مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • اردیبهشت 1403
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30 31        




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 216
  • دیروز: 216
  • 7 روز قبل: 1246
  • 1 ماه قبل: 3039
  • کل بازدیدها: 447293




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)
  • سمیه صالحی
  • زهرا بانوی ایرانی




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      شریف ترین شغل در عالم   ...

    امام خمینی می فرماید:شریف ترین شغل در عالم، بزرگ کردن بچه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه؛ اول مدرسه‌اي كه بچه دارد، دامن مادر است. مادر خوب، بچه خوب تربيت مي‌كند چون بچه‌ها آن علاقه‌اي كه به مادر دارند به هيچ كس ندارند و همه چيز را در مادر مي‌بينند. حرف مادر، خُلق مادر، عمل مادر در بچه‌ها اثر دارد…

    حضرت آقا می فرمودند

    مادرم یک خانم بسیار فهمیده، با سواد، کتابخوان، دارای ذوق شعری و هنری،حافظ شناس و با قرآن کاملا آشنا بود، ما وقتی بچه بودی همه مینشستیم و مادرم قرآن می‌خواند؛ خیلی هم قرآن را شیرین و قشنگ می‌خواند.ما بچه ها دورش جمع می‌شدیم برایمان به مناسبت، آیه هایی را که در مورد زندگی پیامبران است، میگفت بعضی از شعر های حافظ که هنوز یادم است از شعرهایی است که آن وقت از مادرم شنیدم

    مادر امروز و مادر فرداحواست باشد

    اگر سرت غرق پیام ها و گروه های واتس آپ و لاین و تلگرام و… شد اگه ذهنت غرق فیلم و سریال های شبکه 1 و 2 و 3 و IFILM و تماشا و… شد و پسر و دخترت رو به ماهواره و شبکه پویا و عمو قناد و خاله شادونه سپردی و با قرآن و کتاب و دین رفیقش نکردی بدون که این ره به ترکستان است.

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, داستان های کوتاه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1393-05-27] [ 12:35:00 ق.ظ ]





      آدم‌ ها سه دسته اند ...عینک ٬ ملحفه ٬ فرش   ...

    در محضر استاد قرائتي:

    آدمها سه دسته اند:

    عینک

    ملحفه

    فرش

     

    وقتی یک لکه ای بنشیند روی عینکت، “بلافاصله” زود آن را با “دستمال کاغذی” پاک می کنی وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه، می گذاری “سر ماه” که لباس ها و ملحفه ها جمع شد، همه را با هم با “چنگ"می شویی

    وقتی همان لکه بنشیند روی فرش، می گذاری “سر سال” ، با “دسته بیل” به جانش می افتی.

     

    خدا هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند:

     

    بنده های پاک و زلالی که جایشان روی چشم است، تا خطا کردند، بلافاصله حالشان را می گیرد (والبته دردنیا و خفیف) .

     

    دیگران را به موقعش تنبیه می کند آن هم با چنگ و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هایشان جمع شود (قرآن کریم: ما به کافران مهلت می دهیم تا بر کفر خویش بیافزایند) و سر سال(یا قیامت، یا هم دنیا و هم قیامت) حسابی با دسته بیل از شرمندگیشان

    در می آید …

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 12:30:00 ق.ظ ]





      کمترین مقدار تمجید خدا چیست ؟   ...

    ﮐﻤﺘﺮﻳﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺗﻤﺠﻴﺪ ﺧﺪﺍ ﭼﻴﺴﺖ؟

     

    1- ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺣﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺑﺶ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ - ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ - ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﺩﻋﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻤﺠﻴﺪ ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺧﺪﺍ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﺑﺘﺮ ﻭ ﻧﺎﻗﺺ ﺍﺳﺖ،

    ﺍﻭﻝ ﺗﻤﺠﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﺳﭙﺲ ﻣﺪﺡ ﻭ ﺛﻨﺎ.

    ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ: ﮐﻤﺘﺮﻳﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺗﻤﺠﻴﺪ ﭼﻴﺴﺖ؟

    ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﺋﯽ: ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ،

    ﺗﻮﺋﯽ ﺍﻭﻝ ﮐﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﻧﻴﺴﺖ، ﻭ ﺗﻮﺋﯽ ﺁﺧﺮ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﻧﻴﺴﺖ، ﻭ ﺗﻮﺋﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﻭ ﻏﺎﻟﺐ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺎﻟﺎﯼ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ،ﻭ ﺗﻮﺋﯽ ﺑﺎﻃﻦ ﻭ ﻋﺎﺭﻑ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﺣﺠﺎﺑﯽ ﺑﻴﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺗﻮﺋﯽ ﻋﺰﻳﺰ ﻭ ﺣﮑﻴﻢ.

    2- ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﻨﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ - ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ -ﺳﺆﺍﻝ ﮐﺮﺩﻡ:

    ﮐﻤﺘﺮﻳﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺠﻴﺪ ﮐﻔﺎﻳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؛ ﭼﻴﺴﺖ؟

    ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﮕﻮﺋﯽ: ﺣﻤﺪ ﺧﺪﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﮕﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻣﻘﻬﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﺎﺧﺖ، ﻭ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺳﭙﺎﺱ ﺧﺪﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﻣﺎﻟﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺣﻤﺪ ﺧﺪﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻋﻠﻢ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﻧﻔﻮﺫ ﻧﻤﻮﺩ، ﻭ ﻟﺬﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺣﻤﺪ ﺧﺪﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻣﻴﺮﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﻗﺎﺩﺭ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺳﺖ.

    ﺗﻮﺿﻴﺢ: ﺗﻤﺠﻴﺪ ﻳﻌﻨﯽ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﺠﺪ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ‌ﻣﺮﺗﺒﮕﯽ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﯽ.

     

    منبع-گنجینه ی نور (پرسش های مردم و پاسخ های امام صادق علیه‌السلام‌)

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 12:25:00 ق.ظ ]





      شیرین ترین نماز ...   ...

    ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﻜﺮﺩ : ﺩﺭ ﺳﺘﺎﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﻔﺘﯿﻢ، ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩﻫﺎ، ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻧﻢﻫﺎ، ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ

    ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ .

     

    ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺖ، ﻫﻤﻪ ﻣﺎ

    ﺑُﻬﺘﻤﺎﻥ ﺯﺩ، ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ، ﻣﺎ ﺭﯾﺶﺳﻔﯿﺪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﮐﺮﻧﺶ ﻭﺍﺩﺍﺷﺖ .

     

     

    ﻧﻮﺷﺖ ﮐﻪ ﺳﺘﺎﺩ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻧﻤﺎﺯ، ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ :

     

    ﺩﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯽﺭﻓﺘﻢ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﻏﺮﻭﺏ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﻧﻤﺎﺯ

    ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ، ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ، ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻮﯼ

    ﺟﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ، ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻧﮕﻪﺩﺍﺭ. ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ : ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻛﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ

    ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ، ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﺶ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ . ﮔﻔﺖ : ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ . ﮔﻔﺘﻢ : ﺗﻮ ﺑﻪ

    ﺍﻭ ﺑﮕﻮ. ﮔﻔﺖ : ﮔﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ، ﺑﻨﺸﯿﻦ. ﺣﺎﻻ ﺑﻌﺪﺍً ﻗﻀﺎ ﻣﯽﮐﻨﯽ . ﺩﺧﺘﺮ ﺩﯾﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ

    ﻏﺮﻭﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﭘﺪﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﭘﺪﺭ،

    ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻩ ﻣﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ .

     

     

    ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺳﺎﮐﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺯﯾﭗ ﺳﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ، ﯾﮏ ﺷﯿﺸﻪ ﺁﺏ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ . ﺯﯾﺮِ ﺻﻨﺪﻟﯽ

    ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺳﻄﻞ ﺑﻮﺩ، ﺁﻥ ﺳﻄﻞ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ . ﺩﺳﺖِ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ، ﺷﯿﺸﻪ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ،

    ﺳﻄﻞ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ . ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺖ .

     

     

    ﻗﺮﺁﻥ ﯾﮏ ﺁﯾﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﻬﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎ

    ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﺪ، ﺷﯿﺮﯾﻦﮐﺎﺭﯼ

    ﮐﻨﺪ، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺴﻮﺯﺩ، ﭘُﺰ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﻫﺪ . » ﺇِﻥَّ ﺍﻟَّﺬِﯾﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ « ﻣﺮﯾﻢ 96/ ﯾﻌﻨﯽ

    ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ، » ﻭَﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤَﺎﺕِ« ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﺶ ﻫﻢ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﺳﺖ، ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ،

    ﮐﺎﺭﺵ ﻫﻢ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ، »ﺳَﯿَﺠْﻌَﻞُ ﻟَﻬُﻢْ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﺎﻥُ ﻭُﺩًّﺍ «، » ﻭُﺩّ« ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻮﺩﺕ، ﻣﻮﺩﺗﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ

    ﺩﻟﻬﺎ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ .

     

     

    ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺷﻮﻓﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﺪ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﺑﭽﻪ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ،

    ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﻨﯽ؟ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﻡ، ﻭﻟﯽ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺁﺏ ﺑﻪ ﻛﻒ

    ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﭽﮑﺪ . ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ، ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ .

     

    ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺷﻮﻓﺮ ﯾﮏ

    ﻛﻤﯽ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﻔﺖ . ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻗﺎ، ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ

    ﺩﺍﺭﺩ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ .

    ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ. ﻣﺪﺍﻡ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ

    ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ. ﻣﻬﺮ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﻢ

    ﻧﺸﺴﺖ . ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ؟ ﺻﺒﺮ ﻛﻦ، ﻣﻦ ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﻢ .

     

    ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺩﺧﺘﺮﻡ، ﺁﻓﺮﯾﻦ .

     

     

    ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯽﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ، ﻣﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ . ﯾﮏ

    ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺗﻮﺑﻮﺳﯽﻫﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﯾﻜﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻫﻢ

    ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ . ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﭼﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﻫﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ، ﭼﻪ ﻏﯿﺮﺗﯽ، ﭼﻪ ﻫﻤﺘﯽ،

    ﭼﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩﺍﯼ، ﭼﻪ ﺻﻼﺑﺘﯽ، ﺁﻓﺮﯾﻦ، ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ، ﺣﺠﺖ ﺍﺳﺖ. ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ :

    ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﮐﺮﺩ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ. ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ،

    ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ .

     

     

    ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﯾﮏ ﻋﺪﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ . ﻣﯿﮕﻔﺖ :

    ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ …

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, داستان های کوتاه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1393-05-26] [ 10:44:00 ب.ظ ]





      شیعه بودن با تنبلی و آسان گیری قابل جمع نیست ....   ...

    شيعه بودن با تنبلى و آسان گيرى قابل جمع نيست

     

     

     

    شيعه كسى است كه بر خودش سخت ميگيرد تا بر خلق خدا آسان بگذرد.

     

    ” طال ما اتكؤوا على الارائك وقالوا نحن من شيعة علي”

     

    ميفرمايد خيلى وقت است كه اينها تكيه ميدهند بر مبل ها و صندلى ها و پشتى ها و ميگويند ما شيعه على هستيم.

    اينها موقع تكيه دادن شيعه اند، در مجالس شيعه اند، خيلى تعبير عجيبى است از

     

    امام كاظم (سلام الله عليه) ، ميفرمايد خيلى از اين افراد هستند كه تكيه ميدهند و پايشان را روى پا مى اندازند و ميگويند ما شيعه على هستيم،

    ” انما شيعة على من صدٓق قوله فعله”

    شيعه على كسى است كه رفتار و سبك زندگى اش، حرفهايش را تاييد كند، شعارها و ادعاهايش در زندگى اش ديده شود.

     

    معنى اين حرف اين است كه در مجلس روضه نميشود فهميد چه كسى شيعه هست وچه كسى نيست،در بازار ببين چه كسى شيعه هست و چه كسى نيست، در عالم سياست شيعه واقعى را بشناس، در صحنه عمل دنبال شيعه بگرد، در مجلس روضه كه همه شيعه اند.

    روز عاشورا كه همه سياه ميپوشند.

     

    بله اينها دوستداران اهل بيت هستند اما دوستدارانى كه امام سجاد فرمود…

    يكى از اصحاب امام سجاد (ع) در صحراى عرفات ، بعد از دعاى عرفه به حضرت گفت كه ، چقدر عرفه معنوى و نورانى و باحال است و ماشاءالله چقدر مسلمانان و چقدر از پيروان اهل بيت اينجا هستند

     

    امام سجاد حرف عجيب و تلخى زدند و به او گفتند من اين مطلب را فقط به تو ميگويم، “من در اين صحرا جز خوك و بوزينه نميبينم". بايد بگردم ميان اين خوك ها و بوزينه ها كه ظاهرا مسلمان هستند، تا انسان پيدا كنم، زندگى ها به سبك خوك و بوزينه است ، زندگى ها به سبك گرگ و سگ است. همه ظاهرا مسلمانند ، عبادات را انجام ميدهند، ظواهر مذهبى است، اما در باطن كسى اهل عمل نيست.

     

    “غدير جمع بندى يك تاريخ” سال٩٠

    «حسن رحیم پور ازغدی »

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, داستان های کوتاه, اطلاعات عمومی  لینک ثابت



     [ 10:37:00 ب.ظ ]





      من ایرانی ام....   ...

     

    مقام معظم رهبری :فضاى مجازى که الان در اختیار شماست، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعى که شماآنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق‌العاده‌اى است؛ مبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خداى متعال ازمن و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد

     

    من ايرانی ام

    (حتما تا اخرشو بخون. حتما)

    اهورامزداي من (الله) است،

    از تبار کوروشم، ولی شاهم حسين بن علی(ع)ست،

    از ديار آرشم، ولی کماندار من مسلم بن عقیل است،

    امپراطوری ام هخامنشی ست، ولی جغرافيای من بين الحرمين است،

    شاه عباس را دوست دارم، ولی شاه عباس من عباس بن علیست،

    آری من ايراني ام عاشق کاوه، مديون نادرشاه، ولی پيامبرم محمدبن عبدالله(ص)ست،

    قدمت کشورم از ماورای تاريخ است، ولي معناي تاريخ برای من فقط از هجرت پيام آورم از مکه به مدينه است،

    زیبایی های تاریخ کشورم را دوست دارم، ولی تمام زیبایی های دنیا را در کلام مولایم حیدرکرار میبینم،

    آري آري من يک ايراني ام،

    يک ايراني عاشق اهل بیت و متنفر و دشمن با دشمنان و منکران اهل بیت.

    خدا لعنت کند کسانی که به بهانه اصالت میخواهند مذهب ما را برای دو روز خوشگذرانی دنیا از ما بگیرند.

    من یک ایرانیه با اصالت شیعه هستم.

    وبه دین و اصالت خودم افتخار میکنم.

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 10:33:00 ب.ظ ]





      چرا وقتی عصبانی هستیم فریاد میزنیم ؟؟؟   ...

    ﺍﺳﺘﺎﺩﻯ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﭘﺮﺳﯿﺪ :

    ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﻰ ﻋﺼﺒﺎﻧﻰ ﻫﺴﺘﯿﻢداد ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ؟یکی از ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮔﻔﺖ :ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ، ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﺍﯾﻦ، ﺩﺭﺳﺖﺍﺳﺖ ﺍﻣّﺎ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﻯ ﮐﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮐﻨﺎﺭﻣﺎﻥاست ﺩﺍﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ؟ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍستاد ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ:ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﻰﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻗﻠﺐ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ وبرای جبران ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭﻧﺪ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻨﺪ .ﻫﺮ ﭼﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ،ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﮐﻨﻨﺪ .ﺳﭙﺲ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﻰ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؟ﺁنها ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﻰ ﺑﺎﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ . ﭼﺮﺍ؟ﭼﻮﻥ ﻗﻠﺒﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﺧﯿﻠﻰ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺳﺖ و ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪ، ﺣﺘﻰ ﺣﺮﻑ ﻣﻌﻤﻮﻟﻰ ﻫﻢ ﺑﺎﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻫﻢ ﻧﺠﻮﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭﻋﺸﻘﺸﺎﻥ همچنان ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ.ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ، ﺣﺘﻰ ﻧﺠﻮﺍ ﻫﻢ نمیکنند ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥﻋﺸﻖ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪﻭﺟﻮﺩﺕ ﺣﺲمیکنی ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭﺧﺪﺍ ﻫﯿﭻ ﻓﺎﺻﻠﻪﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻫﻤﻪﺷﻠﻮﻏﯽ ﻫﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺣﺮﻑ ﺑﺰنی

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 10:31:00 ب.ظ ]





      مادرانه   ...

    مادرش الزایمر داشت…

    بهش گفت مادر یه بیماری داری،باید بخاطر همین ببریمت اسایشگاه سالمندان…

    مادر گفت:چه بیماریی؟

    گفت :الزایمر…

    گفت:چی هست…

    گفت:"یعنی همه چیو فراموش میکنی…”

    گفت انگار خودتم همین ببماریو داری…

    گفت: چطور؟

    گفت:انگاریادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم،چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی،قامت خم کردم تا قدراست کنی..

    پسررفت توی فکر…

    برگشت به مادرش گفت: مادر منو ببخش…

    گفت:برای چی؟

    گفت:به خاطر کاری که میخواستم بکنم…

    مادر گفت:

    “"من که چیزی یادم نمیاد….”

     

    سلامتی همه مادرا

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 10:28:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین