مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • دی 1403
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30          




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 55
  • دیروز: 536
  • 7 روز قبل: 1319
  • 1 ماه قبل: 2883
  • کل بازدیدها: 472608




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • بحرکاظمي
  • زفاک
  • یا زهرا س




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      مردم را با عمل خود به اسلام دعوت کنیم   ...

    مقیم لندن بود.

    تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد.

    راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد!

    می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟

    آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی

    گذشت و به مقصد رسیدیم .

    موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم .

    پرسیدم بابت چی ؟

    گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم.

    وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .

    با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم .

    فردا خدمت می رسیم!

    میگفت وقتی این حرفو ازش شنیدم تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .

    من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم.

     

    مردم را با عمل خود به اسلام دعوت كنيم.

    موضوعات: همه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1393-09-02] [ 04:39:00 ب.ظ ]





      پشت در بهترین جاست ....   ...

     

    …صبر کن خدا در را باز میکند.

    تنها، نشستن و مودب بودن کار شماست . اما باز کردن یا باز نکردن در با اوست . اختیاری نیست! هر وقت دیدی تاخیر افتاد پشت در بایست . مبادا بروی و بگویی چیزی نمیدهند . با هنر و فهمت تا پشت در برو . در را محکم نزنی . یا اصلا در نزن .صاحبخانه خودش میداند، انجا بنشین .

     

    شبی که حضرت زهرا(س) را میخواستند دفن کنند اصحاب حضرت امیر(ع) پشت در آمدند تا کمک کنند .

    حضرت امیر (ع)امام حسن (ع)را فرستاد که پشت در صدای گریه می آید، ببین کیست ؟ امام حسن گفت اصحابند، گریه میکنند که در را باز کنید داخل بیاییم . حضرت فرمود بگو بروند اول اذان بیایند تشییع جنازه کنند .

    اینها رفتند اما یکی ماند و نرفت. همانجا نشست . نتوانست برود . یک دقیقه بعد حضرت امیر(ع) دیدند هنوز صدای گریه می آید فرمودند پسرم مگر نگفتی بروند؟! عرض کرد چرا ، دو مرتبه دم در رفت و فرمود چرا نرفتی ؟ گفت : پای رفتن نداشتم … حضرت امیر(ع) گفتند : بگو بیاید داخل.

    ببین که کمی پشت در ایستادن خوب است . به اشاره ملتفت باش. از یکسال، پنج سال پشت در ایستادن نترس. پشت در بهترین جاست .

     

    حاج محمد اسماعیل دولابی

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 04:33:00 ب.ظ ]





      میرزا مهدی وزیر شیعه نادر شاه ...   ...

    

     

    نادرشاه وزیری شیعه به نام «میرزا مهدی» داشت. زمانی كه نادر هند را فتح كرد، میرزا مهدی از او اجازه خواست كه از هند برای زیارت عتبات مقدسه به عراق مشرف گردد. نادرشاه او را به مسخره گرفت كه، شما شیعیان مرده پرست هستید! شخصی را كه صدها سال قبل از دنیا رفته است، بر سر قبرش می‏روید و به وی سلام می‏كنید…!میرزا مهدی وزیر گفت: اینها اگر چه در ظاهر مرده‏اند، ولی كارهایی می‏كنند كه از عهده‏ی زنده‏ها برنمی‏آید و مردم آن را كرامت و معجزه می‏نامند. از جمله كرامات مولا امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام این است كه سگ چون حیوانی نجس است به قبر مطهر ایشان نزدیك نمی‏شود و از آن عجیب تر، (شراب) است كه چون به آنجا می‏برند فاسد می‏گردد و اثر خمریت و مستی از آن زایل می‏شود!نادرشاه پس از شنیدن این مطلب گفت: اگر چنین است كه تو می‏گویی، من هم با تو می‏آیم تا از نزدیك این كرامت و معجزه را مشاهده نمایم! چندی بعد نادر به طرف عراق حركت كرد. چون به محدوده‏ی حرم مطهر مولا امیرالمؤمنین علیه‏السلام رسید، شرابی را كه از قبل در ظرفی مخصوص گذاشته، و در آن را مهر كرده بودند، تا كسی نتواند در آن تصرف كند، طلب كرد. زمانی كه آن را آوردند دید بوی تندی همچون بوی سركه از آن متصاعد می‏شود و چون آن را چشید، دید سركه شده است!سپس یك سگ طلب كرد. سگ را آوردند، ولی هر چه سعی و تلاش كردند تا آن حیوان را وارد محوطه و محدوده‏ی حرم مطهر كنند، نتوانستند. حیوان، دستهای خود را به زمین فشار می‏داد و هرچه، ریسمان وی را می‏كشیدند فایده‏ای نداشت، تا اینكه ریسمان پاره شد و حیوان آزاد شد و به عقب برگشت!!!

    نادرشاه، كه این صحنه را دید، در مقابل عظمت امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام سر تعظیم فرود آورد و گفت: حال كه چنین است، می‏خواهم به جای این حیوان، زنجیری به گردن خود من بیفكنید و به كنار قبر مطهر مولا امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‏السلام ببرید.زنجیری از طلا تهیه شد. ولی كسی جرأت نمی‏كرد آن زنجیر را به گردن نادرشاه بیندازد و او را به سوی حرم ببرد، زیرا فكر می‏كردند او اكنون احساساتی شده و چنین می‏گوید. ولی بعد كه به خود می‏آید و حالش آرام و طبیعی گردد، آن شخص را مجازات می‏كند!در این هنگام، ناگهان شخصی ناشناس، ولی بسیار با هیبت، نزدیك شد و زنجیر طلا را به گردن نادر انداخت و او را به طرف قبر امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام كشانید. وقتی نادرشاه به كنار قبر مطهر رسید، تاجی را كه از پادشاه هند گرفته و بسیار قیمتی بود، روی قبر مطهر نهاد و عرض كرد: شاه تویی و من یكی از بندگان تو هستم، بلكه من سگ در خانه‏ی تو می‏باشم.سپس در نجف اشرف ماند و دستور داد تا گنبد حضرت را كه كاشی بود طلا كردند

    و بعد هم به كربلا و زیارت حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام مشرف شد و چون حوادث عاشورا و صحنه‏های دلخراش كربلا و مصائب جانسوز حضرت اباعبدالله و یارانش را برایش گفتند، متأثر شد و بشدت گریست.در این میان، از علمدار كربلا، حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام، نیز سخن به میان آمد و گفته شد كه آن بزرگوار در روز عاشورا با چه رنجها و مشقتهایی روبرو شد! نادرشاه گفت: قبر او در كجای حرم امام حسین علیه‏السلام است؟ گفتند: وی قبری جداگانه دارد، و نادر را به حرم حضرت قمر بنی هاشم علیه‏السلام هدایت كردند. وقتی كه چشم نادرشاه به دستگاه با شكوه و حرم با صفای قمر بنی هاشم علیه‏السلام افتاد و دید دست كمی از حرم مولایش امام حسین علیه‏السلام ندارد، از حاضرین پرسید: علت و حكمت ایجاد این تشكیلات جداگانه چیست و چرا حضرتش را در حرم امام عظیم حسین بن علی علیه‏السلام دفن نكرده‏اند؟! گفتند: این امر به علت وصیت خود سردار كربلا، قمر بنی هاشم علیه‏السلام، بوده است كه به حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام گفت: مولا جان، مرا به خیمه مبر، چون به بچه‏های حرم وعده‏ی آب داده‏ام و آنها انتظار آب می‏كشند؛ و اینك اگر با این وضع به خیمه برگردم، شرمنده‏ی آنان خواهم بود. اما هر چه علما و حاضرین برایش توضیح دادند، نادرشاه قانع نشد كه باید برای حضرت عباس علیه‏السلام گنبد و بارگاه جدایی باشد.در این اثنا، ناگهان صدای فریادی همه را متوجه خود كرد. دیدند جوانی، با حالت آشفته و پریشان، كنار ضریح مطهر فرزند رشید مظلوم تاریخ امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام فریاد می‏زند و با لهجه‏ی محلی می‏گوید: ای برادر زینب، به فریادم برس.نادرشاه گفت: ببینید مطلب از چه قرار است و آن جوان چه می‏خواهد؟ جوان گفت: من از قبیله‏ی مسعود هستم و محل سكونت ما، در همین دو سه فرسخی شهر كربلا می‏باشد. در میان ما رسم بر این است كه یك روز قبل از عروسی، داماد همراه با عروس، به حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام می‏آیند و سوگند می‏خورند كه به یكدیگر خیانت نكنند و حضرت را حكم قرار می‏دهند كه هر كس به دیگری خیانت كرد حضرتش او را مجازات كند!امشب هم، شب عروسی و زفاف من است. لذا با همسرم از منزل بیرون آمدیم تا به حرم حضرت بیاییم؛ ولی در بین راه هفت نفر سواركار مسلح به ما حمله كردند و زنم را از من گرفتند و بردند.

    اكنون آمده‏ام كه از حضرت قمر بنی هاشم علیه‏السلام كمك بگیرم.نادرشاه بسیار متأثر شد و گفت: من تا شب همسرت را به تو باز می‏گردانم، ولی جوان عرب، كه گویا با نادرشاه و شكوه و هیبت وی آشنایی نداشت، گفت من از تو كمك نخواستم، من از برادر زینب كبری علیهاالسلام كمك می‏خواهم، و باید هر چه زودتر همسرم را به من برگرداند و آن دزدها را به كیفر برساند. نادرشاه از سخنان گستاخانه‏ی آن جوان و اینكه او را رد كرده بود برآشفت و گفت: بسیار خوب، اگر قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام قبل از امشب همسرت را به تو نرساند من ترا كیفر خواهم كرد و به حسابت خواهم رسید.جوان با مشكل دوم كه همان تهدید نادرشاه بود روبرو شد و خود را به روی قبر مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام انداخت و در حالی كه فریاد می‏زد، گفت: ای پناه بی‏پناهان، ای پسر امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام، به دادم برس.ناگهان صدای هلهله و فریاد زنی توجه همه را جلب كرد كه صدا می‏زد: «رایتك عالیة یبو فاضل، مشكور، یخو زینب»! آن زن با لهجه‏ی محلی می‏گفت: پرچمت بلند است ای ابوالفضل علیه‏السلام، سپاسگزارم ای برادر زینب!نادرشاه دستور داد جوان و همسرش را نزد او آوردند و ماجرا را از زن پرسید. هم مانند شوهرش، رسم جاری قبیله و حمله‏ی دزدان را بیان كرد و اضافه نمود كه، چون دزدان مرا با خود بردند و شوهرم از من جدا و دور شد، فریاد برآوردم و حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام را به حق خواهرش زینب كبری علیهاالسلام قسم دادم تا مرا نجات دهد.ناگهان سواری از سوی كربلا نمایان شد و با عجله و شتاب بسیار نزدیك ما آمد و به دزدان دستور داد كه مرا رها كنند، ولی آنها نپذیرفتند و حتی به آن سوار حمله بردند كه یكمرتبه دیدم برقی همانند برق شمشیر به طرف دزدان حركت كرد و سرهایشان را از بدنها جدا كرد و اكنون جسدها و سرهای آنها در آن بیابان افتاده است، اینك نیز خودم را در اینجا می‏بینم!نادرشاه از دیدن این كرامت قانع شد كه مقام والای حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام این مقدار هست كه به پاداش وفا و ایگثاری كه در زندگی نشان داده است، چنین دستگاهی در كنار برادر عزیزش امام حسین علیه‏السلام داشته باشد. لذا دستور به توسعه‏ی حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام داد و مسجد بالا سر حضرت و مسجد رواق پشت سر را احداث نمود و صحن و ایوان را تزیین و تعمیر اساسی كرد.

     

    اللهم ارزقنا شفاعه الحسین یوم الورود

    اسرارالسلاطین، ص 450

    

    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 04:23:00 ب.ظ ]





      حرمت بعضی سکوت ها رو نگه داریم‌   ...

    : دانشجویی میگفت:

    یکی ازدکترای دانشگاه ماکه استاد هم بوده،

    ساعت دخترانه دستش بود وماهمیشه به او می خندیدیم…!.

    .

    .

    تااینکه

    برامون مشخص شد

    اون ساعت “تنهادخترش “بوده

    که اونو ازدست داده بود..

    میخوام با این بهانه بگم:

    دلهایی هست که دردمیکشد،امادم نمیزند..

    و همیشه سکوت ،دلیل بر"عدم قدرت “شخص برجواب دادنش نیست..

    خیلی ها هستند که سکوت اختیار میکنند،

    تا

    کسی را"جریحه دار” نکنند..

    خیلی هاهستند سکوت اختیارمیکنند..،

    چون درد دارند وحرف زدنشان دردشان را “بیشتر"میکند..

    خیلی هاهستندمیدونندکه حرف زدن دربعضی مواقع “فایده ای “ندارد..!

    خیلی ها هم هنگام عصبانیت سکوت اختیارمیکنندتا “دلی “نرنجد…!

    و

    خیلی از خیلی های دیگر…!!!

    پس :

    حرمت بعضی سکوتها را نگهداریم…!!

    تا

    زبان در دهان نچرخد و ق:yes:لم ننویسداز آن چه نباید.

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 04:10:00 ب.ظ ]





      چرا خوردن ماهی بدون پولک حرام است   ...

    ،، ﭼﺮﺍ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﭘﻮﻟﮏ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟

    ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ ﻋﻠﻢ ﻣﻮﯾﺪ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺩﯾﻦ ﻣﺎﺳﺖ . ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ

    ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻭ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﻫﯿﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ

    ﻓﻠﺲ ﺟﻬﺖ ﺗﺤﻤﻞ ﻓﺸﺎﺭ ﺁﺏ ﺧﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﭘﺎﯾﯿﻨﺘﺮ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪﮐﻪ

    ﺍﺩﺭﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺣﺒﺲ ﮐﻨﻨﺪ. ﻟﺬﺍ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺳﺒﺐ

    ﺳﻤﯽ ﺷﺪﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯿﻬﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯿﻬﺎ ﺩﺭ

    ﻃﯽ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺩﻭﺭﻩ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺳﺒﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﻬﺎﯼ ﮔﻮﺍﺭﺷﯽ

    ﻭ …ﺧﻮﺍﻫﺪﺷﺪ88|

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 04:06:00 ب.ظ ]





      چرا حضرت عباس (ع) را ساقی گویند   ...
    حجت‌الاسلام امیرحسین ملک‌پور سرپرست تیم تحقیقات دانشنامه اهل‌بیت (علیهم السلام) همزمان با تاسوعای حسینی، درباره نحوه شهادت حضرت عباس(علیه السلام) از منظر مقاتل مختلف این چنین می‌گوید: «السلام على ابى‌الفضل العباس بن امیرالمؤمنین، المواسى اخاه بنفسه، الآخذ لغده من امسه، الفادى له، الواقى الساعى الیه بمائه، المقطوعة یداه» این سلامی است که آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به قمر بنی‌هاشم در زیارت ناحیه مقدسه بیان می‌کند که نکات جالبی دارد. یکی از این نکات، مواسات با برادر است. مواسات به دو گونه است: یکی مواسات مالی و دیگری مواسات جانی، در مواسات مالی فرد مال خویش را با برادر مسلمانش مساوی می‌داند و دارایی خود را با او تقسیم می‌کند که امام حسن(علیه السلام) چندین مرتبه این کار را انجام داد، در مواسات جانی شخص جان خود را مانند جان برادر دینی خود می‌داند و آن را حفظ می‌کند و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ اُحد وقتی جلو پیغمبر(صلی الله علیه واله) ایستاد و دفاع کرد، همان جنگی که شمشیر علی(علیه السلام) شکست و حضرت رسول(صلی الله علیه واله) ذوالفقار را به او بخشید، در این هنگام، منادی نداد داد: «لاسیف الا ذوالفقار و لافتی الا علی»، البته منادی یک ندای دیگری خطاب به رسول‌الله(صلی الله علیه واله) سر داد و گفت: «ان هذه لهی المواسات»، مواسات این است که جانش را کف دست گرفت و زمانی که همه فرار کرده بودند، حضرت امیر(علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه واله) دفاع کرد، قمر بنی‌هاشم نیز در کربلا چنین کاری انجام داد. «اخبار الطوال دینوری» وقتی در مقتلش صفحه 257 درباره قمر بنی‌هاشم سخن می‌گوید: «وَ بَقِیَ الْعَبّاسُ بْنُ عَلیٍّ قائِما لإِِمامِ الحُسَینِ علیه‌السلام یُقاتِلُ دُونَهُ وَ یَمیلُ مَعَهُ حَیْثُ مالَ حَتّی قُتِلَ رَحْمَةُ اللّه ِ عَلَیْهِ» همه به شهادت رسیدند، تنها عباس‌ بن علی باقی ماند، در حالی که جلوی امام حسین(علیه السلام) ایستاده بود.

    شاید بگویید ما شنیده‌ایم قمر بنی‌هاشم با ادب است، چگونه جلوی امام ایستاده بود؟! درست شنیده‌اید عباس(علیه السلام) با ادب است و این هم از ادبش است می‌خواهد جان امامش را حفظ کند «یقاتل دونه» جلوی حضرت می‌جنگد، هر طرف حضرت می‌رود، ایشان هم می‌رود یا نه بهتر است بگوییم هر طرف، حضرت خم می‌شود قمر بنی‌هاشم هم خم می‌شود تا مبادا تیری به بدن مولایش اصابت کند. اصحاب دیگری هم این کار را انجام می‌دادند مانند «عمرو بن جناده انصاری» که آمده است: تیرها را با دست می‌گرفت شمشیر‌ها را سینه سپر می‌کرد و جلوی امام حسین(علیه السلام) یا حنظله، نوشته تیرها و شمشیر‌ها و نیزه‌ها را با صورت و گلو در محضر امام از ایشان دفاع می‌کرد، قمر بنی‌هاشم نیز جانش را کف دست گرفته آمده جلوی آقا اباعبدالله ایستاده، می‌جنگد تا حضرت حفظ شود، این مواساتی که در زیارت ناحیه مقدسه بیان شده و به این مطلب اشاره دارد، در ادامه زیارت ناحیه مقدسه، جملات دیگری هم دارد که بیان می‌کند ابالفضل العباس(علیه السلام) برای حضرت آب آورد و سقایی سید‌الشهدا(علیه السلام) را می‌کرد. قمر بنی‌هاشم چندین مرتبه سقایی کرده است، بنابراین اینکه ایشان به سقا معروف شده است، به دلیل این نبود که یک بار برود و موفق نشود، بلکه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) روز عاشورا بارها آب آورد، از نقل شرح‌الاخبار بر می‌آید بارها آب آورده است، کتاب «الامام و السیاسه» جلد دوم صفحه 11 نقل می‌کند: شمر وقتی آب را گرفت، بین لشکر آقا اباعبدالله و آب فرات، یک تپه‌ای وجود داشت، این منبع نقل نمی‌کند این حادثه برای چه زمانی است روز عاشورا، قبل عاشورا و … مشخص نیست.

    بلکه می‌گوید قمر بنی‌هاشم به آقا اباعبدالله فرمود: «نحن علی‌الحق مقاتل»، آیا ما بر حق می‌جنگیم؟ حضرت فرمودند: بله. قمر بنی‌هاشم سوار بر مرکب شده، عده‌ای هم به دنبال او رفتند، آب را فتح کردند، هم آب خوردند و هم آب آوردند، احتمال می‌رود این ماجرا برای قبل از عاشورا باشد. * حضرت عباس(علیه السلام) چندین مرتبه در روز عاشورا برای اهل حرم، آبرسانی کرد نقل‌ها آمده که در شب عاشورا قمر بنی‌هاشم همراه با عده‌ای سواره، تعداد بیست مشک بردند و جنگیدند و حتی یک نفر هم از دشمن زخمی شد و بعدها به درک واصل شد و حضرت ابوالفضل‌العباس(علیه السلام) در شب عاشورا آب آورد، شیخ صدوق در «امالی» می‌گوید: علی‌اکبر(علیه السلام) بود که آب آورد، اما باقی منابع ما می‌گویند قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) روز عاشورا در آب‌رسانی غوغا کرد و چندین بار آب آورد.

    در نقل «شرح‌ الاخبار» جلد سوم صفحه 182 آمده است- این نقل، نقل عجیبی است- می‌گوید: قمر بنی‌هاشم با برادرانش برای آب‌رسانی رفتند، برادرها به شهادت رسیدند، اما خود قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) یک مَشک آبی برداشت به سپاه دشمن حمله کرد، آب را فتح کرد، تعدادی را به درک واصل کرد، مشک خود را پر کرد و آب را آورد. توجه داشته باشید آب آوردن و موفق شدن قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) بارها در کربلا اتفاق افتاده بود،. ابوالفضل‌العباس(علیه السلام) آب را آورد و به آقا ابا‌عبدالله‌آورد، شرح‌الاخبار جلد سوم صفحه 191 می‌گوید: «فیسقیهم» آب رساند، مرتب آب رساند، کار قمر‌ بنی‌هاشم(علیه السلام) در روز عاشورا آب‌رسانی بوده است، «حتی تکاثروا علیه» تا اینکه دشمن بر او غلبه کرد از بس که تیر خورده بود جراحت برداشته بود، این نشان می‌دهد دشمن در راهی که قمر بنی‌هاشم می‌رفت آب بیاورد، کمین کرده بود و مرتب تیراندازی کرد چون جرأت جلو آمدن نداشت.

    حضرت عباس (علیه السلام) با شجاعت تمام در روز عاشورا در باران تیر آب‌رسانی می‌کرد و بدنش از بس که تیر خورده بود، ناتوان شد و به همین دلیل دشمن توانست بر او غلبه کند. «فقتلوه کذلک بین فرات و سرادق» همین طور که می‌رفت آب بیاورد، بین فرات و خیمه‌گاه به شهادت رسید. «و هو یحمل‌الماء» در حالتی که آب می‌آورد «قم قبره رحمة الله علیه» همان جا دفن شد «و قطعوا یدیه و رجلیه حنقا علیه» دست و پایش را قطع کردند به خاطر کینه‌ای که از قمر بنی‌هاشم در دل داشتند و به دلیل بلاهایی که از قمر بنی‌هاشم دیده بودند و چون حضرت عباس(علیه السلام) از بس از آن‌ها کشته بود وقتی دشمن به ایشان دسترسی پیدا کرد، شروع کردند شمشیر زدن، لذا نه تنها دست‌ها بلکه پاها را هم قطع کردند. «فلذلک سُمّی سقّا» به همین دلیل او را سقا نامیدند و شهادتش هم در راه آب‌رسانی بود.

    قمر بنی‌هاشم با اینکه خودش تشنه بود، اما برای آقا اباعبدالله آب می‌آورد، وقتی می‌رفت آب بیاورد، خودش آب نمی‌خورد، این یکی از نقل‌هایی است که معمولا در مقتل قمر بنی‌هاشم (علیه السلام) از آن غافل شده‌اند و به عنوان روضه جدیداً نمی‌خوانند این بسیار از نقل ابن شهر آشوب، خیلی بالاتر است چون نشان می‌دهد قمر بنی‌هاشم (علیه السلام) در باران تیر آب‌رسانی می‌کرد و از بس تیر خورد دشمن توانست بر او غلبه پیدا کند. *چه کسی دست و پای حضرت ابوالفضل‌العباس(علیه السلام) را قطع کرد؟ اکثر منابع ما از جمله تاریخ طبری و حتی امالی شجری، طبقات کبری و … می‌گویند: قاتل قمر بنی‌هاشم فردی به نام «زیدبن ورقاء» و «حکیم بن طفیل طائی» هستند که این دو با همکاری هم حضرت را به شهادت رساندند، اما کتاب «انساب و اشرار» بلاذری جلد سوم صفحه 406 بیان می‌کند قاتل قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) حرمله است. البته کتاب «تذکرة الخواص» ابن جوزی هم قاتل را حرمله عنوان کرده است و بیان می‌کند:‌ «حرمله مع جماعة و تعاوره»؛ حرمله با یک عده‌ای آمد و شروع کردند پی در پی ضربه زدن «تعاور» آن قدر بر بدن قمر بنی‌هاشم ضربه زدند که نه تنها دست‌ها بلکه پاها را هم قطع کردند، بدن را تکه تکه کردند. «تعاور» دوبار در مقاتل آمده یکی برای قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) و دیگری برای حضرت علی‌اکبر(علیه السلام)، در مقتل علی‌اکبر (علیه السلام) هم داریم «فتعاور بسیوفهم اربا اربا» با شمشیر‌هایشان مرتب زدند بدن علی‌اکبر (علیه السلام) را تکه تکه کردند.

    از این رو می‌بینیم قبر قمر‌ بنی‌هاشم همان جایی است که به شهادت رسیده است، چون آقا ابا‌عبدالله نتوانست بدن قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) را به خیمه‌ها بیاورد و امام سجاد(علیه السلام) بدن را همان جا دفن کرد و این مسأله بیانگر مقام بلند قمر بنی‌هاشم است که خداوند می‌خواهد حرم و بارگاهی برای ایشان در آنجا باشد. در زیارت‌ ناحیه مقدسه وقتی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) سلام می‌دهد، می‌فرماید: عباس(علیه السلام) آبی را که حق خودش بود و می‌توانست بیاشامد، اما آن را برای حضرت سید‌الشهدا(علیه السلام) می‌آورد، البته مقتل قمر بنی‌هاشم در مناقب ابن شهر آشوب جلد چهارم صفحه 108 همین روضه معروفی را که معمولاً مداحان می‌خوانند را بیان کرده است. در عمدة الطالبین صفحه 356 آمده است که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) برای کربلا مقدمه‌‌چینی کرده است، حضرت از برادرش همسری می‌خواهد از قبیله‌ای شجاع، عقیل، فاطمه کلابیه را معروفی می‌کند، خداوند چهار فرزند پسر به او می دهد و به ام‌البنین معروف می‌شود و بیان می‌کند هدف امیرالمؤمنین(علیه السلام) این است که خداوند فرزندی به من عطا کند که در کربلا حسینم را یاری کند و این قدر هم رشید باشد که در کتاب مقاتل‌الطالبین (صفحه 89) آمده (چون برخی از افراد منکر قد و قامت رشید حضرت عباس شده‌اند) است: وقتی قمر بنی‌هاشم سوار بر اسب می‌شد پاهایش بر زمین کشیده می‌شد، عباس(علیه السلام) مردی قد بلند و زیبا رو بود، اسب بلند‌قامت سوار می‌شد، به طوری که پاهایش بر زمین کشیده می‌شد.

    نکته‌ای که اینجا مطرح می‌شود این است: زمانی ما در مقاتل یک متن داریم آدرس هم داریم گاهی با عقل جور در نمی‌آید، اینجا باید توجیه کرد، گاهی اوقات متنی داریم که آدرسی ندارد و ما مدام آن را توجیه می‌کنیم! باید توجه داشت که توجیه کردن بعد از آدرس داشتن است. این متن در کتاب مقاتل‌الطالبین از اهل سنت است و چه لزومی دارد آن ها از حضرت عباس (علیه السلام) ما تعریف کند، چون از آنجا که سنی مذهب هم هست، لزومی برای تعریف وجود ندارد، لذا جایی که دشمن تعریف کند خودش بر اعتبار سخن می‌افزاید. به تازگی متنی را از ام‌البنین(سلام الله علیها) در کتاب «المنمق» صفحه 351 پیدا کرده‌ایم که ام‌البنین(سلام الله علیها) قمر بنی‌هاشم را وقتی کودک بود، دست‌های بچه را می‌گرفت و حرکت می‌داد، برای او شعر می‌‌خواند و می‌گفت: به خدای واحد می‌سپارمت از چشم هر حسودی، حسود ایستاده، حسود نشسته، حسود مسلمان، حسود کافر و … . بنابراین پیداست که حضرت عباس(علیه السلام) هم زیبا هم رشید و قد‌بلند بود و همین مسأله باعث ترس و وحشت دشمن شده بود، لذا دشمن برای اینکه قمر بنی‌هاشم را از صف لشکر امام حسین(علیه السلام) جدا کند برای او امان‌نامه می‌فرستد.
    شیعه نیوز
    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



    [جمعه 1393-08-16] [ 01:52:00 ب.ظ ]





      درد و دل اقا امام زمان‌با اقا امام حسین   ...

    : امشب دل من دوچشم نم میخواهد

    اصرار نکن چرا؟؟؟… دلم میخواهد !

    ایوان نجف…

    ضریح ….

    گنبد ….

    حیدر…..

    آقا بطلب دلم حرم میخواهد

    ]: این متن خیلی دلمو آتیش زد

    درد و دل حضرت ولی عصر با امام حسین علیها السلام…

     

     

     

     

    حسین جان مهدی ام مهدی خسته !

    دلم از بی وفایی ها شکسته …

    حسین جان مانده ام تنهای تنها !

    شده کرب و بلایم کوه و صحرا!

    حسین جان کاش من جای تو بودم !

    چو یارانت بُدم گِرد وجودت !

    شما گفتی ولی آنها نرفتند …

    مرا یاران همه ، یک یک برفتند

    حسین جان مهدی ام مهدی خسته

    دلم از بی وفایی ها شکسته

    حسین جان سال ها در انتظارم

    هنوز حسرت به یاران تو دارم

    حسین جان انتقام نگرفته ام من…

    به جای امّتم شرمنده ام من….

     

    حسین جان قطعه قطعه جسم اکبر(ع)

    سر افتاده’ی علی اصغر(ع)

    دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)

    کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)

    صدای ناله’ی جانسوز زهرا(س)

    فرار کودکان در دشت وصحرا

    همه منزل به منزل در اسارت

    چنان که شد به آل تو جسارت !

    حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته

    هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده

    بود هر صبح و شام در پیش دیده

    ز قلبم میزند بیرون شراره

    چه کاری سخت تر از انتظاره

    حسین جان از شما شرمنده هستم

    گناه امّتم بسته دو دستم

    چه قدر دیگر بگویم من به امّت

    دعا باشد کلید قفل غیبت

    حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم .

    اللهم عجل لولیک الفرج

    موضوعات: همه, ظهور, شعر, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



    [سه شنبه 1393-08-13] [ 01:09:00 ب.ظ ]





      دلم هوای حرمت را دارد...   ...

    ﺩﻝ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ، ﻫﻮﺍﯼ ﺣﺮﻣﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ …

    ﮐﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺗﺴﺒﯿﺢ

    ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ی ﺩﻧﺞ ﺣﺮﻣﺖ …

    ﺑﺸﻤﺎﺭﻡ ﯾﮏ، ﯾﮏ …

    ﻭ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﺩﻝ…

    ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﻟﺨﺴﺘﻪ ﺧﻮﻧﯿﻦ جگرم…

    ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﯽ ﻻﯾﻖ ﻭ ﺁﺷﻔﺘﻪ سرم…

    ﺩﻝ ﻣﻦ ! ﯾﮏ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ …

    ﮐﻪ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ ؛ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﺣﺮﻡ…

    ﺩﻭ ﺭﮐﻌﺖ ﻋﺸﻖ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ آقا…

    ﺩﻝ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ …

    ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺿﺮﯾﺢ …

    ﮔﺮﻩ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩ…

    ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ٫ ﺟﺎﺭﯼ بکنم …

    ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﻣﻦ ﺣﺮﻣﺖ…

    ﻫﻤﻪ ﻏﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ٬ﺧﺎﻟﯽ بکنم …

    ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﻟﺮﺯﻗﻨﺎ ﺯﯾﺎﺭﺕ الحسین…

    [امام زمان عج

    بیا بیا دلمان را تکان بده شب اول

    بیا و رزق فراوان مان بده شب اول

    همیشه شرط وصال شما طهارت نفس است

    برای توبه نمودن زمان بده شب اول

    تو را به حرمت این خیمه ها ضمانت مان کن

    اگرچه اهل گناهیم امان بده شب اول

    محرمی که نباشی به کار شیعه نیاید

    به اهل ندبه خودت را نشان بده شب اول

    برای اینکه مبادا به روضه کم بگذاریم

    به جمع سینه زنانت توان بده شب اول

    دو ماه مثل تو باید به گریه انس بگیریم

    به ما دو چشمه ی اشک روان بده شب اول

    به سر زنان همه پشت سر تو راه می افتیم

    بیا و ذکر حسین جان مان بده شب اول

    همیشه بانی خیری ، بیا و این دل مارا

    به دست مادر قامت کمان بده شب اول

    تو خط بده که بخوانم ، به بام دارالعماره

    سفیر خون خدا را نشان بده شب اول

    یا صاحب الزمان دستم را بگیر شب اول

    موضوعات: همه, شعر, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 01:06:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین
     
     
    مداحی های محرم