من و شما و خیلی از آدمای دیگه ای که در اطرافمان زندگی می کنند، تا یک زمانی تو مشکلات زندگی قرار می گیریم به خودمان می گوییم: خدا هست، اگر کسی را ندارم ولی خدارو دارم، او منو تنها نمی ذاره! خدا کمک می کند.
و این ها تنها لقلقه ی زبان هایمان شده، می گویید چه طور؟! از کجا میگم؟!!
از آنجایی که وقتی تو اوج مشکلات هستیم چنان بیتابی می کنیم که اعصاب خودمان و دیگران را خورد می کنیم و دنبال یک نفری هستیم که بتواند بار این مشکلات را از روی دوش ما خالی کند.
اما واقعا آن شخصی که با تمام وجودش به خداوند و قدرت و توانایی او اعتقاد و یقین دارد و می داند که خدا کمکش می کند، دل به غیر از خدا نمی بندد و تمام افرادی که در این بین به کمک او می آیند را امدادهایی از جانب خدا و فرستادگان او می داند و برای آنها استقلالی در عملکرد نمی داند.
اصل حرف همین جا است که فقط در زبان، دل به خدا ندهیم بلکه از ته دلمان خدا را باور داشته باشیم و به او اعتماد کنیم.
واقعا کسانی هستند که بیماری خطرناک دارند اما مرگ و زندگی را فقط و فقط به دست خدا می دانند و همین باعث آرامششان می شود و همین آرامش باعث می شود تا رو به بهبودی بروند.
این مطلب را بخوانید:
((برخی مطالعات نشان داده اند كه خطر حوادث عروق كرونر در مبتلایان به سكته قلبی كه سطح اضطـراب زیادی را تجربه مـی كنند، 2 تا 5 برابر بیشتر از بیمـاران غیر مـضطرب است.))
تازه آنهایی که اضطراب ندارند… حالا حسابش را بکنید که خدا را همیشه در زندگیشان یاد می کنند و هر لحظه به یاد خدا هستند، چنان آرامشی به آنها می دهد که بیماری که چه عرض کنیم …
فقر عالم هستی و مالکیّت خداوند به تنهایی؛
«وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُۆْمِنِینَ»( منافقون، آیه 8) و عزّت از آن خدا و رسولش و مومنین است.
کسی که این دو نکته را می داند، دیگر هیچ گاه در خانه کسی را نمی زند و اظهار نیاز نمی کند. هر چه می خواهد از خدا می خواهد، چرا که خیر دنیا و آخرت به دست خداست.
بیائیم با خدا رفاقت کنیم. لااقلّ همان اندازه که برای رفیق و دوست خود مایه می گذاریم، برای خدا هم ارزش قایل شویم. آن وقت متوجه خواهیم شد که باید همه چیز را کنار بگذارم و به کسی دل ببنیدیم که او، همه چیز است
وقتی انسان خود را نیازمند خدا دید، تنها به خدا توکل می کند. تنها نزد او اظهار نیاز می کند و تنها از او کمک می خواهد. به دنبال رضای اوست و تنها از او می ترسد.
حضرت امام خمینی (ره) مگر چقدر مال و قدرت داشت؟ مگر چقدر دیگران را کرنش می کرد؟ او تنها بندگی خدا می کرد. خداوندِ «مقلّب القلوب» نیز دل ها را رو به او می گرداند. ما این کار را نکرده ایم؛ باور نداریم، در دعاها خوانده ایم، امّا در واقع انگار نخوانده ایم. باور نداریم که همه کارها به دست خداست.
حتّی فرد، خوشی دنیا را هم درگاه او می داند. حداقل به اندازه ای که روی رفقا، گروه ها و جناح های مختلف سرمایه گذاری می کنیم، برای خدا هم سرمایه گذاری کنیم.
رمز خودیابی همین است که انسان بفهمد، هیچ است؛ هر چه هست، از آن خداست و دیگر به علم، تقوا، قدرت، جوانی و زیبایی خود ننازد. بداند که این ها برای او نیست. دیروز این ها را نداشته، امروز امانت نزد اوست، فردا هم از او خواهند گرفت.
بیائیم با خدا رفاقت کنیم. لااقلّ همان اندازه که برای رفیق و دوست خود مایه می گذاریم، برای خدا هم ارزش قایل شویم. آن وقت متوجه خواهیم شد که باید همه چیز را کنار بگذارم و به کسی دل ببنیدیم که او، همه چیز است. امام حسین (علیه السلام) از همه چیز خود برای خدا گذشت. هیچ چیز برای خود باقی نگذاشت. به راستی فانی فی الله بود. به امام گفتند که اگر بروی، آبرو، مال، دوست، زن، بچه و جانت را از دست می دهی؛ گفت: می دانم، ولی با کسی معامله کرده ام که ارزش این ها را دارد.
مرحوم سیّد علی آقای قاضی (رحمه الله) می فرمایند: «این فقر ذاتی و عجز و بیچارگی، ریشه طمع را در نهاد انسان سوزانیده و او را پاک و پاکیزه می گرداند… و علّت این که این طریقه را احراق نامند، برای آن است که یک باره خرمن هستی ها و نیّت ها و غصّه ها و مشکلات را می سوزاند و از ریشه و بن قطع می کند و اثری از آن در وجود انسان سالک الی الله باقی نمی گذارد»
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ*تُۆْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»
اى كسانى كه ایمان آوردهاید آیا شما را بر تجارتى راه نمایم كه شما را از عذابى دردناك مىرهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنید این [گذشت و فداكارى] اگر بدانید براى شما بهتر است.( صف، آیه 10 و 11)
در مشکلات زندگی نباید ناله و شیون سر دهیم
اگر قائل هستیم خداوند حکیم است در مشکلات زندگی نباید ناله و شیون سر دهیم.
صفت مالکیت از دیگر صفات خداوند است که در قرآن بسیار تکرار شده است. قرآن خداوند را گاهی مالک آسمانها و زمین و گاهی مالک روز دین مینامد.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند که بنده واقعی کسی است که خود را مالک نداند و همواره اذعان داشته باشد که خداوند مالک هر چیزی است.
گاهی انسانها به خود مغرور میشوند و مالکیت خداوند را نادیده میگیرند. کسی که مالکیت خداوند را درک کند هیچ گاه در زندگی سراغ غیر خدا نمیرود. پذیرفتن مالکیت خداوند انسان را از غیر از خدا بی نیاز میکند.
فرآوری: زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منابع:
از خود تا خدا، آقاتهرانی
اسک قرآن
مهر نیوز؛ بیانات حجت الاسلام دکتر رفیعی
[جمعه 1393-07-25] [ 11:07:00 ب.ظ ]