمشیرها در موسیقی مرگبار تیرها آغاز شد. عبدالرّحمن با موی سپید و قامت بلند و شجاعتی غریب، رجز خوان و نستوه از لابه‌لای جنگل‌ها می‌گذشت. می‌جنگید و می‌خواند: من از انصار و یاران پیامبرم. از حریم خانواده علی دفاع می‌کنم و با پیمان‌شکنان می‌جنگم. جان من سپر جان فرزند غدیر است. تیرها سقف سیاهی بر میدان افکنده بودند. غبار برانگیخته مجال تماشای زمین را از همگان گرفته بود. ده‌هزار چوبه تیر بر تن‌ها و خیمه‌ها و زمین نشسته بود.

    تیرباران پایان یافت.

    عبدالرّحمن با سیمایی خونین و مویی ارغوانی از خاک پر کشیده بود. بهشت آغوش گسترده بود دیدارش را و در آستانه بهشت، امام غدیر منتظرش بود. دستی که روزی در غدیر با دستان پیامبر فرا آمد دستش را می‌فشرد. تبسّمی که بر گوشه لب‌های خونین او بود، گواه و سند این وصال بود.

    موضوعات: همه, غدیر  لینک ثابت



     [ 12:11:00 ب.ظ ]





      شهید مطهری و واقعه غدیر   ...

     

    بهترین تعبیر درباره استاد شهید مطهرى ، كلام امام خمینى  - رضوان الله علیه - است: « شهید بزرگوار و متفكر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقاى حاج شیخ مرتضى مطهرى - قدس سره - … كه در اسلام ‏شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن كریم كم نظیر بود … در عمر كوتاه خود اثرات جاویدى به یادگار گذاشت كه پرتوى از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مكتب بود. او با قلمى روان و فكرى توانا در تحلیل مسائل اسلامى و توضیح حقایق فلسفى با زبان مردم و بى ‏قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بى‏استثنا آموزنده و روان ‏بخش است و مواعظ و نصایح او كه از قلبى سرشار از ایمان و عقیدت، نشات مى‏گرفت، براى عارف و عامى سودمند و فرح زاست…

    نظر استاد شهید مطهرى درباره هر مساله اسلامى، آینه اسلام ناب محمدى(ص) است كه با دلیل استوار و عبارات رسا و زیبا بیان كره است. عمده مباحث استاد درباره غدیر، در كتاب پر برگ و بار «امامت و رهبرى‏» ذكر شده است . به مناسبت عید غدیر به نقطه نظرات این اسلام شناس شهید و مرزبان فرهنگ علوی می پردازیم.

     

    غدیر و آینه تبلیغ

    استاد مطهری، در بحث «امامت در قرآن‏» به آیات مورد استدلال شیعه، توجه كرده و بعد از ذكر و شرح آیه «انما ولیكم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزكوة و هم راكعون.‏» (مائده/ 55) به تفسیر آیه تبلیغ پرداخته و مى‏نویسد:

    «... از آیاتى كه در این مورد در سوره مائده وارد شده یكى این آیه است: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ( مائده/‏67) اینجا لحن، خیلى شدید است: اى پیامبر! آنچه را كه بر تو نازل شد تبلیغ كن و اگر تبلیغ نكنى رسالت الهى را تبلیغ نكرده‏اى.

    مفاد این آیه آنچنان شدید است كه مفاد حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة‏.» اجمالا خود آیه نشان مى‏دهد كه موضوع آنچنان مهم است كه اگر پیغمبر تبلیع نكند، اصلا رسالتش را ابلاغ نكرده است.

    سوره مائده به اتفاق شیعه و سنى، آخرین سوره‏اى است كه بر پیغمبراکرم نازل شده و این آیات، جزء آخرین آیاتى است كه بر پیامبر نازل شده یعنى در وقتى نازل شده كه پیغمبر(ص) تمام دستورات دیگر را در مدت سیزده سال مكه و ده سال مدینه گفته بوده و این، جزء آخرین دستورات بوده است. شیعه سؤال مى‏كند: این دستورى كه جزء آخرین دستورهاست و آنقدر مهم است كه اگر پیغمبر آن را ابلاغ نكند، همه گذشته‏ها كان لم یكن [هیچ و پوچ] است چیست؟ یعنى شما نمى‏توانید موضوعى نشان بدهید كه مربوط باشد به سال هاى آخر عمر پیغمبر و اهمیتش در آن درجه باشد كه اگر ابلاغ نشود هچ چیز ابلاغ نشده است. ولى ما مى‏گوییم آن موضوع، مساله امامت است كه اگر نباشد، همه چیز كان لم یكن است، یعنى شیرازه اسلام از هم مى‏پاشد. به علاوه شیعه از كلمات و روایات خود اهل تسنن، دلیل مى‏آورد كه این آیه در غدیر خم نازل شده است.» (1)

     

    غدیر و آیه اكمال دین

    شهید مطهرى آیه اكمال را این چنین تفسیر مى‏نماید:

    «در همان سوره مائده، آیه« الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا» (مائده/‏3)؛ امروز دین را به حد كمال رساندم و نعمت را به حد آخر، تمام كردم، امروز است كه دیگر اسلام را براى شما به عنوان یك دین پسندیدم، نشان مى‏دهد كه در آن روز، جریانى رخ داده كه آن قدر با اهمیت است كه آن را مكمل دین و متمم نعمت ‏خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن، اسلام، اسلام است و خدا این اسلام را همان مى‏بیند كه مى‏خواسته و با نبودن آن، اسلام، اسلام نیست. شیعه به لحن این آیه كه تا این درجه براى این موضوع اهمیت قائل است استدلال مى‏كند و مى‏گوید: آن موضوعى كه بتواند نامش مكمل دین و متمم نعمت و آن چیزى باشد كه با نبودنش، اسلام، اسلام نیست، چه بوده است؟ مى‏گوید ما مى‏توانیم موضوعى را نشان بدهیم كه در آن درجه از اهمیت‏ باشد ولى شما نمى‏توانید. به علاوه روایاتى هست كه تایید مى‏كند این آیه هم در همین موضوع [غدیر خم] وارد شده است.» (2)

     

    مراد از «الیوم‏» چه روزى است؟

    درباره این كه مقصود از«الیوم‏» در آیه اكمال دین، چه روزى است، استاد مطالبى پر بار و پر دامنه (3) عرضه مى‏دارد و به نقد و بررسى آراء در این موضع مى‏پرازد. او بعد از ذكر و نقد آراء دیگر (1- روز بعثت 2- روز فتح مكه ‏3- روز قرائت ‏سوره برائت) به بیان و استدلال شیعه پراخته و مى‏گوید:

    «… استدلال شیعیان یكى از جنبه تاریخى است كه مى‏گویند وقتى ما مى‏بینیم در لفظ آیه: “الیوم اكملت لكم دینكم” این مطلب نیست كه «امروز» كدام روز است، به تاریخ و شان نزول ها مراجعه مى‏كنیم در نتیجه مى‏بینیم [كه روایات] نه یكى، نه دو تا و نه ده تا بلكه به طور متواتر مى‏گوید: این آیه در روز غدیر خم نازل شد كه پیغمبر(ص)، على(ع) را به جانشینى خودش نصب كرد.  ولى آیا قرائنى كه در خود آیه هست، همین را كه تاریخ تایید مى‏كند، تایید مى‏نماید یا نه؟ [مى‏بینیم كه تایید مى‏كند] آیه این است: “الیوم یئس الذین كفروا من دینكم"؛ امروز( یا بگوییم آن روز) كافران از دین شما مایوس شدند. این را ما ضمیمه مى‏كنیم به یك سلسله آیات دیگرى در قرآن كه مسلمین را تحذیر مى‏كند، مى‏ترساند و مى‏گوید كافران دائما نقشه مى‏كشند و دوست دارند كه شما را از دینتان برگردانند و علیه دینتان اقدام مى‏كنند… از طرف دیگر مى‏بینیم در آن آیه مى‏گوید ولى امروز دیگر مایوس شدند، از امروز دیگر فعالیت كافران علیه دین شما به پایان رسید “فلا تخشوهم” دیگر از ناحیه آنها بیمى نداشته باشید “واخشون” از من بترسید! …

    پس معنى” الیوم یئس الذى كفروا من دینكم فلا تخشوهم واخشون” این است كه دیگر كافرهاى بیرون جامعه اسلامى [از این كه دین شما را از بین ببرند] مایوسند، از ناحیه آنها دیگر خطرى براى عالم اسلامى نیست، از من بترسید، یعنى از خودتان بترسید. اى جماعت مسلمین! بعد از این اگر خطرى باشد آن است كه خودتان با نعمت اسلام بد عمل بكنید، كفران نعمت ‏بكنید، آن استفاده‏اى را كه باید ببرید نبرید، در نتیجه، قانون من در مورد شما اجرا شود: “ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم.” از این روز، دیگر خطرى از خارج، جامعه اسلامى را تهدید نمى‏كند[ زیرا، امام و حافظ نظام، تعیین شد] خطر از داخل تهدید مى‏كند.» (4)

     

    تواتر حدیث غدیر

    استاد، یكى از ادله شیعه در امامت را تواتر حدیث غدیر شمرده و مى‏نویسد:

    «… [خواجه نصیر] مى‏گوید:” و لحدیث الغدیر المتواتر"؛ حدیث غدیرى كه متواتر است. متواتر در علم حدیث اصطلاحى است. تواتر یعنى [مقدار نقل خبر] فوق تبانى [بر دروغ] باشد. شیعه مدعى است كه نقل خبر غدیر در حدى است كه ما احتمال تبانى هم در آن نمى‏توانیم بدهیم و بگوییم مثلا چهل نفر از صحابه پیغمبر تبانى كردند بر یك دروغ! خصوصا كه بسیارى از ناقلان این خبر، جزء دشمنان على(ع) بوده یا از طرفداران ایشان شمرده نشده‏اند… .» (5)

    شهید مطهرى درباره این قسمت از روایت غدیر كه «من كنت مولاه فهذا على(ع) مولاه‏» معتقد است كه حتى شاید سنی ها هم نتوانند انكار كنند كه متواتر است. (6)

     

    حدیث غدیر در منابع تاریخى

    در نظر استاد، گذشته از كتب روایى، حدیث غدیر  در بسیارى از كتب تاریخى هم ذكر شده است كه آن كتب از منابع معتبر و مهم تاریخ شمرده مى‏شوند:

    ” قدیمی ترین كتاب تاریخى اسلام از كتاب هاى تاریخ عمومى اسلامى و از معتبرترین كتاب هاى تاریخ اسلامى كه شیعه و سنى آن را معتبر مى‏شمارند كتاب تاریخ یعقوبى است. مرحوم دكتر آیتى هر دو جلد این كتاب را ترجمه كرده‏اند، كتاب بسیار متقنى است و در اوایل قرن سوم هجرى نوشته شده است. ظاهرا بعد از زمان مامون و حدود زمان متوكل نوشته شده است. این كتاب كه فقط كتاب تاریخى است و حدیثى نیست، از آن كتاب هایى است كه داستان غدیر را نوشته است. كتاب هاى دیگرى كه آنها را هم اهل تسنن نوشته‏اند نیز حادثه غدیر خم را ذكر كرده‏اند.” (7)

     

    غدیر در آیینه شعر

    ادبیات و به ویژه شعر، آیینه تمام نماى فرهنگ جامعه است و حضور مساله‏اى در ادبیات هر زمانى، نشانه مطرح بودن آن مى‏باشد. و غدیر در همه قرن ها در ادب و فرهنگ مردم حضور داشته است. استاد درباره توجه علامه امینى در الغدیر به این مساله مى‏نویسد: ” (الغدیر) از جنبه ادبى هم استفاده كرده است، چون در هر عصرى هر مطلبى كه در میان مردم وجود داشته باشد، شعرا آن را منعكس مى‏كنند… [علامه امینى] مى‏گوید اگر مساله غدیر مساله‏اى بود كه به قول آنها مثلا در قرن چهارم به وجود آمده بود، دیگر در قرون اول و دوم و سوم، شعرا، این همه شعر، درباره‏اش نگفته بودند. در هر قرنى ما مى‏بینیم كه مساله غدیر، جزء ادبیات آن قرن است. بنابراین، چگونه مى‏توانیم این حدیث را انكار كنیم؟!” (8)

     

    شرح حدیث غدیر

    استاد، این حدیث را كه حدیث هدایت و روشنایى است؛ این چنین ذكر و شرح مى‏كند:

    هنگامى كه به غدیر خم كه نزدیك جحفه (10) است رسیدند، قافله را متوقف و اعلام كردند كه مى‏خواهم درباره موضوعى با مردم صحبت كنم. (این آیه‏ها نیز در آنجا نازل شد.) بعد دستور داد كه منبرى برایش درست كردند. از جحاز شتر و چیزهاى دیگر، مركز مرتفعى ساختند. حضرت رفت ‏بالاى آن و مفصل صحبت كرد:

    “الست اولى بكم من انفسكم؟ قالوا: بلى. آنگاه فرمود: من كنت مولاه فهذا على مولاه.” بعد از این بود كه این آیه نازل شد: “الیوم یئس الذین كفروا من دینكم فلا تخشوهم واخشون الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى…” اینها را در كتاب هایى مثل الغدیر یا ترجمه‏هاى آن نوشته‏اند. (11)

    این مطلب گذری بود بر نظرات استاد شهید مرتضی مطهری (ره) که نسبت به امامت و عید غدیر بیان کرده بودند.

     

    پى‏نوشت ها:

    1-   ، چاپ دوم 1364 ش، صص 61 - 62.

    2- امامت و رهبرى، صص 62 -63.

    3- مطالب استاد در 20 صفحه ذكر شده است: امامت و رهبرى، صص 118 -137.

    4- امامت و رهبرى، صص 132 -137.

    5- همان، صص 104 - 105.

    6- همان، ص‏113.

    7- امامت و رهبرى، ص 130.

    8- امامت و رهبرى، ص 101.

    9- حجة الوداع در سال آخر عمر حضرت رسول، دو ماه مانده به وفات ایشان، رخ داده است. وفات حضرت رسول در بیست و هشتم صفر یا به قول سنی ها در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاده است. در هجدهم ذى الحجه به غدیر خم رسیدند. مطابق آنچه كه شیعه مى‏گوید حادثه غدیر خم دو ماه و ده روز قبل از وفات حضرت روى داده و مطابق آنچه كه سنی ها مى‏گویند این حادثه دو ماه و بیست و چهار روز قبل از رحلت ‏حضرت رسول اتفاق افتاده است. ( این مطلب از استاد شهید است).

    10- … جحفه، میقات اهل شام است ‏یعنى وقتى افراد از راه شام كه شمال غربى [مكه] مى‏شود مى‏آمدند، پس از پیمودن اندكى از راه به جحفه مى‏رسیدند. پیغمبراكرم(ص) آنجا را میقات قرار دادند براى مردمى كه از آن راه مى‏آیند. غدیر خم، نزدیك جحفه است و محلى بوده كه مسلمین در بازگشت از مكه وقتى به آن نقطه مى‏رسیدند متفرق مى‏شدند، اهل مدینه به مدینه مى‏رفتند و دیگران نیز به شهرهاى خود. ( این مطلب هم استاد شهید است.)

    11- امامت و رهبرى، صص 130 - 132 و صص 84 - 85.

    موضوعات: همه, غدیر  لینک ثابت



     [ 12:06:00 ب.ظ ]





      غدیر مهر   ...

    غدیر مهر

     

     

    غدیر على، هنوز هم چشمه‌اى لبریز از آب حیات و دریایى موّاج از كرامت‌هاست .

    «غدیر» دریایى از باور و بصیرت، در كویر حیرت و هامون ضلالت است، تا كام جان‌ها از آن سیراب شود .

    «غدیر»، یك «كتاب مبین» است،

    سندى براى تداوم خط «رسالت» در جلوه «امامت»

    «غدیر»، براى تشنگان، چشمه زلال هدایت است، و براى ره گم‌كردگان، صراطى است كه به «سنّت پیامبر» منتهى مى‌شود.

    غدیر، عید ولایت است .

    و … «غدیر على»، هنوز هم چشمه‌اى لبریز از «آب حیات» و دریایى مواج از فضایل است .

    «غدیر»، روز اكمال دین و اتمام نعمت بود.

    «غدیر»، برنامه‌اى الهى براى حیرت زدایى از اذهان و اعمال امت، در افقهاى آینده تاریخ بود .

    «غدیر»، تداوم خطّ رسالت، در آینه «امامت» است .

    پس … «عاشورا» با «امامت» پیوند دارد، و «غدیر» با «كربلا» پیوسته است .

    غدیر، روز بشریت و روز «انسان» است، غدیر،«تداوم رسالت محمد» در «ولایت على» است. غدیر، عید «پیمان» و «میثاق» و «عهد» است.

    اگر امّت، «غدیر»ها را پاس بدارند، «عاشورا»هاى مظلومیت و كربلاهاى خون و شهادت پیش نمى‌آید و خورشید امامت، در محاق خلافت قرار نمى‌گیرد .

    امّت بى امام، رمه بى چوپان است و گله بى شبان و راه بى علامت و … شب بى چراغ ، كشتى بى ناخدا، دشت بى چشمه، و … قنات خشكیده و بى آب ! … ره‌شناس‌تر از «مولود كعبه» كیست؟ و قاطع‌ تر از «ابوتراب» و پسندیده‌تر از «مرتضى» و والاتر از «على» كدام است؟

    على(علیه السلام)، «غدیر خم» را از دریاى فضائلش به موج نشانده است و رسول گرامى اسلام، دست روى چهره خوب و شایسته‌اى گذاشته است، على، برگزیده محمد نیست، بلكه منتخب خداست و پیامبر فقط ابلاغگر پیام الهى نسبت به امامت اوست .

    غدیر، كاشتن بذر ولایت در جان‌هاست .

    غدیر، نشان دادن خورشید به گرفتاران ظلمت‌هاست .

    غدیر، روز تكمیل دین و اتمام نعمت است .

    غدیر، «عیدُ الله الاكبر» است، عید آل محمد، عید هواداران حق و وفاداران به پیامبر .

    غدیر، عید عدالت و رهبرى است، عید انسانیت و كمال طلبى است، عید شعله افكنى بر اندیشه‌ها، عید امید آفرینى در دلهاست .

    غدیر، روز بشریت و روز «انسان» است، غدیر،«تداوم رسالت محمد» در «ولایت على» است. غدیر، عید «پیمان» و «میثاق» و «عهد» است .

    موضوعات: همه, غدیر  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ب.ظ ]





      غدیر را چگونه تبلیغ کنیم ؟؟   ...

    بارها شنیده ام وشنیده ای که آخرین سفیر الهی در آخرین سفر خود مهمترین خطابه خود را ایراد نمود و در آن از جانب پروردگارش، شاهِ مردان را به جانشینی خود برگزید و نیز شنیده ایم در آن مهمترین کلامش، تکلیف امت خود را این گونه فریاد کرد که:

    باید همه ی حاضران به غائبان و نیز همه ی پدران به فرزندانشان پیام غدیر را تا روز قیامت برسانند.

     

    آری غدیر را باید سینه به سینه و نسل به نسل تبلیغ کرد و اینک این مهم بر عهده ی من و شماست همچنان که روزگاری بر دوش پدرانمان بوده و فرداها نیز به دست فرزندانمان .

    آیا ما هم می توانیم در زنده نگه داشتن نام بزرگترین عید خدا سهیم باشیم؟

    راهکارهای پیشنهادی زیر اندکی از راهکارهای فراوان تبلیغ برای مظلوم ترین امیرِ تاریخ است:

    یک معلم می تواند :

    با برگزاری مسابقات مرتبط با غدیر در کلاسش مبلغ غدیر باشد

    با اجرای مسابقات تزئینات بین کلاس ها مبلغ غدیر باشد

    با اختصاص دادن بخشی از کلاسش به مباحث غدیری مبلغ غدیر باشد

    با دادن موضوعات تحقیقی پیرامون غدیر  باعث افزایش دانش شاگردانش در زمینه غدیر باشد

    با کمک دانش اموزانش جشن کوچکی در کلاس برگزار نماید .

    یک دانش آموز می تواند:

    با توزیع یک پاکت شکلات مبلغ غدیر باشد.

    با تزئین کلاس مدرسه اش مبلغ غدیر باشد.

    با پذیرایی شکلات در ماشینش مبلغ غدیر باشد.

    یک دانش آموز می تواند با اجرای مصاحبه با موضوع غدیر مبلغ غدیر باشد.

    یک دانش آموز می تواند با تهیه روزنامه دیواری با موضوع غدیر مبلغ غدیر باشد.

    یک دانش آموز می تواند با آماده کردن دکلمه و قرائت در مجالس مبلغ غدیر باشد.

    یک کاسب می تواند:

    - با دادن تخفیف ویژه در ایام غدیر، در میان مشتریان مبلّغ غدیر باشد.

    - در ایام غدیر از مشتریانش با شکلات و یا شیرینی پذیرایی کند.

    - با نصب تابلو در مغازه ی خود، مبلّغ غدیر باشد.

    - با تزیین ویترین مغازه و پیاده رو، برای غدیر تبلیغ نماید.

     

    یک فرد از جامعه می تواند:

    - با پذیرایی از نمازگزاران در مسجد محل، مبلّغ غدیر باشد

    یک امام جماعت مسجد می تواند با صحبت پیرامون غدیر مبلغ غدیر باشد.

    یک فرد می تواند ترویج فرهنگ عیدی دادن میان اقوام مبلغ غدیر باشد.

    یک فرد می تواند با یک لبخند و شادباش غدیر مبلغ غدیر باشد.

    یک فرد می تواند با خواندن خطبه برادری میان دوستانش مبلغ غدیر باشد.

    یک فرد می تواند با تهیه چند عدد فتوکپی از این برگه مبلغ غدیر باشد…..

    - با دادن نذری در ایام غدیر، برای غدیر تبلّغ کند.

    - با هدیه ی کتاب و سی دی مرتبط با غدیر به فامیل و دوستان. مبلّغ غدیر باشد.

    - با برگزاری مراسم جشنی کوچک در خانه، در میان خانواده مبلّغ غدیر باشد.

    - با دیدار از اقوام و سادات مبلّغ غدیر باشد.

    - با دادن عیدی در روز غدیر به رفتگر محله، پستچی، کارگر پمپ بنزین و … برای غدیر تبلّغ کند.

    - با پخش یک جعبه شیرینی میان همسایه ها، در زنده نگهداشتن نام غدیر سهیم گردد.

    - با تزیین درب منزل یا آپارتمان خود، مبلّغ غدیر باشد.

    - با التزام به آداب دینی مصافحه در غدیر، مبلّغ غدیر باشد.

    - با تهیّه و گردآوری جدول، مقاله، شعر و … با موضوع غدیر و دادن آن به برگزار کنندگان جشن ها، مبلّغ غدیر باشد.

    - با ترویج فرهنگ عیدی در عید غدیر، در میان فامیل نام غدیر را زنده نگهدارد.

    - با کمک مالی به برگزار کنندگان جشن ها و فعّالان عرصه ی غدیر، در تبلیغ غدیر سهیم باشد.

    - در سایت خود برای غدیر تبلیغ نماید.

    - با ارسال پیام کوتاه غدیری برای دوستانش، مبلّغ غدیر باشد.

     

    یک هیأت و یا یک گروه چند نفره می تواند:

    - با دیدار از سالمندان و اهداء هدیه به پدر و مادرهای دینی ما، مبلّغ غدیر باشد.

    - با برگزاری مراسم جشن. برای غدیر تبلیغ کند.

    - با ایجاد ایستگاه صلواتی، مبلّغ غدیر باشد.

    - با کمک های مالی و رسیدگی به زندگی مستمندان در این ایّام، غدیر را در کام آنان شیرین کند.

    - با تبلیغات نوشتاری و نصب پلاکارد در محلّه، برای غدیر تبلیغ کند.

    - با مراجعه به یک بیمارستان در روز غدیر و عیادت از بیماران، دل های پریشان آن ها را در غدیر شاد کند.

    و بالاخره:

    - یک راننده تاکسی می تواند در عید غدیر مسافرانش را با تخفیف ویژه به مقصد برساند.

    - یک راننده ی اتوبوس می تواند با پذیرایی شکلات در ماشینش، مبلّغ غدیر باشد.

    - یک امام جماعت مسجد می تواند با صحبت پیرامون غدیر مبلّغ غدیر باشد.

    - یک گرافیست می تواند با طرّاحی کارت پستال با موضوع غدیر، مبلّغ غدیر باشد.

    - یک سخنران می تواند در جشن های غدیر، سخنرانی نماید.

    - یک نویسنده می تواند در روزنامه و یا نشریّه ای، پیام غدیر را به خوانندگان برساند.

    - یک عالم می تواند با نوشتن مقاله و با درج یادداشت هایی در نشریّات، به سوالات مردم در مورد غدیر پاسخ بگوید.

    - ……

    و شما در پیروی از فرمان پیامبر صلی الله علیه واله و سلم، برای رساندن خبر ولایت امیرالمومنین علیه السلام، در این غدیر چه می کنید؟

    بخش اجتماعی تبیان

    منبع : دکتر حمیدی تبار -وبلاگ شاه جهان

    موضوعات: غدیر  لینک ثابت



     [ 11:58:00 ق.ظ ]





    1 2

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین