( فروغ فرخزاد)

“رفتن” !

 

رفتن که بهانه نميخواهد ،

يک چمدان ميخواهد از دلخوريهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشيهاى انکار شده …

رفتن که بهانه نميخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هيچ بى چمدان هم ميروى !

 

“ماندن” !

 

ماندن اما بهانه مى خواهد ،

دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغهاى دوست داشتنى،

دوستت دارمهايى که مى شنوى اما باور نمى کنى،

يک فنجان چاى، بوى عود، يک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شيرين …

 

وقتى بخواهى بمانى ،

حتى اگر چمدانت پر از دلخورى باشد خالى اش مى کنى و باز هم ميمانى …

ميمانى و وقتى بخواهى بمانى ، نم باران را رگبار مى بينى و بهانه اش مى کنى براى نرفتنت !

 

آرى ،

آمدن دليل مى خواهد

ماندن بهانه

و رفتن هيچکدام ……

موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



[دوشنبه 1393-07-21] [ 09:39:00 ب.ظ ]