مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • اردیبهشت 1403
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30 31        




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 195
  • دیروز: 216
  • 7 روز قبل: 1246
  • 1 ماه قبل: 3039
  • کل بازدیدها: 447293




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • دهقان
  • نرجس خاتون محمدي
  • زفاک
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • مدیر سایت
  • فاطمه کرمانی
  • نجفی زهرا
  • نویسنده محمدی
  • زهرا پورپيرعلي
  • نازنین




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      با 224 تالیفات و آثار مکتوب مقام معظم رهبری آشنا شوید   ...

    نظر به اینکه کشور ما، دوران سازندگی و سازماندهی جامعه نوین و مترقی اسلامی را طی می‌کند، آنچه بیش از هرچیز دیگر شرط اصلی موفقیّت و سلامت در این مرحله حساس است، ارائه راه حل‌های رهگشا و طرح‌های چاره‌ساز سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، فقهی، حقوقی، اصلاحی و… است که علاوه بر ویژگی اصالت دینی و اسلامی، از ویژگی همپایی با شرایط و روابط پیچیده جهان حاضر نیز برخوردار باشد.

    کاوش های محققانه صاحب نظران با دیدگاه های گوناگون در ابعاد مختلف اندیشه فقهی شخصیتی چون مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، که تبلور یکی از قوی ترین اندیشه های دینی عصر اخیر است، می تواند گامی مؤثر در جهت تحقق این هدف بزرگ باشد.

    از این رو، مقاله حاضر برای آشنایی هرچه بیش تر صاحبان اندیشه و قلم، مجامع علمی و تحقیقی و نیز نسل جدید آینده ساز انقلاب اسلامی با دیدگاه ها و اندیشه های مقام معظم رهبری، گزیده ای از منابع و مآخذ مربوط به این موضوع را معرفی نموده است.

    بخش اول: کتاب

    1. آیینه زن، مجموعه موضوعی سخنان مقام معظم رهبری، امیرحسین بانکی پور فرد و احمد عبدالرضایی، قم، کتاب طه، 1381، 408 ص، وزیری.

    2. احکام امر به معروف و نهی از منکر از حضرت امام خمینی قدس سره و حضرت آیت اللّه خامنه ای (مدظله العالی)، تهران، فن و هنر، 1381، 68 ص، رقعی.

    3. اخلاق کارگزاران در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، تهران، سازمان مدیریت وبرنامه ریزی کشور،1380،228ص،وزیری.

    4. اخلاق و معنویات از دیدگاه مقام معظم رهبری، تهران، قدر ولایت، 1380، 192 ص، رقعی.

    5. اصلاحات؛ راهبردها، خطرها: بیانات رهبر انقلاب اسلامی، دفتررهبر انقلاب، تهران، سروش، چ هفتم، 1380، 60 ص، رقعی.

    6. امانتداران عاشورا و درس ها و عبرت های کربلا: شخصیت امام حسین علیه السلام و اهداف و درس ها و عبرت های عاشورا، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، چ پنجم، 1381، 16 ص، وزیری.

    7. امریکا از دیدگاه رهبری، مرکز تحقیقات اسلامی سپاه پاسداران، قم، محدث، یاقوت، 1378، 272 ص، وزیری.

    8. امریکا فی فکر الامام الخامنئی، مترجم: معروف عبدالمجید، قم، سطر، 1381، 316 ص، رقعی.

    9. با رهبر در سنگر جمعه، معاونت امور فرهنگی، تهران، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، 1373، 119 ص، رقعی.

    10. بایستگی های حوزه از نگاه رهبری، حوزه علمیه خراسان، 1376، 58 ص، وزیری.

    11. برخورد شایسته با جوانان: از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی)، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381، 312 ص، رقعی.

    12. بسیج و تفکر بسیجی، در آیینه نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، تهران، مؤسسه قدر ولایت، 1382، 136 ص، رقعی.

    13. پایان داستان غم انگیز: نگاهی به زمینه های صدور حکم حکومتی مقام معظم رهبری درباره قانون مطبوعات، جلد 1و2، حمیدرسایی،تهران،کیهان،چ چهارم، 1380،384+416ص، وزیری.

    14. پرتوی از خورشید، داستان هایی از زندگی مقام معظم رهبری، علی شیرازی، قم، بوستان کتاب، چ دوم، 1381، 200 ص، رقعی.

    15. پرسش و پاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1380، 424 ص، وزیری.

    16. پژوهشی پیرامون نفاق و منافقان: نگرشی بر بیانات مقام معظم رهبری در جمع لشگر 10 سیدالشهداء، مرتضی حسینی، قم، فرهنگ قرآن، 1380، ص 270 ص، رقعی.

    17. پیام معنویت: مجموعه پیام های مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به اجلاس های سراسری نماز، تهران، ستاد اقامه نماز، 1381، 100 ص، پالتویی.

    18. تربیت از منظر ولایت، امیرحسین بانکی پورفرد، اصفهان، شهید حسین فهمیده، چ دوم، 1381، 464 ص، وزیری.

    19. تهدیدات فرهنگی و راهبردهای مقابله در کلام ولی امر مسلمین حضرت آیت اللّه خامنه ای (مدظله العالی)، محمدمهدی حامدی، تهران، نسل کوثر، 1381، 226 ص، رقعی.

    20. جام عبرت: بررسی عملکرد عوام و خواص در حادثه عاشورا با تکیه بر بیانات مقام معظم رهبری، حسین اسحاقی، قم، بوستان کتاب قم، 1380، 240 ص، رقعی.

    21. جایگاه و نقش زن از دیدگاه امام و مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، مؤسسه تحقیقاتی و فرهنگی مفید، قم، فرهنگستان علوم اسلامی، 1367، 408 ص، رقعی.

    22. جوان از منظر رهبری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380، 36 ص، پالتویی.

    23. چشمه نور، الگوی علوی در رفتار رهبری، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381، 128 ص، وزیری.

    24. حدیث شکوفایی: مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری در رابطه با جوانان، جلد 2و1، تهران، ظفر، 1381، 168 + 120 ص.

    25. حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چ دوم، 1375، چندین جلد.

    26. حضرت امام خمینی قدس سره از دیدگاه رهبری، تهران، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت، چاپ سوم، 1380، 88 ص، رقعی.

    27. حماسه حضور: نقش رهبری در دفاع مقدس، علی شیخیان، قم، یاقوت، چاپ دوم، 1379، 128 ص، رقعی.

    28. حوزه و روحانیت، در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، جلد 1، دفتر مقام معظم رهبری (مدیریت ویژه نشر آثار)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1375، 372 ص، رقعی.

    29. خاطرات و حکایت ها، ویژه زندگی نامه مقام معظم رهبری، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، جلد 19، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 13721382، وزیری.

    30. دانشگاه اسلامی و رسالت دانشجویی مسلمان: مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری پیرامون دانشگاه، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، قم، معارف،1381،104ص، رقعی.

    31. در پرتو ولایت، سازمان عقیدتی سیاسی از نگاه امام خمینی قدس سره و مقام معظم رهبری (مدظله العالی) از آغاز تا امروز…، محمدنبی ابراهیمی، تهران، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران دفتر سیاسی، 1381، 140 ص، رقعی.

    32. در سایه خورشید: نیم نگاهی به زندگانی و خاطراتی از مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، هادی قطبی، قم، معبود، 1381، 230 ص، رقعی.

    33. در محضر ولایت: مجموعه رهنمودهای امام خمینی قدس سره و مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در دیدار با اعضای شورای عالی، تهران، روناس، چاپ دوم، 1381، 320 ص، وزیری.

    34. دژهای استوار؛ رهنمودهای حضرت امام و مقام معظم رهبری درباره نیروهای مسلح، مهتدی، علی شیخیان، قم، مرکز تحقیقات سپاه، 1378، 416 ص، وزیری.

    35. دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، سازمان عقیدتی سیاسی دفتر سیاسی، تهران، دفاع، 1381، 120 ص، پالتویی.

    36. دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، قم، سطر، 1381، 28 ص، جیبی.

    37. دفاع پیروز در آیینه نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1382، 152 ص، رقعی.

    38. دیدگاه های مقام معظم رهبری پیرامون تعلیم و تربیت و کودک، نوجوان و جوان، جلد 2و1، مرکز مطالعات تربیت اسلامی وزارت آموزش و پرورش.

    39. دین و سیاست از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، سازمان عقیدتی سیاسی دفتر سیاسی، تهران، دفاع، 1381، 116 ص، پالتویی.

    40. راهبردهای اساسی خدمتگزاری؛ رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، تهران، مؤسسه قدر ولایت، 1382، 512 ص، رقعی.

    41. راه واقعی جوانان: بیانات مقام رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی)، تهران، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت، 1380، 64 ص، پالتویی.

    42. رسالت خواص: نگاهی به بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشگر 27 حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله ، احمد خاتمی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ هفتم، 1378، 144 ص، وزیری.

    43. رهبری، جوان و شیوه های رفتار با جوانان از منظر ولایت، احمد طهماسبی، قم، یاقوت، چاپ سوم، 1380، 200 ص، رقعی.

    44. رهنمود و انتظار: فرامین امام خمینی قدس سره و مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به سپاه، حسین شیدائیان، محمدهادی مهتدی، قم، کوثر غدیر، 1381، 207 ص.

    45. زن از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به انضمام: بیانات و گفت وگوی صمیمانه در جمع دختران و بانوان، دفتر مقام معظم رهبری (مدیریت ویژه نشر آثار)، تهران، نوادر، چاپ سوم، 1380، 177 ص، رقعی.

    46. زن ریحانه آفرینش: مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری (مدظله العالی) درباره زن، دفتر نشر آثار مقام معظم رهبری، قم، نوای قلم. 47. سیاست حسینی از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، نیروهای مسلح، دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی، تهران، دفاع، ص 1381، 132 ص، پالتویی.

    48. سیاست علوی از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، نیروهای مسلح، دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی، تهران، دفاع، 1381، 124 ص، پالتویی.

    49. سیمای اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله : پیام حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) به مناسبت سالگرد رحلت جانکاه رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی قدس سره ، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بی تا، 53 ص، وزیری.

    50. سیمای معصومین، از آیینه نگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، تهران، قدر ولایت، 1380، 296 ص، رقعی.

    51. شاخصه های عزت و افتخار حسینی در ناجا از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، گروه تحقیق و تدوین دفتر سیاسی، 1381، 64 ص، رقعی.

    52. شمیم ولایت: مجموعه بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) در استان اصفهان، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی اصفهان، اصفهان، بصائر، 1381، 184 ص، رقعی.

    53. صحیفه جانباز: گزیده سخنان حضرت امام قدس سره و رهبر معظم انقلاب و ریاست جمهور، مرتضی رضایی، تهران، معاونت فرهنگی اداره کل امور جانبازان غرب استان اصفهان، 1381، 16 ص، جیبی.

    1381، 224 ص، رقعی.

    54. عدالت اجتماعی و سازندگی، در آیینه نگاه رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی)، تهران، قدر ولایت، 1380، 140 ص، رقعی.

    55. عطر شهادت؛ مجموعه ای از سخنان و پیام های مقام معظم رهبری (مدظله العالی) پیرامون شهید، شهادت…، تهران، شاهد، چاپ دوم، 1380، 194 ص، رقعی.

    56. عوام وخواص در کلام گهربار مقام معظم رهبری، معاونت فرهنگی پرورشی سپاه ولی امر،قم،سرزمین سبز،1380،96ص،جیبی.

    57. فرهنگ و آداب کار در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی)، وزارت کار و امور اجتماعی، دفتر امور فرهنگی، محقق: مؤسسه پژوهشی علمی فرهنگی طلیعه منطق، قم، وثوق، 1381، 80 ص، رقعی.

    58. فرهنگ و تهاجم فرهنگی برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1373، 442 ص، وزیری.

    59. فرهنگ و تهاجم فرهنگی و راه های مقابله با آن، در آیینه نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1382، 304 ص، رقعی.

    60. فریضه امر به معروف و نهی از منکر: گزیده ای از سخنان مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، قم، وثوق، 1380، 24 ص، جیبی.

    61. فیض حضور ولایت، قم، بوستان کتاب، 1380، 80 ص، رقعی.

    62. قرآن کتاب زندگانی: در آیینه نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1382، 304 ص، رقعی.

    63. قلمرو غدیر، در آیینه کلام امام قدس سره و رهبری به ضمیمه خطبه رسول اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، چ سوم، 1380، 152 ص، رقعی.

    64. کتاب و کتابخوانی در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری، دفتر مقام معظم رهبری (مدیریت ویژه نشر آثار)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم، 1381، 384 ص، رقعی.

    65. کلام ولایت طریق هدایت، قم، ظفر، 1380، 92 ص، پالتویی.

    66. گروه ها و جناح های سیاسی از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، قم، سطر، 1381، 22 ص، جیبی.

    67. گل، آغاز بهار: تبیین دیدگاه های رهبری معظم در مورد وجدان کاری، تقی متقی، رستمی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات حوزه نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی، چاپ دوم، 1375، 80 ص، وزیری.

    68. مفهوم تروریسم در کلام رسای رهبری، علی شیرازی، تهران، ارتش جمهوری اسلامی ایران، سازمان عقیدتی سیاسی، دفتر سیاسی، 1381، 140 ص، رقعی.

    69. مناسک حج: مطابق با فتاوای امام خمینی قدس سره با حواشی مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، محمدحسن فلاح زاده، تهران، نشر مشعر، 1381، 328 ص، رقعی.

    70. نصیحت های رهبری راهگشای عبور از بحران، علی شیرازی، قم، خادم الرضا علیه السلام ، 1380، 72 ص، رقعی.

    71. نظام مردم سالاری دینی از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، قم، سطر، 1381، 30 ص، جیبی.

    72. نگرشی به بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشگر 27 رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، مرتضی حسینی اصفهانی، قم، فرهنگ قرآن، چاپ هفتم، 1380، 376 ص، وزیری.

    73. نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبری، محمدمهدی علیقلی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ دوم، 1380، 94 ص، رقعی.

    74. نیروهای مسلح و سیاست از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، نیروهای مسلح، دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی، تهران، دفاع، 1381، 108 ص، پالتویی.

    75. وحدت و امنیت ملی از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، سلمان شایان فر، تهران، نذیر، 1380، 232 ص، رقعی.

    76. ولایت فقیه از دیدگاه مقام معظم رهبری، قم، دفتر نشر برگزیده، 1380، 40 ص، پالتویی.

    77. ویژگی های انقلاب اسلامی و راه های تداوم آن، در آیینه نگاه رهبر معظم انقلاب، تهران، قدر ولایت، 1380، 212 ص، رقعی.

    بخش دوم: مقالات

    78. آب را گل نکنیم، سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در نماز جمعه اخیر، انتخاب، 12 مهر 1378.

    79. آزادی در آیینه کلام رهبری، اندیشه حوزه، ش 20، ص 1826.

    80. آسیب شناسی انقلاب اسلامی از دیدگاه مقام معظم رهبری، محسن نصری، ابرار، 27 و 28 بهمن، 1378.

    81. ادبیات داستانی دفاع مقدس در کلام رهبر، ادبیات داستانی، ش 16.

    82. ارزیابی چهره های فرهنگی و دینی از نظرات اخیر رهبر معظم انقلاب درباره ایجاد فضای نقد و مناظره، ایران، 19 بهمن، 1381.

    83. از انقلاب اسلامی تا دنیای اسلامی (پیرامون سیر تکاملی انقلاب اسلامی از دیدگاه آیت الله خامنه ای)، عباس کاکاوند، رسالت، 6 دی، 1380.

    84. از رهبری بیاموزیم: نگاهی پیرامون سخنان مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران، عصر ما، ش 95.

    85. از عصر پیامبر تا قتل حسین علیه السلام جامعه اسلامی چگونه بی هویت شد؟، عبرت های عاشورا از دیدگاه رهبر معظم انقلاب در طولانی ترین خطبه های نمازجمعه تهران، رسالت، 19 اردیبهشت 1377.

    86. استبداد و انحصار، روح تمدن غرب است؛ توشه ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دانشگاه صنعتی امیرکبیر، جمهوری اسلامی، 22 اسفند 1379.

    87. اصلاحات ایمانی یا اصلاحات امریکایی در بیانات رهبر انقلاب در نماز جمعه تهران، ابرار، 3 اردیبهشت 1379.

    88. اصلاحات در آینه کلام رهبری، رضا حق پناه، اندیشه حوزه، ش 28، (ویژه اصلاحات)، ص 4 27.

    89. اصل زیبای درخشان آزادی، بحث مهم رهبر معظم انقلاب در باب «آزادی» در….، ایران، 22 و 23 شهریور، 1377.

    90. اصول انقلاب؛ محور وحدت (درباره سخنان رهبری)، قدس، 18 خرداد 1381.

    91. افتخار یا شرمندگی؟! فرمان هشت ماده ای و بازخوانی عملکرد (فرمان مقام معظم رهبری)، محمود عباس زاده مشکینی، جام هفته، ش 172.

    92. امام در کلام رهبری، جمهوری اسلامی، 21 بهمن 1378.

    93. امام علی علیه السلام الگوی مدیریت برای جامعه دینی از منظر رهبری، رضا حق پناه، اندیشه حوزه، ش 33 و 32، ص 4 18.

    94. اولویت ها و غفلت ها: در حاشیه سخنان دیروز رهبر معظم انقلاب، علی گودرزی، انتخاب، 14 آبان 1381.

    95. اهمال نیروهای اصول گرا فاجعه فرهنگی می آفریند: تحلیلی بر پیام رهبر انقلاب به نشست جامعه اسلامی دانشجویان، کیهان، 10 مهر 1380.

    96. این ترک پارسی گوی، شهریار از دیدگاه رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای، جمهوری اسلامی، 2 اردیبهشت، 1377.

    97. این چه وضعی است؟ بازخوانی یک سخنرانی رهبر معظم انقلاب پس از ده سال، ابرار، 28 خرداد 1380.

    98. بازتاب بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در خطبه های روز تاسوعا، روشنگری مقام معظم رهبری درباره مفاهیم «خشونت» و «اصلاح طلبی»، کیهان هوایی، ش 1374، اردیبهشت 1379.

    99. بازتاب سخنان مقام معظم رهبری در جمع جوانان، برچیده شدن پایگاه های دشمن و تداوم فعالیت های مطبوعات اصولگرا، کیهان هوایی، ش 1375 و 1376، 10 اردیبهشت 1379.

    100. بایستگی های حوزه از نگاه رهبری، اندیشه حوزه، ش 9، ص 8 28.

    101. بررسی و تحلیل جریان روشنفکری معاصر ایران از دیدگاه رهبر انقلاب، در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران، قدس، 27 و 28 اردیبهشت 1377.

    102. بیانات رهبر انقلاب در جمع جوانان و بازتاب داخلی و بین المللی آن، ابرار، 10 اردیبهشت 1379.

    103. بی قاعدگی بس است، سخنان رهبر انقلاب در خطبه های نماز جمعه تهران، محمد ایمانی، کیهان، 12 مهر 1378.

    104. پذیرش حکم حکومتی رهبری؛ افقی روشن در کارنامه مجلس ششم، بیانات حجت الاسلام کروبی در پاسخ به هادی زاده، کیهان هوایی، ش 1390، مرداد 1379.

    105. پرسش و پاسخ (مجموعه پرسش های دانشجویان از رهبر معظم انقلاب و پاسخ های ایشان)، ابرار، 27 و 28 بهمن 1378.

    106. پیامی برای اندیشیدن و به کار بستن و رستگار شدن (پیرامون پیام رهبر معظم انقلاب در کنگره الهی حج)، پرویز اسماعیلی، انتخاب، 5 اسفند 1380.

    107. تحلیل تاریخی رهبری از جریان روشنفکری در ایران، فردا، 23 اردیبهشت 1377.

    108. تحلیلی بر پیام نوروزی مقام معظم رهبری، نگهبان، ش 47، اردیبهشت 1377، ص 4 6.

    109. ترجمان خواست ها و آرمان های ملت (گزارشی از اظهارات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص سیاست های کلی نظام)، جهان اقتصاد، 21 اسفند 1379.

    110. تقوا، شجاعت و خودآگاهی: سه خصوصیت مسؤولان کشور از دیدگاه رهبر معظم انقلاب، قدس، 22 دی، 1380.

    111. تکلیف الهی؛ پیرامون سخنان ارزشمند رهبر معظم انقلاب در خطبه عید سعید فطر در مورد انتخابات مجلس ششم، جمهوری اسلامی، 19 دی 1378.

    112. تهاجم فرهنگی از دیدگاه مقام معظم رهبری، نامه پژوهش، ش 2 و 3، پاییز و زمستان 1375، ص 11 26.

    113. 4 تهدید پیش روست مراقب باشید: نیروی های اثرگذار اجتماعی در تحلیل رهبر معظم انقلاب، انتخاب، 16 خرداد 1379.

    114. ثمره یک نشست صمیمی، دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی با اعضای شورای مرکزی انجمن های اسلامی دانشجویان، امیریان، انتخاب، 15 دی 1379.

    115. جایگاه مجلس خبرگان در اندیشه سیاسی حضرت آیت الله خامنه ای، ایران، 30 مهر 1377.

    116. جایگاه مصالح عالی نظام در رقابت های سیاسی، تحلیلی بر بیانات مقام معظم رهبری در نمازجمعه تهران، ابرار، 14 مهر 1378.

    117. جهاد تا رفراندوم، در پرتو رهنمودهای مقام معظم رهبری، حمیدرضا ترقی، شما، ش 186، آبان 1379.

    118. چهار اصل مشترک، اسلام، نظام، امام، رهبری از سخنان آیت الله خامنه ای در خطبه های نماز جمعه، محمود فرشیدی، رسالت، 10 مهر 1378.

    119. چهره واقعی لیبرالیسم و دموکراسی در بیانات رهبر معظم انقلاب، طاهره دانش پور، خراسان، 21 آبان 1380.

    120. چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی؛ گزارش دیدار گروهی از شاعران با مقام معظم رهبری، رسالت، 23 دی 1378.

    121. حج از دیدگاه مقام معظم رهبری، میقات حج، ش 7، بهار 1373.

    122. حرکت لازم در لحظه لازم (برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری در خصوص عبرت های عاشورا)، مسلم سلیمانی، کیهان، 18 تیر 1381.

    123. حکم حکومتی؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی و آزمون نمایندگان، کیهان هوایی، ش 1390، مرداد 1379.

    124. حکومت امام علی علیه السلام در نگاه رهبری، رضا حق پناه، اندیشه حوزه، ش 27، ص 4 41.

    125. حکومت و ولایت، مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای، رضا حق پناه، اندیشه حوزه، ش 17، ص 32 110.

    126. ختم ماجرا (سخنان رهبر درباره درگیری های کوی دانشگاه تهران)، ابرار، 21 تیر 1378.

    127. خشونت و اصلاح طلبی از نگاه مقام معظم رهبری، اسوه، ش 29، فروردین و اردیبهشت 1379.

    128. داستان روشنفکری در ایران از زبان مقام معظم رهبری (2)، اسوه، ش 8.

    129. داستان روشنفکری در ایران از زبان مقام معظم رهبری (2)، اسوه، ش 9، شهریور 1377، ص 42 45.

    130. دانشگاه و دانشجو از نگاه رهبر، اطلاعات، 14 دی 1379.

    131. در سایه سار رهنمودهای مقام معظم رهبری: نگاهی تحلیلی به رهنمودهای مقام معظم رهبری در سال 80، حمیدرضا ترقی، شما، ش 253 (ضمیمه).

    132. درس هایی که آموختیم، سخنان آیت الله خامنه ای در خطبه های نمازجمعه تهران، بیژن مقدم، رسالت، 11 مهر 1378.

    133. در فضیلت ماه رجب، پندهایی کوتاه از آیت الله خامنه ای، جوان، 20 مهر 1378.

    134. دغدغه های مقام معظم رهبری را دریابیم، رسالت، 18 مهر 1379.

    135. دغدغه های مکرر؛ پیرامون سخنان رهبر معظم انقلاب در دیداری با هنرمندان آثار هنری و مسؤولان تبلیغات دفاع مقدس، محمد صالحی، انتخاب، 9 مهر 1379.

    136. دلایل نفی رابطه با امریکا از دیدگاه مقام معظم رهبری، سیاست روز، 16 آبان، 1380.

    137. دموکراسی حضور (پیرامون سخنان آیت اللّه خامنه ای)، ناصر ایمانی، رسالت، 23 آبان 1381.

    138. دو نکته از کلام رهبری، اطلاعات، 15 اردیبهشت 1379.

    139. دیدگاه رهبر معظم انقلاب درباره شخصیت جامع و برجسته شهید بهشتی، جمهوری اسلامی، 5 تیر 1380.

    140. راز جلوه گری ملاصدرا در نگاه رهبری، حوزه، ش 92.

    141. رساترین فریاد در مبارزه با مفاسد اقتصادی و اجتماعی: نگاهی به دغدغه های رهبر انقلاب، (عناوین متفاوت)، علی رضا قربانی، قدس، 26 و 28 مرداد 1381.

    142. روزهای آغاز جنگ تحمیلی؛ بخشی از خاطرات رهبر معظم انقلاب اسلامی، کار و کارگر، 10 مهر 1379.

    143. روشنفکری و عملکرد روشنفکران در کلام رهبری، رضا حق پناه، اندیشه حوزه، ش 25، ص 27 58.

    144. رویش و ریزش در انقلاب؛ پیرامون خطبه های نمازجمه تهران توسط مقام معظم رهبری، جوان، 5 دی 1378.

    145. رویکردی نو به محورهای اصلاحات از دیدگاه رهبری، علی دارابی، جام جم، 19 و 25 مرداد 1379.

    146. ره بپرسیم، مگر پی به مهمات بریم، سخنان رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه، محمدمهدی فقیهی، انتخاب، 10 مهر 1378.

    147. رهبر انقلاب و نقد کارنامه مطبوعات، اطلاعات، 3 اردیبهشت 1379.

    148. رهبری، دانشجویان و دینداری، امیر محبیان، رسالت، 12 مهر 1378.

    149. رهبری مردم و اعتماد متقابل، امیر محبیان، رسالت 11 مهر 1378.

    150. رهبری مقتدر، حوزه، ش 83، آذر و دی 1376، ص 1532.

    151. رهبری و اصلاحات، علی فیاض، کتاب نقد، ش 16.

    152. رهبری و افزایش اقتدار نهادی، امیر محبیان، رسالت، 13 مهر 1378.

    153. رهبری و ترسیم میدان امید، ابوالقاسم قاسم زاده، اطلاعات، 28 شهریور 1379.

    154. رهبری و جامعه جوان، ابوالقاسم قاسم زاده، اطلاعات، 3 و 7 اردیبهشت 1379.

    155. رهبری و نقد فضای فرهنگی، امیر محبیان، رسالت، 14 مهر 1378.

    156. رهنمودهای رهبر انقلاب و مجلس ششم، محمد دهقانی آرانی، جام جم، 9و 10 و 11 خرداد 1379.

    157. رهنمودهای رهبر فرزانه انقلاب، فرهنگ مشارکت، ش 16، تابستان 1377، ص 36.

    158. رهیابی از مواضع مقام معظم رهبری، حمیدرضا ترقی، شما، ش 261.

    159. ریشه یابی فرامین امام و رهبری در دیدگاه امام علی علیه السلام ، مهدی بزرگی، دیده، ش 18، اردیبهشت 1382، ص 3035.

    160. زندگی رسول خدا از نگاه رهبر، ایران، 27 اردیبهشت 1379.

    161. زندگی صاحب منصبان در نظام اسلامی: در سایه سار رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، شما، ش 194، اول دی 1379.

    162. ساختار تولید و توسعه علوم دینی، پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامه دانش آموختگان حوزه و…، سبحانی و امینی (میزگرد)، پژوهش حوزه، سال سوم، ش 12، زمستان 1381، ص 5 36.

    163. سخن معیار؛ سخنان رهبری در خطبه های نماز جمعه 9 مهر 1378، جلال فیاضی، قدس، 10 مهر 1378.

    164. سفر به افق های اسرارآمیز: کتاب علی علیه السلام در نگاه رهبر، کیهان فرهنگی، ش 170، آذر 1379.

    165. سه خصلت، ضامن آسیب ناپذیری نظام است: در سایه رهنمودهای مقام معظم رهبری، شما، ش 247.

    166. سیمای آفتاب: نگاهی به زندگانی رهبر معظم انقلاب (1)، حریم، ش 27.

    167. سیمای حوزه در نگاه رهبر، حوزه، ش 68 69، خرداد شهریور 1374، ص 318.

    168. سینما در نگاه رهبری، هنر دینی، ش 9.

    169. شاخصه های شخصیت الهی رهبر معظم انقلاب، آیت الله مصباح یزدی، (گفت وگو)، ویژه نامه خروش خرداد، ضمیمه رسالت، 12 خرداد 1382، ص 10.

    170. شرایط استمرار مبارزه با مفاسد اقتصادی؛ در حاشیه سخنان مقام معظم رهبری، مهدی رضوی، آزاد، 20 دی 1380.

    171. شش نگاه؛ پیرامون مقام علمی و فضایل اخلاقی مقام معظم رهبری،ویژه نامه خروش خرداد،ضمیمه رسالت،12خرداد1382،ص3.

    172. شعر در کلام رهبری، هنر دینی، ش 10.

    173. شفاف سازی مواضع سیاسی جناح ها برای پرهیز از انحراف و تحجّر؛ بازتاب بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نمازجمعه تهران، کیهان هوایی، ش 1378، خرداد 1379.

    174. شفافیت مواضع و مرزبندی با غیر خودی ها، ضرورت امروز انقلاب، نگاه مطبوعات کشور به دیدار سران تشکل های دوم خرداد با مقام معظم رهبری، کیهان هوایی، ش 1376، اردیبهشت 1379.

    175. صدا و سیما در کلام رهبری، هنر دینی، ش 11 و 12.

    176. صرفه جویی و قناعت، توصیه مقام معظم رهبری در سال 1377، اسوه، ش 5 اردیبهشت 1377، ص 45.

    177. ضرورت های عرصه تحقیق و پژوهش؛ گفتاری از رهبر معظم انقلاب، جمهوری اسلامی، 4 و 11 مهر 1379.

    178. عبرت های عاشورا در کلام رهبر انقلاب، فردا، 20 و 21 اردیبهشت 1377.

    179. عبرت های عاشورا در نگاه بلند رهبری، محمدناصر عبدی، اندیشه حوزه، سال هشتم، ش 5 (39) (فروردین و اردیبهشت 1382)، ص 420.

    180. عدالت و توسعه از منظر رهبری، احمد عاملی، اندیشه حوزه، ش 30، ص 4 25.

    181. فراخوان نظریه پردازی و نواوری روشمند مقام معظم رهبری، پگاه حوزه، ش 6 / خبرنامه دین پژوهان، ش 12، ص 45.

    182. کتاب و کتابخوانی در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری، اطلاعات، 17 و 30 آبان 1377.

    183. کدام عوامل مخل وحدت اند؟: به استقبال از سخنان مقام معظم رهبری، عصر ما، ش 201.

    184. گذری بر شناخت اصول معارف اساسی انقلاب اسلامی، به روایت حضرت آیت الله خامنه ای، نشریه آموزشی سیاسی، سال دوم، ش 3، بهار 1374، ص 26.

    185. گزارشی از سفر مقام معظم رهبری به قم و تأثیر آن بر روند تحوّل و اصلاح در حوزه علمیه قم، اندیشه حوزه، سال اول، ش 3، زمستان 1374، ص 216 222.

    186. گفتمان امیدبخشی (سخنان مقام معظم رهبری در نمازجمعه تهران درباره حوادث اخیر)، ماشاءالله شمس الواعظین، نشاط، 10 مرداد 1378.

    187. گفت وشنود اعضای کمیته هماهنگی فعالیت های تبلیغاتی سازمان کنفرانس اسلامی با رهبر معظم انقلاب، قدس، 20 تیر، 1377.

    188. گفت وگو با صاحب نظران سیاسی و فرهنگی درباره پیام رهبر انقلاب به هزاره ادیان، ابرار، 13 شهریور 1379.

    189. گفت وگوی صمیمانه رهبر معظم انقلاب با جمعی از جوان های کشور، دیدگاه های مقام معظم رهبری درباره ورزش، کیهان ورزشی، ش 2227.

    190. گوشه ای از زندگانی پر برکت مقام معظم رهبری به روایت معظم له، گسترش تولید و عمران ایران، سال هشتم، ش 3، بهمن 1373، ص 2628.

    191. لذت عزت (سخنان رهبر انقلاب در رابطه با تروریسم و مواضع امریکا)، جلال فیاضی، قدس، 5 مهر 1380.

    192. ماندگاری نظام مدیریت سیاسی رهبر، علی شیرازی، ویژه نامه خروش خرداد، ضمیمه رسالت، 12 خرداد 1382، ص 9.

    193. مبارزه با فساد و لوازم آن: به استقبال فرمان 8 ماده ای مقام رهبری، عصر ما، ش 210.

    194. مبانی و ضرورت ها؛ در حاشیه پیشنهاد رهبر معظم انقلاب، جام جم، 2 آبان 1379.

    195. محورهای اساسی در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب، جام هفته، ش 124.

    196. مردم سالاری دینی رفتار علوی، مرتضی نبوی، رسالت، 30 دی 1380.

    197. مردم سالاری دینی؛ گفتمان حضرت آیت الله خامنه ای، علی فیاض، کتاب نقد، ش 20 و 21.

    198. مطبوعات و دغدغه های رهبری؛ مشارکت، 3 خرداد 1379.

    199. منشور دولت هشتم؛ مروری بر مهم ترین مطالبات و انتظارات مقام معظم رهبری از دولت جدید خاتمی، اسفندیار رضایی، رسالت، 29 مهر 1380.

    200. نسخه داخلی برای اقتصاد، سخنان رهبر انقلاب در خطبه های نماز جمعه تهران، علیرضا ملکیان، کیهان، 12 مهر 1378.

    201. نسخه های سیاسی غرب؛ در پرتو سخنان رهبر معظم انقلاب خطاب به مسؤولان، انتخاب، 21 آبان 1380.

    202. نقد عمومی؛ پیرامون دیدار رهبر معظم انقلاب با رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت، امیر پارسا، انتخاب، 9 شهریور 1379.

    203. نقد منصفانه، دفاع واقع بینانه؛ پیرامون سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای هیأت دولت، محمد مهاجری، کیهان، 8 شهریور 1379.

    204. نقش قانونگرایی در ایجاد وحدت و اتحاد دل ها؛ در پی بیانات مقام معظم رهبری، مختار فرزادی، خراسان، 13 مهر، 1378.

    205. نقش های مثبت و منفی خواص جامعه در بیان قرآن، کلام امام خمینی قدس سره و مقام معظم رهبری، ابوالفضل حسینی، مصباح، سال 6، ش 23، پاییز 1376، ص 185 200.

    206. نگرانی های رهبری؛ پیرامون نگرانی مقام معظم رهبری از عملکرد بخشی از مطبوعات، صبح امروز، 3 اردیبهشت 1379.

    207. نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبری، جوان، 27 مهر 1378.

    208. نهضت خدمت به مردم (پیام نوروزی رهبر انقلاب)، جلال فیاضی، قدس، 16 فروردین 1382.

    209. نهضت خدمت رسانی،معارف، ش12،اردیبهشت1382، ص2.

    210. نیروهای انسانی اثرگذار، با الهام از کلام رهبری…، اطلاعات، 18 و 19 خرداد 1379.

    211. وجدان کاری در کلام رهبر، روایات، ویژگی ها و راه های تحقق وجدان کاری در جامعه، صف، ش 216، اردیبهشت 1377.

    212. هشدار رهبری و مسؤولیت مدیران جامعه، ابرار، 28 شهریور 1379.

    213. هشدارهای مکرر رهبری درباره انحراف خواص و مسؤولیت ما: نظرخواهی ارزش ها درباره بیانات ولی فقیه، ارزش ها، ش 68، 21 اردیبهشت 1377.

    214. همراه با چشمه هدایت، در مورد بیانات روحبخش رهبر معظم انقلاب، عبدالکریم عابدینی، جمهوری اسلامی، 13، 17 و 18 مرداد 1379.

    215. هنر از نگاه رهبر انقلاب، جمهوری اسلامی، 27 مرداد 1380.

    216. هنر دینی در کلام رهبری، هنر دینی، ش 8.

    217. هنر زبان رسایی دارد، جوانان در دیدار صمیمی با رهبر، زن روز، ش 1661، 1662، تیر 1377.

    218. هوشیاری تاریخی: مقدمه ای بر نقش عوام و خواص در تحولات اجتماعی بر مبنای بیانات مقام معظم رهبری (2)، گام چهارم، پیش شماره 2 و 3 / ش 1.

    219. یادگار امام قدس سره به روایت رهبر معظم انقلاب، کیهان، 20 اسفند 1377.

    220. یاس عصمت: بررسی دیدگاه های امام خمینی و مقام معظم رهبری پیرامون شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام ، محمدابراهیم حسنی، اطلاعات، 19 مهر 1377.

    221. یک آزمایش بزرگ، سخنان رهبر در نمازجمعه، جمهوری اسلامی، 13 مهر 1378.

    222. یک پیام سه راهبرد (راهبردهای رهبر فرزانه انقلاب) بهنام قلی پور، جوان، 24 تیر 1381.

    223. یک سرمایه، دو همراه، سخنان مقام معظم رهبری و همراهی علم و دین در جمع دانش آموزان و دانشجویان نخبه علمی کشور، مهدی مصلحی، 20 مهر 1380.

    224. یک صدا و چند بزنگاه؛ در پرتو هشدارهای تاریخی رهبر معظم انقلاب اسلامی،جمهوری اسلامی،10، 11 و 12 مرداد 1379.

    موضوعات: معرفی کتاب, سخنان مقام معظم رهبری  لینک ثابت



    [جمعه 1394-09-13] [ 08:21:00 ب.ظ ]





      بیداری اسلامی از زبان مقام معظوم رهبری   ...

    بیداری اسلامی از زبان مقام معظوم رهبری

     

    گزیده‌ای از سخنان معظم‌له درباره بیداری اسلامی  به شرح زیر است

    رهبر معظم انقلاب اسلامی

    نفرت و بغض مردم خاورمیانه از آمریکا

    ما امروز در یک برهه‌ حساس به سر می‌بریم. اگر من بخواهم آن لبّ تلقى و برداشت خودم را به شما عرض بکنم – که شاید در یک مجال کوتاه، برایش استدلال هم نشود ارائه کرد؛ البته مستدل است، منتها شاید در دو کلمه نشود استدلالى برایش بیان کرد – این است که مراکز استکبارى جهانى در مقابله‌‌ با حرکت اسلامى که نماد واقعى‌اش جمهورى اسلامى است، دارند آخرین تلاشهاى خودشان را می‌کنند. در بسیارى از عرصه‌ها تلاشهایشان و تدابیرشان به بن‌بست خورده و کار از دستشان در رفته است. این کمربندى که اینها بر دور مسائل جهانى کشیده بودند و حیطه‌بندى‌اى که کرده بودند، در حساس ترین نقاط روى زمین یعنى خاورمیانه، این کمربند پاره شده – یا سست شده، حداقلش این است؛ ولى به نظر من پاره شده – و از دستشان در رفته است.

    به نظر من امروز نظام سلطه در مواجهه‌ با حرکت اسلامى یک چنین حالتى دارد. جاپایش محکم نیست؛ زیرا بسیارى از شگردهاى تبلیغاتىِ استواربنیانِ قدیمىِ اینها براى مردم دنیا رو شده است. امروز در جامعه‌ آمریکا، خشم عمیق از حضور قدرتمند لابى صهیونیستى به تدریج دارد توسعه پیدا می‌کند. این نارضائى در بین مردم آمریکا – که مرکز تحرک صهیونیستها و قدرتمندان صهیونیستى و سرمایه‌داران صهیونیست است – به تدریج دارد به وجود مى‌آید؛ البته رژیم حاکم در آمریکا بر مردم بسیار سخت می‌گیرند – یک نوع خاص سختگیرى – و آنچنان اینها را مشغول زندگى و گرفتار زندگى میک‌نند که فرصت سر خاراندن ندارند؛ در عین حال این حالت دارد به وجود مى‌آید.

    این اطلاعات موثق ماست. در کشورهاى اروپائى هم به یک نحو دیگر. کشورهاى اسلامى که معلوم است. کشورهاى خاورمیانه که معلوم است. ملتها حالت نفرت – و بعضاً بغض – نسبت به رژیم ایالات متحده و مجموعه‌‌ سلطه در دنیا دارند. این را هم نمی‌توانند جمع کنند؛ هى تلاش می‌کنند، اما نمی‌توانند جمع کنند.

    بیانات در دیدار اساتید دانشگاه ۲/۴/۸۹

    نمی‌توانند اوضاع را رو به راه کنند

    این طرف نسبت به سه دهه‌ قبلى قوى‌تر شده است، مجرب‌تر شده است، آگاه‌تر شده است، دستهاى بازترى پیدا کرده و متقابلاً دشمن ضعیف‌تر شده است…

    امروز، این حرفها نیست، این خبرها نیست؛ یعنى نمی‌توانند، زمینه‌اى براى آنها وجود ندارد، نه اینکه امروز نجیب‌تر شده‌اند، بهتر شده‌اند؛ نه، مى‌بینند که نمی‌شود کارى‌اش کرد؛ یعنى این حجم عظیم، روزبه‌روز پرمغزتر هم شده، قوى‌تر هم شده. و غرب، امروز – این نکته‌ مهمى است – احساس می‌کند که سلطه‌ قدیمى‌اش بر دنیاى اسلام متزلزل شده؛ یعنى اینهائى که در کشورهاى اسلامى و عربى بى‌هیچ مانعى و رادعى می‌تاختند و جلو می‌ر‌‌‌‌فتند، امروز مى‌بینند نمی‌شود؛ نمی‌توانند. این موج اسلامى آنها را وادار کرده، حتّى تجدیدنظر می‌خواهند بکنند، آن هم براشان مشکل شده. در بعضى از کشورها که وابستگى آنها به غرب واضح و آشکار است – مردمشان هم این را می‌دانند و ناراضى هستند – می‌خواهند یک تجدیدنظرهائى بکنند، بلکه بتوانند اوضاع را روبه‌راه بکنند، نمی‌توانند؛ براى آنها یک راه بن‌بست است. امروز غرب در یک چنین موقعیتى است.

    بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان ۲۵/۶/۸۹

    این غیر از دخالت در امور کشورهاست

    امام، نهضت را جهانى می‌دانست و این انقلاب را متعلق به همه‌‌ ملتها‌ مسلمان، بلکه غیر مسلمان معرفى می‌کرد. امام از این ابائى نداشت. این غیر از دخالت در امور کشورهاست، که ما نمی‌کنیم؛ این غیر از صادر کردن انقلاب به سبک استعمارگران دیروز است، که ما این کار را نمی‌کنیم، اهلش نیستیم؛ این معنایش این است که بوى خوش این پدیده‌‌ رحمانى باید در دنیا پراکنده شود، ملتها بفهمند که وظیفه‌شان چیست، ملتهاى مسلمان بدانند که هویتشان چگونه است و کجاست.

    بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام ۱۴/۳/۸۹

    گام‌های استوار امت اسلامی

    گسترش موج بیداری اسلامی در دنیای امروز، حقیقتی است که فردای نیکی را به امت اسلامی نوید می‌دهد. از سه دهه پیش که با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، این خیزش پرقدرت آغاز شد، امت بزرگ ما بی‌وقفه پیش رفته، موانعی را از سر راه برداشته و سنگرهایی را فتح کرده است. پیچیده‌تر شدن شیوه‌های دشمنی استکبار و تلاش پرهزینه‌ای که در مقابله با اسلام می‌کند نیز به دلیل همین پیشرفت‌ها است. تبلیغات وسیع دشمن در جهت اسلام‌هراسی، تلاش شتاب‌زده‌ای که برای ایجاد اختلاف میان فرقه‌های اسلامی و برانگیختن تعصب‌های فرقه‌ای می‌کند، دشمن‌تراشی‌های کاذب از شیعه برای سنی و از سنی برای شیعه، تفرقه‌افکنی میان دولت‌های مسلمان و کوشش برای تشدید اختلافات و تبدیل آن به دشمنی‌ها و معارضه‌های لاینحل، استفاده از سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی برای تزریق فساد و فحشاء میان جوانان، همه و همه واکنش‌های سرآسیمه‌گون و آشفته در برابر حرکت متین و گام‌های استوار امت اسلامی به سوی بیداری و عزت و آزادگی است.

    پیام ولی‌امر مسلمین به حجاج بیت‌الله‌الحرام ۲۴/۸/۱۳۸۹

    انقلاب صادر شد…

    ما انقلاب را امروز نمى‌خواهیم صادر کنیم. انقلاب، یک‌بار صادر مى‌شود و شد! این‌که مى‌بینید امروز در سرتاسر دنیا، گرایش و ایمان اسلامى زنده شده است؛ این‌که مى‌بینید ملتها در شمال آفریقا و در خاورمیانه و در شرق و غرب کشورهاى اسلامى بیدار شده‌اند؛ این‌که مى‌بینید جوانان مسلمان در کشورهاى گوناگون به زیباییهاى دین و قرآن رو آورنده‌اند، همه حاکى از این است که انقلاب اسلامى در اوّلِ وقوع خود صادر شده است. ما که نمى‌خواهیم بعد از گذشت چهارده سال، تازه به فکر صدور انقلاب باشیم! یک بار انقلاب صادر مى‌شود و آن هم شد. وقتى که انقلاب، پیروز شد و خبر و جذّابیت آن، دنیا را پرکرد، کارى که باید بشود شد. همان کارى که شما از آن ناراضى هستید؛ همان کارى که به خاطر آن زنجیر مى‌جویید و همان کارى که به خاطر آن خشمناک مى‌شوید، شده و کار از کار گذشته است! شما هم هیچ کارى نمى‌توانید بکنید و هیچ کس دیگرى هم نمى‌تواند کارى بکند. کار از کار گذشته است!

    خطبه‌های عید فطر ۴/۱/۱۳۷۲

    آینده از آن امت اسلامی است

    آن روزى که انقلاب اسلامى به پیروزى رسید، رژیم صهیونیستى از نظر دولتهاى مسلمان و ملتهاى مسلمان، به خصوص ملتهاى عرب، یک رژیم شکست‌ناپذیر به حساب مى‌آمد. این موجب شد که رژیم صهیونیستى عجالتا شعار از نیل تا فرات را کنار بگذارد و به دست فراموشى بسپرد. ملتهاى مسلمان – از آفریقا تا شرق آسیا – به فکر ایجاد نظام اسلامى و حکومت اسلامى افتادند با فرمولهاى گوناگون؛ نه لزوما با همان فرمول نظام جمهورى اسلامى ما؛ اما به فکر حاکمیت اسلام بر کشورشان افتادند. بعضى از کشورها موفق هم شدند؛ بعضى هم آینده‌ى نویدبخشى در انتظارشان هست از حرکتهاى اسلامى.

    بیانات در بیستمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) ۴/۳/۱۳۸۲

    آمریکا و قدرت اردوگاه اسلام

    امریکایى‌ها مى‌دانند که در دنیاى اسلام آینده‌اى ندارند. براى این‌که بیدارى اسلامى به حرکتهاى انقلابى منتهى نشود، پیش‌دستى مى‌کنند؛ مى‌خواهند چیزى را که براى ملتها سرنوشت محتوم است، با ابتکار و حرکتهاى پیشدستانه‌ى خودشان عقب بیاندازند. اخیرا امریکایى‌ها اعتراف کرده‌اند که اگر حمله‌ آنها به عراق نمى‌بود، رژیم صدام در مدت کوتاهى به‌وسیله‌ عناصر مؤمن و مسلمان خود عراق سرنگون مى‌شد و ابتکار عمل از دست آنها خارج مى‌گردید؛ آنها از این مى‌ترسند. فعالیت آنها انفعالى و از روى ترس از عواقب بیدارى اسلامى در دنیاى اسلام است. حرکتى که امروز امریکایى‌ها در این منطقه مى‌کنند، ناشى از قدرت نیست؛ ناشى از احساس قدرت در اردوگاه اسلامى و قیام اسلامى و بیدارى اسلامى است.

    بیانات در حرم امام ۱۴/۳/۱۳۸۴

    موضوعات: سخنان مقام معظم رهبری  لینک ثابت



     [ 08:05:00 ب.ظ ]





      بیانات مقام معظم رهبری درباره جنگ نرم   ...

    بیانات مقام معظم رهبری درباره جنگ نرم

     

    1- این جنگ نرم ، شما جوانهای دانشجو ، افسران جوان این جبهه اید…

    ۲-شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه ی جنگ نرم ، یکی اش نگاه خوشبینانه وامیدوارانه است

    ۳-خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تاثیر دشمن ، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است.

    ۴-در میدان تنظیم شده ی از سوی دشمن بازی نکنید…. چون چه ببرید ، چه ببازید ، به نفع اوست.

    ۵-امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است

    ۶-در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود

    ۷-جنگ نرم، صحنه رویارویی دروغ های بزرگ باواقعیت های تردیدناپذیراست.

    ۸-دراین جنگ نرم،کافی است هواداران جبهه حق بیدارباشندو بیکار ننشینند چراکه زبان حق همیشه مؤثرتراز زبان باطل است.

    ۹-فرهنگ یک سیستم است و دارای انواع و اجزائی است و مهندسی فرهنگ به عنوان یک مهندسی سیستم باید انجام پذیرد

    ۱۰- فرهنگ یک جامعه، اساس هویت آن جامعه است

    ۱۱-جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردم

    ۱۲-یکى از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند

    ۱۳-در جنگ روانى و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهاى معنوى مى‌‌آید که آنها را منهدم کند؛

    ۱۴-مؤثرترین سلاح بین‌‌المللى علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛

    ۱۵-من برنامه های استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم اول: جنگ روانی، دوم جنگ اقتصادی و سوم: مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی

    ۱۶-کسانی که نسبت به مسائل فرهنگی حساسیت داشته باشند، متوجه مسأله تهاجم فرهنگی خواهند شد

    ۱۷-کار فرهنگی در ایران اسلامی مسأله ای است که نمی توان لحظه ای از آن غفلت کرد.

    ۱۸-مقابله آمریکا با جمهوری اسلامی ایران عملاً در استمرار جنگ روانی با نظام و ملت ایران، معنا پیدا می کند.

    ۱۹-دشمنان جمهوری اسلامی ایران باورهای سیاسی و دینی و نیز عادات حسنه ملت ما را با تکیه بر ابزارهای فرهنگی هدف گیری کرده اند

    ۲۰-اکنون فرهنگ اسلام ناب که انقلاب اسلامی براساس آن بنیان نهاده شده است، دقیقاً هدف تهاجم دشمنان اسلام قراردارد

    ۲۱-برای مقابله اصولی و برنامه ریزی شده با این تهاجم دشمن، لازم است مدیریت متمرکز و هدایت کننده ای در امور فرهنگی به وجود آید

    ۲۲-شیعه باید مدرن ترین شیوه های تبلیغ را برای رساندن پیام حق خود به دیگران مورد استفاده قرار دهد.

    ۲۳-هدف از عملیات روانی دشمن، تضعیف روحیه ملت ایران و نشانه ای از استیصال دولتمردان آمریکایی است،

    ۲۴-شکی نیست که امروز امواج تبلیغاتی پیچیده و درهم تنیده ی عالم، علیه اسلام متمرکز شده است.

    ۲۵-گستره تهاجم فرهنگیِ جبهه استکبار، همه کشورهای دنیا است اما در این تهاجم مهمترین هدف، نظام جمهوری اسلامی است

    ۲۶-در تهاجم فرهنگی، هدف، ریشه کن کردن فرهنگ ملّی و ازبین بردن آن است

    ۲۷-تهاجم فرهنگی انجام می گیرد تا فرهنگ خودی را ریشه کن کند

    ۲۸-فرهنگ مایه اصلی هویت ملت هاست

    ۲۹-فرهنگ یک ملت است که می تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و دارای آبروی جهانی کند.

    ۳۰-در تهاجم معنوی ، تهاجم فرهنگی ، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمی بینید هوشیاری لازم است.

    موضوعات: سخنان مقام معظم رهبری  لینک ثابت



     [ 07:48:00 ب.ظ ]





      گزیده سخنان مقام معظم رهبری (1)   ...

    گزیده سخنان مقام معظم رهبری (1)

     

    آزاد اندیشی، شعاری مظلوم

    لازم است در عرصه فرهنگ نقطه تعادل میان مرزشکنی و تحجر بعنوان آزاداندیشی صحیح مشخص و ترویج شود; همانگونه که در  عرصه سیاسی نیز باید از افراط و تفریط یعنی هرج و مرج و دیکتاتوری اجتناب گردد .

    تفاوت اصولگرایی با تحجر

    × اصولگرایی به معنای قبول اصول مستدل و منطقی و پایبند بودن به آنها است که امکان حرکت و پویایی را به وجود می آورد، در  حالی که تحجر به معنای حمایت جاهلانه از باورهای غیرمستدل است که مانع از نوآوری و حرکت صحیح می شود .

    × البته تحجر فقط در مسائل دینی وجود ندارد بلکه تحجر سیاسی و جناحی حتی با ظاهر روشنفکری نیز همانند تحجر دینی  خطرات و آثار سوء فراوانی دارد . (1)

    وظایف صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

    × این مرکز حساس و عظیم باید با شناسایی، تولید و مدیریت پیامهای مورد نیاز مردم و جامعه، نقش رسانه ای خود را کاملتر ایفا  نماید .

    × مراکز قدرت طلب اقتصادی و سیاسی دنیا، برای تولید پیامهای مورد نظر خود، جهت دادن به افکار عمومی جهان و تسخیر  اذهان ملتها سرمایه گذاریهای عظیمی کرده اند که انقلاب اسلامی و ملت ایران جزو اهداف اصلی آنان بشمار می روند و مقابله با این  هجوم خبری رسانه ای وظایف بسیار سنگینی را بر دوش صداوسیما می گذارد .

    × فرهنگ عدالت طلبی باید بطور کامل در جامعه رواج یابد تا مردم آنرا در همه ابعاد زندگی خود احساس و رعایت کنند و  بگونه ای نشود که افرادی که از طریق تخلف از قانون و بی عدالتی میلیاردها تومان ثروت نامشروع جمع کرده اند از مردم و کشور  طلبکار شوند .

    × صدا و سیما همچنین باید حاکمیت مراکز سرمایه داری صهیونیستی بر رسانه های گروهی جهان را برای مردم تبیین نماید و  ابعاد مختلف دیکتاتوری پنهان پول و شهوت را که بر جهان حکمفرمایی می کند، به شیوه های مناسب و هنرمندانه برای افکار  عمومی بازگو کند .

    × صدا و سیما باید برخورد با عوامل داخلی و خارجی ایجاد ناامنی، استقرار عدالت، لزوم تربیت معنوی جامعه و تلاش برای رفاه و  آبادی و پیشرفت علمی را بعنوان مطالبات حقیقی مردم از حکومت مطرح کند تا مردم بدانند حکومت در برابر آنها چه وظایفی  دارد .

    × ایجاد حساسیت در مورد تلاش دشمنان برای بوجود آوردن هرج و مرج در کشور، حفظ هویت دینی و انقلابی، افشای تهدیدات  دشمنان، تقویت روحیه مسئولیت شناسی، مشخص کردن دشمن اصلی و نفی دشمنان موهوم، توسعه تفاهم اجتماعی، ایجاد  امنیت روحی در مردم و امیدوار کردن جامعه نسبت به آینده از دیگر پیامهای مورد نیاز افکار عمومی است که صداوسیما باید به  این نیازهای جامعه پاسخ دهد . (2)

    وظائف وزارت اطلاعات

    × ممکن است فعالیتهای اقتصادی و یا فرهنگی، در ظاهر ارتباطی با این وزارتخانه نداشته باشد اما در واقع وزارت اطلاعات باید  در تمام زمینه هایی که دشمن اهداف گوناگون خود را تعقیب می کند، فعال باشد و با کشف و شناخت روشهای پیچیده سیاسی،  اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دشمنان، در مقابل آنها بایستد .

    × دستگاه اطلاعاتی کشور باید طرحها و نقشه های دشمن را در تمامی عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خنثی  کند .

    × وزارت اطلاعات باید از تاثیرپذیری از جناحها و احزاب سیاسی کاملا پرهیز کند .

    × تمامی مسئولان، رده ها و عناصر وزارت اطلاعات باید با هوشیاری کامل، تعمیق ارتباط با پروردگار و دوری از هرگونه انحراف و  فساد، راه تحقق هدف دشمن را سد کنند . (3)

    موج استعمار و آسیب دیدگی مسلمانان در قرن اخیر

    × کشورهای اسلامی در یک قرن اخیر ضایعات جبران ناپذیری راتحمل کرده اند . موج استعمار و کشورگشایی غربیان، بیشترین  آسیب را به ملتهای مسلمان زد که ثروتها و منابع مادیشان، آنان را آماج تهاجمهای همه جانبه دول استعمارگر ساخته بود .

    حاصل این دست اندازیها برای مسلمانان، اسارت سیاسی و اقتصادی و عقب افتادگی علمی و مادی بود، و برای استعمارگران،  بهره مندی از منابع مادی و انسانی مسلمین و افزودن بر ثروت و قدرت خود از راه غصب و ظلم و جنگ افروزی و خشونت .

    مردمسالاری حقیقی

    اسلام دین آزادی و عدالت و حقجویی است . مردمسالاری حقیقی همان مردم سالاری دینی است که با پشتوانه ایمان و مسئولیت  دینی مطرح می شود و همانطور که در ایران اسلامی مشهود است بسیار مطمئن تر و صادقانه تر و مردمی تر از دموکراسی امثال  آمریکا عمل می کند .

    دموکراسی ای که آمریکائیها ادعا می کنند به مردم کشورهای اسلامی و عربی خواهند داد به اندازه گلوله و بمب و موشکشان  خسارتبار است .

    دشمن حتی اگر دانه خرمایی هم به ما بدهد نمی توان مطمئن بود که آن را انباشته از زهری کشنده نکرده باشد . امت اسلامی در  آفریقا و خاورمیانه و غرب آسیا این را بارها و حتی در همین سالهای اخیر آزموده اند . (4)

    پی نوشت ها:

    1) جمهوری اسلامی، 19/11/1381 .

    2) همان، 16/11/1381 .

    3) همان، 30/10/1381 .

    4) همان، 21/11/1381 .

    موضوعات: سخنان مقام معظم رهبری  لینک ثابت



     [ 07:22:00 ب.ظ ]





      چهار نکته از سخنان مقام معظم رهبری درباره مذاکرات هسته ای   ...

    چهار نکته از سخنان مقام معظم رهبری درباره مذاکرات هسته ای

     

     یکی از محورهای بیانات رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی موضوع مذاکرات هسته ای بود که پایگاه اطلاع رسانی khamenei.ir آن را به مناسبت دور اخیر مذاکرات بازنشر کرده است.
    پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای چهار نکته مهم از سخنان اول فروردین ماه سال جاری رهبر معظم انقلاب را به شرح زیر منتشر کرد:

    آمریکا به مذاکرات هسته ای بسیار احتیاج دارد

    اولا در زمینه مسایل هسته ای، دشمنان ما که طرف مقابل ملت ایران قرار دارند – که عمده هم آمریکا است – این ها دارند با تدبیر و سیاست گذاری حرکت می کنند. این را ما کاملا توجه داریم، می فهمند که دارند چه کار می کنند؛ آن ها به این مذاکرات احتیاج دارند، آمریکا به مذاکرات هسته ای بسیار احتیاج دارد. این اختلافاتی هم که می بینید در بین آمریکایی ها هست، سناتورهای آمریکا یک جور، دولت آمریکا یک جور، این معنایش این نیست که این ها به این مذاکرات نیازمند نیستند؛ نه، آن جناح مقابل دولت، مایل است امتیازی را که در این مذاکرات وجود دارد، به نام حریفش که حزب دموکرات است ثبت نشود؛ دنبال این هستند. به این مذاکرات احتیاج دارند و این مذاکرات را برای خودشان لازم می دانند اما ابراز استغنا می کنند.
    در همین پیام نوروزی رییس جمهور آمریکا متاسفانه حرف های غیر صادقانه ای وجود داشت. بااین که نسبت به ملت ایران علی الظاهر اظهار دوستی می کنند اما انسان کاملا و به روشنی درمی یابد که این اظهارات صادقانه نیست. یکی از حرف ها این بود که در ایران کسانی هستند که با حل دیپلماتیک مساله هسته ای موافقت ندارند؛ این را او می گوید. می گوید در ایران کسانی هستند که نمی خواهند مساله هسته ای با مذاکرات دیپلماسی حل وفصل بشود؛ این دروغ است؛ در ایران هیچ کس نیست که نخواهد مساله هسته ای حل بشود و با مذاکرات حل بشود. آن چه ملت ایران نمی خواهند عبارت است از قبول تحمیل ها و زورگویی های آمریکا؛ این را نمی خواهد. آن چه ملت ایران در مقابل آن مقاومت می کند قبول زورگویی های طرف مقابل است. طرف مقابل می گوید بیایید مذاکره کنیم و شما حرف های ما را موبه مو قبول کنید؛ این را می گوید. ملت ایران در مقابل این ایستاده است و یقینا نه مسوولین ما، نه هیات مذاکره کننده و پشت سر آن ها ملت ایران، مطلقا این را قبول نخواهد کرد.

    مذاکره با آمریکا صرفا در قضیه هسته ای است و لا غیر

    نکته دوم در مورد مسایل هسته ای این است که این مذاکراتی که امروز در جریان است که با دولت های اروپایی و با آمریکا مذاکره می کنند، مذاکره با آمریکا صرفا در قضیه هسته ای است و لاغیر، این را همه بدانند. ما درباره مسایل منطقه ای با آمریکا مذاکره ای نمی کنیم؛ هدف های آمریکا در مسایل منطقه ای، درست نقطه مقابل هدف های ما است. ما در منطقه امنیت و آرامش می خواهیم، تسلط ملت ها را می خواهیم؛ سیاست آمریکا در منطقه ایجاد ناامنی است. شما به مصر نگاه کنید، به لیبی نگاه کنید، به سوریه نگاه کنید! دستگاه های استکباری و در راس آن ها آمریکا، درمقابل بیداری اسلامی ای که به وسیله ملت ها به وجود آمد، یک ضد حمله را شروع کردند که هنوز ادامه دارد و ملت ها را در منطقه دارد به تدریج بدبخت می کند؛ هدف آن ها این است؛ این درست نقطه مقابل هدف های ما است. ما نه در مسایل منطقه ای، نه در مسایل داخلی و نه در مساله تسلیحات، با آمریکا مطلقا صحبت و مذاکره ای نداریم؛ مذاکره، صرفا در قضیه هسته ای است و این که ما در موضوع هسته ای با روش دیپلماسی چگونه می توانیم به نتیجه برسیم.

    رفع تحریم ها جزو موضوعات مذاکرات است؛ نه نتیجه مذاکرات

    نکته سوم؛ این که آمریکایی ها تکرار می کنند که «ما قرارداد با ایران می بندیم، بعد نگاه می کنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریم ها را برمی داریم» این حرف، حرف غلط و غیر قابل قبولی است؛ این را ما قبول نداریم. رفع تحریم ها جزو موضوعات مذاکره است، نه نتیجه مذاکرات؛ آن کسانی که دست اندرکار هستند، فرق این دو را به خوبی می فهمند. این یک خدعه آمریکایی است که می گویند قرارداد می بندیم، نگاه می کنیم به رفتارها، بعد تحریم ها را برمی داریم! این جوری نیست؛ همین طور که مسوولین ما صریحا گفته اند و رییس جمهور محترم صریحا گفت، رفع تحریم ها باید بدون هیچ فاصله ای در هنگام رسیدن به توافق انجام بگیرد، یعنی رفع تحریم جزء توافق است نه چیزی مترتب بر توافق.

    تصمیمات ایران در مذاکرات هسته ای بازگشت ناپذیر نیست

    یک نکته دیگر؛ آمریکایی ها تکرار می کنند که ایران بایستی در تصمیم هایی که می گیرد و چیزهایی که قبول می کند، بازگشت ناپذیری ای وجود داشته باشد؛ این را ما قبول نداریم. اگرچنان چه طرف مقابل می تواند به هر بهانه ای باز هم تحریم ها را علیه ملت ایران برقرار کند، هیچ وجهی ندارد که هیات مذاکره کننده ما بپذیرد و کاری انجام بدهد که این کار برگشت ناپذیر است؛ به هیچ وجه، این یک صنعت مردمی است، یک صنعت بومی است، متعلق به مردم است، دانش آن و فناوری آن مال مردم است، باید پیش برود؛ این پیشرفت جزء ذات هر صنعت و فناوری است. آن ها بحث بمب اتم را پیش می کشند، خب خودشان هم می دانند که ما دنبال سلاح هسته ای نیستیم اما این را یک بهانه ای قرار داده اند برای فشار آوردن بر ملت ایران.
    ما در این مذاکرات به همه تعهدات بین المللی پایبند بودیم، ما در این مذاکرات به تعهدات اخلاق سیاسی-اسلامی پایبند بودیم، ما نقض عهد نکردیم، ما دو جور حرف نزدیم، ما تلون به خرج ندادیم؛ نقطه مقابل و طرف مقابل ما آمریکایی ها هستند، عهدشکنی کردند، تلون در آرا نشان دادند، تقلب نشان دادند، رفتار آن ها یک رفتاری است که برای ملت ما مایه عبرت است؛ آن کسانی هم که در درون مجموعه روشنفکری کشور هنوز ملتفت نبودند که طرف مقابلشان – آمریکا – کیست، خوب است نگاه کنند به این مذاکرات و بفهمند با چه کسی مواجهند و آمریکا امروز در دنیا چه دارد انجام می دهد.

     

    موضوعات: سخنان مقام معظم رهبری  لینک ثابت



     [ 07:05:00 ب.ظ ]





      حدیث مشهور از امام عسکری(ع) نشانه های مومن پنج چیز است   ...

     

     

    «اربعین» بکار رفته را باترجمه آن تقدیم کنم ودر صورت لزوم مختصر ی توضیح دهم . مقدمه کلمه « اربعین » به معنای چهل است واین عدد در آیات وروایات جایگاه خاصی دارد که پس از مطالعه ی تحقیقات آینده متوجه آن خوهید شد .

    به مناسبت اربعین شهادت امام حسین علیه السلام اولین حدیث رااختصاص دادم به حدیثی که بیان کننده اهمیت زیارت اربعین امام ح سین (ع) است .

    متن حدیث کتاب بحارالأنوار 82 75 باب 24- الجهر و الإخفات و أحكامهما 7- الْمِصْبَاحُ، لِلشَّيْخِ قَالَ رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

    امام حسن عسگری (ع) فرمود : علامت های مومن (شیعه ) پنج چیز است :

    1.خواندن پنجاه ویک رکعت نماز در شبانه روز

    2.ریارت اربعین

    3.انگشتر به دست راست کردن

     4.پیشانی را در سجده بر خاک نهادن

    5.بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز

    توضیح :اگر چه کلمه «مومن » در احادیث وروایات وآیات به معنای کسی است که ایمان به خدا ورسول خدا وقیامت داشته باشد اما در بعض موارد (از جمله این حدیث) به معنای شیعه است پس این حدیث میخواهد بگوید علامت شیعه پنج چیز است یعنی اگر شما درجامعه ای بودی که هم شیعه در آن زندگی میکرد هم سنی از روی این پنج علامت میتوانی شیعه را از سنی تشخیص دهی علامت اول خواندن پنجاه ویک رکعت نماز در شبانه روز است از این پنجاه ویک رکعت هفده رکعت آن نماز واجب یومیه است ودوبرابر رکعات واجب یعنی سی وچهار رکعت نمازنافله یومیه است دورکعت نافله صبح چهارتا دورکعتی نافله ظهر چهارتا دورکعتی نافله عصر دوتادورکعتی نافله مغرب یک نماز دو رکعتی نشسته نافله عشاء (البته در محاسبه این دو رکعت نماز نشسته را باید یک رکعت ایستاده حساب کرد ) چهارتا نمازدورکعتی نافله شب یک نماز دورکعتی نماز شفع ویک نماز یک رکعتی نماز وتر (که در قنوت آن هفتادبار استغفار میکنی؟!) تذکر کیفیت نمازهای نافله مثل نماز صبح است. ……………………………………………………………………………………… سومین علامت زیارت امام حسین (ع) در روز اربعین(بیستم ماه صفر) . (زیارت به معنای دیدار است نه خواندن یک عبارت ؟!!!!!!!!!!!!!!!) سومین علامت انگشتر را به دست راست کردن سنی ها میگویند ما قبول داریم که سنت رسول خدا دراین بوده که انگشترش را به دست راست میکرده اما چون شیعه ها انگشترشان را به دست راست میکنند شما برای اینکه شباهت به شیعه پیدا نکنید مخصوصا انگشترتان را به دست چپ کنید ؟! (البته دربسیاری از موارد مشاهده میشه که شیعه وسنی بر اثر بی اطلاعی بر عکس احکام فقهی خود انگشتر را به دست میکنند !) چهارمین علامت پیشانی را هنگام سجده بر خاک نهادن سنی ها روی فرش وهر چیزی رسید سجده می کند اما شیعه روی هرچیزی سجده نمی کند بلکه طبق احادیث صحیحی که در دست دارد فقط روی خاک یا مهر (که از خاک درست شده) یا سنگ و… سجده میکند . علامت پنجم بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحم در نماز سنی هامعتقدند بسم الله لرحمن الرحیم جزو سوره های قرآن نیست و مقید هستد در نماز بسم الله نگویند؟؟؟!!! البته بعضی از فرقه های آن ها در نماز بسم الله میگویند ولی مقید هستند آهسته بگویند؟؟! اما شیعیان بسم الله را جزو سوره میدانند وبلند خواندن آن را درنماز صبح ومغرب وعشاءبرای مردان واجب ودر نماز ظهر وعصر مستحب می دانند. بنا براین بلند گفتن بسم الله هم یکی از راه های شناخت شیعه از سنی است . تمام این علامت های پنجگانه را علمای ما با احادیث صحیح معتبر دیگری (غیر از این حدیث مورد بحث ) ثابت کرده ومی کنند. نقد وبررسی روایت ایراد اول: ضعف سند این حدیث از دیدگاه همه علماسندش فاقد اعتبار است ؟؟؟؟؟!!! منبع اولیه واصلی این حدیث کتاب تهذیب ومصباح شیخ طوسی است که در هر دومنبع مرحوم شیخ طوسی می فرماید : روی عن ابی محمد الحسن العسکری یعنی روایت شده از اما حسن عسکری ومرحوم شیخ سندی برای این حدیث ذکر نکرده است از نظر علماومتفکرین اسلامی این حدیث وهر حدیثی که راویان آن ذکر نشود فاقدارزش و اعتبار است وبا آن نه چیزی ثابت می شود ونه نفی میشود!!!!! ایراد دوم تشتت متن است همین روایت را مرحوم شیخ طوسی در کتاب تهذیب آورده و علامت مومن را صَلَاةُ الْخَمْسِينَ پنجاه رکعت نماز در شبانه روز ذکر کرده !!!!!! در حالی که این حرف مخالفت صددرصد با فقه شیعه دارد که تعداد رکعات نماز یومیه را پنجاه ویک رکعت میداند . البته موارد چارگانه فوق ومسئله ی استحباب زیارت امام حسین علیه السلام با احادیث معتبر دیگر درجایگاه خود ثابت شده واز مسلمات است ولی حدیث مورد بحث ما بی اعتبار تر از آن است که بالای منبر ودر رسانه ها مطرح شود . وما صرفا برای روشن شدن ذهن کاربران محقق واندیشمند آنرا مطرح کردیم . ………………………………………………………………………………………….. منابع حدیث مورد بحث بحارالأنوار 82 75 باب 24- الجهر و الإخفات و أحكامهما 7- الْمِصْبَاحُ، لِلشَّيْخِ قَالَ رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ تهذيب‏الأحكام 6 52 16- باب فضل زيارته ع ….. ص : 42 37- وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وسائل‏الشيعة 14 478 56- باب تأكد استحباب زيارة الحسين ع‏ 19643- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ رُوِيَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

     

    منبع:وبلاگ فقه و حدیث و زندگی چهار ده معصوم (ع)

    موضوعات: نشانه های مؤمن چیست ؟  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-09-02] [ 07:14:00 ب.ظ ]





      حکایات‌هایی خواندنی از امام موسی کاظم علیه السلام   ...

     

     

     

    مرحوم طبرسی در کتاب شریف خود به نام احتجاج آورده است : روزی مهدی عبّاسی با حضور بعضی از علماء اهل سنّت و از آن جمله ابویوسف – که یکی از علماء برجسته دربار به حساب می آمد، جلسه ای تشکیل داد؛ و حضرت ابوالحسن امام موسی کاظم علیه السلام را نیز در آن جلسه دعوت کرد. امام کاظم علیه السلام پس از ورود، از ابویوسف مطلبی را پرسید؛ ولی او نتوانست جواب سئوال حضرت را بدهد. پس از آن ، خطاب به حضرت کرده و اجازه گرفت تا سئوالی را مطرح کند؟ امام علیه السلام فرمود: آنچه مایل هستی سؤ ال و مطرح کن.

    ـ

    ابویوسف پرسید: درباره حاجی که در حال احرام باشد، آیا شرعاً می تواند از سایه بان استفاده کند؟ حضرت فرمود: خیر، صحیح نیست . پرسید: چنانچه خیمه ای را نصب کند و داخل آن رود، چه حکمی دارد؟ فرمود: در آن اشکالی نیست . پرسید: چه فرقی بین آن دو وجود دارد؟!

    حضرت فرمود: درباره زن حایض چه می گوئی ، آیا نمازهای خود را باید قضا کند یا خیر؟ جواب داد: خیر.

    ـ

    فرمود: آیا روزه های خود را باید قضا نماید؟ گفت : بلی . فرمود: چه فرقی بین نماز و روزه می باشد؟ گفت : در شریعت اسلام حکم آن چنین وارد شده است . امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: درباره احکام شخص حاجی در حال احرام نیز چنان وارد شده است . در این لحظه مهدی عبّاسی خطاب به ابویوسف کرد و گفت : ای ابویوسف ! چه کردی ؟ کاری که نتوانستی انجام دهی ؟!

    ابویوسف گفت : او یعنی ؛ امام کاظم علیه السلام – مرا با یک استدلال از پای درآورد.

    ـ

    ـ

    ـ

    ارزش کار

    علی بن ابی حمزه گوید: امام کاظم علیه السلام را دیدم که مشغول کار و فعالیت در زمین خودش بود به گونه ای که عرق بر بدنش جاری بود به او عرض کردم فدایت شوم دیگران کجا هستند که شما اینگونه به زحمت افتادید؟ حضرت فرمودند: ای علی ! کسی که بهتر از من و پدرم بود با دست خود در زمین کار می کرد. عرض کردم : او چه کسی بود؟

    ـ

    امام علیه السلام فرمود: رسول خدا امیرالمومنین علیه السلام و پدران من همه بادست خود کار می کردند و البته کار کردن عمل پیامبران و جانشینان آنها و بندگان شایسته خداوند است.

    ـ

    ـ

    ـ

    اسوه عبادت

    احمد بن عبدالله از پدرش نقل می کند که گفت : نزد فضل بن ربیع (از سران حکومت عباسی) رفتم (در آن وقت که امام موسی کاظم (علیه السلام) تحت نظر او بود) دیدم بر پشت بام نشسته است ، به من گفت : بیا اینجا به این خانه نگاه کن ببین چه می بینی ؟ رفتم دیدم و گفتم : یک لباس افتاده می بینم ، گفت : خوب نگاه کن ، خوب نگاه کردم ، گفتم : مردی را در حال سجده می بینم . گفت : آیا این مرد را می شناسی ؟ این موسی بن جعفر (علیه السلام) است ، که شب و روز او را در این حال می بینم ، او نماز صبح را دراول وقت می خواند سپس تعقیب نماز را می خواند تا خورشید طلوع نماید، سپس به سجده می افتد و همچنان در سجده است تا ظهر شود، کسی را وکیل کرده که وقت نماز را به او خبر دهد، وقتی که از ناحیه او با خبر می شد که ظهر شده بلند می شد و بدون تجدید وضو، نماز می خواند (معلوم می شود که از صبح تا ظهر خوابش نبرده است) وقتی شب می شود پس از نماز عشاء غذائی میل می کند، سپس تجدید وضو نموده به سجده می افتد و همواره در دل شب نماز می خواند تا طلوع فجر. بعضی از مامورین می گفت : بسیار شنیدم که آن حضرت در دعایش ‍ می گفت :خدایا من از تو می خواستم فراغت و فرصتی برای عبادت تو بیابم ، خواسته ام را برآوردی ، تو را بر این کار حمد و سپاس می گویم . و در سجده خود می گفت : قبح الدنب من عبدک فلیحسن العفو و التجاوز من عندک . زشت است گناه از بنده تو، پس عفو و گذشت نیک از جانب تو می باشد. و از دعاهای معروف او است :

    اللهم انی اسالک الراحه عند الموت و العفو عند الحساب خداوندا از درگاه تو آسایش هنگام مرگ و بخشش هنگام حساب را می خواهم.

    ـ

    ـ

    ـ

    آفرینش مافوق تصوّر

    مرحوم شیخ مفید رحمه اللّه علیه آورده است :

    امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: همانا خداوند متعال دو جهان مرتبط با یکدیگر آفریده است ، که یکی از آن ها عُلیا و دیگری سُفلی می باشد. و آفرینش تشکیلاتی هر دو جهان را در انسان ایجاد نموده است ؛ همان طور که این جهان را کروی شکل آفریده است ، همچنین سر انسان را نیز چون گنبد، کروی شکل قرار داده و موهای سر انسان به منزله ستارگان ؛ و چشمانش همانند خورشید و ماه ؛ و مجرای تنفّس او را چون شمال و جنوب ؛ و دو گوش انسان را چون مشرق و مغرب قرار داده است . همچنین چشم بر هم زدن انسان ، مانند جرقّه و برق ، سخن و کلام او مانند رعد و صدای آسمانی ، راه رفتن او همچون حرکت ستارگان سیّاره است . همچنین نشست و نگاه انسان همانند إشراف ستارگان ؛ و خواب انسان مانند هبوط آن ها؛ و نیز مرگ او همانند فناء و نابودی آن ستارگان خواهد بود. خداوند کریم در پشت انسان ۲۴ فقره و مهره استخوانی همانند ۲۴ ساعت شبانه روز، و درون او ۳۰ روده به تعداد روزهای ماه قرار داده است ؛ و بدن او را متشکّل از ۱۲ عضو به مقدار حدّ اکثر حمل او در شکم مادر آفریده است . و درون انسان چهار نوع آب وجود دارد که عبارتند از:

    آب شور در چشمانش تا در گرما و سرما محفوظ و سالم بماند. آب تلخ در گوش هایش تا جلوگیری از ورود حشرات باشد. آب مَنی در صلب و کمرش تا او را از فساد و دیگر عوارض مصون و سالم نگه دارد. آب صاف در دهان و زبانش تا کمک در جهات مختلف دهان و درون باشد. و به همین جهت هنگامی که حضرت آدم علیه السلام لب به سخن گشود، شهادت به یگانگی خداوند سبحان داد. همچنین خداوند حکیم انسان را از نفس و جسم و روح آفرید، که به وسیله نفس ، خواب های مختلف می بیند؛ و جسمش مورد انواع بلاها و امراض ‍ گوناگون قرار می گیرد، که در نهایت به خاک باز می گردد؛ و روح تا زمانی که جسم بر روی زمین باشد، با او است و پس از آن جدا خواهد شد.

    ـ

    ـ

    ـ

    بد گمانی به شوهر

    سلیمان بن عبداللّه حکایت کند:

    روزی با عدّه ای به منزل حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام وارد شدیم و در حضور آن حضرت نشستیم . پس از لحظاتی ، زنی را که صورتش به عقب برگشته بود، آوردند و از حضرت خواستند که او را معالجه نماید. امام کاظم علیه السلام دست راست مبارک خود را بر پیشانی زن و دست چپ را پشت سر او نهاد و سر و صورت او را به حالت طبیعی برگرداند؛ و زن سالم شد. سپس حضرت زن را مخاطب قرار داد و فرمود: مواظب باش بعد از این مرتکب چنین خلافی نشوی . افراد در مجلس سئوال کردند: یا ابن رسول اللّه ! این زن چه کار خلافی را انجام داده ، که دچار این عقاب شده است ؟ امام علیه السلام فرمود: نباید راز او فاش گردد، مگر آن که خودش مطرح کند. هنگامی که از زن سئوال شد که چه عملی انجام داده بودی ؟ گفت : شوهرم غیر از من همسر دیگری دارد و هر دو در یک منزل هستیم ، در حالی که هووی من پشت سرم نشسته بود، من بلند شدم تا نماز بخوانم ؛ شوهرم حرکت کرد و رفت ، من گمان کردم پیش آن همسرش رفته است ، پس صورت خود را برگرداندم تا ببینم چه می کنند، هوویم را تنها دیدم و شوهرم حضور نداشت . و چون چنین گمان خلافی را نسبت به شوهرم انجام دادم ، به آن مصیبت گرفتار شدم و به دست مبارک مولایم ، آن عقاب برطرف شد و توبه کردم.

    ـ

    ـ

    ـ

    برخورد با بدگویان

    یکی از فرزندان عمربن خطاب که در مدینه زندگی می کرد امام کاظم علیه السلام را آزار می داد و هر گاه به او می رسید بدگوئی می کرد و امیرالمومنین علیه السلام را نیز مورد طعن قرار می داد. بعضی از یاران حضرت عرض کردند اجازه دهید ما این فاسق را بکشیم ، اما امام علیه السلام به شدت آنها را نهی کرده و آدرس محل کار و مزرعه آن مرد را سوال کرد. گفته شد امام درآن ناحیه از مرکب خود پیاده شد و نزد او نشست و بارویی گشاده با او صحبت کرد و خندید. آنگاه سوال کرد: چقدر برای زراعت خود خرج کرده ای ؟

    ـ

    او در جواب گفت : صد دینار حضرت فرمود: امید داری چقدر سود نصیب تو گردد؟ گفت : علم غیب نمی دانم . حضرت فرمود: گفتم : امید داری چه اندازه سود ببری ؟ گفت : امیدوارم دویست دینار سود ببرم . امام علیه السلام کیسه ای به او داد که سیصد دینار در آن بود فرمود: زراعت هم مال خودت باشد و خداوند آنچه امید داری نصیب می کند. آن مرد سر امام علیه السلام را بوسید و از او خواست که از خطایش در گذرد. امام علیه السلام بر او لبخندی زد و بازگشت . وقتی امام علیه السلام به مسجد رفت آن مرد را دید که نشسته است ، وقتی چشمش به امام علیه السلام افتاد: گفت : اللّه اعلم حیث یجعل رسالته خداوند داناتر است که رسالتش را در چه کسی قرار دهد. اصحاب آن حضرت پرسیدند قضیه چیست ؟ امام علیه السلام فرمود شما چیز دیگری می گفتی حال شنیدید الان چه گفت ؟ وقتی امام علیه السلام به منزل خود رفت به یارانش که از اوخواسته بودند اجازه دهد آن مرد را بکشند فرمود: کدامیک بهتر بود آنچه شما می خواستید انجام دهید یا آنچه من می خواستم انجام دهم ؟ من با مبلغی او را اصلاح کردم و با این شراو را از خود دور کردم.

    ـ

    ـ

    ـ

    پاداش پاسخ نیک

    فقیری به حضور امام کاظم (علیه السلام) آمد و عرض کرد: تهیدست هستم مرا از تهی دستی و فقر نجات بده ، اگر صد درهم پول داشته باشم ، با تجارت و خرید و فروش خود را از فقر و ناداری نجات می دهم . امام کاظم (علیه السلام) با روی خوش و لبخند، به او فرمود: من از تو یک سؤ ال می کنم ، اگر پاسخ صحیح دادی ، ده برابر خواسته تو را به تو خواهم داد. فقیر عرض کرد: بپرسید.

    امام کاظم (علیه السلام) فرمود: اگر بنا باشد تو در دنیا برای خود آرزوئی کنی ، چه آرزو می کنی؟ فقیر گفت : آرزو می کنم توفیق انجام حقوق برادران دینی بیابم ، و برای حفظ دین و برادران دینی ، قانون تقیه را رعایت کنم . امام کاظم (علیه السلام) فرمود: چرا دوستی با ما خاندان را، آرزو نمی کنی . او عرض کرد: این صفت در من هست ، خدا را برداشتن چنین نعمتی سپاس ‍ می گویم ، و از درگاهش می خواهم ، تا خصال نیکی که ندارم به من بدهد. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: پاسخ نیکی دادی ، آنگاه دو هزار درهم (که ۲۰ برابر خواسته او بود) به او داد و فرمود: این پول را در خرید و فروش مازور به کار ببرید زیرا کالای خشک است (و کمتر آسیب پذیر است (. به این ترتیب به او کمک کرد، و او را برای تجارت و کسب و کار تشویق و راهنمایی فرمود.

    ـ

    ـ

    ـ

    پرسش از کودک

    مرحوم قطب الدّین راوندی و دیگر بزرگان به نقل از عیسی شَلمقانی آورده اند: روزی بر محضر مبارک امام صادق علیه السلام وارد شدم و تصمیم داشتم که درباره شخصی به نام ابوالخطّاب سؤال کنم . همین که داخل منزل حضرت رفتم و سلام کردم ، امام علیه السلام فرمود: ای عیسی ! چرا نزد فرزندم موسی – کاظم علیه السلام – نمی روی ، تا آنچه که می خواهی از او سؤ ال کنی؟! من دیگر سخنی نگفتم و برای یافتن حضرت موسی کاظم علیه السلام روانه گشتم ؛ و سرانجام او را در مکتب خانه یافتم ، که نشسته بود و مدادی در دست داشت . چون چشم آن کودک معصوم بر من افتاد، اظهار داشت : ای عیسی ! خداوند متعال در روز ازل از تمامی پیغمبران و خلایق ، بر نبوّت محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله ؛ و نیز خلافت و جانشینی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام عهد و میثاق گرفته است ؛ و همگان نسبت به آن وفادار و ثابت هستند. ولیکن عدّه ای از افراد، ایمانشان حقیقت و واقعیّت ندارد، بلکه ایمان آن ها عاریه و ظاهری است ، که ابوالخطّاب نیز از جمله همین افراد می باشد. عیسی شلمقانی گوید: چون از آن کودک ، چنین سخنی عظیم را شنیدم ، خصوصاً که از نیّت و قصد درونی من آگاه بود، بسیار خوشحال شدم ؛ و آن حضرت را در آغوش گرفته و پیشانی او را بوسیدم و اظهار داشتم : ذرّیه رسول اللّه صلوات اللّه علیهم ، بعضی از بعضی ارث می برند و همگان یکی می باشند. و پس از آن ، نزد امام صادق علیه السلام بازگشتم و جریان را برایش بازگو کردم ؛ و افزودم بر این که همانا او حجّت خدا و خلیفه بر حقّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله است . سپس امام صادق علیه السلام فرمود: چنانچه هر مطلب و سؤالی که داشتی ، از این فرزندم – که او را مشاهده نمودی – سؤال می کردی ، تو را پاسخ کافی و کامل می داد.

    ـ

    ـ

    ـ

    تاثیر نماز بر کنیز

    امام موسی کاظم (علیه السلام) در طول ۳۵ سال امامت، به زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه مسلمین توجه عمیق داشت، همواره تلاش می‌‌کرد که مسلمانان را از زیر یوغ طاغوتها نجات دهد، و حقوق از دست رفته آنها را به آنها بازگرداند، آن بزرگمرد آزاده در این راستا بسیار صدمه دید. به خصوص در عصر حکومت طاغوتی هارون همواره در زندانهای تاریک و سخت تحت شکنجه و فشار بود، سرانجام به دستور هارون او را در زندان مسموم نموده و به شهادت رساندند.

    ـ

    در آن هنگام که امام کاظم (علیه السلام) در زندان سندی بن شاهک (بغداد) بود، هارون کنیزی خوش قامت و زیباچهره را به عنوان خدمتگزار به زندان فرستاد. امام کاظم (علیه السلام) آن کنیز را نپذیرفت و به عامری (کسی که واسطه رساندن کنیز شده بود) فرمود :

    «‌به هارون بگو: بلکه شما هستید که به هدایایتان شاد هستید، من نیازی به آن هدیه ندارم»

    عامری بازگشت و جریان را به هارون گزارش کرد. هارون خشمگین شد و به او گفت :

    «‌به زندان برو، به موسی بن جعفر (علیه السلام) بگو:

    «‌نه ما با رضایت تو، تو را زندانی کرده‌ایم و نه با رضایت تو، تو را دستگیر نموده‌ایم، قطعاً‌ باید کنیز در زندان باشد.»

    به این ترتیب، کنیز را در زندان باقی گذاشتند، هارون جاسوسی را بر او گماشت تا چگونگی کار کنیز را به او گزارش دهد.

    ـ

    کنیز در زندان، آنچنان تحت تاثیر معنویت امام (علیه السلام) قرار گرفت که همواره به سجده می‌رفت و می‌گفت : «‌قدوس، سبحانک سبحانک…» ای خدای پاک و بی عیب که از هر گونه عیب، منزه و پاک هستی…

    آن جاسوس، ماجرا را به هارون گزارش داد. هارون گفت :

    به خدا سوگند موسی بن جعفر (علیه السلام) کنیز را با جادوی خود، سحر زده کرد، برو آن کنیز را نزد من بیاور. کنیز در حالی که لرزه بر اندام داشت و بهت زده بود نزد هارون آمد، هارون احوال او را پرسید.

    کنیز گفت : امام (علیه السلام) را دیدم، شب و روز سرگرم نماز و عبادت و تسبیح بود، به او گفتم ای آقای من، من برای خدمتگزاری تو به اینجا آمده‌ام، چه حاجت داری تا تو را یاری کنم.

    فرمود :«‌اینها (هارون و اطرافیان او) درباره من چه فکری می‌کنند؟

    ـ

    ناگهان به سویی متوجه شد، من نیز به آن سو نگریستم، باغی شاداب و پر درخت و باصفا با حوریان دیدم، بی‌اختیار به سجده افتادم تا اینکه غلام شما آمد و مرا به اینجا آورد.

    هارون گفت :« ای زن خبیث، تو در سجده به خواب رفته‌ای و آن چیزها را دیده‌ای. سپس دستور داد که آن کنیز را تحت نظر قرار دادند تا وقایع زندان را به کسی نگوید، او همچنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنیا رفت»

    ـ

    ـ

    ـ

    حدود فدک

    مهدی عباسی (سومین خلیفه مقتدر عباسی برای سر پوش گذاشتن به جنایات خود و خاموش ساختن جنبشهای آزادیبخش) اعلام عمومی کرد که می خواهم مظالم عباد و حقوقی که مردم برگردن من دارند به صاحبانشان بدهم . امام کاظم (علیه السلام) این اعلام را شنید، نزد مهدی عباسی رفت و دید او در ظاهر مشغول ادای حقوق مردم است به او رو کرد و فرمود: ما بال مظلمتنا لا ترد: چرا حقوق از دست رفته ما به ما باز نمی گردد؟. مهدی گفت : حقوق شما چیست ؟ امام فرمود: فدک .

    ـ

    مهدی گفت : حدود فدک را مشخص کن تا به شما باز گردانم . امام فرمود: حد اول آن ، کوه احد است ، حد دوم آن ، عریش مصر است ، حد سوم آن سیف البحر(حدود دریای خزر) است . و حد چهارمش ‍ دومه الجندل(عراق) است . مهدی گفت : همه اینها از حدود فدک است ؟

    ـ

    امام فرمود: آری . مهدی آنچنان ناراحت شد که آثار خشم در چهره اش آشکار گردید، چرا که امام با این پاسخها، به او فهماند که زمام حکومت بر همه دنیای اسلام باید در دست ما باشد. مهدی برخاست و از آنجا رفت در حالی که می گفت : این حدود بسیار است باید پیرامون آن بیندیشم . به این ترتیب ، امام هفتم، نقشه مرموز مهدی عباسی را نقش بر آب ساخت . از گفتار امام کاظم (علیه السلام) است : الرفق نصف العیش.

    رفاقت و صمیمیت بامردم ، نصف زندگی (سالم) است.

    ـ

    ـ

    ـ

    حرمت برادر مومن

    عبدالمومن انصاری گوید: به محضر امام کاظم علیه السلام رسیدم و محمد بن عبداللّه جعفری هم نزد آن حضرت بود من با محمد تبسمی کردم امام که مشاهده می کرد فرمود: او را دوست داری ؟ عرض کردم : بله ، البته بخاطر شما او را دوست دارم . امام علیه السلام فرمود: او برادر توست و مومن برادر مادری و پدری مومن است اگر چه از یک پدر نباشند (همه فرزند آدم و حوا هستند). ملعون است کسی که به برادرش تهمت زند. ملعون است کسی که به برادرش خیانت کند. ملعون است کسی که برادرش را (از کجروی) پند و اندرز ندهد. ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند.

    ـ

    ـ

    ـ

    خاصیت قطع و صله رحم

    علی بن ابوحمزه (رحمت الله علیه) از شاگردان امام کاظم (علیه السلام) بود، روزی امام کاظم (علیه السلام) به او فرمود: بزودی شخصی از مردم مغرب ، با تو ملاقات می کند، و از تو درباره من سوالی می کند در پاسخ بگو؛او امام ما است که امام صادق (علیه السلام) او را به امامت بعد از خود تعیین نموده است ، و مسائلی از حلال و حرام می پرسد، جواب مسائل او را بده . علی بن ابوحمزه گفت : نشانه آن مرد مغربی چیست ؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: او بلند قامت و تنومند است و نامش یعقوب بن یزید می باشد که رئیس قوم خود است ، اگر خواست ، نزد من بیاید، او را نزد من بیاور. علی بن ابوحمزه (ره) می گوید: کنار کعبه رفتم و مشغول طواف بودم ، ناگاه مرد بلند قامت و تنومندی نزد من آمد و گفت : می خواهم درباره صاحب تو، سؤال کنم . گفتم : درباره کدامیک از اصحاب ؟

    ـ

    گفت : درباره موسی بن جعفر (علیه السلام) گفتم : نامت چیست ؟ گفت : یعقوب بن یزید گفتم : اهل کجا هستی ؟ گفت : اهل مغرب گفتم : چگونه مرا شناختی ؟ گفت : در عالم خواب دیدم ، شخصی به من گفت : با علی بن ابوحمزه ملاقات کن ، آنچه سؤال کردی ، از او بپرس ، جویای حال تو شدم سرانجام در اینجا تو را پیدا کردم . گفتم : همین جا اندکی بنشین تا من طواف خود را تمام کنم و سپس نزد تو می آیم ، طواف را به پایان رسانیدم و نزد یعقوب آمدم و با او مقداری گفتگو نمودم ، فهمیدم که مردی خردمند و هشیار است ، از من خواست او را به حضور امام کاظم (علیه السلام) ببرم ، او را به محضر امام ع آوردم . وقتی که امام کاظم (علیه السلام) او را دید، فرمود: ای یعقوب بن یزید، دیروز آمدی ، و در فلان محل بین تو و برادرت ، درگیری شد و به همدیگر ناسزا گفتید، چنین برخورد و روش از دین من و دین پیروانم نیست ، و ما به هیچیک از شیعیان خود نگفته ایم که رفتارشان چنین باشد، از خدا بترس ، بین شما بزودی (به خاطر قطع رحم) بر اثر مرگ جدایی می افتد، برادرت در همین سفر، قبل از آنکه به وطن برسد می میرد، و تو از کرده خود پشیمان می شوی ، شما قطع رحم نموده اید و نسبت به همدیگر قهر هستید، خداوند عمر شما را کوتاه نمود. یعقوب گفت : ای پسر رسول خدا! تکلیف من چه می شود، و مرگ من کی فرا می رسد؟ اما کاظم (علیه السلام) فرمود: مرگ تو نیز (به خاطر قطع رحم) فرا رسیده بود، ولی تو در فلان منزل ، نسبت به عمه ات صله رحم کردی ، خداوند بیست حج (سال) عمر تو را تاءخیر انداخت . علی بن حمزه می گوید: سال بعد، یعقوب را در مکه دیدم و به من خبر داد که برادرم قبل از رسیدن به وطن از دنیا رفت و در همان راه ، او را دفن کردم.

    ـ

    ـ

    ـ

    دو رویداد خواندنی

    مرحوم شیخ حرّ عاملی و راوندی و دیگران بزرگان آورده اند:

    پس از آن که امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، یکی از فرزندانش به نام عبداللّه – که بزرگ ترین فرزند حضرت بود – ادّعای امامت کرد. امام موسی کاظم علیه السلام دستور داد تا مقدار زیادی هیزم وسط حیاط منزلش جمع کنند؛ و سپس شخصی را به دنبال برادرش عبداللّه فرستاد تا او را نزد حضرت احضار نماید. چون عبداللّه وارد شد، دید که جمعی از اصحاب و شیعیان سرشناس نیز در آن مجلس حضور دارند. و چون عبداللّه کنار برادر خود امام کاظم علیه السلام نشست ، حضرت دستور داد تا هیزم ها را آتش بزنند؛ و با سوختن هیزم ها، آتش زیادی تهیه گردید. تمامی افراد حاضر در مجلس ، در حیرت و تعجّب فرو رفته بودند و از یکدیگر می پرسیدند که چرا امام موسی کاظم علیه السلام چنین کاری را در آن محلّ و مجلس انجام می دهد. آن گاه حضرت از جای خود برخاست و جلو آمد و در وسط آتش نشست ؛ و با افراد حاضر مشغول صحبت و مذاکره گردید. پس از گذشت ساعتی بلند شد و لباس های خود را تکان داد و آمد در جایگاه اوّلیه خود نشست و به برادرش عبداللّه فرمود: اگر گمان داری بر این که تو بعد از پدرت امام جعفر صادق علیه السلام امام و خلیفه هستی ، بلند شو و همانند من در میان آتش بنشین . عبداللّه چون چنان صحنه ای را دید و چنین سخنی را شنید، رنگ چهره اش ‍ دگرگون شد و بدون آن که پاسخی دهد با ناراحتی برخاست و مجلس را ترک کرد. همچنین داود رقّی حکایت کند:

    ـ

    روزی به محضر مبارک امام جعفر صادق علیه السلام شرفیاب شدم و پس ‍ از عرض سلام در کناری نشستم ، سپس فرزندش حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر علیهما السلام وارد شد و از شدّت سردی هوا، لباس های خویش ‍ را به دور خود پیچیده بود. همین که امام موسی کاظم علیه السلام نزد پدر آمد، امام صادق علیه السلام اظهار داشت : ای فرزندم ! در چه حالتی هستی ؟ پاسخ داد: در سایه رحمت و پناه خداوند متعال هستم ، و بعد از آن اظهار نمود: ای پدر! من اشتهای مقداری انگور و انار دارم ؟ داود رقّی گوید: من با خود گفتم : چگونه حضرت در این فصل زمستان و سرمای شدید اشتها و میل به تناول این نوع میوه ها را دارد، ولی حضرت از افکار درونی من آگاه شد و فرمود: خداوند متعال بر هر چیز و هر کاری قدرت دارد. و سپس به من فرمود: ای داود! بلند شو و برو داخل حیاط منزل ببین چه خبر است ؛ و در باغ چه می بینی؟ پس ، از جای خود برخاستم و به طرف حیاط حرکت کردم ، همین که وارد حیاط شدم ، با حالت تعجّب دیدم درخت انگور و انار پر از میوه است . با دیدن این صحنه شگرف ، بر اعتقاد و ایمانم افزوده شد؛ و با خود گفتم : اکنون به اسرار و علوم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آگاه گشتم و اعتقادم کامل گردید. سپس مقداری از انگور و تعدادی انار چیدم و چون وارد اتاق شدم حضرت موسی کاظم علیه السلام آن ها را از من گرفت و شروع به تناول نمود؛ و در ضمن اظهار داشت : این از فضل پروردگار است ، که ما خانواده عصمت و طهارت را بر آن اختصاص داده و گرامی داشته است.

    ـ

    ـ

    ـ

    زندانی اما آزاد!

    علی بن المسیب گفت : مرا و مولای من ، موسی بن جعفر علیه السلام را از مدینه به بغداد آوردند و محبوس کردند (و مدت حبس ‍ درازا کشید.) مشتاق اهل بیت و عیال شدم . موسی بن جعفر علیه السلام بدانست ، گفت : دلت با اهل و عیال است که در مدینه اند؟ گفتم : بلی . یابن رسول الله ! گفت : (در آن پوشش رو و) غسل کن و پیش من آی . چنان کردم . برخاست و دو رکعت نماز بگزارد و گفت : بگو: بسم الله و دست به من ده و چشم برهم نه . چنان کردم . گفت : چشم باز کن . باز کردم . بر سر تربت حسین علیه السلام بودم . گفت : این تربت جدم حسین است . نماز کرد و نماز کردم . گفت : چشم بر هم نه . بر هم نهادم . گفت : بگشا. بگشادم . بر سر تربت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام بودم . گفت : چشم بر هم نه . چشم بر هم نهادم . گفت : بگشا. بگشادم . بر سر تربت رسول الله بودم . گفت : تربت جدم رسول صلی الله علیه و آله و سلم است . اینکه سرای تو برو و عهد تازه کن . در رفتم و ایشان را ملاقات کردم و به تعجیل با پیش وی آمدم . گفت : دست به من ده و چشم بر هم نه . چنان کردم . گفت : بگشا. بگشادم . خود را به سر کوه دیدم که از آسمان آب بدان کوه ریخته می شد. بدان آب وضو کردیم و آن حضرت بانگ نماز بگفت و در نماز ایستاد. چهل مرد دیدم که در عقب سر وی نماز می کردند. چون نماز بگزاردم ، گفت : کوه قاف است و اینان اولیا و اصفیااند. از حق تعالی در خواسته اند تا میان من و ایشان ملاقات شود. پس آن قوم را وداع کردیم و مرا گفت : چشم بر هم نه . چنان کردم . باز کردم . در زندان بغداد بودم . دوستی وی در دل من ثابت شد.

    ـ

    ـ

    ـ

    کرامتی از امام کاظم (علیه السلام)

    امام کاظم (علیه السلام) از منی (نزدیک مکه) عبور می کرد، دید بانویی گریه می کند و چند کودک در اطراف او نیز گریه می کنند. امام (علیه السلام) نزدیک آن بانو رفت و علت گریه را پرسید، او گفت : من چند کودک یتیم دارم ، یک گاو داشتیم زندگی آنها را باشیر آن گاو تاءمین می کردم اکنون آن گاو مرده است . امام کاظم (علیه السلام) فرمود: آیا می خواهی آن گاو را زنده کنم . آن بانو گفت : آری ای بنده خدا! امام کاظم (علیه السلام) به کنار رفت دو رکعت نماز خواند، سپس دست دعا بلند کرد، و پس از دعا، برخاست و کنار جسد گاو آمد، فریاد کشید با چوبی به آن زد (یا با پای خود به آن زد) بی درنگ گاو برخاست وقتی که آن بانو گاو را زنده دید، صیحه زد، و فریاد کشید و سوگند به خدای کعبه این آقا عیسی بن مریم (علیه السلام) است . مردم اجتماع کردند وقتی که شلوغ شد آن حضرت بی آنکه آنها متوجه شوند از میان آنها رفت.

    ـ

    ـ

    ـ

    گلی از درخت نبوت

    ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی می گوید: به خانه امام صادق (علیه السلام) رفتم ، پسرش موسی (علیه السلام) را در دالان حیاط دیدم که آن وقت کودک خردسال بود، پرسیدم : اگر شخص غریب خواسته باشد قضاء حاجت کند (به دستشویی برود) کجا برود؟ به من نگاه کرد و سپس فرمود: پشت دیوار برود، در جایی که همسایه ها او را نبینند، و از کنار نهرها، و محل افتادن میوه ها از درخت دور شود، و از حریم خانه ها و جاده ها و مسجدها، کنار برود، رو به قبله و پشت به قبله ننشیند، آنگاه تخلی کند. از بیانات جامع و شیوای او، یک جهان شکوه و عظمت از او بر قلبم جای گرفت ، او را فوق العاده فرزانه یافتم ، پرسیدم : فدایت گردم بشر که گناه می کند، گناه او را چه کسی انجام می دهد؟ فرمود: آنکس که گناه می کند، از سه حال خارج نیست : ۱ – یا خود بنده گناه می کند

    ـ

    ۲- یا خدا گناه می کند. ۳ – یا هم بنده و هم خدا، اگر بگوئیم ، خدا گناه می کند او با انصافتر و عادلتر از آن است که خود گناه کند و سپس بنده اش را به خاطر گناه ، مجازات نماید، زیرا خلاف عدل و انصاف است که خدا به بنده اش ، به خاطر کاری که او انجام نداده ظلم کند. و اگر گناه را هر دو (هم بنده و هم خدا) انجام دهند، در این صورت خدا در گناه کردن با بنده اش شریک است ، شریکی که نسبت به بنده قوی است ، مجازات کردن قوی به خاطر گناه مقدمتر از مجازات ضعیف است ، (در صورتی که خدا، مجازات را به بنده گنهکار وعده داده) و اگر بنده گناه می کند، بنابراین رواست که امر و نهی الهی ، متوجه بنده گردد، و پاداش و کیفر نیز مربوط به او باشد، و بهشت یا دوزخ عاید او گردد ابوحنیفه آنچنان مرعوب برهان و سخنان منطقی و محکم آن کود موسی بن جعفر (علیه السلام) قرار گرفت که گفت : ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم

    آنها فرزندانی بودند که (از نظر پاکی و کمال) بعضی از بعض دیگر گرفته شده اند وخداوند شنوا و دانا است (آل عمران – ۳۴). یعنی این گل از درخت نبوت و رسالت است ، که این گونه ، سخن می گوید.

    ـ

    ـ

    ـ

    لطف امام کاظم(علیه السلام) به کشاورز

    محمدبن مغیث از کشاورزان سالخورده مدینه بود می گوید: یک سال خربزه و خیار و کدو در زمین مزروعی خود در کنار چاه عظام کاشتم ، زراعت خوب شد، ولی وقت فرارسیدن محصول نزدیک گردید، ملخ ‌های بسیار آمدند، و همه زراعت مرا خوردند، دو شترم نیز از بین رفت و در مجموع ۱۲۰ دینار خسارت دیدم . در همین بحران در جایی نشسته بودم ، ناگهان امام کاظم (علیه السلام) را دیدم به پیش ‍ آمد و سلام کرد و فرمود: حالت چطور است ؟ از زراعت چه خبر؟ گفتم : صبح کردم مانند کسی که همه زراعتش درو شده ، و چیزی باقی نمانده است ملخ ‌ها، ریختند و همه را نابود کردند . فرمود: چقدر خسارت دیده ای ؟

    ـ

    عرض کردم : ۱۲۰ دینار خسارت دیده ام . به غلامش عرفه فرمود: برای ابن مغیث ۱۵۰ دینار به اضافه دو شتر جدا کن و به او تحویل بده آنگاه به من فرمود: ۳۰ دینار با دو شتر اضافه بر خسارت تو دادم . عرض کردم : مبارک باشدت به اینجا تشریف بیاورید و برای من دعا کنید وارد شد و برای من دعا کرد… آن دو شتر بر اثر زاد و ولد بسیار شدند و آنها را به ده هزار دینار فروختم و زندگیم پربرکت گردید .

    ـ

    ـ

    ـ

    نماز در زندان هارون

    امام موسی کاظم (علیه السلام) در زندان «‌سندی بن شاهک» به سر می‌برد.

    یک روز هارون مأموری فرستاد که از احوال آن حضرت سؤال نماید. خود سندی نیز وارد زندان شد وقتی که مأمور وارد شد، امام پرسید: « چه کار داری» ؟

    مأمور گفت : «‌خلیفه مرا فرستاد تا احوالی از تو بپرسم».

    امام (علیه السلام) فرمود :« از طرف من به او بگو هر روز که از این روزهای سخت بر من می‌گذرد، یکی از روزهای خوشی تو هم سپری می‌شود تا آن روزی برسد که من و تو در یک جا به هم برسیم، آنجا که اهل باطل به زیانکاری خود واقف می‌شوند».

    یک روز دیگر، «‌فضل بن ربیع» وزیر خلیفه، مأمور رساندن پیغامی از طرف هارون به آن حضرت گردید. وقتی که وارد شد، دید امام نماز می‌خواهند.

    هیبت حضرت مانع شد که بنشیند. نماز ایشان که تمام شد، به وی اعتنا نکرد و بلافاصله نماز دیگری آغاز نمود. مرتب همین کار را ادامه می‌داد.

    آخر کار، وقتی که یکی از نمازها تمام شد، قبل از آنکه نماز دیگر را شروع کند؛ فضل بن ربیع لب باز کرد:

    «‌برادرت هارون سلام می‌رساند و می گوید: خبرهایی از تو به ما رسیده که موجب سؤتفاهمی شده است. اکنون معلوم گردید که شما تقصیری ندارید، ولی من میل ندارم که شما همیشه نزد من باشید و به مدینه نروید. حالا که بناست پیش ما بمانید، خواهش می‌کنم از لحاظ برنامه غذایی – هر نوع غذایی که خودتان می‌پسندید دستور دهید؛ و فضل مأمور پذیرایی شماست.

    حضرت جواب فضل را به دو کلمه داد:

    «‌از مال خودم چیزی را در اینجا نیست که از آن استفاده نمایم. و خداوند مرا اهل تقاضا و خواهش هم نیافریده، که از شما تقاضا و خواهشی داشته باشم»

    بعد از گفتن آن کلمه فوراً‌ از جا حرکت کرد و فرمود: «‌ا… اکبر» و نماز خود را آغاز نمود.

    ـ

    ـ

    ـ

    وارث علم پیامبران!

    مامون عباسی (هفتمین خلیفه عباسی) گوید: روزی عده ای با اجازه وارد بر پدرم هارون الرشید شدند، موسی بن جعفر نیز به مناسبتی به آنجا آمده بود، پدرم تا او را دید به او نگریست و از همه جا غافل گردید و تنها چشم به او دوخته بود تا او وارد گردید، وقتی که نزدیک آمد، پدرم کمال احترام را به او کرد و دو زانو در برابرش نشست و احوالش را پرسید و او (امام) فرمود: خیر است . هنگام خداحافظی پدرم با کمال احترام او را بدرقه کرد. به پدرم گفتم : دیدم به گونه ای با این مرد ناشناس رفتار کردی که با هیچ کس ‍ رفتار ننموده ای ! این مرد چه کسی بود؟. هارون گفت : بنی هذا وارث علم النبیین ، هذا موسی بن جعفر بن محمد: پسرم این وارث علم پیامبران ، موسی بن جعفر بن محمد بود، اگر علم صحیح و استوار می خواهی در نزد این شخص است . مامون گوید: در همین هنگام محبت دودمان پیامبر در دلم جای گرفت . ولی امان از غرور و ریاست دنیا که مانع از آن شد تا این پدر و پسر، حق محبت را ادا کنند، بلکه به عکس ، امامان بحق را شهید کردند.

    ـ

    ـ

    ـ

    ـ

    هم نشینی با ضعفا

    امام کاظم علیه السلام بر مرد سیاه پوست و زشت رویی گذر کرد، بر او سلام کرد و نزد او فرود آمد و مدتی طولانی با او گفتگو کرد. آنگاه فرمود: اگر حاجتی برای او پیش آمد آن را بر آورده می کند. در این هنگام شخصی گفت : یا بن رسول اللّه شما با آن منزلتی که دارید نزد این مرد فرود می آیید آنگاه از نیازهایش سوال می کنید در حالی که او به شما محتاج تر است . امام علیه السلام فرمود: بنده ای از بندگان خداست که به حکم قرآن برادر ماست و در زمین خدا حرکت می کند و با او از یک پدریم و او آدم است و یک دین داریم که اسلام است و شاید روزگار ما را نیازمند او کند و پس از اینکه بر او بالیدیم ما را در برابر خود متواضع بیند.

    موضوعات: حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام)  لینک ثابت



    [شنبه 1394-08-30] [ 08:58:00 ب.ظ ]





      چرا خدا به بعضی نعمتی را داده و به بعضی نداده است؟ و شبهات دیگری مربوط به عدل خدا‏   ...

     

     

    چرا خدا به بعضی نعمتی را داده و به بعضی نداده است؟ و شبهات دیگری مربوط به عدل خدا‏

    چرا خدا به بعضی نعمتی را داده و به بعضی نداده است؟ و  شبهات دیگری مربوط به عدل خدا‏

    اگر خدا عادل است، علّت این همه تفاوت در آفرینش موجودات به خصوص انسان‏ها چیست؟

    اگر جهان بر پایه عدل استوار است، مشکلات و ناگوارى‏ها و امراض و ناقص الخلقه‏ها براى چیست؟

    براى پاسخ‏گویى، با استفاده از آیات و روایات نکاتى را گوشزد مى‏کنیم. هر یک از این نکات، کلیدى است براى حلّ معمّاها و پاسخى است به چراها و شبهه‏ها.

    نکته اول: هیچ موجودى از خدا طلبکار نیست‏

    خدا عادل است، یعنى حقّ هیچ موجودى را پایمال نمى‏کند و به هر موجودى طبق نظام حکیمانه هستى لطف مى‏کند. ظلم، پایمال کردن حقّ است و عدل و ظلم در جایى معنا پیدا مى‏کند که حقى در کار باشد.

    اکنون مى‏پرسیم آیا کسى از خدا طلبى دارد و آیاموجودات از قبل حقّى داشته‏اند تا پایمال شده باشد و ظلمى صورت گرفته باشد؟ مگر ما قبلًا بوده‏ایم یا از خود چیزى داشته‏ایم تا از ما گرفته، یا پایمال شده باشد؟ البتّه تفاوت‏هایى در جهان هست، یکى جماد است، یکى گیاه، یکى حیوان است ودیگرى انسان، ولى هیچ موجودى قبلًا وجودى نداشته تا از او گرفته باشند.

    اگر یک قالى بزرگ را پاره پاره کنند، مى‏توان گفت: این قالى قبلًا بزرگ بوده و اکنون با پاره شدن بزرگى خود را از دست داده است ولى اگر ما از اول یک قالیچه‏کوچک بافتیم، قالیچه حقّ ایراد ندارد که چرا من کوچکم؟ زیرا او پیش از این هیچ بود واصلًا از خود بزرگى نداشت تا کسى آن را گرفته باشد وبه او ظلمى کرده باشد.

    یا مثلًا حرف دال، زمانى مى‏تواند از نویسنده خود شکایت کند که چرا او را کمر خمیده قرار داده که قبلًا صاف نوشته مى‏شد، در آن صورت بود که یک کمال را از او گرفته بود و او حقّ اعتراض داشت.

    بنابراین اگر خدا به یک نفر که هیچ طلبى از او نداشته، چیزى بدهد و به فرد دیگرى از همان چیز، دو عدد بدهد، هرگز ظلم نیست. علاوه بر اینکه خداوند به آن کسى که نعمت بیشترى داده مسئولیّت بیشترى نیز سپرده است.

    نکته دوم: تبعیض ظلم است نه تفاوت‏

    خداوند، تمام موجودات را با تفاوت‏هایى حکیمانه آفرید و براى هر موجودى راهى مناسب براى رسیدن به کمال مقرّر کرد و در تکلیف و فرمان یا اجر و کیفرى که به دنبال آن معیّن ساخت، میان نژادى با نژاد دیگر یا امّتى با امّت دیگر یا فردى با فرد دیگر هیچ تبعیضى قایل نشد.

    انگشت‏هاى یک دست باهم تفاوت دارند، امّا این ظلم نیست چون هرکدام خاصیّت ویژه‏اى دارند. سلّول استخوان با سلّول چشم فرق مى‏کند امّا این بى‏عدالتى نیست، بلکه عین عدالت است. چنانکه قُطر و ضخامت ستون‏ها و تیرآهن‏ها در طبقات پایین ساختمان بیشتر از طبقات بالاست، در اینجا نیز تفاوت وجود دارد، امّا ظلم نیست.

    فرق است میان تبعیض و تفاوت؛ تبعیض یعنى در شرایط مساوى میان افراد و موجودات فرق گذاردن که این ظلم است امّا تفاوت مربوط به شرایط مختلف است، مثلًا: اگر تمام شاگردان یک کلاس به طور مساوى درس استاد را فراگرفته‏اند و معلّم میان نمره آنان فرق بگذارد این تبعیض و ظلم است امّا اگر تفاوت نمره‏هاى معّلم به خاطر تفاوت آشنایى شاگردان با درس باشد مانعى ندارد.کارخانه‏اى را فرض کنید که هم پیچ و مهره کوچک مى‏سازد و هم تایر ماشین بزرگ، آیا به خود اجازه مى‏دهید به خاطر تفاوت میان پیچ و مهره و تایر به مؤسس کارخانه نسبت ظلم دهید؟ و آیا خود پیچ و مهره حقّ اعتراض دارد؟ شکّى نیست که جواب منفى است، زیرا زمانى هیچ یک از این دو نبودند و مؤسس کارخانه طبق مصلحت، این دو را براى دو کار مختلف ساخته است. در اینجا فقط یک صورت براى ظلم باقى مى‏ماند و آن اینکه ما کار تایر را از پیچ و مهره بخواهیم، امّا اگر هر قطعه براى کارى ساخته شد و بیش از ظرفیّت هم چیزى بر آن تحمیل نشد، در این صورت ظلمى قابل تصوّر نیست.

    نکته سوم: همیشه عدل به معناى مساوات نیست‏

    توجّه به این نکته ضرورى است که عدل در همه جا و همیشه به معناى مساوات و برابرى نیست؛ اگر معلّم به همه شاگردان- بدون در نظر گرفتن مقدار استحقاق آنان- نمره مساوى دهد ظلم است. ظلم به دانش آموزانى که درس خوانده‏اند.

    اگر پزشک بدون در نظر گرفتن حال بیماران به همه آنان از یک دارو و به مقدار مساوى بدهد ظلم است. عدالت پزشک و معلّم دراین دو مثال، در آن است که نمره و داروى متفاوت بدهند و این تفاوت‏ها غیر از تبعیض است، این تفاوت‏ها بر اساس توصیه و سفارش و نور چشم‏بازى نیست، بلکه حکیمانه است. بنابراین هرگونه نابرابرى و تفاوت تا از مدار حکمت بیرون نرود، ظلم نخواهد بود.

    نکته چهارم: حقوق جامعه بر حقوق فرد اولویّت دارد

    فرض کنید دولت اسلامى به خاطر نیاز منطقه و رفاه عمومى، دستور احداث خیابانى را مى‏دهد. وجود این خیابان در ارتباط با نیازها و تراکم جمعیّت و وسایل نقلیّه ضرورت دارد ولى در احداث هر خیابانى خانه عدّه‏اى خراب مى‏شود و آنان تا پول خانه را از دولت بگیرند و خانه دیگرى تهیه کنند، باید زحماتى را متحمّل شوند. در اینجا به خاطر رنج چند نفر نباید اساس نیاز ملّت و رفاه مردم را نادیده گرفت، در اسلام با همه اهمیّتى که مالکیّت و حقوق فرد دارد، حقوق اجتماع بیشتر مورد توجّه قرار گرفته است. امیرمؤمنان على علیه السلام به مالک اشتر مى‏فرماید: کسانى که اموال مورد نیاز مردم را احتکار کرده‏اند احضار کن و پس از موعظه و نهى از منکر اگر به عمل خود ادامه دادند با آنها با شدّت و خشونت رفتار کن. سپس مى‏فرماید:

    عمل احتکار گرچه به نفع فرد است ولى براى اجتماع ضرر دارد. « نهج‏البلاغه، نامه 53»

    در جاى دیگر مى‏فرماید: در اداره حکومت، توجّه تو به رفاه و رضاى عموم باشد گرچه به قیمت ناراحتى خواص تمام شود.

    نکته پنجم: علم و آگاهى ما محدود است‏

    در بسیارى مواقع چیزهایى را شرّ مى‏پنداریم که خیر ما در آنهاست و گاهى چیزى را خیر مى‏دانیم که براى ما مایه شرّ است. قرآن نیز ما را متوجّه همین مطلب کرده و مى‏فرماید: «عسى‏ أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم» « بقره، آیه 216» و در آیه دیگرى اندک بودن‏ دانش و اطلاعات ما را یادآور مى‏شود: «و ما اوتیتُم من العلم الّا قلیلا» « اسراء، آیه 85»

    در قرآن نمونه‏هاى فراوانى از این دست بیان شده است:

    1- در ماجراى قارون آمده است: وقتى که مردم به زرق و برق و تشریفات و تجمّلات قارون نگاه مى‏کردند، مى‏گفتند: اى کاش آنچه قارون داشت ما هم مى‏داشتیم! خوشا به حال او! عجب لذّتى مى‏برد! چندى بعد که سرنوشت تلخ او را دیدند گفتند: خوب شد که ما مثل قارون نبودیم. « قصص، آیات 79 تا 82»

    2- هنگامى که حضرت موسى از خضر علیه السلام درخواست کرد تا اجازه دهد همراه او باشد و در جهت رشد خود علومى را از او بیاموزد، پس از پذیرش مشروط حضرت خضر، آن دو بر کشتى سوار شدند، خضر شروع کرد به سوراخ کردن کشتى، حضرت موسى به او اعتراض کرد در حالى که قبلًا قول داده بود به کارهاى خضر اعتراض نکند.

    آنها پس از پیاده شدن از کشتى به راه خود ادامه دادند تا رسیدند به کوچه‏اى که تعدادى از بچّه‏ها مشغول بازى بودند.

    خضر یکى از بچّه‏ها را کشت. فریاد موسى بلند شد که چرا یک انسان بى‏گناه را کشتى! خضر گفت: مگر بنا نبود اعتراض نکنى؟! من که گفتم تو صبر ندارى!

    موسى علیه السلام قول داد که دیگر هیچ اعتراضى نکند وچنانچه اعتراضى نمود خضر از او جدا شود.

    آنان همچنان به راه خود ادامه دادند و در حالى که تشنه و گرسنه بودند به روستایى رسیدند، از مردم آن روستا غذا خواستند، امّا آب و غذایى به آنها ندادند.

    آنان در آن روستا متوجّه دیوارى شدند که کج شده و ممکن بود هر آن فرو ریزد.خضر شروع به تعمیر آن دیوار کرد، مجدّداً موسى اعتراض کرد که مردم این روستا به ما نان و غذا ندادند و حالا شما دیوار آنها را تعمیر مى‏کنید؟! اى کاش مزدى از آنها مى‏گرفتید!

    پس از این اعتراض که به جدایى آنها انجامید، حضرت خضر انگیزه‏ها و دلایل کارهاى به ظاهر خلاف خود را براى موسى شرح داد. « کهف، آیات 69 تا 82» آرى گاهى پیامبرى چون حضرت موسى که پیامبر اولوا العزم است بر اثر بى‏اطلاعى اعتراض مى‏کند؟

    نکته ششم: قضاوت‏هاى ما عجولانه است‏

    قرآن در آیات متعدّد به ما هشدار مى‏دهد که اى انسان! بسیارى از خیال‏ها و گمان‏هاى تو اساس درست و صحیحى ندارد، چه بسیار کارهایى که به نظر شما بد است و از آنها کراهت دارید ولى در واقع به نفع شماست، و چه بسا چیزهایى را که دوست دارید ولى در واقع براى شما شرّ است، چنانکه شما در تشخیص ابتدایى و سطحى خود، جهاد را بد مى‏دانید ولى در واقع براى شما خوب است.

    «کُتِبَ علیکم القِتال و هو کُرْهٌ لَکُم و عسى أنْ تَکرَهوا شَیئاً و هو خیرٌ لَکُم و عَسى‏ أنْ تُحِبُّوا شَیئاً و هو شَرٌّ لَکُم» « بقره، آیه 216»

    جنگ و جهاد، گرچه به ظاهر سخت و داراى عوارضى بد مى‏باشد، ولى استعدادها را شکوفا مى‏کند و لیاقت‏ها را بروز مى‏دهد و به فرموده امام خمینى قدس سره جوهره وجود انسان در جنگ رشد مى‏کند. در زمان جنگ و درگیرى صفوف افرادى که تنها شعار مى‏دهند از صفوف کسانى که اهل عمل هستند جدا مى‏شوند. جنگ، نیروهاى همفکر و هدفدار را با هم منسجم و متّحد مى‏کند، جنگ به انسان ارزش و شرف مى‏دهد و اساساً نشانه حیات یک ملّت مبارزه با ستمگران است.

    در قرآن نیز مى‏خوانیم که چه بسا شما چیزى را ناگوار مى‏دانید ولى خدا خیر کثیر در آن قرار داده است. «فَعَسى‏ أن تَکرَهوا شَیئاً و یَجعَل اللّهُ فیه خیراً کثیراً» « نساء، آیه 19»

    اگر به واژه «حُسبان‏» و مشتقّات آن در قرآن دقّت کنیم، خواهیم دید که قرآن پى در پى به ما اخطار مى‏کند که بسیارى از خیالات و تصوّرات و گمان‏هاى شما باطل است، پس چنین خیال نکنید، چنان فکر نکنید، این نحوه گمان نبرید و امثال این تعبیرات که همه نشان‏دهنده انتقاد از دیدهاى سطحى و عجولانه است.

    نمونه‏اى دیگر

    در قرآن مى‏خوانیم که فرشتگان هنگام خلقت حضرت آدم (چون آگاهى عمیقى نسبت به انسان نداشتند) به خدا عرض کردند: ما تو را تسبیح مى‏کنیم و با وجود عبادت ما چرا انسان مفسد را خلق مى‏کنى؟! ولى خداوند با اعطاى علومى به انسان و اعطاى مقام جانشنى خود به او، به فرشتگان ثابت کرد که قضاوت آنها درباره انسان سطحى و عجولانه بوده است.

    کوتاه سخن اینکه اگر ما در بحث عدل خدا دچار شبهه‏اى شدیم که اگر خدا عادل است پس چرا چنین و چرا چنان؟ باید توجّه داشته باشیم که بسیارى از مسایل و اسرار بر ما پوشیده است. ما هم از نظر علمى و هم از نظر فکرى و هم از نظر تجربى محدودیم.

    اگر ما کتابى را که مطالبى عالى و ارزنده دارد مطالعه کنیم و در هر چند سطر به کلمه‏اى برسیم که معناى آن بر ما مجهول باشد نباید زود قضاوت کنیم و نسبت ناروا به نویسنده بدهیم، بلکه باید در فهم خود تجدیدنظر کنیم.

    شخصى در منزل سگى داشت، براى خرید از خانه بیرون رفت و کودک شیرخوار خود را تنها گذاشت به امیّد اینکه زود برمى‏گردد، چون بازگشت، سگ با پوزه خونین به استقبالش آمد، با خود فکر کرد که حتماً سگ به کودک حمله کرده و او را دریده است، در حالى که عصبانى بود با اسلحه خود به سگ شلیک کرد و با شتاب به درون خانه دوید، امّا با صحنه‏اى که تصوّرش را نمى‏کرد مواجه شد.

    ماجرا از این قرار بود که گرگى به خانه آنان- که در خارج شهر قرار داشت- وارد شده و به داخل اطاق‏ها مى‏آید و به کودک حمله مى‏کند، سگ از کودک حمایت‏ کرده با تلاش زیاد و با چنگ و دندان گرگ را به عقب مى‏راند و خود، خون آلود مى‏گردد، امّا قضاوت عجولانه صاحبخانه موجب شد که به جاى سپاسگزارى، سگ را بکشد!

    صاحبخانه از کار خود پشیمان شد و به سوى سگ آمد تا شاید او را از مرگ برهاند ولى کار از کار گذشته و سگ از بین رفته بود و پشیمانى سودى نداشت.

    مى‏گوید: به چشم‏هاى سگ که باز بود نگاه کردم و این فریاد را از چشم‏هاى باز این سگ با گوش دل شنیدم که اى انسان! چقدر عجولى و چه زود قضاوت مى‏کنى؟! چرا به درون خانه نرفته و خبر نگرفته مرا کشتى؟! او پس از این جریان تأسّف آور مقاله‏اى نوشت با عنوان «اى انسان چه زود قضاوت مى‏کنى!»

    نکته هفتم: قضاوت مقطعى ممنوع‏

    قضاوت کردن ما نباید با توجّه به یک زمان خاص صورت پذیرد، مثلًا جیغ و داد کودک در هنگام آمپول زدن نباید مبناى قضاوت ما باشد، بلکه ما باید درد کشیدن‏هاى قبلى کودک و سلامتى بعدى او را در نظر داشته باشیم، آنگاه قضاوت کنیم و یا فقط درد و رنج هنگام زایمان یک زن را در نظر نگیریم بلکه رنج بى‏بچّگى و لذت بچّه‏دار بودن و نتایج بعدى آن را در نظر بگیریم، آنگاه قضاوت کنیم.

    همین طور دید ما نسبت به دنیا و مشکلات آن باید دیدى کلّى و همه جانبه باشد. از یک روزنه باریک به دنیا نگاه نکنیم، مانند کسى که از پشت دیوار و از شکاف آن قافله‏اى را نگاه مى‏کند؛ او ابتدا سر شترى را مى‏بیند و بعد گردن شتر را، امّا اگر از پشت دیوار بیرون آید، قافله شتر را مى‏بیند.

    حضرت موسى در جریان همراهى خود با خضر، ساختن دیوارى را مى‏بیند براى مردمى که هیچ کمکى به آنان نکردند، لذا اعتراض مى‏کند. امّا حضرت خضر آنچه را موسى نمى‏بیند مى‏بیند و به موسى مى‏گوید: زیر این دیوار گنجى است که متعلّق به دو کودک یتیم است. به خاطر نیکوکارى پدرشان، این گنج باید محفوظ بماند تا آنان بزرگ شده و از آن استفاده کنند. پس مأموریم این دیوار را تعمیر نماییم.

    پدر در گذشته خوبى کرده است، فرزند او در آینده نیکى مى‏بیند.

    قرآن مى‏گوید: به یتیمان مردم ستم مکنید، شاید مرگ به سراغ شما بیاید و فرزندان شما نیز یتیم شوند و دیگران به آنها ظلم کنند.

    پس گذشته، حال و آینده را باید باهم دید، دنیا و آخرت را باید با هم دید، آنگاه قضاوت کرد.

    روایت داریم خداوند در روز قیامت به افرادى پاداش مى‏دهد و مى‏فرماید: این پاداش براى آن دعایى است که درخواست کردى ولى مستجاب نکردم، زیرا در آن وقت، مصلحت تو نبود که دعایت مستجاب شود.

    آرى، گاهى کودکى گریه مى‏کند و مرتّب اصرار مى‏کند که پدر براى او اسباب بازى و خوراکى بخرد، امّا پدر پاسخ مثبتى نمى‏دهد، بچّه بسیار زجر مى‏کشد و مى‏گوید: تو بسیار باباى بدى هستى چون هرچه خواستم نخریدى! پس از گذشت چند سال پدر مى‏گوید: فرزندم! به جاى چیزهایى که از من درخواست نمودى، پس انداز نمودم و مثلًا یک قطعه زمین برایت خریده‏ام.

    در اینجا قطعاً همه بچه‏هایى که پدر براى آنها اسباب بازى و … خریده، مى‏گویند:

    اى کاش پدر ما نیز به جاى آن چیزها، چیزى که مورد نیاز واقعى ما بود مى‏خرید.

    در مملکت‏دارى نیز مسأله به همین صورت است. گاهى مردم یک کشور و یا منطقه باید براى مدّتى، فشارى را تحمّل کنند و عنایت داشته باشند که خیر و صلاح کشور و مردم در چیست؟

    در پزشکى نیز مسأله همین طور است. گاهى دستى را قطع مى‏کنند تا تن سالم بماند. در بحث عدل خدا نیز لحظه‏اى و مقطعى قضاوت نکنیم و به تمام جوانب توجّه نماییم.

    اگر امروز به خیرى رسیدیم، آن را مقطعى نبینیم، شاید نتیجه دعاى انسان‏ تشنه‏اى باشد که پدرم به او یک لیوان آب گوارا داد و او دعا کرد که ان شاءاللّه خیر ببینى، ان شاءاللّه بچّه‏هایت خیر ببینند!

    نکته هشتم: از نقش خود غافل نشویم‏

    ما از نقش خود در به وجود آوردن ناگوارى‏ها غافلیم و بى‏جهت همه را به حساب خدا مى‏گذاریم و شروع به اشکال مى‏کنیم که خدایا! اگر تو عادلى پس چرا فلان ناراحتى براى من پیش آمد؟

    ناگفته پیداست که بسیارى از ناگوارى‏ها به دست خود ماست، مراعات بهداشت نمى‏کنیم، به بیمارى دچار مى‏شویم. جلو فساد را با نهى از منکر نمى‏گیریم، اشرار بر ما مسلّط مى‏شوند و دیگر دعا و فریاد ما هم بى‏اثر مى‏ماند. مواظب بچّه خود نیستیم، در آب حوض غرق مى‏شود و ما داد و فریاد مى‏کنیم.

    درس نخواندیم، مردود شدیم، سعى و تلاش نکردیم، پیشرفت نداشتیم. در انتخاب همسر دقّت نکردیم، زجر مى‏کشیم. در انتخاب دوست دقّت نکردیم، معتاد شدیم. مقرّرات راهنمایى و رانندگى را مراعات نکردیم، تصادف نمودیم.

    خواب آلود پشت فرمان نشستیم، چپ کردیم. در حالت مستى آمیزش انجام دادیم، بچه ناقص به دنیا آوردیم. شنا نیاموختیم، غرق شدیم، در همه این موارد جز خود ما چه کسى مقصّر است؟

    اگر کار امروز من پیچ مى‏خورد، شاید نتیجه تاب دادن به کار دیگران باشد.

    در حدیث یخوانیم:{من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالآجال}(کسانی که بخاطر گناه میمیرند بیشتر از کسانی هستند که به مرگ طبیعی میمیرند)

    در حدیث مى‏خوانیم: «مَن حَفر بئراً لاخیه وقع فیها» « بحارالانوار، ج 72، ص 321» هرکس براى برادرش چاهى را حفر کند، خود در آن مى‏افتد.

    قرآن در آیات متعدّد به این موضوع اشاره کرده و مى‏فرماید:

    «وَ ما اصابَکُم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَت ایدیکُم» « شورى، آیه 30» هر سختى و مصیبتى که به شما مى‏رسد به خاطر دست‏آورد کار خودتان است.

    «وَ انْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ ایْدیهِمْ اذا هُمْ یَقْنَطُونَ» «روم، آیه 36» اگر به خاطر اعمال و رفتار خلاف مردم به آنان ناگوارى رسد، از لطف ما مأیوس مى‏شوند.

    «وَامّا اذا مَا ابتَلاهُ فَقَدَرَ عَلیهِ رِزقَهُ فَیَقُولُ رَبّى اهانَنِ» « فجر، آیه 16» همین که خداوند انسان را در بوته آزمایش قرار داد وگرفتار کمبودهایى نمود فریادش بلند مى‏شود که خدا به من اهانت نموده ولطفش را نسبت به من کم کرده است.

    در صورتى که هرگز خداوند بدون جهت رزق و روزى کسى را قطع نمى‏کند، پس دلیل و رمز این کمبودها را باید در رفتار خود جستجو کرد. چنانکه در ادامه آیه مى‏خوانیم: «کلّا بَل لا تُکرِمُون الیَتیمَ و لا تَحاضُّون عَلى طَعامِ المسکینِ» « فجر، آیات 17 و 18» اگر به سختى افتاده‏اید به خاطر آن است که شما به یتیم احترام نکردید و دیگران را براى کمک رسانى و اطعام محرومان جامعه تشویق ننمودید.

    این روح بى‏تفاوتى شما سبب قهر و غضب خداوند شده است و در واقع علّت این تفاوت‏ها در چگونگى عملکرد شماست.

    «فَکَفرتْ بِانعُمِ اللّهِ فَأذاقَها اللّهُ لِباسَ الجُوع و الخَوف» « نحل، آیه 114» قریه‏اى که نعمت‏هاى فراوانى داشت ولى مردم آن در مورد این نعمت‏ها کفر ورزیدند، خداوند هم آنان را به ترس و گرسنگى مبتلا کرد.

    کفر گاهى در برابر خداست وگاهى در برابر فرمان خدا وگاهى در برابر نعمت‏هاى خدا. در مورد سوم که معمولًا از نعمت‏ها درست و بجا استفاده نمى‏شود، کفران گفته مى‏شود. این آیات به روشنى بیان مى‏کند که عامل بسیارى از گرفتارى‏ها، عملکرد بد خودماست.

    بررسى یک سؤال‏

    سؤال: در دوران زندگى افرادى را مشاهده مى‏کنیم که از هیچ گونه ظلم و ستمى فروگذار نیستند امّا در رفاه و خوشى زندگى مى‏کنند! اگر ناگوارى‏ها به خاطر اعمال بد ماست پس چرا کسى که اعمالش از اعمال ما زشت‏تر و سوءسابقه‏اش بیشتر است به دردسرها و ناراحتى‏هاى ما گرفتار نشده و در رفاه و آسایش به سر مى‏برد؟!

    پاسخ: با توجّه به آیات و روایات، حساب همه افراد و گروه‏ها نزد خدا یکسان نیست و آنان وضعیّت متفاوتى دارند:

    خداوند گروهى از مردم را فورى گوشمالى مى‏دهد.

    گروهى را تا مدّتى مهلت مى‏دهد. دسته دیگر را تا آخر عمر مهلت داده و در رفاه مى‏گذارد و کیفر آنان را به روز قیامت مى‏گذارد، چون ما در جهان بینى خود، دنیا را جداى از قیامت بررسى نمى‏کنیم.

    البتّه این تفاوت‏ها از طرف خداوند حکیمانه است، زیرا افراد خطاکار و نوع عمل و روحیّه آنها با هم یکسان و برابر نیست تا حساب مساوى داشته باشند.

    گاهى معلّم نسبت به خلافکارى یک شاگرد ممتاز عکس‏العمل شدیدى نشان مى‏دهد، چون از او توقّع چنین کارى را ندارد، در صورتى که با شاگردان معمولى و بد با این شدّت رفتار نمى‏کند. در قرآن مى‏خوانیم: خداوند اولیا و پیامبران را گاهى به خاطر یک عمل که حتّى گناه هم نیست و به اصطلاح ترک اولى مى‏باشد، شدیداً مورد انتقاد قرار مى‏دهد، زیرا از آن بزرگواران توقّع چنین کارى نیست، و در مورد افرادى با اینکه گنهکارند، ولى به آنان فرصت داده مى‏شود: «جَعَلنا لِمَهلِکِهِم مَوعِداً» « کهف، آیه 59»

    قرآن در مورد درخواست تعجیل عذاب کفار مى‏فرماید: «وَ یَستَعجِلُونَکَ بِالعَذابِ وَ لَن یُخلِفَ اللّهُ وَعدَهُ» « حج، آیه 47» وقتى تاریخ و سرنوشت هلاکت بار اقوام و ملّت‏هاى کافر ستمگر را بیان مى‏کنیم، کفّار مى‏گویند: چرا ما عذاب نمى‏شویم و همچنان با آن همه کفر و ستم در رفاه هستیم؟ ولى اینها نسبت به قهر و عذاب خدا عجله مى‏کنند در حالى که خدا به وعده خود عمل خواهد کرد ولى هنوز زمان آن نرسیده است.

    بنابراین، گاهى خداوند نسبت به افراد ستم پیشه عکس العمل فورى نشان نمى‏دهد. «فَاملَیتُ لِلّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ اخَذْتُهُم» « رعد، آیه 32» من به کافران را مهلت مى‏دهم و سپس آنان را مى‏گیرم.

    و علّت مهلت را هم چنن بیان مى‏کند: «لا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا انّما نُمْلى لَهُم خَیْرٌ لَانفُسِهِم انَّما نُمْلى لَهُم لِیَزدادُوا اثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهینٌ» « آل‏عمران، آیه 178» آنها که کافر شدند (و راه طغیان را پیش گرفتند) تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مى‏دهیم به سود آنهاست، ما به آنان مهلت مى‏دهیم تا بر گناهان خود بیافزایند و پیمانه آنها پر شود، سپس عذاب خوارکننده و رسوایى در کمین آنهاست.

    یزید پس از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام و یارانش، خود را موفّق و پیروز مى‏دانست، ولى حضرت زینب علیها السلام همین آیه را براى او خواند که آزادى و پیروزى و رفاه و قدرت فعلى تو به خاطر آن است که بار گناهت سنگین‏تر شود و اساساً همین رفاه موقّت بهترین وسیله عذاب است، زیرا قرآن مى‏گوید: ما به افرادى رفاه زیاد مى‏دهیم تا خوب علاقه‏مند به آن شوند، سپس ناگهان از آنان مى‏گیریم تا در حسرت آن بسوزند.

    «فَلَمّآ نَسُوا ما ذُکِّروا بِه فَتَحْنا عَلَیهِم ابوابَ کُلِّ شَى‏ءٍ حَتّى اذا فَرِحُوا بِما اوتوا اخَذناهُم بَغتَةً فَاذاهُم مُبلِسُون»  چون پندها و تذکّرات ما را فراموش کردند و عملًا به دستورات ما بى اعتنایى نمودند ما، درِ هر چیزى را به روى آنان باز کردیم. خوشى و رفاه از هر سو برایشان فرستادیم تا شاد و خوشحال و دلبسته شوند، سپس یک مرتبه غافلگیرانه همه خوشى‏ها را که به آن دل بسته بودند مى‏گیریم تا تحیّر و یأس و اندوه، آنان را از درون بسوزاند.

    مَثل این گونه افراد مثل کسى است که هر قدر از درختى بالا رود به خیال خود موفّق‏تر است ولى با سقوط او معلوم مى‏شود همه آن بالا رفتن‏ها مقدّمه عذاب او بوده است.

    البتّه اگر خداوند نسبت به بعضى افراد این گونه معامله مى‏کند، درباره گروه دیگرى که آمادگى اصلاح شدن دارند و روزنه امیدى در آنها هست مى‏فرماید:

    «لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرجِعُونَ» « روم، آیه 41» ما کیفر تلخ قسمتى از کارهاى خلاف آنان را به آنها مى‏چشانیم، شاید برگردند و اصلاح شوند.

    روایات متعدد به ما هشدار مى‏دهد که اگر شما پى در پى گناهانى مرتکب مى‏شوید ولى آثارى از قهر و غضب خدا در زندگى خود مشاهده نمى‏کنید، بترسید که مبادا از مدار قابلیّت و تنبّه خارج شده باشید و تنها چاره کارتان سوء عاقبت و دوزخ باشد.

    همان گونه که گاهى حال مریض به جایى مى‏رسد که دیگر پزشک او را رها مى‏کند و مى‏گوید: بگذارید هر چه میل دارد بخورد و دیگر دستورى نمى‏دهد، زیرا از درمان و نجات او نا امید شده است. افرادى هستند که از بس مرتکب گناه شده‏اند، خدا با آنها قهر کرده و مى‏گوید: «اعمَلُوا ما شِئْتُم» « فصّلت، آیه 40» هر کارى که میل دارید انجام دهید.

    پیامبران هم که از اثرپذیرى و هدایت مردم مأیوس مى‏شدند، به آنها خطاب مى‏کردند: «یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَکانَتِکُمْ» « هود، آیه 93» هر کارى که مى‏خواهید بکنید.

    نکته نهم: سختى‏ها عامل رشد است‏

    اساساً راه رشد و تکامل ما و همه موجودات، از لابلاى ناگوارى‏ها و سختى‏ها مى‏گذرد. گندم باید مراحل دشوارى را پشت سر گذارد تا به نان تبدیل شده، گواراى وجود انسان گردد. اگر به این گندم اجازه شکایت داده شود به نزد قاضى رفته و از دست ما انسان‏ها در موارد متعدّدى شکایت مى‏کند:

    1- من در کنار مادرم زمین بودم، انسان مرا با داس درو واز او جدا کرد.

    2- پر و بالم را شکست و از خانه‏اى که در آن آرمیده بودم خارج کرد.

    3- زیر سنگ سنگین آسیا مرا له کرد و آرد نمود.

    4- مرا با آب و خمیرترش مخلوط کرده، با مشت به جانم افتاد و خمیر کرد.

    5- نانوا مرتّب بر سرم کوبید و به تنورم چسباند و پشت و صورتم را سوزاند.

    6- در نهایت، انسان‏ها مرا در زیر دندان‏هاى خود له کردند.

    آرى، گندم مراحل سختى را پشت‏سر مى‏گذارد تا قوت وغذایى براى انسان گردد. بدیهى است اگر موادّ مختلف زمین بخواهند جزء بدن آدمى‏و سلّولى از سلّول‏هاى او گردند باید این مراحل را طى کنند. «از جمادى مردم و نامى شدم»

    نقش ناگوارى‏ها در خودسازى‏

    قرآن مى‏گوید: برخورد با حوادث تلخ زنگ بیدار باش انسان است، زندگى یک‏نواخت، انسان را سست و تن‏پرور بار مى‏آورد، مى‏گویند: اگر جادّه‏اى سراسر صاف و یکدست و مستقیم باشد راننده خوابش مى‏برد، در روایات مى‏خوانیم:

    خداوند بندگان شایسته‏اش را بیشتر دچار ناگوارى مى‏کند:

    امام صادق علیه السلام فرمودند: «انَّ اشَدَّ النّاس بَلاءً الانبیاءُ ثُمَّ الَّذینَ یَلُونَهُم ثُمّ الامثَلُ فَالامثَل» « کافى، ج 2، ص 252» در میان انسان‏ها سخت‏ترین ناگوارى‏ها نصیب پیامبران مى‏شود؛ سپس پیروان آنان و کسانى که بیشتر ارتباط مکتبى با انبیا دارند.

    در حدیث مى‏خوانیم: خداوند بندگان با ایمان خود را به وسیله سختى‏ها و بلاها مى‏پروراند، همان گونه که مادر فرزند خود را با شیر پرورش مى‏دهد.

    سختى‏ها نه تنها به هنگام پدید آمدن مى‏توانند نقش مؤثّرى در سازندگى انسان داشته باشند بلکه توجّه به ناگوارى‏هاى گذشته و یاد آنها هم مؤثّر است، در قرآن خطاب به پیامبر اسلام مى‏خوانیم: «ألَم یَجِدکَ یَتیماً فَآوى‏ وَ وَجَدکَ ضالًا فهَدى‏ و وجدک عائِلًا فَأغنى‏» « ضحى، آیات 6 تا 8» مگر نه آن است که خداوند تو را یتیم یافت و جا داد. و محتاجت دید و بى‏نیازت کرد؟ پس اکنون که به قدرت رسیده‏اى بر یتیم تسلّط مجو و قهر مکن و با فقیر خشونت مکن. «فامّا الیتیم فلا تَقهر و امّا السائل فلا تَنهر» « ضحى، آیات 9 و 10» بنابراین، خداوند یادآورى ناگوارى‏هاى گذشته را هم در حرکت و تربیت و رشد انسان مؤثّر مى‏داند.

    چنانکه قرآن سختى‏ها را براى تضرّع و زنگ‏زدایى قلب دانسته و مى‏فرماید: «و لَقَد ارسَلنا الى‏ امَمٍ مِن قَبْلِکَ فَاخَذناهُم بِالبأساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُم یَتَضَرَّعُونَ» « انعام، آیه 42» پیامبرانى را به سوى امّت‏هاى پیش از تو فرستادیم و به تنگدستى و سختى گرفتارشان کردیم تا شاید تذلّل کنند.

    نظیر این مطلب در سوره اعراف آیه 94 آمده است که یکى از آثار و فواید ناگوارى، توجّه به خداست.

    در حدیث مى‏خوانیم: «لَولا ثَلاثَةٌ ما طأطأَ رَأسُ ابنِ آدَمَ: الفَقرُ وَ المَوتُ وَ المَرَض» « توحید صدوق، ص 402» اگر انسان دچار فقر و مرض و مرگ نبود، در مقابل هیچ نیرویى سر خم نمى‏کرد و به گردن‏کشى خود مغرور بود.

    گاهى تلخى‏ها براى تعدیل روحیه انسان لازم و ناگوارى‏ها براى تنظیم باد و غرور انسان مفید است. امیر مؤمنان علیه السلام مى‏فرماید: «ما لابن آدم و الفَخر اولّه نطفة و آخره جیفة و لایرزق نفسه و لا یدفع حتفه‏» فرزند آدم را با فخر فروشى و تکبّر چکار؟ او موجودى است که اول نطفه بوده و در پایان مردارى بیش نخواهد بود و قدرت روزى دادن به‏ خود و دورى از مرگ را ندارد. « نهج‏البلاغه، حکمت 454»

    قرآن مى‏فرماید: «و لاتَمش فى الارض مَرحاً انّک لن تَخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا» « اسراء، آیه 37» اى انسان! بر روى زمین با کبر وغرور راه مرو، تو هرگز نمى‏توانى زمین را بشکافى وهیچگاه در بلندى به کوه‏ها نخواهى رسید.

    به راستى رفاه وخوشى، انسان را بى‏اراده بار مى‏آورد و در مقابل سختى‏ها انسان را آب دیده و مقاوم مى‏سازد. حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: درختانى که در دامن بیابان‏هاى خشک پرورش پیدا مى‏کنند، چوب محکم‏ترى دارند. « نهج‏البلاغه، نامه 45»

    شاید مراد امام عسگرى علیه السلام که مى‏فرماید: «در نهاد بلاها خیرهاست» « بحارالانوار، ج 78، ص 374

    » همین باشد که بلاها از یک سو میان ما و خدا ارتباط برقرار مى‏کنند و از سوى دیگر ما را به کار و تلاش وا مى‏دارند. بنابراین، فشارى که در بلاها روى جسم مى‏آید در عوض، جان قوّت مى‏گیرد، همان گونه که میزبان در یک مهمانى، به زحمت مى‏افتد امّا شخصیّت او که همان روح سخاوت اوست رشد پیدا مى‏کند. پس بلاها در خودسازى و رشد شخصیّت انسان مؤثّر است، البتّه بلاها و ناگوارى‏ها براى افراد مختلف فرق مى‏کند؛

    در حدیث مى‏خوانیم: «البَلاء لِلظالِم ادَب و لِلمُؤمن امتحان وَلِلَاولیاءِ کرامة» « بحارالانوار، ج 64، ص 235» سختى‏ها براى افراد ظالم وسیله هشدار و زنگ بیدار باش و براى مؤمنان وسیله آزمایش و رشد و براى مردان وارسته و اولیاى خدا کرامت و وسیله کسب مقام است.

    در پادگان نظامى، گاهى یک سرباز خلافى انجام داده و مى‏خواهند او را تنبیه کنند، لذا کار سنگینى به او واگذار مى‏کنند که مصداق جمله «البَلاءُ لِلظّالِمِ ادَبٌ‏» است.

    گاهى مى‏خواهند سرباز را رشد دهند و استعدادش را شکوفا کنند، در اینجا انواع آموزش‏هاى سخت نظامى را به او تعلیم مى‏دهند. «و لِلْمُؤمِن امْتحانَ‏» و گاهى‏ مى‏خواهند مقام و رتبه او را بالا برند یا مدّتى مرخّصى به او بدهند، در اینجا کار سنگینى را به او مى‏دهند تا استحقاق مرخّصى یا رتبه و درجه را داشته باشد.

    «للاولیاء کرامة»

    بنابراین آنچه خداوند به دیگران داده است دلیل عزّت و شرف و خوبى آنان نیست؛ همان گونه که سختى‏ها و مشکلات و گرفتارى‏ها براى افراد، نشانه بد بودن آنان نیست. گاهى بهترین و پاک‏ترین افراد به سخت‏ترین ناراحتى‏ها گرفتار مى‏شوند تا آبدیده شوند و به کمالاتى برسند، چنانکه تا چوب عود را نسوزانند عطر دل انگیزش به مشام نمى‏رسد. این زیر و رو شدن‏ها در تمام موجودات رمز تکامل آنهاست. فلزّات تا در کوره گداخته نشوند، تصفیه نمى‏شوند، زمین تا با شخم‏زدن زیر و رو نشود، آماده سبزشدن ومحصول دادن نمى‏شود، علف تا زیر دندان گوسفند له نشود و مراحل هضم و گوارش را پشت سر نگذارد، گوشت نمى‏شود و گوشت گوسفند تا با آتش پخته نشود قابل تغذیه انسان نمى‏شود و به سلّول‏هاى آدمى مبدّل نمى‏گردد، انسان هم در این کاروان هستى، تا درگیر نشود و با بلاهاى سخت دست و پنجه نرم نکند، روحش آبدیده نمى‏شود و به رشد نمى‏رسد.

    انسانیّت ما به خوردن و خوابیدن نیست، زیرا حیوان هم در این کارها با ما شریک است. انسان بودن ما به داشتن صفات انسانى و فضایل و کمالات ماست نظیر توجّه به خدا، نوع دوستى، ایثار و بخشش و ناگفته پیداست که شکوفایى و بروز این صفات، جز در مبارزه با سختى‏ها صورت نمى‏گیرد.

    نکته دهم: سود و زیان، ملاک سنجش خوبى یا بدى نیست‏

    نسیمى که از دریا بر مى‏خیزد، ممکن است منطقه ساحل را شرجى و به صورت خفقان آورى در آورد و ساکنان ساحل را بیازارد، امّا همین نسیم به جریان خود ادامه داده، نقاط سوزان را روح تازه‏اى مى‏بخشد.

    باد ممکن است در گوشه‏اى شاخه درختى را بشکند و خساراتى وارد کند، امّا هوا را لطیف ساخته به دورترین نقاط مى‏رساند.

    باران‏هاى پى در پى و رگبارهاى تند، ممکن است در مسیر خود لانه مورچه‏اى را خراب کند و زندگى او را بر هم زند، امّا زمین‏هاى تشنه را سیراب مى‏سازد و به جهان طراوت مى‏بخشد. آیا براى خراب نشدن لانه مورچه‏ها باید از باران و فواید ارزشمند آن چشم‏پوشى کرد؟

    آیا مورچه حقّ دارد فریاد زند مرگ بر خورشید و اقیانوس، مرگ بر ابر و باران و کشاورز و اعتراض کند که چرا اینها خانه مرا خراب کردند؟! آیا چنین ایرادهایى جز به خاطر خودمحورى و خودخواهى است؟ آیا چنین اعتراضى به خاطر آن نیست که ما مسایل را تنها از یک زاویه مى‏نگریم و تنها در یک مدار فکر مى‏کنیم و مرکز این مدار را هم منافع شخصى خود مى‏دانیم؟ گویا تمام عالم هستى باید به میل شخص من و در راه رفاه من در حرکت باشند، آن هم منافع شخصىِ امروز من، زیرا گاهى مشکلات براى فرداى من خوب است لکن ما تا نتیجه فورى و آنى براى همین امروز نداشته باشد راضى نمى‏شویم!

    بنابراین، سود وزیان محدود ما وسیله‏اى مطمئن براى سنجش خوبى و بدى چیزى نیست ونباید هر فرد ویا گروهى فقط فایده و ضرر وراحتى وناراحتى خود را ملاک خوبى وبدى آن چیز بداند، فقط کسى مى‏تواند قضاوت صحیحى داشته باشد که به همه موجودات و خصوصیّات آنها احاطه کامل داشته باشد.

    نکته یازدهم: انسان‏ها پیوسته آزمایش مى‏شوند

    یکى از سنّت‏هاى حتمى خداوند درباره انسان، مسأله آزمایش است که حدود بیست مرتبه در قرآن از آن سخن به میان آمده است.

    ناگوارى‏ها از ابزارهاى آزمایش خدا هستند، لذا گاهى انسان با اینکه گناه و تقصیرى هم نکرده به برخى ناگوارى‏ها مبتلا مى‏شود؛ همان گونه که خوشى‏ها نیز وسیله دیگرى براى این آزمایش است. قرآن مى‏فرماید: «و لَنَبْلُوَنَّکُم بِشَى‏ءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجُوعِ و نَقصٍ مِنَ الاموالِ وَ الانفُسِ وَ الَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ» « بقره، آیه 155» ما شما را با ترس و گرسنگى و قحطى و کم شدن مال و جان و میوه‏ها و محصولات، آزمایش مى‏کنیم، و به کسانى که در این حوادث، خود را نمى‏بازند و صبر و شکیبایى و استقامت از خود نشان مى‏دهند بشارت بده.

    آزمایش‏هاى خداوند

    در مورد آزمایش انسان چند مسأله را باید مورد بررسى قرار داد:

    الف. مگر خدا نمى‏داند که هر کسى چه کاره است تا لازم باشد او را به وسیله ناگوارى‏ها آزمایش کند؟ (فلسفه آزمایش‏هاى الهى)

    ب. ابزار آزمایش چیست؟

    ج. عکس‏العمل مردم در برابر حوادث تلخ چگونه است؟

    د. راه پیروزى بر مشکلات چیست؟

    الف. فلسفه آزمایش الهى‏

    شکّى نیست که میان آزمایش ما وآزمایش خدا فرق است؛ آزمایش ما براى شناخت است، امّا آزمایش خدا براى علم وآگاهى به وضع و روحیّه و عکس‏العمل ما نیست، زیرا او قبل از هر فکر و عملى، مى‏داند که ما چگونه فکر مى‏کنیم و چگونه عمل خواهیم کرد، بلکه هدف از آزمایش این است که از ما کارى سر زند و بدین وسیله استحقاق پاداش و کیفر داشته باشیم، زیرا خداوند طبق علم خود به خوبى و بدى شخصى (بدون اینکه او عملى انجام داده باشد) پاداش و کیفر نمى‏دهد. همان گونه که ما نیز به صرف اینکه بدانیم شخصى بنّا یا آرایشگر خوبى است، یا بدانیم نقّاش و نجّار خوبى است به او مزد نمى‏دهیم، بلکه اگر براى ما کارى انجام داد، آن وقت او را مستحقّ مزد و پاداش مى‏دانیم.

    ب. ابزار آزمایش‏

    قرآن در این باره مى‏فرماید: مال و جان انسان، ابزار آزمایش او هستند، «لَتُبْلَوُنَّ فِى اموالکُم وَ انْفُسِکُمْ» « آل‏عمران، آیه 186» و انسان به وسیله حوادث تلخ و شیرین آزموده مى‏شود.

    «نَبْلُوکُمْ بِالشَرِّ وَ الخَیْر» « انبیاء، آیه 35»

    خداوند انسان را گاهى با ترس، گاهى با گرسنگى و زمانى با قحطى و گاهى با از بین رفتن محصولات و گاهى با دیدن داغ‏ها و از دست دادن عزیزان و زمانى با دادن نعمت و زمانى دیگر با گرفتن آن، آزمایش مى‏کند.

    ج. عکس‏العمل انسان‏ها

    انسان‏ها دربرابر سختى‏ها وناگوارى‏ها، عکس‏العمل مختلفى دارند:

    گروهى در بلاها و حوادث تلخ، داد و فریاد به راه مى‏اندازند، به عدل خدا، به لطف و حکمت او و به نظام آفرینش بد مى‏گویند؛ قرآن این گروه را چنین معرّفى مى‏کند: «اذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» « معارج، آیه 20» همین که به این افراد سختى و شرّى رسد، داد مى‏زنند و جزع مى‏کنند.

    گروهى با استقامت وپشتکار سختى‏ها را تحمّل مى‏کنند و با زبان و دل مى‏گویند:

    «انّا لِلّه و انّا الیه راجِعون» « بقره، آیه 156» ما همه از خدا هستیم و به سوى او بازمى‏گردیم.

    گروهى نه تنها صبر و تحمّل مى‏کنند، بلکه شکر هم مى‏کنند. در پایان زیارت عاشورا، در حالى که سر به سجده گذارده‏ایم مى‏گوییم: «الّلهُمَّ لَکَ الحَمدُ حَمدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلى‏ مُصابِهِم‏» خدایا! شکر من براى توست، شکرى نظیر شکر یاران امام حسین علیه السلام در برابر سختى‏ها و مصیبت‏هاى روز عاشورا. آرى، تحمّل سختى‏ها و شهادت در راه خدا، بزرگ‏ترین آرزوى اولیاى خداست و همین که به آرزوى خود رسیدند، خدا را سپاس مى‏گویند.

    و گروهى که رشد یافته‏تر هستند، آگاهانه و عاشقانه به سراغ بلاها و ناگوارى‏ها مى‏روند. در اوائل ظهور اسلام که مسلمانان با کمبود وسائل و تجهیزات مواجه بودند، بعضى از یاران پیامبر خدمت آن حضرت رسیده و تقاضاى تجهیز و شرکت در جنگ و جهاد داشتند، امّا پیامبر در پاسخ آنان مى‏فرمود: من وسیله جنگ (شمشیر و اسب) ندارم تا به شما بدهم. قرآن در مورد آنان مى‏فرماید: «تَوَلّوا و أعینَهم تَفیضُ مِن الدَّمع حَزَناً ألَّا یَجدوا ما یُنفقون» « توبه، آیه 92» آنان ناراحت و گریه‏کنان برگشتند که چرا ما نتوانستیم خود را به ارتش اسلام برسانیم و جان خود را در راه دین فدا کنیم.

    بنابراین ظرفیّت و عکس‏العمل مردم در برابر سختى‏ها و حوادث، متفاوت است؛ یکى از آن فرار مى‏کند و دیگرى به استقبال آن مى‏رود. چنانکه اگر پیازى را به کودکى بدهید، همین که دندان روى آن بگذارد و آب از چشم او سرازیر شود، داد و فریاد مى‏زند و آن را دور مى‏اندازد، امّا پدر که رشد بیشترى دارد، همین پیاز تند را به سراغش رفته و مى‏خرد.

    د. راه پیروزى بر مشکلات‏

    گفتیم که خدا عادل است وناگوارى‏ها گاهى به خاطر آزمایش و شکوفا شدن استعدادهاى درونى ما مى‏باشد، اینک ببینیم باید چکار کنیم تا در برابر بلاها و حوادث، موفّق و پیروز شویم؟

    راه‏هایى که قرآن به ما ارائه مى‏دهد از این قرار است:

    1- داشتن جهان‏بینى الهى‏

    قرآن در مدح افراد با ایمانى که در برابر سختى‏ها صبور هستند مى‏فرماید: اینها به خاطر داشتن جهان‏بینى الهى، در مواجهه با حوادث مى‏گویند: ما براى خدا هستیم، استقلالى از خود نداریم، طلبى هم از او نداشته‏ایم، وجود ما و نعمت‏هاى ما همه و همه از اوست و ما امانتدارى بیش نیستیم.علاوه بر اینکه دنیا محلّ عبور است، جایگاه همیشگى ما نیست تا بگوییم: چرا رفتیم؟ ما با مرگ به سوى او مى‏رویم و هرگز نابود نمى‏شویم، «انّا لِلّهِ وَ انّا الَیهِ راجِعُونَ» « بقره، آیه 156» مرگ و زندگى فرقى نمى‏کند، محلّ ما عوض مى‏شود ولى خود ما محو نمى‏شویم.

    این دید و جهان‏بینى، انسان را براى برخورد صحیح با حوادث آماده مى‏کند.

    2- آگاهى از سنّت‏هاى الهى‏

    قرآن مى‏فرماید: شما انسان‏هاى امروز متفاوت از انسان‏هاى پیشین نیستید که بدون هیچ آزمایش و رنج و زحمتى به بهشت برسید، بلکه باید همچون امّت‏ها و شخصیّت‏هاى دیگر در جریان سخت‏ترین حوادث قرار گیرید و آزموده شوید. «ام حَسِبْتُم ان تَدخُلُوا الجَنَّةَ و لَمّا یَأتِکُم مَثَلُ الَّذینَ خَلَوا مِن قَبلِکُمْ مَسَّتْهُم البَاساءُ و الضَّراءُ و زُلزِلُوا حَتّى یَقُولَ الرَّسُولُ و الَّذینَ آمنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصرُ اللّهِ الا انَّ نَصرَ اللّهِ قَریبٌ» « بقره، آیه 214» آیا گمان مى‏کنید که وارد بهشت مى‏شوید بدون اینکه با حوادث امّت‏هاى پیشین برخورد کنید؟! مؤمنان قبل از شما مردمى بودند که انواع سختى‏ها به آنها رسید تا جایى که اضطراب همه آنان را فرا گرفت و پیامبر و مؤمنان گفتند: کجاست یارى خدا؟ آگاه باشید یارى خدا نزدیک است.

    این آیه مى‏گوید: در طول تاریخ افراد با ایمان و حق‏طلب دچار سخت‏ترین ناملایمات شده‏اند، اکنون نوبت شماست. بنابراین، نه ناگوارى‏ها تازگى دارد و نه تنها شما هستید که گرفتار این سختى‏ها و مشکلات شده‏اید؛ این یک سنّت الهى است که باید طى شود، قرآن مکرّر مى‏فرماید: «وَ اذکُر فِى الکِتابِ …» « مریم، آیه 41 و 51» تاریخ پیامبران و امّت‏هاى پیشین را یاد کنید تا فکر نکنید ناگوارى‏ها براى شما بوده است. آنگاه به پیامبر مى‏فرماید: تو نیز مانند سایر انبیا صبور باش. «فَاصبِر کَما صَبَرَ اولُوا العَزْمِ مِنَ‏ الرُّسُلِ» « احقاف، آیه 35»

    آرى، انسان اگر بداند که ناگوارى‏ها، هم یک قانون و سنّت است و هم عمومى و همگانى، آمادگى بیشترى پیدا مى‏کند، ما در ماه رمضان که همه مردم روزه هستند، خیلى راحت روزه مى‏گیریم، چون عموم مردم در آن ماه روزه هستند، امّا در غیر ماه رمضان، روزه گرفتن سخت و دشوار است.

    قرآن که فرمان روزه مى‏دهد، مى‏فرماید: اى مؤمنان! خیال نکنید این دستور مخصوص شماست، بلکه بر تمام امّت‏هاى پیشین هم روزه واجب بوده و آنها هم روزه مى‏گرفته‏اند. «یا ایّها الّذینَ آمنوا کُتِبَ علیکم الصّیام کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم» « بقره، آیه 183»

    3- آشنایى با صابران و چگونگى صبرشان‏

    اطلاع از استقامت پیشینیان یکى از رمزهاى موفّقیت در برخورد با حوادث است. قرآن در این زمینه بسیار سخن گفته و الگوها و مدل‏هاى صبر و استقامت را از افراد و امّت‏هاى پیشین بیان کرده است. قرآن مى‏فرماید: پیامبران الهى دربرابر سرسخت‏ترین مخالفان خود مى‏گفتند: «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَیْتُمُونا» « ابراهیم، آیه 12» ما در برابر آزار شما استقامت خواهیم کرد.

    چنانکه ساحرانى که به دعوت فرعون براى مقابله و محکوم کردن حضرت موسى آمده بودند همین که به حقّانیّت موسى پى بردند، ایمان آوردند و در برابر تهدیدات فرعون گفتند: «فَاقْضِ ما انْتَ قاضٍ انَّما تَقضى هذِهِ الحَیاة الدُّنیا» « طه، آیه 72» هر کارى مى‏توانى و هر حکمى مى‏خواهى در باره ما اجرا کن، ما راه خود را پیدا کرده‏ایم و از مسیر حقّ دست بر نمى‏داریم.

    آرى، علم به تاریخ گذشته، در صبر و بردبارى انسان بسیار مؤثّر است، همان‏گونه که علم به اسرار آینده در صبر و تحمّل انسان اثر مى‏گذارد، حضرت خضر به موسى گفت: چون تو از اسرار حوادث و کار من خبر ندارى، صبر و تحمّل نخواهى کرد. «و کَیفَ تَصبِر عَلى ما لَم تُحِطْ بِه خُبراً» « کهف، آیه 68» ولى موسى پاسخ داد: ان شاءالله صبر مى‏کنم.

    امّا تجربه نشان داد که بى‏خبرى از اسرار سبب شد کاسه صبر موسى لبریز شده و به کارهاى به ظاهر ناحقّ حضرت خضر اعتراض کرده و از آن حضرت جدا شود.

    4- توجّه به حضور خدا

    اگر انسان بداند و باور داشته باشد که خداوند بر تمام اعمال و رفتار و حتّى افکار او آگاه است و در همه حال حاضر و ناظر بر اوست، در برابر مشکلات صبر کرده و سختى‏ها بر او آسان و گاهى شیرین شده و خود به استقبال آن خواهد رفت.

    خداوند به موسى و هارون علیهما السلام مى‏گوید: شما نزد فرعون بروید و سخن حقّ خود را به گوش او برسانید و او را به یکتاپرستى دعوت کنید، بدانید من با شما هستم، کارتان را مى‏بینم و گفتگوهایتان را مى‏شنوم. «انَّنى مَعَکُما اسْمَعُ وَ ارى‏» « طه، آیه 46»

    چنانکه خداوند براى عذاب قوم نوح و نجات افراد با ایمان، به حضرت نوح دستور داد که زیر نظر ما کشتى بساز. «و اصْنَعِ الفُلکَ بِاعْیُنِنا» « هود، آیه 37»

    حضرت نوح همین که ساختن کشتى را شروع کرد، کفّار او را مسخره کرده و گفتند: گویا پیامبرىِ شما نگرفت و اکنون دست به نجّارى زده‏اى! ولى چیزى که موجب مقاومت حضرت نوح در برابر این طعنه‏ها مى‏شد، همان جمله خداى متعال بود که تو پیش چشم ما هستى و کار تو زیر نظر ماست. چنین ایمان و بینشى روح استقامت را در انسان زنده مى‏کند.

    5- توجّه به پاداش الهى‏

    از جمله مواردى که روح استقامت را در انسان زنده کند، توجّه به آثار مثبت و اجر و پاداش الهى است، زیرا تحمّل سختى‏ها، بزرگ‏ترین پاداش دنیوى و اخروى را براى انسان در بردارد، در قرآن نمونه‏هاى فراوانى از این امتیازها به چشم مى‏خورد.

    6- استمداد از صبر و نماز

    پنجمین نیرو و اهرمى که مى‏تواند در انسان استقامت آفرین باشد، استمداد از صبر (روزه) و نماز و عبادت است، قرآن مى‏فرماید: «اسْتَعینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلوةِ» « بقره، آیه 45 و 153»

    در سوره اعراف نیز مى‏خوانیم: «وَ اسْتَعینُوا بِاللّهِ» از خدا کمک بگیرید. چنانکه در حدیث آمده است که حضرت على علیه السلام به هنگام برخورد با ناگوارى‏ها، با نماز از خداوند استعانت مى‏نمود.

    نماز، انسان بى‏نهایت کوچک را با خداى بى‏نهایت بزرگ و موجود ضعیف را با تواناى بى‏نهایت متّصل مى‏کند و در پرتو نماز و یاد خدا دل آرام مى‏گیرد. «أَلا بِذِکرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب» « رعد، آیه 28»

    نکته دوازدهم: کج فهمى‏ها و برداشت‏هاى غلط

    بسیارى از شبهه‏هایى که در بحث عدل الهى مطرح است، به خاطر کج فهمى‏ها و برداشت‏هاى غلط است که بدون توجّه، اشکال را متوجّه خدا مى‏کنیم، مثلًا:

    خیال مى‏کنیم مرگ نابودى است و اشکال مى‏کنیم که اى خدا! فلانى چرا مرد؟

    خیال مى‏کنیم دنیا جاى ماندن است و مى‏گوییم: چرا افراد بسیارى با سیل یا زلزله یا فلان مرض از دنیا رفتند؟

    خیال مى‏کنیم دنیا جاى رفاه است، مى‏گوییم: چرا سختى هست؟

    مثالِ ما همچون کسى است که به تصوّر سالن پذیرایى، وارد سالن درس و سخنرانى شود و اشکال کند که چرا پذیرایى نمى‏شود، چرا نوشیدنى و غذا نمى‏آورند؟ چرا و چرا؟! تمام این اشکالات به خاطر یک کج اندیشى و گمان باطل است، امّا اگر تفکر او اصلاح شود و متوجه شود که اینجا سالن درس است نه پذیرایى، با کمى انصاف از همه انتقادهاى خود صرف نظر و عذرخواهى مى‏کند.ما هم باید دنیا را طورى که هست بشناسیم و هدفِ آفرینش خود را بدانیم، باید باور کنیم دنیا جاى ماندن نیست، گذرگاه است.

    در کنار گل خار است، در کنار عسل نیش زنبور است و در کنار توسعه و رفاه، بلا و سختى، «قَرن بسعتها عقابیل فاقتها» « بحارالانوار، ج 57، ص 113» و همواره بلاها گریبان‏گیر انسان است. «دار بالبلاء محفوفة» « نهج‏البلاغه، حکمت 131»

    اگر این حقیقت را باور کردیم خود به خود برخى اشکال‏هاى ما برطرف مى‏شود، زیرا بسیارى از اشکالات ما به دستگاه آفرینش، به خاطر دید انحرافى و برداشت‏هاى کج ماست، کسى که عینک سرخ زده باشد قهراً هر شلغمى را لبو خواهد دید.

    شخصى نزد لیوان فروشى رفت و دید که لیوان‏ها را واژگون چیده است. به لیوان‏ها خیره شد و شروع به اشکال نمود که آقا: چرا این لیوان در بسته است و لیوان را به همان حال بلند کرد و گفت: این لیوان ته هم ندارد!

    فروشنده خندید و لیوان را از او گرفت و به حال طبیعى برگرداند و گفت: آقا این لیوان هم ته دارد و هم درش باز است.

    کوتاه سخن اینکه برخى اشکال‏هاى ما به خاطر تفسیر غلطى است که از انسان و هدف او و دنیا داریم. خیال مى‏کنیم دنیا خوابگاه است، آخور است، عشرتکده است وبعد مى‏گوییم چرا این همه ناکامى؟ در حالى که دنیا میدان رشد است، مزرعه و جاى کشت است، قهراً مزرعه جاى تلاش و عرق ریختن و درد سر است.

    نکته سیزدهم: خوبى‏ها و زیبایى‏ها را با هم ببینیم‏

    انسان نباید در قضاوت، تنها به جهات منفى توجّه داشته باشد، بلکه باید جامع نگر بوده و نقاط مثبت را نیز ببیند.

    یوسف پس از آنکه برادرانش او را به چاه انداختند و سپس گروهى او را بیرون آورده، به بردگى فروختند و در مصر به او تهمت ناروا زدند و به زندانش انداختند و بعد از آن همه سختى و حوادث، عزیز مصر شد. مدّت‏ها بعد به ملاقات پدر نائل آمد. پدر از او پرسید: برادرانت با تو چه کردند؟

    یوسف گفت: از کار برادرانم سؤال نکن بلکه از لطف خدا سؤال کن که چگونه در لابلاى آن همه توطئه و تهمت و زندان مرا حفظ و بر همه مسلّط کرد.

    این خود یک منطقى است که انسان همیشه به جهات منفى توجّه نکند بلکه جهات مثبت را نیز در نظر بگیرد.

    امام عسگرى علیه السلام مى‏فرماید: «ما مِن بَلیَّة الّا و لِلّهِ فیها نِعمَة تُحیطُ بِها» « بحارالانوار، ج 78، ص 374» هیچ بلایى نیست مگر اینکه خداوند در نهاد آن، خیرى قرار داده که آن خیر بر بلا احاطه دارد.

    نکته چهاردهم: از نقش قوانین طبیعى غفلت نکنیم‏

    بسیارى از مشکلات و مصائب لازمه نظام علّت ومعلولى حاکم بر جهان است. به عبارت دیگر ما در عالم هستى باید یکى از این دو نظریّه را بپذیریم: یا باید حساب و نظامى را براى عالم قبول کنیم و یا بگوییم هرج و مرج بر جهان حاکم است.

    اگر در عالم هستى، نظم و حساب در کار است، پس ناگوارى‏ها هم بى صلاح و مصلحت نیست.

    توضیح اینکه: اگر هر حادثه تلخى را بررسى کنیم، خواهیم دید که آن حادثه از یک سرى علّت و معلول‏ها و بر اساس محاسبات و فرمول‏هاى دقیق، به وجود آمده است. مثلًا: پس از بررسى علّت خانه‏اى که بر سر افرادش فروریخته به این عوامل پى مى‏بریم:

    1- توپ بچّه‏هاى محلّ به هنگام بازى روى بام همسایه افتاد.

    2- توپ گرد و کروى چرخید و در سوراخ ناودان جا گرفت و راه خروج آب باران بند آمد.

    3- بارندگى شد و آب‏ها روى پشت بام خانه جمع شد.

    4- آب باران در سقف اثر و خشت‏ها را خیس کرد.

    5- سقف خشتى که با آب باران از هم گسسته شده، بر اثر سنگینى و جاذبه زمین فرو ریخته و عدّه‏اى زیر آن از بین رفته‏اند.

    بر طبق نظام علّت و معلول، باید این حوادث پیش آید چون خود توپ و چرخیدن آن و سراشیبى بام و تنگى سوراخ ناودان و تأثیر آب در سستى سقف و سقوط سقف بر اثر جاذبه زمین، هر یک حساب و نظام وفرمولى دارد.

    اکنون اگر شما طرفدار عالمى حساب شده هستید باید این ناگوارى را براى اهل خانه بپذیرید وگرنه هرج و مرج مى‏شود و محاسبات به هم مى‏ریزد. مثلًا در این جریان باید:

    1- توپ بچّه‏ها به قدرى سنگین شود که بالاى بام همسایه نرود.

    2- ضربه به توپ و پرتاب توپ بى اثر باشد.

    3- ناودان بزرگ شود که توپ به راحتى از آن خارج شود.

    4- عوامل بارندگى باران همه از کار بیافتد و باران نبارد.

    5- آب خاصیّت خود را از دست بدهد و در خشت اثر نکند.

    6- جاذبه زمین متوقّف شود و سقف را به سوى خود نکشد.

    7- بدن کسانى که زیر سقف خوابیده‏اند به صورت چدن در آید که فرو ریختن‏ها در آنها اثر نکند.

    مشاهده مى‏فرمایید اگر طرفدار نظام و حساب باشیم و در مدار علل و معلول حرکت کنیم چنین ناگوارى‏هایى لازمه یک زندگى طبیعى است و نفى آن مستلزم به هم زدن ده‏ها قانون و فرمولى است که دست حکیمانه خدا در عالم قرار داده است.

    کوتاه سخن اینکه اگر این عالم حساب دارد بلا هم دارد و اگر بنا باشد حساب نباشد، هرج و مرج خود از هر بلایى بدتر است.

    نکته پانزدهم: ضرورت تلاش براى کشف استعدادها

    افرادى که به دنبال کارى مى‏روند و در آن موفّق نمى‏شوند، خود را ناکام و شکست خورده مى‏یابند و به کائنات بد مى‏گویند و این را ظلم به خود مى‏دانند و عقده‏اى مى‏شوند، در صورتى که چه بسا همین اشخاص در رشته‏هاى دیگر مبتکر و موفّق باشند.

    مى‏گویند: پدر داروین پزشک بود و مى‏خواست فرزندش نیز همکار او شود، لکن داروین در رشته پزشکى موفّق نشد، پدرش او را در رشته علوم مذهبى به تحصیل واداشت تا کشیش و روحانى خوبى براى مسیحیّت باشد، امّا در آن رشته نیز ناکام شد. داروین بعد از دو شکست و ناکامى وارد رشته علوم طبیعى شد و در آن علم صاحب نظر و موفّق گردید. البتّه ممکن است از هر صاحب نظرى ایرادهاى علمى نیز گرفته شود، ولى این به معناى عدم وجود نبوغ و ابتکار در او نیست‏

    در حدیث مى‏خوانیم: اگر در شغلى موفق نشدید و شکست خوردید، تغییر شغل بدهید چه بسا در رشته دیگر موفّق شوید.

    کسى که نقص و کمبودى را در خود مشاهده مى‏کند، باید به کمالات و استعدادهاى خود نیز توجّه کند و تلاش نماید آنها را کشف کند و بشناسد.

    حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: در کنار هر کمالى نقصى و در کنار هر نقصى کمالى است؛ گروهى قامت بلندى دارند ولى از همّت کوتاهى برخوردارند، «مادُّ القامَةِ قَصیرُ الهمَّة» بعضى قیافه زشتى دارند، امّا عمل خوبى دارند، «زاکِى العَمَلِ قَبیحُ المَنْظَرِ» برخى بیان روانى دارند امّا دل سختى دارند. «طَلیقُ اللِّسانِ حَدیدُ الجَنانِ» « نهج‏ البلاغه، حکمت 234»

    بنابراین، نه هر فردى در همه رشته‏ها کامیاب مى‏شود و نه هر شکست خورده‏اى‏ در همه برنامه‏ها شکست مى‏خورد.

    افرادى هستند که بر اساس رقابت مشغول رشته‏اى مى‏شوند وچون آمادگى روحى و ذوق آن کار را ندارند، شکست مى‏خورند و بعد به عدل خدا ایراد مى‏گیرند که خدایا! چرا فلانى موفّق شد و من شکست خوردم. امّا اگر در رشته دیگرى که با روحیّه و ذوق او هماهنگ بود وارد مى‏شد، چه بسا به موفّقیت چشم‏گیرى مى‏رسید.

    نکته شانزدهم: همگانى بودن راه قرب به خدا و رشد معنوى‏

    انسان باید به این نکته اعتقاد داشته باشد که راه رسیدن به کمالات بر روى تمام افراد باز است و هرکس مى‏تواند در آن قدم گذارد و هرکس به اندازه توان و لیاقتش، مستحق دریافت پاداش و نعمت است. چنانکه در مناجات با خدا مى‏گوییم:

    «یا من سوّى التّوفیق بین الضعیف و القوى‏» اى خداوندى که راه قرب به خودت را بین ضعیف و قوى یکسان قرار دادى!

    بنابراین هرکس به تناسب امکانات و توانى که در اختیار دارد، پاداش دریافت مى‏کند. اگر شخصى که صد تومان دارد، ده تومان آن را در راه خدا بدهد، اجر و پاداش او با کسى که صد تومان در راه خدا انفاق مى‏کند ولى دارایى او هزار تومان است، برابر است.

    موضوعات: عدل الهی  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-08-17] [ 09:44:00 ق.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین