* زن و موبایل *

 

از آن روزی که اینترنت بنا شد*** زن خونه ز مرد خود جدا شد

 

نه نونش آمادن نه خونه شوخن*** نه ظرفی ری چراغ نه کتری جوشن

 

نه چای آماده و نه استکانی*** دریغ از پختن یک لقمه نانی

 

سر صبحی که پی وو تا سحرگاه*** موبایلش روشنن هر گاه و بی گاه

 

گهی اینترنت و واتس آپ و گه چت*** پیامک میزنه این خط به اون خط

 

خیالش نی بچش از گشنه مرده *** خوراکش خورده یا اینکه نخورده

 

خیالش نی که مردش خسه و زار *** میا خونه شبانگاهان سر کار

 

سرش توی موبایلش هی میخنده *** پیامک میزنه خالی میبنده

 

بجای همدمی با مرد خونه *** موبایلا روز و شب همدمشونه

 

الهی این موبایلا را تو بشکن *** دل بیچاره ی مردا رو نشکن

 

قدیما مرد و زن همراه و همدل *** حالا همدم شده خط ایرانسل

 

الهی کابل اینرنت جدا شه *** موبایلا از دس زن ها رها شه

 

از آن روزی که این واتس آپ بنا شد *** زن خونه ز مرد خود جدا شد

موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



[پنجشنبه 1393-05-23] [ 01:39:00 ب.ظ ]