مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • دی 1403
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
    1 2 3 4 5 6 7
    8 9 10 11 12 13 14
    15 16 17 18 19 20 21
    22 23 24 25 26 27 28
    29 30          




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 509
  • دیروز: 651
  • 7 روز قبل: 1015
  • 1 ماه قبل: 2430
  • کل بازدیدها: 472072




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • زفاک
  • نورفشان
  • الهی وربی من لی غیرک
  • راضیه مونسان
  • هانیه قلی پور




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      وظیفه ما در مقابل اذان   ...

    کار بعضی از ما به جایی رسیده است که تا صدای اذان بلند می شود تلویزیون را خاموش می کنیم نعوذبالله گویی صدای اذان آزارمان می دهد.

    وقتی صدای زنگ تلفن منزل یا تلفن همراهمان را می شنویم با شتاب و عجله هر چه تمامتر خودمان را به آن می رسانیم که مبادا قطع شود و کسی کار مهمی داشته باشد.

    اگر اطرافیان صدایمان بزنند خیلی زود پاسخ می دهیم و حداقل واکنشی نشان می دهیم .

    اگر در محیط کار باشد و کارفرمای ما به هر دلیلی ما را بخواهد سریعا خود را مرتب کرده شق و رق می ایستیم و در نهایت ادب و احترام سر خم کرده و گوش به فرمان می ایستیم.

    اما در مقابل ندای بزرگترین و با نفوذترین و قدرتمندترین مقام عالم هستی بسیاری از ما بی خیال و بی تفاوت هستیم ، انگار نه انگار که منادی ندا می دهد که ای مردم وقت صحبت کردن با خداوند متعال است ، بشتابید به سوی نماز ، بشتابید به سوی بهترین عمل .

    این دل مشغولی های دنیا را رها کنید وقت آن رسیده که کمی با خدای خود خلوت کنید ، ولی انگار نه انگار ، ما کارهای مهمی داریم و برای نماز هم وقت زیاد است ، تا قضا شدن نماز وقت بسیار است .

    کار بعضی از ما به جایی رسیده است که تا صدای اذان بلند می شود تلویزیون را خاموش می کنیم نعوذبالله گویی صدای اذان آزارمان می دهد .

    یکی از دستوراتی که در آموزه‌های دینی به آن سفارش شده، این است: کسی که صدای اذان را می‌شنود از کارهای دنیایی پرهیز نموده و آماده انجام نماز شود، بنابراین، ممکن است خواندن درس را نیز یکی از مصادیق پرداختن به دنیا دانست و بهتر است از آن اجتناب شود. البته، با جست‌وجویی که در منابع روایی انجام گرفت روایتی که صراحتاً دلالت بر این مطلب نماید که کسی که نزدیک اذان درس بخواند بهره‌ای از آن نخواهد برد را نیافتیم. اما اگر درس خواندن را نیز از امور دنیایی بدانیم شاید بتوان گستره روایات را بدان نیز سرایت داد.

    معناى آن این است که خدا و ملائکه آگاه‌اند که من شما را از زمان انجام نماز آگاه کردم پس سرگرم امور دیگر نشوید که این برای شما بهتر است و زمانی که مۆذّن بگوید: «حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ» پس اذان چنین گوید: ای امت محمد! خدا دین خودش را برای شما نمایان ساخت پس آن‌را ضایع نسازید و لکن به آن پایبند باشید تا خدا شما را مورد آمرزش قرار دهد و به کارهای دیگر خود را مشغول نسازید، چرا که نماز ستون دین شما است

    در روایتی امام علی(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راجع به تفسیر اذان پرسید؟ پیامبر در پاسخ فرمود: ای على! اذان حجتى است بر امت من و تفسیر آن این است که مۆذّن هنگامی که بگوید: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ» معنایش این است که خدایا! تو گواهى بر آنچه من می‌گویم که اى امّت احمد به تحقیق که وقت نماز رسید، پس آماده باشید و کار دنیا را رها نمایید و چون گوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» معناى آن این است که  خدا و فرشتگان خدا و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، آگاه هستند که من وقت نمازهای پنج‌گانه را به اطلاع شما رساندم پس خود را برای نماز آماده نمایید و چون گوید: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»، معناى آن این است که خدا و ملائکه آگاه‌اند که من شما را از زمان انجام نماز آگاه کردم پس سرگرم امور دیگر نشوید که این برای شما بهتر است و زمانی که مۆذّن بگوید: «حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ» پس اذان چنین گوید: ای امت محمد! خدا دین خودش را برای شما نمایان ساخت پس آن‌را ضایع نسازید و لکن به آن پایبند باشید تا خدا شما را مورد آمرزش قرار دهد و به کارهای دیگر خود را مشغول نسازید، چرا که نماز ستون دین شما است… .[شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 67، مطبعة حیدریة، نجف، چاپ اول، بی‌تا.]

     

    فرآوری: محمدی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منبع : اسلام کوئست

    سایت جامع تبلیغ

    موضوعات: همه, نماز  لینک ثابت



    [سه شنبه 1393-07-29] [ 10:11:00 ب.ظ ]





      ۴‌ اثر نورانی و پر برکت بخشش دیگران   ...

    4اثر نورانی و پر برکت بخشش دیگران!

     

    یكی از بزرگترین فضایل اخلاقی كه در قرآن كریم و روایات مورد تأكید فراوان قرار گرفته، مسئله «عفو و گذشت» است.

     

    قرآن كریم در یكی از آیات درباره عفو می‌فرماید:

    «الَذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَراءِ وَ الضَراءِ وَ الْكاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ الناسِ»

    كسانی كه از مال خود به فقرا در حال وسعت و تنگدستی انفاق می‌كنند و خشم و غضب فرو می‌نشانند و از بدی مردم در می‌گذرند»(آل عمران: 134).

    ما اگر بخواهیم خداوند از گناهانمان درگذرد، باید نسبت به دیگران عفو و گذشت داشته باشیم:

    «وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا اَ لاتُحِبُونَ اَنْ یغْفِرَ اللهُ لَكُمْ»

    و باید عفو كنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید كه خدا بر شما ببخشاید؟»(فصلت: 34).

     

    1- رشد اخلاقی و معنوی

    هر دلخوری که بین ما و دیگران پیش می آید، فرصتی برای بزرگ تر شدن و اصلاح اخلاق مان است. مدیریت عواطف و تبدیل تهدیدات به فرصت، باعث می شود ما گاهی با یک بخشش، مراحلی از رشد را به یک باره سپری کنیم.

    حضرت علی(علیه السلام) درباره راه تکمیل فضایل می فرمایند:

    «کن عفوا فی قدرتک، جواداً فی عسرتک، موثراً مع فاقتک، بکمل لک الفضل؛[1] زمانی که قدرت داری گذشت پیشه کن و هنگام تنگدستی بخشنده و در عین نیازمندی ایثارگر باش، تا فضل تو به کمال رسد».

    اساساً خداوند متعال زندگی دنیا را طوری رقم زده تا این اصطکاک ها و تضادها پیش بیاید و زمینه رشد انسان ها فراهم شود. عده ای ببخشند و بالا بروند و عده ای هم انتقام بگیرند و کوچک تر از آنچه قبلاً بودند، بشوند. انسان در ابتدای کودکی دیگر اسباب بازی او را تکانی بدهد، اشک و ناله او در می آید یا اگر کودکی دست به بدن او بگذارد، سریع در صدد مقابله به مثل بر می آید. اما بنا است که شخصیت او بزرگ شود و ظرفیت بیشتری پیدا کند تا جایی که کارهای خدایی کند و مانند نبی اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) که رحمه للعالمین بودند، عالمی را سر سفره گذشت و بخشش خود بنشاند. در این مسیر عده ای بزرگ می شوند و عده ای هم فقط قیافه بزرگ ترها را پیدا می کنند.

    هر دلخوری که بین ما و دیگران پیش می آید، فرصتی برای بزرگ تر شدن و اصلاح اخلاق مان است. مدیریت عواطف و تبدیل تهدیدات به فرصت، باعث می شود ما گاهی با یک بخشش، مراحلی از رشد را به یک باره سپری کنیم

    آری، باید از هر برخورد و تضادی که پیش می آید تا من را عصبانی کند و درون من را به هم بریزد و من را کوچک تر از قبل کند، فرصتی برای رشد و تکامل درست کنیم.

    2- گذشت و اصلاح امور

    در مطالعه تاریخ به جنگ هایی برخورد می کنیم که طی آن هزاران نفر ماه ها با هم می جنگیده اند و هزاران نفر هم کشته می شدند. چه فرزندانی که در این جنگ ها یتیم می شدند و چه زنانی که بی سرپرست می ماندند. وقتی علت وقوع این جنگ ها را بررسی می کنیم، می بینیم که از یک درگیری ساده بین دو طرف شروع شده و به مرور به نزاعی قومی و قبیله ای تبدیل شده است. متأسفانه هنوز در گوشه و کنار، این اتفاقات جاهلانه و متعلق به عصر غارنشینی را می بینیم.

    در حالی که اگر یکی از دو طرف نزاع، گذشت می نمود، جرقه برای تولید یک آتش مهیب و بزرگ تولید نمی شد. عفو و گذشت باعث می شود جلوی تسلسل زشتی ها و ظلم ها گرفته شود. و گرنه تا صبح قیامت هر کدام از دو طرف نزاع می خواهد انتقام آخرین ظلم طرف مقابل را بگیرد.

    عفو و گذشت باعث اصلاح قلوب و برطرف شدن کینه ها و عداوت ها می شود. بخشش باعث شرمنده شدن و سرافکندگی طرف مقابل می گردد؛ چنان که قرآن عظیم می فرماید:

    و لا تستوی الحسنة و لا السیئة ادفع بالتی هی احسن فاذا الّذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم و ما یلقاها الا الّذین صبروا و ما یلقاها الّا ذو حظ عظیم:[2]

    خوبی و بدی برابر نیستند همواره به نیکوترین وجهی پاسخ ده، تا کسی که میان تو و او دشمنی است، چون دوست مهربان تو گردد. برخوردار نشوند از این [روحیه] مگر کسانی که شکیبا باشند و کسانی که از ایمان بهره ای بزرگ داشته باشند.

    رسول مهربانی ها (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

    «تعافوا تسقط الضّغائن بینکم؛[3] همدیگر را ببخشید تا کینه ها از دل هایتان بر طرف گردد».

    امام سجاد(علیه السلام) نیز در رساله حقوق خود می فرمایند:

    اما حق کسی که از جانب او با سخن یا عمل به تو بدی رسیده این است که اگر بدی او عمدی باشد، گذشت از او برای تو بهتر است؛ زیرا این گذشت موجب منصرف شدن آن شخص از بدی کردن و ادب شدن او می شود.[4]

    انسان خطاکار معمولاً بعد از خطا دچار عذاب وجدان می شود. شما که می بخشید، او شرمنده تر می شود و تا آخر عمر احسان شما را فراموش نمی کند.

    در مقابل، هر گونه انتقام باعث تولید کینه در دل طرف مقابل شده و او را برای برخوردی بزرگ تر و دردآورتر تحریک می کند.

    امام سجاد(علیه السلام) نیز در رساله حقوق خود می فرمایند: اما حق کسی که از جانب او با سخن یا عمل به تو بدی رسیده این است که اگر بدی او عمدی باشد، گذشت از او برای تو بهتر است؛ زیرا این گذشت موجب منصرف شدن آن شخص از بدی کردن و ادب شدن او می شود

     

    3- گذشت و کسب تقوا

    خداوند در قرآن می فرماید: «و ان تعفوا اقرب للتّقوی؛[5]

    اگر شما گذشت کنید، به پرهیزگاری نزدیک تر است».

    بر اساس این آیه، یکی از آثار بخشش، نزدیک شدن به تقوا است. در تفسیر شریف مجمع البیان در توضیح این آیه می خوانیم:

    نزدیک بودن بخشش به تقوا از دو جهت است:

    1- کسی که از حق خود می گذرد و آن را می بخشد، قطعاً حق دیگری را به ستم نمی گیرد. بنابر این گذشت به تقوا نزدیک تر است در این جا شخص، تقوای در مقابل دیگران دارد.

    2- کسی که از حق قانونی و شرعی خود صرف نظر می کند، نزدیک تر است که نافرمانی و گناه خدا نکند و آنچه را مال او نیست نگیرد. [6] در اینجا شخص بخشنده، تقوای در برابر فرمان الهی دارد.

    4- گذشت و رحمت الهی

    ما در زندگی دنیایی و حیات بی پایان آخرتی، احتیاج مبرمی به انواع رحمت ها و مهربانی های خداوند داریم. بدون رحمت خدا هزاران مشکل مادی و معنوی، دنیایی و آخرتی سراغ ما خواهد آمد و ما را هلاک خواهد کرد. بسط و نشر رحمت الهی هم قوانین و قواعد خاص به خود را دارد و بدون دلیل نیست. یکی از راه های جلب رحمت الهی، بخشش و گذشت دیگران است. او بنده های خود را دوست دارد و هر گونه لطف به بندگانش را لطف به خود می داند و درصدد جبران بر می آید. از این رو هر گاه ببیند انسانی از خطا و لغزش بنده او می گذرد، درصدد تشکر و جبران بر می آید و رحمت خاص خود را شامل حال او می کند.

     

    پی نوشت ها:

    [1] - آمدی، غررالحکم، ص 246

    [2] - فصلت35- 34

    [3] - متقی هندی، کنزالعمال، ج3، ص 373

    [4] - محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص 20

    [5] - بقره 237

    [6] - طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص 598

    فرآوری: محمدی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منبع:

    مجموعه کتابچه های اخلاق اسلامی سازمان اوقاف

    سایت پژوهه

    موضوعات: همه, نکته های ناب قرانی  لینک ثابت



     [ 10:07:00 ب.ظ ]





      ۱۰نکته برای پرورش روح   ...

    هر چقدر ما در زندگی خود به چهارده معصوم که صراط مستقیم پروردگار هستند بیشتر نزدیک شویم و زندگی خود و تمام حرکات و رفتار و افکار خود را بیشتر به آنها نزدیک کنیم مسیر بندگی را بهتر پیموده‌ایم و در نتیجه روح ما پرورش بیشتری می‌یابد.

     

    بسیاری از ما به سن خاصی که می رسیم یک سری دغدغه های معنوی برای ما مطرح می شود و سعی در پاسخگویی مثبت به آنها داریم  مطالعه می کنیم  سخنرانی هایی مختلف را گوش می دهیم و سعی در انجام آموخته های خود داریم اما  همواره یک سری دل نگرانی ها و تردیدها دست و پای ما را می بندد ، احساس می کنیم که همه چیز گنگ و مبهم است و در می مانیم که واقعا به کدام راه باید رفت و گاه ممکن است  به بن بست برسیم و راهی برای رشد معنوی و آرامش روح خود پیدا نکنیم و با خود بیندیشیم این روش هایی که می گویند قدیمی است و باید به دنبال یک راه جدید بود،

    خلاصه گویی آنچه که ما توقع داریم پیدا نمی شود آن چه که ما را از جا کنده و انقلابی در وجودمان بوجود بیاورد بیشتر دنبال این هستیم که یک شبه راه صد ساله رویم . آیا این شدنی است ؟

     

    چاره چیست؟

    در این راه در ابتدا باید یک شناخت عمیق از آنچه می خواهیم ، برسیم ابزار و مقدماتش را بشناسیم و از افراط و تفریط های بی جا بپرهیزیم  باید به همه ابعاد وجودی اسنان توجه شود تا این تلاشمان راه به جایی برد

    انسان باید هم به جسمش توجه کند هم روحش چرا که جسم مرکب روح است و روح ما با استفاده از جسم کارهای خود را انجام می‌دهد برای همین باید مراقب بود که جسم سالمی داشته باشیم تا درگیر بیماری ها و مشکلات نشویم که توجه به آن ها جلب شود.

    مؤمنین باید دارای جسم سالم باشند مخصوصا جوانان که مقام معظم رهبری کرارا جوانان را در کنار تحصیل و تهذیب، توصیه به ورزش می‌کنند. البته همیشه باید دقت کرد که توجه به سلامتی و شادابی جسم اصل قرار نگیرد و همیشه به چشم یک وسیله به آن نگاه کنیم نه هدف.

    خدای متعال ضمانت کرده است که: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ» (عنکبوت 69) و کسانى که در راه ما (با نفس خود و دشمن ما) جهاد کردند به یقین آنها را به راه‏هاى (وصول به مقام قرب) خود راهنمایى مى‏کنیم، و همانا خداوند با نیکوکاران است

    پرورش روح چگونه؟

    راز پرورش روح دو کلمه بیشتر نیست و آن آزادی از هوای نفس و بندگی خداوند است. مدال افتخار پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بنده بودن است که حتی بر پیامبر بودنشان برتری دارد چنانکه در تشهد نماز،ما اول شهادت می‌دهیم که ایشان بنده است و بعد می‌گوییم فرستاده خداست: وأشهد أن محمدا عبده و رسوله.

    دنیا جایی است که ما باید روح خود را پرورش دهیم و دستورالعمل آن را کسی می‌داند که خود این مسیر را پیموده است و در رأس آنها قطعا محمد و آل محمد علیهم السلام و الصلاه هستند. هر چقدر ما در زندگی خود به چهارده معصوم که صراط مستقیم پروردگار هستند بیشتر نزدیک شویم و زندگی خود و تمام حرکات و رفتار و افکار خود را بیشتر به آنها نزدیک کنیم مسیر بندگی را بهتر پیموده‌ایم و در نتیجه روح ما پرورش بیشتری می‌یابد.

     

    نکته بسیار مهم آن است که بدانیم عمل کردن به دستورات اسلام و ترک گناه در این مسیر بسیار مهم است. نیازی به ریاضت‌های عجیب و غریب و اذکار عجیب‌تر نیست ؛ آیه الله بهجت ره این عارف واصل می‌فرمودند: بزرگترین کتاب اخلاق رساله عملیه است. اگر ما به دستورات خدا عمل کنیم روح ما شکفته می‌شود و اوج می‌گیرد.

    بزرگترین ریاضت‌ها و غلبه بر نفس زمانی اتفاق می افتد که نفس از ما تمنای گناهی داشته باشد یا غلبه بر غضب و عصبانیت مربوط به جایی است که می‌توانیم به دیگران زور بگوییم یا اهانت کنیم. یا اگر بر سر سفره‌ای رنگارنگ و لذیذ نشسته‌ایم پرخوری نکنیم و یا در وقت نماز چیزی را مقدم بر آن نکنیم. همه اینها را ما در سیره و زندگی معصومین علیهم السلام مشاهده می‌کنیم  .

    در طی این مسیر باید بر خدا توکل کرد و از حضرات معصومین علیهم السلام کمک گرفت و توسل را فراموش نکرد زیرا ما با دشمنان خطرناکی دست و پنجه نرم می کنیم یکی نفس اماره ، بزرگترین دشمن درونی ما و یکی شیطان، دشمنِِ  وسوسه گر بیرونی ما است. خدای متعال ضمانت کرده است که: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ» (عنکبوت 69) و کسانى که در راه ما (با نفس خود و دشمن ما) جهاد کردند به یقین آنها را به راه‏هاى (وصول به مقام قرب) خود راهنمایى مى‏کنیم، و همانا خداوند با نیکوکاران است.

     

    تذکر چند نکته برای پرورش روح:

    1- وقتی روح پرورش یافت آن وقت جسم را با خود همراه می‌کند و دیگر جسم برخی کمبود‌های خود را احساس نمی‌کند چنانچه حضرت موسی علیه السلام در مناجات چهل روزه خود به قدری غرق در مناجات با خدا بود که در این مدت نیازی به آب و غذا و خواب پیدا نکرد. البته این یک مثال و شاهد برای مطلب ماست و هرگونه تقلید از آن صحیح نیست زیرا هر کمالی باید در اثر تهذیب در انسان به وجود بیاید نه آنکه به صورت ساختگی تقلید شود .

    2- بر رهرو راه خدا، لازم است که توان واقعى خود را خوب بسنجد و حال و روز خود را نیک بنگرد، آنگاه بر اساس واقعیت های موجود زندگی خود، دستورالعمل اخلاقی و برنامه خودسازى تنظیم کند. انسان‏ها داراى تفاوت‏هاى فردی، روحى و جسمى و شرایط مختلفی هستند و بر اساس آن باید براى خود برنامه‏اى برگزینند که سنگین و طاقت‏فرسا و دور از دسترس نباشد؛ زیرا یکی از نیازهای انسان در این مسیر سخت، حفظ نشاط روحی و بدنی است و اجبار و اکراه خود بر اساس اهداف خیالی و دور از دسترس، اراده انسان را سست و مانع رسیدن به اهداف واقعی خودسازی می شود.

    3- انسان از انس و دوست داشتن ساخته شده است و حاضر نیست برای چیزی که دوست نمی دارد، سرمایه گذاری و تحمل سختی کند بنابراین حتی خودسازی و برنامه های آن باید دوست داشتنی و جذاب باشد. به همین دلیل لازم است در برنامه‏ریزى به کیفیت، بیش از کمیت اهتمام ورزید؛ به عنوان مثال به جاى اینکه شخص تصمیم بگیرد هر صبحگاهان یک جزء قرآن بخواند، مى‏تواند آن را حتّى به یک صفحه تقلیل دهد. مشروط بر اینکه تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجّه کامل و تدبّر و ژرف اندیشى در معانى باشد. همچنین بکوشد نمازهایش را با حضور قلب و توجّه بخواند.

    4- اصل تدریجی بودن، یکی از سنت های عمومی حاکم بر هستی است و تنها خاص زندگی انسان نیست. تمامی پدیده های جهان به تدریج به وجود می آیند و تربیت می شوند و رشد می کنند. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. حرکت تدریجی یکی از عوامل مهم موفقیت در مسیر خودسازی است.

    حقیقت توسل به معنای وسیله قرار دادن معصومین(ع) برای رسیدن به خداوند و درخواست از او است. قرآن کریم می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»  (مائده 35) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خداوند پروا کنید و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عمل‏هاى صالح) وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید، شاید رستگار گردید

    5- رهرو این راه باید توجه داشته باشد که در روند خودسازى، مراحلی وجود دارد که باید به ترتیب طی شود وگرنه درصد موفقیت کاهش می یابد. یکی از مصادیق بارز رعایت این اصل در مورد تقدم واجبات بر مستحبات است. قرب نوافل و انجام مستحبات هنگامی در انسان موثر واقع می شود و به تعبیری، مورد قبول حق تعالی قرار می گیرد که قبل از آن سالک از مرحله انجام وظایف واجب عبودیت و بندگی اطمینان حاصل نموده باشد .

    بنابراین لازم است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعایت شرایط و جزئیات آنها شروع کند و در کنار آنها به ترک محرمات بپردازد و همواره بر نیفتادن در دام‏هاى شیطان و هواى نفس، جدیت کند. پس از مدتى که سراسر وجودش تسلیم شد و ایمان در روح و جسم او نفوذ کرد، به انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات بپردازد.

    6- برای کسی که در این مسیر به تصمیم قاطع برای گذشتن از دنیا و رسیدن به خداوند نرسیده، امیدی برای موفقیت وجود ندارد. نیت و عزم استوار، تحمل و بردباری، صبر و مقاومت در مقابل شداید و سختی ها یکی از اصول مسلم خودسازی و موفقیت در این مسیر است. قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون‏»  (فصلت 30) ؛ بى‏تردید کسانى که (از ته دل) گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس (در مرحله عمل) پایدارى نمودند، فرشتگان بر آنها (در دنیا به نحو تأیید غیبى، یا در وقت مرگ، یا هنگام برانگیخته شدن از قبر) فرود آیند (و گویند) که هرگز مترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتى که (در دنیا) وعده داده مى‏شدید .

     

    7- خداوند منبع اصلی قدرت حاکم بر هستی و مربی جهان است، بنابراین تمام استعداد و نیروی انسان نیز از خدای متعال است، پس بدون استعانت و طلب توفیق از او موفقیت انسان برای انجام هر کار در هاله ای از ابهام قرار دارد. حتی اگر تمامی شرایط برای انجام کاری فراهم باشد، ولی اراده خداوند بر انجام آن تعلق نگیرد، آن کارشدنی نمی شود. بنابراین براى موفقیت در جهاد اکبر و خودسازی نیز باید از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه اطهارعلیهم السلام متوسل شد

    حقیقت توسل به معنای وسیله قرار دادن معصومین(ع) برای رسیدن به خداوند و درخواست از او است. قرآن کریم می فرماید:«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»  (مائده 35) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خداوند پروا کنید و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عمل‏هاى صالح) وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید، شاید رستگار گردید.

    8- برای رفع نیازهای معرفتی انسان در این مسیر مفهوم و کلام و کتاب لازم است، ولی کافی نیست. نیاز به الگوی انسانی کاملی که مجسمه ارزش های اخلاقی و کمال باشد از نیازهای واقعی انسان در الگویی که به دلیل داشتن شخصیت با فضیلت، جذاب و دوست داشتنی، انگیزه عمل را در انسان تقویت می کند و به طالب کمال نیروی حرکت و تحمل سختی می بخشد

    این موضوع برای موفقیت در مسیر خودسازی و کمال از اهمیت فراوانی برخوردار است، بنابراین افزایش معرفت و پیروى از الگوهاى راستین، مانند ائمه اطهارعلیهم السلام و بزرگان اخلاق، همواره باید مدّ نظر باشد.

    9- رعایت ظرفیت و کشش نفس و بدن یکی از اصول موفقیت در خودسازی است. بدن و روان انسان توان و ظرفیت خاصی دارد که اگر رعایت نشود، باعث تولید خستگی و دلزدگی خواهد شد و این حالت مطلوب انسان و اخلاق اسلامی نیست، از آن رو رفق و مدارا و میانه روی همواره مورد تاکید اساتید اخلاقی بوده است .

    على علیه السلام در ضمن نامه اى به حارث همدانى مرقوم فرمودند: «و خادع نفسک فى العبادة و ارفق بها ولا تقهرها، وخذ عفوها و نشاطها، الا ماکان مکتوبا علیک من الفریضة و انه لابد من قضایها و تعاهدها عند محلها.»؛ نفست را در هنگام عبادت گول بزن و با آن مدارا کن و بر آن فشار و زور نیاور، در هنگامی که حالت گذشت و شادابى در نفس پدید آمده، از آن بهره گیر، مگر آنچه به عنوان واجب بر تو نوشته شده است، در واجبات ناگزیر از اداى آن هستى و در وقت و شرایطى که براى آن مقرر شده است، باید انجام بدهى . (بحارالانوار، ج 33 ص ، ص509 )

    10- رسیدن به آرمان بلند و گران سنگ لقای الهی در گرو تلاش و جهادى پر دامنه و دراز آهنگ است. بدون شک مبارزه جدى و بى امان با هواها و خواهش‏هاى نفسانى، بیرون راندن حب دنیا و تعلقات دنیوى از دل، عبودیت مطلقه پروردگار، پالودن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل، تهجد و شب زنده‏دارى و توسل و استشفاع به اولیاى گرام الهى و… همه ره توشه‏هاى این سیر خدایى است. این که: گویند به هر کس ندهند دلیلش بسیار واضح و روشن است. زیرا کسى که جهاد با نفس نکرد و دل به مادیات سپرد و در ظلمات نفس و نفسانیات خود را محبوس ساخت کى تواند که به سوى نورحق پر کشد و به لایتناهى عروج کند؟

    ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست

     

    عاشقى شیوه رندان بلاکش باشد

     

    قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون‏»  (فصلت 30) ؛ بى‏تردید کسانى که (از ته دل) گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس (در مرحله عمل) پایدارى نمودند، فرشتگان بر آنها (در دنیا به نحو تأیید غیبى، یا در وقت مرگ، یا هنگام برانگیخته شدن از قبر) فرود آیند (و گویند) که هرگز مترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتى که (در دنیا) وعده داده مى‏شدید

    در این راه باید بسیار کوشا و با برنامه پیش رفت و در نظر داشت تخطی از این برنامه مساوی است با از بین بردن تلاش پیشین و عقب ماندن و محروم شدن از فیوضات الهی و واقعا در این راه باید عاشق بود  إن شاء الله که همه ما توفیق یابیم تا چشم از زرق و برق این دنیای دنی فرو بندیم و به دنبال یگانه معبود خود به تلاش بپردازیم .

     

    برای مطالعه بیشتر:

    برای مطالعه در این زمینه منابعی از کتابهای اخلاقی و عرفان عملی معرفی می شود:

    1. اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسی

    2. منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری

    3. جامع السعادات، نراقی

    4. الاخلاق، شبر

    5. سیر و سلوک، بحرالعلوم

    6. لب اللباب، علامه طباطبایی

    7. رساله لب اللباب : سید محمد حسین حسینی تهرانی

    8. تهذیب نفس یا خودسازی: استاد ابراهیم امینی

    9. خودشناسی برای خودسازی : استاد مصباح یزدی.

    تلخیص و فرآوری : محمدی

    گروه دین تبیان

    منبع : مقاله پرورش روح از سید مصطفی علم خواه

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 10:00:00 ب.ظ ]





      جوان و جوانی از دیدگاه حضرت علی علیه السلام   ...

    جوان و جوانی از دیدگاه امام علی (علیه السلام)

    فرزند صالح و شایسته زیباترین یادآوری از دو بخش یادآوری های انسان است. یعنی کارها و اعمال انسان یک یادگار خیر و فرزند صالح یادگار خیر دیگری است که از دیگری زیباتر است. پس باید جوانان و فرزندانی صالح تربیت کرد و از خود به یادگار گذاشت.

     

    یک جوان شایسته چه ویژگی ها و اوصافی باید داشته باشد؟ به تعبیر دیگر جوان مطلوب کیست؟ در این مورد آداب و خصلت های فراوانی مطرح است که یک جوان مطلوب و شایسته آنها را باید دارا باشد، از جمله این خصلت ها صالح بودن است. در غررالحکم جلد 2 صفحه 575 آمده است: “الولد و الصالح اجمل الذکرین”‌‌ فرزند صالح و شایسته زیباترین یادآوری از دو بخش یادآوری های انسان است. یعنی کارها و اعمال انسان یک یادگار خیر و فرزند صالح یادگار خیر دیگری است که از دیگری زیباتر است. پس باید جوانان و فرزندانی صالح تربیت کرد و از خود به یادگار گذاشت.

     

    ناصح بودن

    دومین خصلت ناصح بودن است. جوان علی رغم شور و احساس، زور بازو و غرور اگر پیرو احساس و هوس نباشد و در پی شر و بدی نگردد برعکس به دنبال خیر و خوبی، خیرخواه و ناصح باشد، بسیار مطلوب و پسندیده است. حضرت علی(علیه السلام) محمدبن ابی بکر را چنین توصیف می کند: “فعندالله نحتسبه ولدا ناصحا”‌‌ (نهج البلاغه نامه 35.)

    مصیبت شهادت محمدبن ابی بکر را که فرزندی ناصح و خیرخواه بود را به حساب خدا می گذارم. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) چنین آمده است: “خیر شبابکم من تشبه بکهو لکم”‌‌.(میزان الحکم ج 5 ص 6) یعنی بهترین جوان هایتان آنانند که به پیران شبیه باشند. مقصود از شباهت جوانان به پیران آن است که پختگی و خیرخواهی و مسلط بودن بر هوس ها و احساسات را که در پیران است دارا باشند؛ اگر جوانی این چنین باشد پس شبیه افراد مسن خواهد بود. از جمله ویژگی بزرگسالان آن است که دنبال خیر و صلاح هستند، در پی خواسته های احساسی و شهوانی نیستند. یعنی آنان ناصح هستند، اگر جوانی ناصح باشد شبیه پیر است و پسندیده است. چنانچه اگر پیری دنبال شر و احساسات و شهوات باشد مذموم و ناپسند است. در میزان الحکم جلد 5 آمده است “و شرکهو لکم من تشبه شبابکم”‌‌، یعنی پیران بد کسانی هستند که شبیه جوانان می باشند.

    فرزند در دوره فتنه پرخاشگر، دشمن، ستیزه جو و خشونت کردار می شود: “فاذا کان ذلک کان الولد غیظا”‌‌‌ یعنی وقتی آن زمان برسد که باطل موضع گرفته و… پس فرزند دشمن و پرخاشگر می شود. از ابعاد منفی فتنه همین است که نسل جوان را تباه و در برابر پدر عاصی و دشمن و ستیزه جو می سازد

    مطیع پدر بودن

    سومین خصلت جوان شایسته مطیع پدر بودن است. حضرت علی (علیه السلام) اطاعت پدر را حق پدر بر فرزند می داند و می فرمایند: “فحق الوالد علی الولد ان یطیعه فی کل شی الاخی معصیه الله سبحانه”‌‌ (نهج البلاغه حکمت 399.) یعنی حق پدر بر فرزند آن است که در هر کاری جز معصیت پروردگار از پدر اطاعت کند.

    چهارمین خصلت احترام گذاشتن به بزرگترهاست. نوجوانان و جوانان باید بزرگترها را تعظیم و تکریم کنند و احترام آنان را رعایت کنند. امام علی (علیه السلام) در بیان فساد زمان خود چند ویژگی را برمی شمارد. از جمله می فرمایند: “لایعظم صغیرهم کبیرهم”‌‌ (نهج البلاغه خطبه 233.) یعنی کوچکترهایشان بزرگسالها را احترام نمی کنند.

    پنجمین خصلت عمل به آئین جوانمردان است. در متون دینی و روایات، فتوت و جوانمردی از ویژگی های مثبت شمرده شده است. در تعریف آن به نکات برجسته اخلاقی اشاره شده است. حضرت علی (علیه السلام) فرموده است: بعدالمرء عن الدینه فتوه”‌. (غررالحکم ج 2 ص 268) یعنی دوری انسان از پستی و صفت های پست، جوانمردی است و دیگر آنکه “نظام الفتوه الحتمال عترات الاخوان و حسن تعهد الجیران”‌‌(همان) یعنی آئین جوانمردی به تحمل کردن لغزش های برادران و رسیدگی خوب به همسایگان است. از طرفی دیگر کلمه فتوه از فتی به معنی جوان است. در فارسی هم کلمه جوانمردی بدان اطلاق می شود. این نکته ادبی گویای آن است که ویژگی جوانمردی با جوان بیشتر تناسب دارد، در اصل جوانان باید آراسته به این خصلت برجسته اخلاقی یعنی جوانمردی و فتوت و ویژگی های آن باشند.

     

    خصویات نکوهیده برای جوان

    اما در عین حال بعضی از ویژگی های رفتاری برای جوانان چهره منفی و ناشایست به تصویر می کشد که جوانان و نوجوانان باید از آن دوری کنند. از جمله آن ویژگی ها می توان موارد زیر را نام برد.

     

    پرخاشگری

    اولین خصلت پرخاشگری و ستیزه جویی است. حضرت علی (علیه السلام) در بیان آثار منفی فتنه بنی امیه به این نکته اشاره دارد که فرزند در دوره فتنه پرخاشگر، دشمن، ستیزه جو و خشونت کردار می شود: “فاذا کان ذلک کان الولد غیظا”‌‌ (نهج البلاغه خطبه 108.) یعنی وقتی آن زمان برسد که باطل موضع گرفته و… پس فرزند دشمن و پرخاشگر می شود. از ابعاد منفی فتنه همین است که نسل جوان را تباه و در برابر پدر عاصی و دشمن و ستیزه جو می سازد.

    دومین خصلت ناپسند بداخلاقی است. از ویژگی های منفی برای جوانان بداخلاقی است. حضرت علی (علیه السلام) آنگاه که از فساد زمان خویش گله می کند می فرماید:“فتاهم عارم”‌‌ (نهج البلاغه خطبه 233) جوانشان بداخلاق است.

    عارم یعنی سختی و دشواری و شدت و به کسی گفته می شود که برخوردش تند و آزاردهنده و اخلاقش خشن و بد است. فرق این دو خصلت منفی (غیضا و عارم) در آن است که اولی به معنی آن است که از انسان به دیگران ناراحتی برسد. اما دومی اعم از آن است که موجب رسیدن یک امر نامطلوب به دیگری باشد یا نباشد و صرفا به معنی تند و بداخلاق بودن است. شاید فرقشان در این باشد که اولی در مقابل پدر است و دومی در مقابل هر فرد دیگر خواه پدر یا غیر آن باشد. هرچند این صفات برای بزرگسالان نیز ناپسند است، آنان همانند جوانان باید از این ویژگی های منفی دور باشند.

    گاهی بعضی فرزندان وجود پدر و مادر خود را ننگ دانسته و از آنان دوری می کنند، بویژه اگر پدر و مادر بی سواد باشند و یا ظاهر مرتب و آراسته نداشته باشند. این صفت بسیار زشت و نادرست و ضداخلاق اسلامی است. هر جوان باید به پدر و مادرش به هر کیفیت که هستند افتخار کند و با آنان نزدیک و همدم و مانوس باشد

    اما با توجه به زمینه های مستعد جسمانی و روانی جوانان توصیه به دور بودن از این خصایص ناپسند و زشت برای آنان روشن می شود. نافرمانی در مقابل پدر و مادر خصلت منفی و ناپسند دیگر جوانان است. جوان نه تنها باید در مقابل پدر و مادر نافرمان نباشد بلکه باید کاملا رام و خاضع و فرمان بردار باشد. حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: “شرالاولاد العاق”‌‌. (غررالحکم ج 2 ص 576) یعنی بدترین فرزندان، اولاد نافرمان است. با توجه به اینکه توصیه های اخلاق به فرزندان تحت عنوان اولاد بیشتر در سنین جوانی است، می توان از واژه اولاد و کاربرد آن در تعابیر و تعالیم اخلاقی در بحث از جوانان سود جست. امام (علیه السلام) می فرمایند: “ولد عقوق محنه و شوم”‌‌ (همان.) یعنی فرزند نافرمان موجب محنت است و شوم و نحس است.

     

    دوری از والدین

    خصلت ناپسند دیگری که بر ترک آن از سوی جوانان تأکید شده دوری از پدر و مادر است. گاهی بعضی فرزندان وجود پدر و مادر خود را ننگ دانسته و از آنان دوری می کنند، بویژه اگر پدر و مادر بی سواد باشند و یا ظاهر مرتب و آراسته نداشته باشند. این صفت بسیار زشت و نادرست و ضداخلاق اسلامی است. هر جوان باید به پدر و مادرش به هر کیفیت که هستند افتخار کند و با آنان نزدیک و همدم و مانوس باشد.

    حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: من استنکف من ابویه فقد خالف الرشد”‌‌. (همان) یعنی کسی که از پدر و مادر خود استنکاف دارد و آنان را ننگ خود داند از رشد و راه درست به در رفته است. گاه جوانان و فرزندان رفتاری را در پیش می گیرند که شرف و آبروی خانوادگی را از بین می برند و مایه ننگ و عار دودمان خود خواهند بود و بزرگترهایشان آرزو می کنند که ای کاش چنین فرزندی نداشتیم. لذا مایه ننگ و عار گذشتگان بودن،

    خصلت ناپسند دیگری است که جوانان را تهدید می کند. حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: “ولد السوء یعدالسلف و یفسد الخلف”‌‌ (همان.) یعنی فرزند بد موجب عار و ننگ گذشتگان و تباهی آیندگان است و نیز فرموده اند: “ولد السوء یهدم الشرف و یشین السلف”‌‌. (همان) فرزند بد شرف را ویران سازد و گذشتگان را عیبناک می کند. در پایان بر این نکته تاکید می کنیم که اولیای بزرگوار نسبت به جوانان و فرزندان خویش مسئولند، باید آنان را درست درک کنند و متناسب با روحیات و نیازها و استعدادهایشان به تعلیم و تربیت آنان مبادرت ورزند.

    بخش نهج البلاغه تبیان

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, تربیت فرزند شیعه, جوان و جوانی  لینک ثابت



     [ 09:56:00 ب.ظ ]





      توصیه‌ علامه طباطبایی به یک جوان!   ...

    جوانی 22 ساله در سال 1355 نامه ای به علامه طباطبایی نوشته و از او راه حلی برای بیرون آمدن از گناه خواسته که علامه نیز به نامه او پاسخ داده که آن را بازخوانی می کنیم.

    بسم الله الرحمن الرحیم

    محضر مبارک نخبه الفلاسفه آیه الله العظمی جناب آقای طباطبائی ادام الله عمرکم ماشاءالله

    سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

    کوتاه سخن آنکه جوانی هستم 22 ساله …چنین تشخیص می دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سۆال من پاسخ دهید، در محیط و شرایطی که زندگی می کنم هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساخته اند و سبب آن شده اند که مرا از حرکت به سوی الله و حرکت در مسیر استعداد خود باز داشته و می دارند، درخواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟

    یادآور می شوم نصیحت نمی خواهم و الّا دیگران ادعای نصیحت فراوان دارند، دستورات علمی برای پیروی لازم دارم، همانگونه که شما در تحصیلات خود در نجف پیش استاد فلسفه داشتید، همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت، باز هم خاطر نشان می سازم که نویسنده با خود فکر می کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سۆال نمی شود، وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم، لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح می دانید و بر این موضوع می توانید اصالتی قائل شوید مرا کمک کنید، در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید.

    به مراقبه و محاسبه پردازید به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خداعزّاسمه را مراعات خواهم کرد، آنوقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد

    پاسخ علامه طباطبائی به این نامه:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    السلام علیکم

    برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی بر آورده، توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خداعزّاسمه را مراعات خواهم کرد، آنوقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد ، هرچه باشد ، همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای درکارهایی روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید ، هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید ، این رویه را هر روز ادامه دهید ، این روش اگر چه کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبّحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال ، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید ، ان شاء الله موفق خواهید بود.

    والسلام علیکم

    محمد حسین طباطبایی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منبع: حوزه

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ  لینک ثابت



     [ 09:46:00 ب.ظ ]





      ۳ عملی که قیامتمان را نورانی می کند   ...

    قهرمان حقیقی کسی است که وقتی شیطان بر قلبش زد و سخت خشمگین شد به طوری که جریان خونش در رگ هایش آشکار گردید، به یاد خدا بیفتد و با حلم خود بر خشمش پیروز گردد و خشمش را بر زمین بکوبد.

     

    رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: ای علی هیچ ثروتی نافع‌تر از عقل نیست و هیچ فقری همانند نادانی وجود ندارد و بدان که هیچ عملی مانند خود پسندی خطرناک نبوده و بهتر از مشورت برای انسان وجود ندارد و برترین عبادات فکر و اندیشه می‌باشد. این روایت بسیار پر معنا همه ما را به نیکی و خیر دو جهان دعوت می‌کند، به ویژه عاقبت اندیشی را که در تمامی ادیان سفارش شده است.

    در بخشی از وصیت پیامبر خطاب به مولا علی (علیه السلام) آمده است: یا علی نزد خداوند سه عمل برتر و بالاترند:

    1. انجام واجبات که هر کس چنین کرد از عابدترین مردم است.

    2. ترک گناهان که این عمل پرهیزکاران است.

    3. قناعت که مخصوص انسان‌های قانع و با صلابت است.

    مورد سوم که قناعت است از صفات پرندگان و حیوانات هم می‌باشد. قناعت موجب بی‌نیازی و حفظ عزت بشر است.

     

    ابزاری برای زینت دنیا و نورانیت قیامت

    اما آنچه را که موجب زینت انسان می‌شود از نظر روایات تقدیم می‌دارم. سه چیز زینت الهی است و در قیامت نورانیت است:

    1. به دیدار برادران دینی خود رفتن به ویژه هنگامی که بیمار و گرفتار هستند.

    2. کسی که در انتظار نماز باشد و به نماز اول وقت و جماعت و مسجد احترام بگذارد جزو مهمانان خداوند است.

    3. کسی که خانه خدا را زیارت می‌کند.

    در تکمیل این بیانات شیوا و زیبا به بیان حضرت صادق (علیه السلام) اشاره می‌کنیم که می‌فرماید: برای ما زینت باشید نه ذلت و بیچارگی.

    کشتی گیر قهرمان حقیقی کسی است که وقتی شیطان بر قلبش زد و سخت خشمگین شد به طوری که جریان خونش در رگ هایش آشکار گردید، به یاد خدا بیفتد و با حلم (و صبر اخلاقی) خود بر خشمش پیروز گردد و خشمش را بر زمین بکوبد

    ایمان کامل در سایه 3 چیز بدست می آید

    در صحیفه سجادیه، امام سجاد (علیه السلام) از خداوند ایمان کامل را تقاضا می‌کند و آن به دست نیاید مگر در سه صفت زیبا:

    1. هنگام خوشحالی به گناه و باطل نپرداز.

    2.  هرگاه خشمگین شُدید از مسیر حق جدا نشوید.

    3. هرگاه به قدرتی رسیدید حقی را تضییع نکنید.

    و چه زیبا دعایی است که فرموده‌اند: انسان باید راه دعا و چگونه دعا کردن را بیاموزد. واقعاً چه بوستان زیبایی هر قدر گل چیده و می‌بوییم بیشتر شیفته گفتار معنوی رهبران بزرگ دین می‌شویم.

     

    رُقوب و صعلوک و صَرعه چه کسانی هستند؟

    بر فراز منبر روزی اشرف کائنات نبی‌اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا می‌دانید رُقوب و صعلوک و صَرعه چه کسانی هستند و آنگاه در میان سکوت مردم چنین فرمودند: رُقوب به کسانی گویند که خداوند آنان را از داشتن اولاد صالح و با توقی که باقیاتُ‌الصالحات است محروم ساخته و صعلوک به کسانی گویند که در عین ثروت و دارایی از پیش هیچ نفرستاده و ذخیره‌ای برای روز سخت قیامت تهیه نکرده‌اند و صرعه به پهلوان و قهرمانی گویند که بر قلب شیطان مشت کوبد و به یاد خداوند بر شعله خشم با حلم و بردباری غالب شود.

     

    صُعلوک و صرعه واقعی در بیان امام علی علیه السلام

    روزی امام علی علیه السّلام با مردم سخن می گفت، در ضمن، سۆالهایی از آنها کرد، جواب آنها را نپسندید و جواب صحیح آن سۆال ها را خودش بیان فرمود:

    از آنها پرسید: «صُعلوک در میان شما کیست؟» پاسخ دادند: «او مرد فقیر و تهیدست است.»

    رُقوب به کسانی گویند که خداوند آنان را از داشتن اولاد صالح و با توقی که باقیاتُ‌الصالحات است محروم ساخته و صعلوک به کسانی گویند که در عین ثروت و دارایی از پیش هیچ نفرستاده و ذخیره‌ای برای روز سخت قیامت تهیه نکرده‌اند و صرعه به پهلوان و قهرمانی گویند که بر قلب شیطان مشت کوبد و به یاد خداوند بر شعله خشم با حلم و بردباری غالب شود

    فرمود: «بلکه صُعلوک واقعی کسی است که مالی را در راه خدا به پیش نفرستاده باشد، هر چند بعد از خود ثروت کلان بگذارد.»

    پرسید: «صُرعه (کشتی گیر قهرمان) نزد شما کیست؟» گفتند: «آن قهرمان پرتوانی که پهلویش به خاک نرسیده است.»

    فرمود: «بلکه کشتی گیر قهرمان حقیقی کسی است که وقتی شیطان بر قلبش زد و سخت خشمگین شد به طوری که جریان خونش در رگ هایش آشکار گردید، به یاد خدا بیفتد و با حلم (و صبر اخلاقی) خود بر خشمش پیروز گردد و خشمش را بر زمین بکوبد. (حکایت های شنیدنی، ص86، به نقل از مشکاة الانوار، ص366، فصل 10)

    در پایان از خداوند دلی پاک و ایمانی کامل و قلبی رئوف را خواستاریم و از او می‌خواهیم تا ما را مشمول روایت زیبای: خدایا مرا از صابران بر عبادت و صابران بر مصیبت قرار داده و.قلبم را با اهل‌بیت(علیهم السلام) پیوند زده و توفیق عمل عنایت فرما.

    نکن کاری که فردا ننگت آیو                 جهان با این فراخی تنگت آیو

    چو فردا نامه خونن نامه خونند              تو را از نامه خوندن ننگت آیو

    فرآوری: زهرا اجلال

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منابع:

    داستان هایی از یاد خدا، ص14

    سایت کهریزک ؛ مقاله حسین عبداللهی

    موضوعات: همه, ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ  لینک ثابت



     [ 09:43:00 ب.ظ ]





      طالبان زندگی نورانی در دنیا و آخرت بخوانند!!   ...

    اگر می‌خواهیم عاقبت به خیر شویم و یک زندگی روشنی در دنیا و روشن‌تر در آخرت داشته باشیم، باید روح ما نورانیت داشته باشد. و الاّ اگر روح کدر شد و قساوت پیدا کرد، آنگاه نمی‌تواند ما را راهنمایی کند و اگر می‌خواهیم راهنمای ما و عقل ما و درایت و فکر ما باشد، باید قساوت دل نداشته باشیم….

     

    … و الاّ به قول قرآن دل مریض می‌شود و رستگار شدن آن مشکل است: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»[1]

    این قساوت مراتبی دارد؛ یک مرتبه آن این است که شیرینی رابطه با خدا از ما گرفته می‌شود و به جوان‌ها گفتم: خیال نکنید این حالت چیز عادی باشد. وای به کسی که از نماز لذت نبرد. وای به کسی که از خدمت به خلق خدا لذت نبرد.

    مرتبه دیگر قساوت این است که رابطه با خدا برای او سنگین می‌شود. مثلاً نماز برای او سنگین است. یک ساعت نشستن و حرف‌های بی‌معنا زدن برایش شیرین است، اما وقتی به نماز می‌رسد، نماز برای او سنگین است. به خاطر یک جشن عروسی حاضر است میلیون‌ها خرج کند، اما وقتی به خمس رسید، خمس برایش سنگین است. این علامت قساوت است و قرآن می‌فرماید: وای به این: «فَوَیلٌ لِلْقَاسِیةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[2]

    مرتبهء چهارم قساوت دل، در سر حدّ کفر است و این است که در اثر گناه، نفس لوّامه از انسان گرفته شود.

    روح ما سه مرتبه یا بیشتر دارد؛ یک مرتبه را که به آن فطرت می‌گوییم و این است که عمق جان انسان می‌گوید: «لا اله الاّ الله». گاهی هم فکر می‌کنیم و تفکّر و تعقّل داریم و به آن عقل می‌گوییم. گاهی هم دل ما کار می‌کند و به آن وجدان اخلاقی می‌گوییم و قرآن به آن نفس لوّامه می‌گوید. قرآن به نفس لوّامه خیلی اهمیت داده و حتی به آن قسم خورده است؛ یعنی از بس آن را مقدّس دانسته، به آن قسم خورده است.

    «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ، لاَ أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ، وَ لاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ»[3]

    نفس لوامه خیلی عالی است و ارزش دارد. اگر شما بخواهید یک عبادتی را انجام دهید، نفس لوامه تحریص و ترغیب می‌کند و می‌گوید: آفرین، نماز اوّل وقت بخوان. در وقتی که عمل را به جا می‌آورید، همان نفس لوّامه در درون شما به شما آفرین می‌گوید. مرتب ترغیب می‌کند. آنگاه وقتی عمل را به جا می‌آورید، می‌گوید آفرین بر تو که گره از کار مردم گشودی.

    در گناه برعکس است؛ این نفس لوّامه که در درون ماست، یعنی همین بُعد روحی و ملکوتی، اگر یک گناهی جلو بیاید، تهدید می‌کند و می‌گوید: این کار را نکن، زیرا جهنّم است. مثلاً اگر کسی خواست به نامحرم نگاه کند، همان نفس لوّامه می‌گوید: آیا حاضری کسی به زنت نگاه کند؟! حاضری که روز قیامت تو را کور کنند؟! پس نگاه نکن.

    ما نباید در جهنّم باشیم. شیعهء علی و جهنّم با هم منافات دارد و ضدّین است، پس چرا جهنّمی می‌شود؟! برای اینکه موقع نماز مسجدها خلوت است و خیابان‌ها ترافیک بالایی دارد. پارک‌ها و سینماها شلوغ است و بعد هم برنامه‌های عجیب و غریب که به غیر از بدبختی برای جوان‌ها هیچ ندارد. آن ماهواره‌ها و سریال‌ها و آن بی بند و باری‌ها در تلویزیون، همه قساوت می‌آورد

    اگر حرف را نشنید و گناه را به جا آورد، ملامت می‌کند. وجدان اخلاقی با تازیانه‌های نفس لوّامه می‌آید و در شب خوابش نمی‌برد و مرتب ضربات وجدان اخلاقی می‌آید. می‌گوید: دیدی امروز چه شد و چه گناهی کردی؟ تا اینکه جداً توبه کند و این نفس لوّامه دست از او بر دارد.

    لذا نفس لوّامه خیلی عالی است و این هم که قرآن آن را در کنار قیامت گذاشته و قسم خورده است، برای این است که فریب نمی‌خورد و کلاه سرش نمی‌رود و اگر کسی بخواهد به آن رشوه بدهد، رشوه قبول نمی‌کند و اگر بخواهد به آن تحمیل کند، به خرجش نمی‌رود. زر و زور و تزویر در روز قیامت نیست و راجع به نفس لوّامه هم زر و زور و تزویر نیست و کار خودش را می‌کند. گفتم به اندازه‌ای مهم است که قرآن آن را در کنار قیامت گذاشته و به هر دو قسم خورده است.

    اما گاهی این نفس لوّامه ضعیف می‌شود و گاهی می‌میرد. لذا می‌رسد به آنجا که انسان گناه می‌کند و متوجه نیست که گناه کرده است. در اثر گناه روی گناه، این نفس لوامه می‌میرد و نمی‌تواند کار کند.

    اگر کسی در اثر گناه روی گناه نفس لوامه را مریض کند و یا نفس لوّامه را بکشد، وای به این است. معلوم است که دنیا ندارد و آخرت هم ندارد: «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ»[4]

    مرتبهء پنجم قساوت قلب این است که به جای نفس لوّامه، نفس محسّنه برای انسان پیدا می‌شود. علمای علم اخلاق به آن نفس مصوّله می‌گویند؛ به این معنا که انسان گناه می‌کند و از گناه لذت می‌برد؛ به جای اینکه روح، او را ملامت کند، به جای اینکه وجدان اخلاقی او را کنترل کند، یک حالتی پیدا می‌کند که به آن نفس محسّنه می‌گویند و او را وادار می‌کند که گناه کند و از گناه لذت ببرد. خدا نکند کسی به چنین جایگاهی برسد.

     

    خیلی از مردم به دیگران خدمت نمی‌کنند، بلکه ظلم هم می‌کنند و از آن ظلم لذت می‌برند. حقّه‌بازی، مال مردم را خوردن و بیت‌المال را حیف و میل کردن، برایش لذت است و این وضع خیلی خطرناک است.

    غیبت کردن، برایش لذت است. پیغمبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» ‌فرمودند: یک وقتی می‌آید در میان امت من که غیبت، نُقل مجلس آنها می‌شود؛ از بردن آبروی مردم لذت می‌برند؛ توهین به دیگران برایشان یک لذت می‌شود؛ بگویم متأثر شوید؛ الان موقع اذان مغرب و عشاء ترافیک خیابان‌ها بیش از عصر و یا اوّل شب است. باید به مسجد بروند و مسجدها پر باشد و خیابان‌ها باید خلوت باشد و هیچکس در خیابان نباشد، الاّ در ضرورت و شاذّی. اگر آن بعد معنوی، آن روح، تعقّل و تفکّر نباشد که گفتم، قرآن می‌فرماید: جهنّمیان وقتی به جهنّم می‌روند، می‌گویند: ما اگر عقل داشتیم به جهنّم نمی‌آمدیم، بلکه دیوانه بودیم و آن بعد معنوی مرده بود، لذا جهنّمی شدیم: «وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ»[5]

    ما نباید در جهنّم باشیم. شیعهء علی و جهنّم با هم منافات دارد و ضدّین است، پس چرا جهنّمی می‌شود؟! برای اینکه موقع نماز مسجدها خلوت است و خیابان‌ها ترافیک بالایی دارد. پارک‌ها و سینماها شلوغ است و بعد هم برنامه‌های عجیب و غریب که به غیر از بدبختی برای جوان‌ها هیچ ندارد. آن ماهواره‌ها و سریال‌ها و آن بی بند و باری‌ها در تلویزیون، همه قساوت می‌آورد.

    پیغمبر اکرم می‌فرماید: من که با شما حرف می‌زنم، با زنم یا زن‌ها حرف می‌زنم و خورد و خوراک دارم، قساوت می‌گیرم، لذا هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم تا این قساوت از بین برود: «إِنَّهُ لَیغَانُ عَلَى قَلْبِی فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی الْیوْمِ سَبْعِینَ مَرَّة«[6]

    به قول امام صادق «سلام‌الله‌علیه» ببین دل ما با این اوضاع و احوال که مانند کارد تند در گوشت لخم است[7]

    حال این اختلاط بین دختر و پسر، وضع رسیده به آنجا که عشق‌بازی شده و این موبایل‌ها خانهء شیطان و یک آلت شیطان شده است.

    چطور می‌شود زن شوهردار رفیق داشته باشد؟! معلوم است وقتی شیطان مسلّط بر سر کسی شد، همین می‌شود: «اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ»[8]

    به جای نفس لوّامه، نفس محسّنه برای انسان پیدا می‌شود. علمای علم اخلاق به آن نفس مصوّله می‌گویند؛ به این معنا که انسان گناه می‌کند و از گناه لذت می‌برد؛ به جای اینکه روح، او را ملامت کند، به جای اینکه وجدان اخلاقی او را کنترل کند، یک حالتی پیدا می‌کند که به آن نفس محسّنه می‌گویند و او را وادار می‌کند که گناه کند و از گناه لذت ببرد. خدا نکند کسی به چنین جایگاهی برسد

    الان رسیده به اینجا که نماز نمی‌خواند و این کفر عملی است. مرحوم صدوق «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در خصال، هفده عقوبت بار بر این کرده است؛ یکی از آنها زندگی ناخوش است. این را قرآن هم می‌فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمَى»[9].

    این عروسی‌ها، چه اوضاع بدی است. این تجمّل گرایی‌ها انسان را می‌رساند به اینجا که یک زندگی توأم با غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی دارد. دل هرکسی را بشکافند به جای نور خدا، ظلمت می‌بینند و به جای نور خدا، غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر می‌بینند. این را خدا نداده، بلکه خودت برای خودت تهیه کرده‌ای. لذا آن مرتبه آخر قساوت، زیر پل همه چیز می‌زند:

    «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کَذَّبُوا بآیات اللَّهِ وَ کَانُوا بِهَا یسْتَهْزِءُونَ»[10]

    ناامنی عجیبی که ما الان پیدا کرده‌ایم و ناامنی خیلی بالاست و این است که؛

    دختر و پسرش به دبیرستان یا دانشگاه می‌رود و معلوم نیست که چطور برمی‌گردد؟!

    آیا با رفیق‌بازی برمی‌گردد؟!

    دین را داده و منکر دین شده است؟!

    لذا پدر و مادر چه دلخوری‌ها از دخترها و پسرهایشان دارند که دختر رفت و آیا چطور برمی‌گردد؟!

    پسر رفت و چطور برمی‌گردد؟!

    آیا با چه کسی تماس دارد؟!

    آیا می‌تواند تشیع را نگاه دارد یا نه؟!

    این ناامنی را پیدا کردیم و این ناامنی از کجا پیدا شده است؟!

    معلوم است که:

    هر که گریزد ز خرابات شام                بارکش غول بیابان شود

     

    پی نوشت ها:

    [1]. بقره، 10

    [2]. زمر، 22

    [3]. قیامت، 1 و 2

    [4]. الحج، 11

    [5]. الملک، 10

    [6]. بحارالأنوار، ج 60، ص 18

    [7]. الکافی، ج 2، ص 272

    [8]. المجادلة، 19

    [9]. طه، 124

    [10]. طه، 125

    فرآوری: محمدی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منبع: سایت آیت الله مظاهری

     

    موضوعات: همه, ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ  لینک ثابت



     [ 09:38:00 ب.ظ ]





      گفتاري كوتاه از حضرت آيت الله جوادي آملي در جلسه تفسير سوره قصص:   ...

     

    گفتاري كوتاه از حضرت آيت الله جوادي آملي در جلسه تفسير سوره قصص:

     

    كسي كه قرآني زندگي مي كند با ديگران خيلي فرق دارد؛ ما مسلمانيم، قرآن تلاوت مي كنيم، نماز ميخوانيم، اما قرآني زندگي نمي كنيم و قرآن در زندگي ما نيست. دين در زندگي ما نيست. ما اهل روزه ايم، اهل حج و عمره ايم، اهل زيارتيم، اهل اعتكافيم، اما اينها در گوشه زندگي ماست! ببينيد ما در حرف زدن ها چطور حرف مي زنيم؟

    مثلا اگر كسي ظرف ميوه اي براي ما بياورد، دو سؤال ميكنيم:

    مي گوييم: اين چيست؟

    مي گويد: ميوه است.

    مي گوييم: چه كسي داده است؟

    مي گويد: زيد.

    ما اينطور حرف ميزنيم و اين راه، راه قرآني نيست.

    كسي كه قرآني زندگي مي كند سه حرف مي زند:

    مي گويد: اين چيست؟

    مي گويند: ميوه است.

    مي گويد: اين را چه كسي آورد؟

    مي گويند فلان باغبان.

    بعد مي گويد: چه كسي داد؟

    مي گويند خدا.

    اين معني زندگي قرآني است. اين معني زندگي توحيدي است. كسي كه قرآني زندگي مي كند مواظب زبانش هست و هرگز نمي گويد چه كسي داد؟! چون دهنده خداست: “مَا بِكُم مِن نعْمَةٍ فَمِنَ الله”

    مي گويد چه كسي آورد.

    نمي گويد چه كسي داد.

    چنين انساني اگر شب برخيزد و دعا كند آن دعا يقيناً مستجاب است.

    در درسها هم همينطور است.

    مي گوييم: اين مطلب چيست؟ مثلا اين حكم فقهي، اين حكم اصولي، اين حكم تفسيري، اين حكم فلسفي و كلامي چيست؟

    مي گويند: فلان.

    مي گوييم: چه كسي گفته؟

    مي گويند: فلاني.

    ديگر جلوتر نمي رويم و اصلاً مطرح نيست كه چه كسي (اين مطلب را براي ما) گويا كرد. ما به جاي اينكه بگوييم “خدا گويا كرد و ما از زبان فلان شخص شنيديم” ، مي گوييم او به ما آموخت.

    خيال ميكنيم علم براي استاد است. ما در همين دو مقطع مي مانيم. حالا روشن شد دين در متن زندگي ما نيست؟!

    #سبك_زندگي_ديني

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, نکته های ناب قرانی  لینک ثابت



    [دوشنبه 1393-07-28] [ 10:38:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین
     
     
    مداحی های محرم