مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • اردیبهشت 1403
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30 31        




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 260
  • دیروز: 174
  • 7 روز قبل: 3240
  • 1 ماه قبل: 6658
  • کل بازدیدها: 452127




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • متین
  • نرجس خاتون محمدي
  • معصومه حاتمی شاهد




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      کیست در ایام عید از شادی خود بگذرد ؟   ...

    کیست در تحویل سال امسال ایثاری کند؟

    دم به دم فریادِ یا زهرا به لب جاری کند؟

     

    کیست در ایام عید از شادی خود بگذرد؟

    بهرِ مظلومیتِ زهرا عزاداری کند؟

     

    کیست بعد از یا مقلب قلبِ خود را خانه ی..

    حضرت زهرا نماید ، بر علی یاری کند؟

     

    کیست قبل از صوت هل من ناصر صاحب زمان..

    یاورِ صاحب زمانش گردد و کاری کند؟

     

    کیست در میدان عید و فاطمیه پرچمِ..

    حیدرِ کرار بر دارد علمداری کند؟

     

    کیست عیدش را فدای حضرت زهرا کند؟

    کیست آیا عید امسال آبرو داری کند؟

     

    کیست تا با اَحسن الحالش بگوید:یاعلی؟

    تا علی شش دانگِ جنت را بر او جاری کند؟

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



    [یکشنبه 1393-12-17] [ 02:31:00 ب.ظ ]





      فجر انقلاب   ...

    فجر انقلاب


    برخیز، که فجر انقلاب است امروز
    بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
    هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
    از لطف خدا، نقش بر آب است امروز
    فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
    روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
    با آمدن امام در کشور ما
    خورشید حقیقت از افق سرزده است
    «والفجر» که سوگند خدای ازلی است
    روشنگر حقی است که با «آل‌علی» است
    این سوره به گفته امام صادق
    مشهور به سوره «حسین‌بن‌علی» است
    شب رفت و سرود فجر، آهنگین است
    از خون شهید، فجر ما رنگین است
    این ملت قهرمان و آگاه و رشید
    ثابت قدم است و قاطع و سنگین است
    شب طی شد و روز روشن از راه رسید
    خورشید امید شرق، از غرب دمید
    عیسای زمان، راز زمین، «روح خدا»
    در کالبد مرده، دمی تازه دمید
    این نهضت حق، که خلق ما برپا کرد
    نه شرقی‌و غربی است، نه سرخ است و نه زرد
    در وسعت و عمق و شور و یک‌پارچگی
    زیباتر از این نمی‌توان پیدا کرد
    جان‌های جهانیان به لب آمده است
    جان در پی حق، داوطلب آمده است
    جمهوری اسلامی ما در این قرن
    فجری است که در ظلمت شب آمده است
    بر ملت تازه رَسته از دام و کمند
    آن بردگی گذشته، یارب مپسند
    این در که به‌روی ما گشودی از مهر
    بار دگر از قهر، خدایا تو مبند


    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



    [یکشنبه 1393-11-19] [ 01:18:00 ب.ظ ]





      « مادر بگو که بی تو چه خاکی به سر کنم»   ...

    مادر بگو که بی تو چه خاکی به سر کنم

    ای شمع شب فروز چگونه سحر کنم
    گیرم که شب سحر شد روشن شد آفتاب
    باید به قتلگاه برادر نظر کنم
    مادر نمیر کاش بمیرم به جای تو
    بی تو نظر چگونه به روی پدر کنم
    این شهر شهر وحشت واین کوچه پر خطر
    باید که سینه را به بلایا سپر کنم
    دیگر مدینه جای امان نیست مادرا
    از شهر غصه ها تو دعاکن سفر کنم
    سیلی اگر زدند مرا هم چو مادرم
    باید حسین را زقضایا خطر کنم
    مارا نیاز نیست به نامرد مردمان
    باید زمردمان مدینه حذر کنم
    من تاجر تجارت عشق و محبتم
    کی با حسین باشم ویک دم ضرر کنم
    من حاضرم اسیر شوم درره مرام
    فکری برای خاطر نسل بشر کنم
    روزی اگر گذار من افتد به کاخ ظلم
    آن کاخ را بهم زده زیر و زبر کنم
    روزی اگر سراغ من آیی به شهر شام
    جان را نثار دختر خیر البشر کنم

    سید حسن خوشزاد

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



    [شنبه 1393-11-04] [ 07:39:00 ب.ظ ]





      علي از فاطمه مظلوم‎تر بود   ...

    وجودم نخل از غم بارور بود                                 
    تمام حاصلم خون جگر بود

    ز هر شاخه هزاران ميوه دادم                                 
    همانا پاسخم نيش تبر بود

    دلم از طفل بر پستان مادر                                 
    به ديدار اجل مشتاق‎تر بود

    اگر چه شاخه‎هايم را شکستند                                 
    به هر شاخه هزارانم ثمر بود

    چه باک از تيغ زهرآلود دشمن                                 
    علي يک عمر در کام خطر بود

    هزاران زخم در دل داشتم من                                 
    که بس کاري‎تر اين زخم سر بود

    به جان فاطمه آنکه مرا کشت                                 
    نه تيغ ابن ملجم، ميخ در بود

    هزاران استخوان بودم گلوگير                                 
    هزاران نيش خارم در بصر بود

    به هر اهم هزاران زخم فرياد                                 
    به هر زخمم هزارن نيشتر بود

    تو اي قاتل مرا کشتي نگفتي                                 
    علي يک عمر غمخوار بشر بود

    زدي شمشير بر فرق امامي                                 
    که حتي مهربان‎تر از پدر بود

    به اشک و خون دل بنويس “ميثم"                                 
    علي از فاطمه مظلوم‎تر بود


    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



     [ 07:33:00 ب.ظ ]





      دقیقی طوسی قدیمی‌ترین شاعر فاطمی در ادب فارسی است   ...

    این که دیرینه‌ترین شعر فاطمی را چه کسی سروده است، در بین پژوهشگران اتفاق نظر وجود ندارد. اما برخی یک بیت دقیقی طوسی، شاعر قرن چهارم (مقتول به سال ۳۶۷ ه ق) را قدیمی‌ترین شعر فاطمی می‌شمارند.
    سید مهدی طباطبایی بیدل پژوه و استاد زبان و ادب فارسی به تازگی مطلبی تحقیقی و پژوهشی درباره پیشینه و مضامین شعر فاطمی در ادب فارسی نوشته و در صفحه شخصیش منتشر کرده است. این نوشته که نگاهی جامع و در عین حال مختصر و مفید به شعر فاطمی دارد، به شرح زیر است:

    دقیقی طوسی قدیم‌ترین شاعر فاطمی در ادب فارسی
    شعر فاطمی از شاخه‌های شعر آیینی است که در آن، به شأن و مقام و همچنین گوشه‌هایی از زندگانی یگانه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سّلم) پرداخته می‌شود. پیرامون این نکته که دیرینه‌ترین شعر فاطمی را چه کسی سروده است، در بین پژوهشگران این حوزه اتّفاق نظر وجود ندارد؛ برخی این بیت دقیقی طوسی، شاعر قرن چهارم (مقتول به سال 367 ه ق) را قدیمی‌ترین شاعر فاطمی می‌شمارند:
    چنان چون من بر او گریم، نگرید
    ابَر شُبَّیر، زهرا روز محشر

    در حالی که شاعر در این بیت، گریستنِ خود را شدیدتر از گریستن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بر امام حسین(علیه السّلام)  می‌داند. ظاهراً دیرین‌ترین شعر آیینی که در آن ‌نامی از حضرت فاطمه(سلام الله علیها)  برده شده، از حکیم میسری (متولّد 321 ق) است:

    دروردش بر محمّد صد هزاران
    پس آن‌گه بر همه فرخنده‌یاران

    درودش بر علی هرچ آن نکوتر
    وَ بر جفت وی آن پاکیزه‌دختر

    پس آن‌گه بر حسین و بر حسن بر
    به فرزندان ایشان تن به تن بر

    (دانش‌نامه‌ی حکیم میسری)

    مضامین اشعار فاطمی
    پژوهشگران بر این باورند که در تاریخ ادبیات فارسی، بخش عمده‌ای از اشعار فاطمی به دلایل گوناگون از بین رفته است؛ با این وجود، برخی از مضامین این نوع شعر تا پایان قرن نهم بدین‌گونه است:
    اشاره به نام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به همراه پنج تن آل عبا: در ابتدای شکل‌گیری شعر فارسی، شعر فاطمی بیشتر اشاره به نام ایشان در کنار پنج تن آل عباست:

    مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود
    که روز حشر بدین پنج تن رهانم تن

    بهینِ خلق و برادرْش و دختر و دو پسر
    محمّد و علی و فاطمه، حسین و حسن
    (غضایری رازی، قرن پنجم)

    اشاره به نام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ضمن بیان واقعه‌ غصب فدک: مسأله‌ی غصب فدک هم از مواردی است که شاعران پارسی‌زبان از آن غافل نمانده‌اند:

    لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را
    بستد به قهر تا شد رنجور و زار و غمگین
    (ناصرخسرو)

    البتّه مسأله‌ فدک در طول تاریخ، دستمایه‌ای است که شاعران ضمن آن به غصب خلافت از امام علی(علیه السّلام) نیز اشاره کنند:

    مُلک‌بخشا! بنده در حرمانِ میمون‌ درگهت
    چو خلافت بی‌علی بوده است و بی‌زهرا فدک
    (انوری)

    از آن‌که معتقد مرتضی و فاطمه‌ام
    که زین حصول درَج باشد و خلاص دَرَک

    ز روزگار به دردم، ز دوستان محروم
    چو مرتضی ز خلافت، چو فاطمه ز فدک
    (ادیب صابر، قرن ششم)

    شعر فاطمی و عاشورا
    اشاره به نام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ضمن بیان واقعه‌ عاشورا: ما تا پایان قرن نهم شاهد این مسأله هستیم که در شعر بسیاری شاعران، ضمن اشاره به واقعه‌ عاشورا، از حضرت فاطمه(سلام الله علیها) یاد می‌شود:

    زهرا و مصطفی و علی سوخته ز درد
    ماتم‌سرای ساخته بر سدره منتها

    در پیشِ مصطفی شده زهرای تنگدل
    گریان که چیست دردِ حسین مرا دوا

    تا کی ز امّت تو به ما رنج‌ها رسد؟
    دانم که ای پدر ندهی تو بدین رضا

    فرزند من که هست تو را آشنای جان
    در خون همی‌کند به مصاف اندر آشنا

    از تشنگی روانش بی‌صبر و بی‌شکیب
    گرمای کربلا شده بی‌حدّ و منتها

    او در میان آن‌همه تیغ و سنان و تیر
    دانی همی که جان و جگر خون شود مرا
    (قوامی رازی، قرن ششم)

    شفیع روز جزا بودن حضرت فاطمه(سلام الله علیها): در اخبار و روایات معتبر آمده است که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در روز محشر از برخی مردم شفاعت مى‌کند. این موضوع نیز از موارد مورد اشاره‌ی شاعران است:
    آن روز بیایند همه خلق و مکافات
    هم ظالم و هم عادل بی‌هیچ محابا

    آن روز در آن هول و فزع بر سرِ آن جمع
    پیش شهدا دست من و دامن زهرا
    (ناصرخسرو)

    بی‌مانندی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در بین زنان عالم و در شعر فارسی
    بی‌مانندی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در بین زنان عالم: در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سّلم) آمده است: «دخترم فاطمه ذاتاً و از جهت خانواده و حسب و نسب، بهترین انسان روى زمین است». این موضوع در شعر شاعران نیز انعکاس یافته است. برای نمونه، سنایی در قصیده‌ای که از نااهلی روزگار شکایت دارد، بیتی این‌گونه آورده است:

    سراسر جمله عالم پُر زنانند
    زنی چون فاطمه خیرالنّسا کو؟
    (حدیقه‌ سنایی)

    بریدن و کناره گرفتن آن حضرت از دنیا: درباره‌ی مفهوم نام «فاطمه»، روایت‌های مختلفی وجود دارد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سّلم) فرموده است: «او را فاطمه نامیدند‌ چون خود و شیعیانش از آتش دوزخ بریده شده‌اند». امام صادق(علیه السّلام) نیز فرموده است: «فطمت من الشّر؛ بریده شده است از بدی‌ها». با این وجود تعبیر دیگری نیز برای این نامگذاری وجود دارد که بریدن و کناره گرفتن آن حضرت از دنیاست:

    نشوی غافل از بنی‌هاشم
    وز یدالله فوق ایدیهم

    داد حق شیرِ این جهان همه را
    جز فِطامش نداد فاطمه را
    (حدیقه‌ی سنایی)

    ازدواج بی‌تکلّف حضرت فاطمه(سلام الله علیها): عطّار نیشابوری در مقاله‌ی هفدهم الهی‌نامه، به تزویج بی‌تکلّف آن حضرت می‌پردازد و جهیزیه‌ی ایشان را این‌گونه برمی‌شمارد:

    شد و یک سنگِ دستاس آن یگانه
    برون آورد آن ساعت ز خانه

    یکی کهنه‌حصیر از برگ خرما
    یکی مسواک و نعلینی مطرّا

    یکی کاسه ز چوب آورد با هم
    یکی بالِش ز جلد میش، محکم

    یکی چادر و لیکن هفت‌پاره
    همه بنهاد و آمد در نظاره …
    (عطار)

    چگونگی وارد شدن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به محشر: در بحارالانوار علاّمه مجلسى از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سّلم) نقل شده است که در محشر، منادى پروردگار به خلایق ندا مى‌کند که اینک فاطمه، دختر پیغمبر خاتم مى‌خواهد بر صراط بگذرد؛ بنابراین لازم بر شما است که: «غضوا ابصارکم» و باقى نماند احدى مگر این‌که چشم خود را از رویت ایشان بربندد … پس زهراى اطهر با این حشمت و جلال وارد بهشت مى‌شود و عموم محبّان ایشان با چنگ زدن به دامن کساء حضرتش رهسپار بهشت می‌شوند. این روایت در شعر ابن‌یمین فریومدی آمده است:
    شنیدم ز گفتارِ کارآگهان
    بزرگان گیتی، کِهان و مِهان

    که پیغمبرِ پاک والانسب محمّد، سرِ سروران عرب

    چنین گفت روزی به اصحاب خود
    به خاصان درگاه و احباب خود

    که چون روزِ محشر درآید همی
    خلایق سوی محشر آید همی

    منادی برآید به هفت‌آسمان
    که ای اهل محشر! کران تا کران

    زن و مرد چشمان به هم برنهید
    دل از رنج گیتی به هم برنهید

    که خاتونِ محشر گذر می‌کند
    ز آب مژه، خاک تر می‌کند
    (ابن‌یمین فریومدی)

    منبع : فارس

    موضوعات: همه, اطلاعات عمومی, شعر  لینک ثابت



     [ 07:27:00 ب.ظ ]





      مدح حضرت زهرا تقدیم به مادر خوبیها   ...

    بی مزاری و ولی این همه زائر داری

    این همه نوکر درباری و شاعر داری


    خاک نعلین تو بنشسته به آئینه ما

    چه ضریحی توبناکرده ای درسینه ما


    نورخورشیدتویی روشنی ماه تویی

    به خدا ذکر «توکلت وعلی الله»تویی


    درنجابت مثل و شهره ی دریا هستی

    برعلی و پدرت ام ابیها هستی


    نوری و نور خدا در بدن هستی زهرا

    درحقیقت تو خود پنج تن هستی زهرا


    آمدم تا که کمی جرعه ی آهم بدهی

    آمدم باز در این خانه پناهم بدهی


    آمدم مست شوم با نفس مادریت

    نوکر حلقه به گوش پسر آخریت


    گوهر ناب رسد فاطمه ازهرسخنت

    جیره خور کرده مرا سفره ی خان حسنت


    گل فقط از قِبَل باغ تو دیدن دارد

    مدح زهرا و علی ، به ، چه شنیدن دارد


    دل مسیحا شده به آن نفس حیدریت

    مرده احیا شده با آن دم پیغمبریت


    چارده نور سراسر همه تکثیر تو بود

    چارده آینه در آینه تصویر تو بود


    چارده شاخه گل یاس به گلزار توبود

    چارده نور تماما همه تکرار تو بود


    چارده مرتبه چون ماه منور شده ای

    چارده بار در آئینه مکرر شده ای


    تو فقط در دوجهان این همه منصب داری

    تاج و سر دوشی استادی زینب داری


    عرش روشن شده با گوشه ای از لبخندت

    برده آزاد شده با نخ گردن بندت


    درستایش تو صمیمانه سزاوارتری

    همسر حیدری و از همه کرار تری


    آنقدر بر همه اسرار خدا آگاهی

    مانده ام بنده ای یا فاطمه «وجه الله» ی


    بی ولای تو که عشق علوی کامل نیست

    هرکه دیوانه نام تو نشدعاقل نیست


    راه تو راه نجات است خدا می داند

    نام تو آب حیات است خدا می داند

    (مجیدقاسمی)


    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



     [ 07:20:00 ب.ظ ]





      شعر بی نقطه در وصف حضرت زهرا (س)   ...

    سر در گم سرّ سحرم مادر گل ها
    دل مردۀ اسرار درم مادر گل ها

    ای محور درد همه ی  عالم وآدم
    ای هالۀ احساس وکرم مادر گل ها

    هم اسوۀ مهر و مدد و گوهر علمی
    هم سورۀ طاهای حرم مادر گل ها

    علامه دهری وسراسر همه عدلی
    ای حامی و امدادگرم مادر گل ها

    در معرکه گل کرده همی آه کلامی
    گاهی سر و گاهی کمرم مادر گل ها

    ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
    دل گرم طلوعی دگرم مادر گل ها

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



     [ 07:08:00 ب.ظ ]





      شعر زیبای قیصر امین پور در مورد خدا   ...

    پیش از اینها فکر می‌کردم خدا
    خانه ای دارد کنار ابرها

    مثل قصر پادشاه قصه ها
    خشتی از الماس خشتی از طلا

    پایه های برجش از عاج و بلور
    بر سر تختی نشسته با غرور

    ماه برق کوچکی از تاج او
    هر ستاره، پولکی از تاج او

    اطلس پیراهن او، آسمان
    نقش روی دامن او، کهکشان

    رعد وبرق شب، طنین خنده اش
    سیل و طوفان، نعره توفنده اش

    دکمه ی پیراهن او، آفتاب
    برق تیغ خنجر او ماهتاب

    هیچ کس از جای او آگاه نیست
    هیچ کس را در حضورش راه نیست

    پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
    از خدا در ذهنم این تصویر بود

    آن خدا بی رحم بود و خشمگین
    خانه اش در آسمان، دور از زمین

    بود، اما در میان ما نبود
    مهربان و ساده و زیبا نبود

    در دل او دوستی جایی نداشت
    مهربانی هیچ معنایی نداشت

    هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدا
    از زمین، از آسمان، از ابرها

    زود می‌گفتند: این کار خداست
    پرس وجو از کار او کاری خطاست

    هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است
    آب اگر خوردی، عذابش آتش است

    تا ببندی چشم، کورت می‌کند
    تا شدی نزدیک، دورت می‌کند

    کج گشودی دست، سنگت می‌کند
    کج نهادی پای، لنگت می‌کند

    با همین قصه، دلم مشغول بود
    خوابهایم، خواب دیو و غول بود

    خواب می‌دیدم که غرق آتشم
    در دهان اژدهای سرکشم

    در دهان اژدهای خشمگین
    بر سرم باران گرز آتشین

    محو می‌شد نعره هایم، بی صدا
    در طنین خنده ی خشم خدا …

    نیت من، در نماز و در دعا
    ترس بود و وحشت از خشم خدا

    هر چه می‌کردم، همه از ترس بود
    مثل از بر کردن یک درس بود

    مثل تمرین حساب و هندسه
    مثل تنبیه مدیر مدرسه

    تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
    سخت، مثل حل صدها مسئله

    مثل تکلیف ریاضی سخت بود
    مثل صرف فعل ماضی سخت بود

    تا که یک شب دست در دست پدر
    راه افتادم به قصد یک سفر

    در میان راه، در یک روستا
    خانه ای دیدم، خوب و آشنا

    زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟
    گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست!

    گفت: اینجا می‌شود یک لحظه ماند
    گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

    با وضویی، دست و رویی تازه کرد
    با دل خود، گفتگویی تازه کرد

    گفتمش، پس آن خدای خشمگین
    خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟

    گفت : آری، خانه او بی ریاست
    فرشهایش از گلیم و بوریاست

    مهربان و ساده و بی کینه است
    مثل نوری در دل آیینه است

    عادت او نیست خشم و دشمنی
    نام او نور و نشانش روشنی

    خشم، نامی ‌از نشانی های اوست
    حالتی از مهربانی های اوست

    قهر او از آشتی، شیرین تر است
    مثل قهر مهربان مادر است

    دوستی را دوست، معنی می‌دهد
    قهر هم با دوست معنی می‌دهد

    هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
    قهری او هم نشان دوستی است…

    تازه فهمیدم خدایم، این خداست
    این خدای مهربان و آشناست

    دوستی، از من به من نزدیک تر
    از رگ گردن به من نزدیک تر

    آن خدای پیش از این را باد برد
    نام او را هم دلم از یاد برد

    آن خدا مثل خیال و خواب بود
    چون حبابی، نقش روی آب بود

    می‌توانم بعد از این، با این خدا
    دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا

    می‌توان با این خدا پرواز کرد
    سفره ی دل را برایش باز کرد

    می‌توان درباره ی گل حرف زد
    صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

    چکه چکه مثل باران راز گفت
    با دو قطره، صد هزاران راز گفت

    می‌توان با او صمیمی ‌حرف زد
    مثل یاران قدیمی‌ حرف زد

    می‌توان تصنیفی از پرواز خواند
    با الفبای سکوت آواز خواند

    می‌توان مثل علفها حرف زد
    با زبانی بی الفبا حرف زد

    می‌توان درباره ی هر چیز گفت
    می‌توان شعری خیال انگیز گفت

    مثل این شعر روان و آشنا:
    پیش از اینها فکر می‌کردم خدا


    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1393-11-01] [ 12:15:00 ب.ظ ]





    1 3 5 ...6 7

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین