مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • مرداد 1394
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << < جاری> >>
              1 2
    3 4 5 6 7 8 9
    10 11 12 13 14 15 16
    17 18 19 20 21 22 23
    24 25 26 27 28 29 30
    31            




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 146
  • دیروز: 141
  • 7 روز قبل: 3192
  • 1 ماه قبل: 6545
  • کل بازدیدها: 451953




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • دهقان
  • زفاک
  • شمیم
  • panjereh




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      حاجی مهیاری   ...

     

     

    حاجی مهیاری از آن پیرمردهای با صفا و سر زنده گردان حبیب بن مظاهر لشکر حضرت رسول بود. لهجه اصفهانی اش چاشنی حرفهای بامزه اش بود و لازم نبود بدانی اهل کجاست. کافی بود به پست ناواردی بخورد و طرف از او بپرسد: «حاجی بچه کجایی؟» آن وقت با حاظر جوابی و تندی بگوید: «بچه خودتی فسقلی، با پنجاه شصت سال سنم موگویی بچه؟»

    از عملیات برگشته بودیم و جای سالم در لباس هایمان نبود. یا ترکش آستینمان را جر داده بود یا موج انفجار لباسمان را پوکانده بود و یا بر اثر گیر کردن به سیم خاردار و موانع ایذایی دشمن جرواجر شده بود. سلیمانی فرمانده گردانمان از آن ناخن خشک های اسکاتلندی بود! هر چی بهش التماس کردیم تا به مسئول تدارکات بگوید تا لباس درست و حسابی بهمان بدهد، زیر بار نرفت.

    - لباس هاتون که چیزی نیست. با یک کوک و سه بار سوزن زدن راست و ریس می شود!

    آخر سر دست به دامان حاجی مهیاری شدیم که خودش هم وضعیتی مثل ما داشت. به سرکردگی او رفتیم سراغ فرمانده گردانمان. حاجی اول با شوخی و خنده حرفش را زد. اما وقتی به دل سلیمانی اثر نکرد عصبانی شد و گفت: «ببین، اگه تا پنج دقیقه دیگه به کل بچه ها شلوار، پیراهن ندی آبرو واسه ات نمی گذارم!» سلیمانی همچنان می خندید. حاجی سریع خودکار دست من داد و گفت: یالله پسر، آنی پشت پیراهن من بنویس: حاجی مهیاری از نیروهای گردان حبیب بن مظاهر به فرماندهی مختار سلیمانی.»

    من هم نوشتم. یک هو حاجی شلوار زانو جر خورده اش را از پا کند و با یک شورت مامان دوز که تا زانویش بود، ایستاد. همه جا خوردند و بعد زدیم زیر خنده. حاجی گفت: «الان میرم تو لشکر می چرخم و به همه می گویم که من نیروی تو هستم و با همین وضعیت می خواهی مرا بفرستی مرخصی تا پیش سر و همسر آبروم برود و سکه یه پول بشم!» بعد محکم و با اراده راه افتاد. سلیمانی که رنگش پریده بود، افتاد به دست و پا و دوید دست حاجی را گرفت و گفت: «نرو! باشد. می گویم تا به شما لباس بدهند!» حاجی گفت: «نشد. باید به کل گردان لباس نو بدهی. والله می روم. بروم؟» سلیمانی تسلیم شد و ساعتی بعد همه ما نو و نوار شدیم، از تصدق سر حاجی مهیاری!

    *حاج علی اکبر ژاله مهیاری در زمستان سال 80 به رحمت خدا رفت و در نزدیکی پسر شهیدش علیرضا در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. او هفت سال در جبهه بود!

    کتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 43

    موضوعات: لبخند های پشت خاکریز  لینک ثابت



    [شنبه 1394-05-24] [ 07:29:00 ب.ظ ]





      ایرانی مزدوز!   ...

    اوایل جنگ بود و ما با چنگ و دندان و با دست خالی با دشمن تا بن دندان مسلح می جنگیدیم. بین ما یکی بود که انگار دو دقیقه است از انبار ذغال بیرون آمده بود! اسمش عزیز بود. شب ها می شد مرد نامرئی! چون همرنگ شب می شد و فقط دندان سفیدش پیدا می شد. زد و عزیز ترکش به پایش خورد و مجروح شد و فرستادنش به عقب.

    وقتی خرمشهر سقوط کرد، چقدر گریه کردیم و افسوس خوردیم. اما بعد هم قسم شدیم تا دوباره خرمشهر را به ایران باز گردانیم. یک هو یاد عزیز افتادیم. قصد کردیم به عیادتش برویم. با هزار مصیبت آدرسش را در بیمارستانی پیدا کردیم و چند کمپوت گرفتیم و رفتیم به سراغش. پرستار گفت که در اتاق 110است. اما در اتاق 110 سه مجروح بستری بودند. دوتایشان غریبه بودند و سومی سر تا پایش پانسمان شده بود و فقط چشمانش پیدا بود. دوستم گفت:«اینجا که نیست، برویم شاید اتاق بغلی باشد!» یک هو مجروح باند پیچی شده شروع کرد به ول ول خوردن و سر و صدا کردن. گفتم:«بچه ها این چرا این طوری می کنه؟ نکنه موجیه؟» یکی از بچه ها با دلسوزی گفت:«بنده ی خدا حتما زیر تانک مانده که این قدر درب و داغون شده!» پرستار از راه رسید و گفت: «عزیز را دیدید؟» همگی گفتیم :« نه کجاست؟» پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت:«مگر دنبال ایشان نمی گردید؟» همگی با هم گفتیم :«چی؟این عزیزه!؟»

    رفتیم سر تخت. عزیز بدبخت به یک پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر تنزیب های سفید گم شده بود. با صدای گرفته و غصه دار گفت:«خاک تو سرتان. حالا مرا نمی شناسی؟» یه هو همه زدیم زیر خنده. گفتم:« تو چرا اینطور شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک دنبک نمی خواهد!» عزیز سر تکان داد و گفت :« ترکش خوردن پیش کش. بعدش چنان بلایی سرم امد که ترکش خوردن پیش آن ناز کشیدن است!» بچه ها خندیدند. آنقدر به عزیز اصرار کریم تا ماجرای بعد از مجرویتش را تعریف کند.

    _ وقتی ترکش به پام خورد مرا بردن عقب و تو یک سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند بیرون تا آمبولانس خبر کنند. تو همین گیر و دار یه سرباز موجی را آوردند انداختن تو سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و برّ مرا نگاه کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم را کیسه کرده بودم. سرباز یه هو بلند شد و نعره ای زد:« عراقی پست می کشمت!» چشمتان روز بد نبینه، حمله کرد بهم و تا جان داشتم کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم کسی نمی آمد. سربازه آنقدر زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ای و از حال رفت. من فقط گریه می کردم و از خدا می خواستم که به من رحم کند و او را هر چه زودتر شفا دهد. بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم. دو مجروح دیگر هم روی تخت هایشان دست و پا می زدند و کر کر می کردند.

    عزیز ناله کنان گفت:« کوفت و زهر مار هر هر کنان؟ خنده داره. تازه بعدش را بگویم. یه ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی را انداختند عقبش و تا رسیدن به اهواز یه گله گوسفند نذر کردم دوباره قاطی نکند. تا رسیدیم به بیمارستان اهواز دوباره حال سرباز خراب شد. مردم گوش تا گوش دم بیمارستان ایستاده بودند و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. سرباز موجی نعره زد و گفت:« مردم این یک مزدور عراقی است. دوستان مرا کشته!» و باز افتاد به جانم. این دفعه چند تا قل چماق دیگر هم آمدند کمکش و دیگر جان سالم در بدنم نبود یه لحظه گریه کنان فریاد زدم:« بابا من ایرانیم، رحم کنید.» یه پیر مرد با لحجه عربی گفت:« آی بی پدر، ایرانی ام بلدی؟ جوانها این منافق را بیشتر بزنید!» دیگر لشم را نجات دادند و اینجا آوردند. حالا هم که حال و روز من را می بینید.» پرستار آمد تو و با اخم و تخم گفت: « چه خبره؟ آمده اید عیادت یا هرهر کردن. ملاقات تمامه. برید بیرون!» خواستیم با عزیز خداحافظی کنیم که ناگهان یه نفر با لباس بیمارستان پرید تو و نعره زد:« عراقی مزدور، می کشمت!» عزیز ضجّه زد:« یا امام حسین. بچه ها خودشه. جان مادرتان مرا از اینجا نجات دهید!»

    کتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 21

    موضوعات: لبخند های پشت خاکریز  لینک ثابت



     [ 07:27:00 ب.ظ ]





      پا خروسی!   ...

    با آن سیبیل چخماقی، خط ریش پت و پهن که تا گونه اش پایین آمده بود و چشم های میشی، زیر ابروان سیاه کمانی و لهجه غلیظ تهرانی اش می شد به راحتی او را از بقیه بچه ها تشخیص داد. تسبیح دانه درشت کهربایی رنگی داشت که دانه هایش را چرق چرق صدا می داد.اوایل که سر از گردان مان درآورد همه ازش واهمه داشتند. هنوز چند سال از انقلاب نگذشته بود و ما داش مشدیهای قداره کش را به یاد داشتیم که چطور چند محله را به هم می زدند و نفس کش می طلبیدند و نفس داری پیدا نمی شد. اسمش «ولی» بود. عشق داشت که ما داش ولی صدایش بزنیم. خدایی اش لحظه ای از پا نمی شست. وقت و بی وقت چادر را جارو می زد، دور از چشم دیگران ظرف ها را می شست و صدای دیگران را در می آورد که نوبت ماست و شما چرا؟ یک تیربار خوش دست هم داشت که اسمش را گذاشته بود: بلبل داش ولی! اما تنها نقطه ضعفش که دادِ فرماندهان را در می آورد فقط و فقط پا مرغی نرفتنش بود. مانده بودیم که چرا از زیر این یکی کار در می رود. تو ورزش و دویدن و کوه پیمایی با تجهیزات از همه جلو می زد. مثل قرقی هوا را می شکافت و چون تندبادی می دوید. تو عملیات قبلی دست خالی با یک سر نیزه دخل ده، دوازده عراقی را درآورده بود و سالم و قبراق برگشته بود پیش ما. تیربارش را هم پس از اینکه یک عراقی گردن کلفت را از قیافه انداخته و اوراق کرده بود از چنگش درآورده و اسمش را با سرنیزه روی قنداق تیربار کنده بود. با یک قلب که از وسطش تیر پرداری رد شده بود و خون چکه چکه که شده بود: داش ولی!

    آخر سر فرمانده گردان طاقت نیاورد و آن روز صبح که بعد از دویدن قرار بود پا مرغی برویم و طبق معمول داش ولی شانه خالی می کرد، گفت:«برادر ولی، شما که ماشاءالله بزنم به تخته از نظر پا و کمر که کم ندارید و همه را تو سرعت عقب می گذارید. پس چرا پامرغی نمی روید؟» داش ولی اول طفره رفت اما وقتی فرمانده اصرار کرد، آبخور سبیل پت و پهنش را به دندان گرفت و جویده جویده گفت: «راسیاتش واسه ما افت داره جناب!»

    فرمانده با تعجب گفت: «یعنی چی؟»

    - آخه نوکر قلب باصفاتم، واسه ما افت نداره که پامرغی بریم؟بگو پاخروسی برو، تا کربلاش هم می رم!

    زدیم زیر خنده. تازه شصت مان خبردار شد که ماجرا از چه قرار است. فرمانده خنده خنده گفت: «پس لطفا پاخروسی بروید!» داش ولی قبراق و خندان نشست و گفت: «صفاتو عشق است!» و تخته گاز همه را پشت سر گذاشت.

    کتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 27

    موضوعات: لبخند های پشت خاکریز  لینک ثابت



     [ 07:18:00 ب.ظ ]





      کی با حسین کار داشت؟   ...

    یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
    بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
    ترق!
    ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
    چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
    ترق!
    جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!

     

     

    موضوعات: لبخند های پشت خاکریز  لینک ثابت



     [ 07:13:00 ب.ظ ]





      شخصیت و فضایل حضرت معصومه سلام الله علیها   ...

    حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها دارای شخصیتی رفیع و والا مقام می‎باشد به طوری كه ائمه طاهرین علیهم السّلام از این بانو، با جلالت و تكریم یاد كرده‎اند و حتی پیش از ولادت آن حضرت، بلكه پیش از ولادت پدر بزرگوارش، نام او بر لسان بعضی از ائمه علیهم السّلام آمده و از مقام والای او سخن گفته‎اند كه به بعضی از آنها اشاره می‎شود.

    امام صادق علیه السّلام می‎فرمایند: «اَلا اِنَّ قم حَرَمی و حرم وَلدی من بعدی…»[1] بدانید قم حرم من و حرم فرزندانم پس از من است، زنی از فرزندان من در این شهر در می‎گذرد كه او دختر موسی است… .»

    امام صادق علیه السّلام در حدیثی دیگر پیش از این كه این فرزند گرانقدر متولد شود از فضیلت زیارت و مدفن او سخن می‎گوید و شیعیان را به اهمیت آن توجه می‎دهد و می‎فرماید: «شهر قم، حرم ما است و در آن زنی از فرزندان من مدفون می‎شود، به نام فاطمه هر كس او را زیارت كند بهشت برای او ثابت می‎شود… .»[2]

    حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام، كه بعد از حضرت زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگی شفاعت، هیچ بانویی به شفیعه محشر حضرت معصومه سلام الله علیها نمی‎رسد.

    همه این بیانات حاكی از شأن و عظمت و فضیلت این بانوی مكرم اسلام می‎باشد. بی‎شك این فضایل و خصوصیات اخلاقی این بانوی بزرگ است كه او را دارای چنین مقام و منزلتی نموده است چون امام موسی كاظم علیه السّلام دارای 37 فرزند بود كه در میان آنها این بانوی مكرم است كه مثل ستاره‎ای درخشان می‎درخشد و در میان فرزندان امام كاظم علیه السّلام بعد از امام رضا علیه السّلام هیچ كدام هم سنگ او نمی‎باشد. حال به خصوصیات و فضایلی اشاره می‎كنیم كه باعث عظمت و درخشش او در میان دیگر امامزادگان شده است.

    شرافت خانوادگی

    او ماه تابانی است كه از برج امامت طلوع كرده در آغوش امامت تربیت یافته، قنداقه امامت را نیز در دامن خود پرورش داده است زیرا او دختر امام، خواهر امام و عمه امام است. همه نیاكان او مشعلداران امامت، پرچمداران هدایت، اسوه‎های فضیلت و استوانه‎های ولایتند. و مادر بزرگوارش از بانوان با فضیلت و از اسوه‎های تقوا و شرافت و از زنان كم‌نظیر تاریخ بشریت است.

    بدیهی است كه تأثیر شخصیت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نمی‎توان انكار كرد این ویژگی در وجود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها نیز بروز یافت و از هر دو طرف فضایلی را به ارث برد و می‎توان سر برتری آن حضرت بر دیگر فرزندان موسی بن جعفر علیه السّلام را در همین نكته یافت. البته این نمی‎تواند به معنای تأثیر نداشتن تلاش و كوشش آن حضرت در این راه باشد بلكه علاوه بر همه شایستگی‎های فردی كه در وجود خویش به وجود آورده بود از این عوامل نیز به عنوان مكمل و پشتوانه ترقی و تكامل معنوی اخلاقی و علمی سود می‎برد.

    عبادت حضرت معصومه سلام الله علیها

    بنا به تصریح قرآن هدف از خلقت انسان چیزی جز عبادت و بندگی خداوند نیست كسانی كه به این هدف مهم پی بردند در راه رسیدن به عالی‌ترین مرحله آن سر از پا نمی‎شناختند.

    یكی از عالی‌ترین نمونه‎های عبادت و بندگی خدا از خاندان ولایت و امامت، كریمه اهل بیت فاطمه معصومه سلام الله علیها می‎باشد. او با عبادت و شب زنده‎داری هفده روزه‎اش در واپسین روزهای عمر شریفش در مدت اقامتش در منزل موسی بن الخزرج، گوشه‎ای از یك عمر عبودیت و خضوع و خشوع آن زاده عبد صالح خدا در برابر ذات پاك الهی است.[3]

    امام صادق علیه السّلام در حدیثی دیگر پیش از این كه این فرزند گرانقدر متولد شود از فضیلت زیارت و مدفن او سخن می‎گوید و شیعیان را به اهمیت آن توجه می‎دهد و می‎فرماید: «شهر قم، حرم ما است و در آن زنی از فرزندان من مدفون می‎شود، به نام فاطمه هر كس او را زیارت كند بهشت برای او ثابت می‎شود.

    محدثه بودن آن حضرت

    از ویژگی‎های حضرت معصومه سلام الله علیها این بود كه علوم اسلام و آل محمد صلّی الله علیه و آله آگاهی داشت و آن حضرت از جمله روایت كنندگان حدیث بود و چندین حدیث است كه در سند آنها نام حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به چشم می‎خورد كه علامه بزرگوار امینی در كتاب شریف الغدیر به بعضی از آنها استناد می‎كند مانند، عن فاطمه بنت علی بن موسی الرضا حدثتنی… «من كنت مولاه فعلی مولاه.»[4] نقل این احادیث حاكی از مقام علمی والای آن بانو می‎باشد.

    لقب معصومه سلام الله علیها

    مقام عصمت كه عالی‎ترین مقام معنوی و پاكی است، درجاتی دارد، و در وهله اوّل بر دو گونه است:

    الف- معصوم از خطاء.

    ب- معصوم از گناه.

    حضرت معصومه سلام الله علیها مانند حضرت زینب علیهاالسّلام در یكی از درجات عصمتند، گر چه در درجات چهارده معصوم علیهم السّلام نباشد.

    روایت شده حضرت رضا علیه السّلام فرمودند: «من زار المعصومة بقم كمن زارنی»[5]؛ كسی كه معصومه را در قم زیارت بكند مانند آن است كه مرا زیارت كرده است. گرچه شواهد و قرائن در مورد مقام عصمت حضرت معصومه سلام الله علیها بسیار است، ولی سخن فوق از امام معصوم علیه السّلام شاید اشاره‎ای باشد كه حضرت معصومه سلام الله علیها دارای مقام عصمت بوده است، ضمناً این سخن بیانگر آن است كه: این لقب را حضرت رضا علیه السّلام به فاطمه كبری سلام الله علیها داده است. وگرنه نام آن حضرت معصومه نمی‎باشد.

    شفاعت گسترده

    اعتقاد به شفاعت انبیاء و اولیاء از ضروریات مذهب شیعه است و هیچ تردیدی در آن نیست. و بالاترین جایگاه شفاعت، از آنِ رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله است كه در قرآن كریم از آن به (مقام محمود) تعبیر شده است. همانا دو تن از بانوان خاندان رسول مكرم صلّی الله علیه و آله هم شفاعت گسترده‎ای دارند كه بسیار وسیع و جهان شمول است.

    1. خاتون محشر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه سلام الله علیها.

    2. شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام، كه بعد از حضرت زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگی شفاعت، هیچ بانویی به شفیعه محشر حضرت معصومه سلام الله علیها نمی‎رسد. كه امام جعفر صادق علیه السّلام در این رابطه می‎فرماید: «تَدخل بِشفاعتها شیعتنا الجنته باجمعهم»[6]؛ با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت می‎شوند.

    زیارتنامه مخصوص

    یكی از شواهد عظمت استثنایی حضرت معصومه سلام الله علیها زیارتنامه‎ای است كه به خصوص، حضرت رضا علیه السّلام در شأن او صادر فرموده است. زیرا بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها تنها زیارتی كه از امام معصوم برای یك زن نقل شده، زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها است و هیچ یك از بانوان خاندان عصمت و طهارت زیارت مخصوص از امام ندارد.

    پی‌نوشت‌ها:

    1- سفینة البحار، ج 2، ص 276.
    2- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 216.
    3- قم شناسی و گردشگری، ص 292.
    4- علامه امینی، الغدیر، ج 1، ص 196.
    5- ریاحین الشریعه، ج 5، ص 35.
    6- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 228.
    —————————————————————————-
    بارها گفت محمد که علی جان من است هم به جان علی و جان محمد صلوات

    اللهم صل علی محمد و آل محمد (وعجل فرجهم)
    اهدا می کنیم به ارواح ملکوتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، ائمه اطهار علیهم السلام ، همه شهدا از صدر اسلام تا کنون ، امام شهدا و جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    منبع : وب سایت ختم قرآن مجید جستجوگر قرآن به سه زبان فارسي عربي و انگليسي

     

     

    موضوعات: مناسبت ها  لینک ثابت



     [ 07:05:00 ب.ظ ]





      ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر   ...

    ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر


    حضرت فاطمه معصومه (ع) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال 173 هـ ق،  25 سال بعد از تولد حضرت امام رضا (ع) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.

    از میان فرزندان بزرگوار حضرت امام موسى بن جعفر(ع)، دو فرزند ایشان یعنى حضرت امام على بن موسى الرضا (ع) و حضرت فاطمه کبری (ع) ملقّب به معصومه، از ویژگی های خاص برخوردار بوده اند تا  ادامه دهنده خطّ امامت بعد از پدر باشند.

    آن حضرت به همراه امام رضا (ع) هر دو در دامان پاک یک مادر بزرگوار به نام حضرت نجمه خاتون (س) که از مهاجران مغرب بود، رشد و پرورش یافته اند. این در حالى است که پدر بزرگوارشان پیوسته در زندان هارون الرشید بسر مى بردند و سرانجام در همان زندان، هنگامى که حضرت معصومه (س) در سن ده سالگى بود، به شهادت رسیدند و از آن زمان به بعد حضرت معصومه (س) تحت مراقبت برادرش امام رضا (ع) قرار گرفت.[1]

    حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است

    اطلاق «معصومه» بر فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع)
    نام حضرت معصومه، فاطمه است. در کتاب های روایی و تاریخی نیز، از آن حضرت با عنوان فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) یاد شده است،[2] امّا صدها سال است که آن حضرت با این لقب مشهور هستند،[3] و این لقب نزد ایرانیان تبدیل به اسم برای ایشان شده است.
    حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود[4] نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است.[5]

    لازم به ذکر است که عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،[6] می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود.

    ورود حضرت معصومه (س) به قم
    در سال 2ظ ظ  هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه خود بیاورند راهى خراسان شدند.

    حضرت معصومه یک سال بعد از هجرت تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو، در سال 201 هجری قمری، به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. در شهر ساوه عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه کاروان آنان را گرفته و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت (س) معصومه را نیز مسموم کردند.

    عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود

    به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود، قصد شهر قم را نمود. حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 2ظ 1 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. و در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود در منزل «موسى بن خزرج» فرود آمدند و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.

    آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد. محل زندگی و عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» بود که هم اکنون محل زیارت ارادت مندان آن حضرت است.[7]

    پی نوشت ها :
    [1] . برگرفته از سایتharam.masoumeh.com
    [2]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ‏2، ص 267، چاپ اول، نشر جهان، تهران، 1378 ق.
    [3]. ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص 168,
    [4]. معصوم کسی است که به لطف خدا از هرگونه آلودگی به گناه و کارهای زشت و ناشایست و پلید امتناع کند، آن هم نه به گونه جبری، بلکه در حالی که توان انجام آنها را داشته باشد، نیز از هرگونه اشتباه و خطایی به دور است. حضرت امام جعفر صادق (ع) در این خصوص می فرماید: “المعصوم؛ هو الممتنع بالله من جمیع المحارم. و قد قال الله تبارک و تعالی: و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم؛ معصوم کسی است که توسط خدا از همه گناهان حفظ می شود و خداوند در این باره فرمود: هر آن که به حفظ الاهی بپیوندد، به یقین به راه راست هدایت شد، شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 132، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 هـ ش، برگرفته از نمایه مفهوم عصمت و امکان عصمت افراد شماره 249 در سایت اسلام کوئست.
    [5]. عاملى، شیخ حر، وسائل‏الشیعة، ج 14، ص 576، ح 94، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409 هـ  ق، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ وَ عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنْ زِیَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) بِقُمَّ فَقَالَ مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّة.
    [6]. ر. ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 14، ص 576، ح 19850 و 19851,
    [7].بر گرفته از سایت حضرت معصومه با تلخیص.
    منبع :
    زندگانی حضرت معصومة علیها السلام (حیات الست) ؛ مهدی منصوری

     

    موضوعات: مناسبت ها  لینک ثابت



     [ 06:51:00 ب.ظ ]





      داستان جالب ...   ...

    يه خانم سفيد پوست توى يكى از پروازهاى شلوغ، به محض رسيدن به صندليش، از نشستن بر روى آن خوددارى كرد. 

     

    جاى خانم كنار يك آقاى سياه پوست بود و خانم از نشستن در آنجا حالش خراب ميشد.

     

    خانم فورا خدمه پرواز را صدا ميزنه و درخواست يك جاى جديد ميكنه.

     

    خانم گفت: من اصلا حاضر به نشستن كنار اين مرد سياه پوست نيستم.

     

    مهماندار هواپيما گفت:

    اجازه بديد كه من براى يك جاى ديكر نگاهى به ليست مسافران بكنم.

     

    بعد مدت كوتاهى مهماندار برگشت و گفت:

    در قسمت درجه دو هواپيما هيچ جاى خالى ديگرى نيست

     

    ولى ميتواند با خلبان صحبت كند بلكه يك جاى خالى در قسمت درجه يك باشد.

     

     بعد از چند دقيقه مهماندار برگشت و گفت: 

     

    جناب خلبان گفتند كه يك جاى خالى در قسمت درجه يك ميباشد، اما در قوانين اين شركت هواپيمائى به هيچ وجه امكان انتقال يك مسافر از قسمت درجه دو به قسمت درجه يك نيست.

    از طرفى هم نشاندن يك مسافر محترم در كنار يك شخص ناخوشايند، يك جنجال و اقدام غير انساني است. 

     

    به همين دليل جناب خلبان با انتقال از قسمت درجه دو به درجه يك موافقت كرده اند.

     

    قبل از اينكه خانم مسافر بتواند جوابى بدهد، مهماندار هواپيما رو به مرد سياه پوست نمود و با لحن محترمانه اى گفت:

     

    آقاى محترم!

    ممكن است لطف كنيد وسايل شخصى خودتون رو جمع كنيد؟ من شما را به قسمت پر رفاه درجه يك هدايت مى كنم!

     

    همانطور كه جناب خلبان گفتند، اصلا كار غير انسانيست كه شما در كنار يك شخص فاقد احساسات انسانى بنشينيد. 

     

    بعد از بيان اين جملات، تمام مسافران كه شاهد اين ماجرا بودند، اين عمل رو با دست زدن هاى طولانى تائيد و تشويق كردند.

    آبراهام مزلو چه زیبا گفت

    به هر انسانی بدون هیچ قید و شرطی احترام بگذاریم

    موضوعات: داستان های کوتاه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-05-09] [ 11:03:00 ب.ظ ]





      بهترين كليپ هاي استاد رائفى پور   ...

     

       بهترين كليپ های 

      استاد رائفى پور 

    نبينيد از دست رفته…

     

     

    ١:ارتباط انقلاب و ظهور امام زمان 

    http://hw1.asset.aparat.com/aparat-video/f1a478e61773a1a850547b114573d44b1177825__84803.mp4

     

     

     

    ٢:استاد رائفي پور ياد مرگ بسيار حيرت اور بلايي كه سرگناه كاران درجهنم مي ايد

    http://hw2.asset.aparat.com/aparat-video/b1cb5816ef0cc9dfc25b527d59319d321634538__86510.mp4

     

     

    ٣: سخنراني رائفى پور درمورد فرقه هاى شيطان پرستى

    http://hn14.asset.aparat.com/aparat-video/d0727ad4fcd0edd0ed9d8bfc482a55481242512__56297.mp4

     

     

    ٤: واقعيت قمه زنى حتما ديده بشه

    http://hw2.asset.aparat.com/aparat-video/17349ea92a16ae0818b3d617ceedb0781674867__16367.mp4

     

     

    ٥: كفش هاي پاشنه بلند جديد در ايران سم الاغ يا جن؟؟

    http://hw7.asset.aparat.com/aparat-video/b212c9f6a8012a24baf2bb2008daa70f122642__40498.mp4

     

     

    ٦: كليپ جالب جنگ ايران و امريكا شكست امريكا استاد رائفي پور خيلي جالب

    http://hn8.asset.aparat.com/aparat-video/12814581614ba694726a74f1be9b572a535540__31214.mp4

     

     

    ٧: كليپ پاسخ كوبنده رائفى پور به حسن فراهانى كسي كه دين را تحريف ميكند ضد ولايت

    http://hw4.asset.aparat.com/aparat-video/e4ad3ac81c18d764d16616f0318c2a8f154349__91114.mp4

     

     

    ٨: كليپ جاهليت مدرن نزديكي ظهور

    http://hw7.asset.aparat.com/aparat-video/f8a10ac96a2971830eaf32dc43075e1f721896__77611.mp4

     

     

    ٩: شيطان پرستي از استاد رائفي پور

    http://hw4.asset.aparat.com/aparat-video/324671665cf3d4b0f1896dbc1500818d1587739__49902.mp4

     

     

    ١٠: استاد رائفى پور درمورد فيلم موهن و توهين به پيامبر درسويس

    http://hw1.asset.aparat.com/aparat-video/b8bfbbe9eac5b484647aace743b7161f326206__97705.mp4

     

     

    ١١: جاسوسي از من و تو از طريق تلفن همراه حتي خاموش از زبان استاد

    http://hn8.asset.aparat.com/aparat-video/427c6053994b45717c758443b7920f52806418__54557.mp4

     

     

    ١٢: دوستان مراقب باشيد دارند افرادي رو كه مردم رو هوشيار ميكنند ترور شخصيتي ميكنند مثل حامد زماني و استاد رائفى پور هيچ حرفي ضد اين دو و كليپ هايي ضد استادان رو باور نكنيد كليپ زير يك مورد از ترور شخصيتي رائفي پور در انگليس

    http://hw3.asset.aparat.com/aparat-video/a7351990106e7e4b431adbf50f8d83c3167207__63814.mp4

     

     

    ١٣: نشانه ها

    ى ظهور از زبان استاد طبق روايات

    http://hn13.asset.aparat.com/aparat-video/6aa77e6ae93d739c72f5402b22efbd9b982420__64130.mp4

     

     

    ١٤: حقيقت قليان و ضررات ان

    http://hn7.asset.aparat.com/aparat-video/d9377999302c95ca568ad46480552d491403863__88388.mp4

     

     

    ١٥: حقيقت نماز خواندن خيلى عجيب استاد رائفى

    http://hn6.asset.aparat.com/aparat-video/7cb73179a894af2d018fe41b5fd3293d654713__60190.mp4

     

     

    ١٦: راز هاى اسكناس دلار هيچ كس اطلاع ندارد ببينيد حتما

    http://hn12.asset.aparat.com/aparat-video/4fd31a77f882ecb871a3f0fb44e1a4d012966__32464.mp4

     

     

    ١٧: واقعيت فيلم ٢٠١٢ از رائفى پور

    http://hn8.asset.aparat.com/aparat-video/3f90a6b833e5e09fe2d657f866fe86c8223204__29123.mp4

     

     

    ١٨:واقعيت جن گيري از زبان استاد

    http://hn7.asset.aparat.com/aparat-video/fdb9455dfbb33b01aeff2aabdd3f1055272204__21384.mp4

     

     

    ١٩: عبرت هاى بنى اسرائيل از زبان استاد

    http://hn7.asset.aparat.com/aparat-video/bbeab31e2092d6c918e41c640dc4a33074546__29587.mp4

     

     

    ٣٠:استاد رائفى پور هشدار به تركيه درمورد داعش

    http://hn7.asset.aparat.com/aparat-video/3b3cd24d41f64b95ae046a458f44f30f1363598__46290.mp4

     

     

    ٢١: استاد رائفى پور جنگ نرم در ايران/ جوونا از دست ندن

    http://hw7.asset.aparat.com/aparat-video/3bb6407ec0c40075d2fdcde9061a6db4469112__97420.mp4

     

     

    در اخر ميخوام ى توضيح بدم اين كليپ هاي كوتاه قسمت ها مهم سخنرانى هاى استاد هستن كه بريده شدند اگه ميخواين سخنرانى هاي كامل استاد رو براي روشن شدن ذهنتون دانلود كنيد به سايت زير برين توجه كنيد اين كليپ ها بيشتر از يك ساعت بوده بسيار تاثير گزار و روشنگر هستن كه به ما ميفهمونن جهان عليه ماست نه براي نفت و ثروت براي دينمون چون اون ها به شدت اعتقاد به امام زمان دارند و ميگن نبايد بگذاريم امام دوازدهم شيعيان بيايد چون باعث نابودي ما ميشود.

    اين لينك كامل سخنراني ها 

    http://www.faraghlit.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%B3%D9%84%D8%B3%D9%84%D9%87-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%87%D8%AF/

    موضوعات: دانلود  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین