مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • آبان 1393
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << < جاری> >>
              1 2
    3 4 5 6 7 8 9
    10 11 12 13 14 15 16
    17 18 19 20 21 22 23
    24 25 26 27 28 29 30




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 14
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 3066
  • 1 ماه قبل: 6484
  • کل بازدیدها: 451953




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • howzeh-kosar
  • پارلا




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      چرا حضرت عباس (ع) را ساقی گویند   ...
    حجت‌الاسلام امیرحسین ملک‌پور سرپرست تیم تحقیقات دانشنامه اهل‌بیت (علیهم السلام) همزمان با تاسوعای حسینی، درباره نحوه شهادت حضرت عباس(علیه السلام) از منظر مقاتل مختلف این چنین می‌گوید: «السلام على ابى‌الفضل العباس بن امیرالمؤمنین، المواسى اخاه بنفسه، الآخذ لغده من امسه، الفادى له، الواقى الساعى الیه بمائه، المقطوعة یداه» این سلامی است که آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به قمر بنی‌هاشم در زیارت ناحیه مقدسه بیان می‌کند که نکات جالبی دارد. یکی از این نکات، مواسات با برادر است. مواسات به دو گونه است: یکی مواسات مالی و دیگری مواسات جانی، در مواسات مالی فرد مال خویش را با برادر مسلمانش مساوی می‌داند و دارایی خود را با او تقسیم می‌کند که امام حسن(علیه السلام) چندین مرتبه این کار را انجام داد، در مواسات جانی شخص جان خود را مانند جان برادر دینی خود می‌داند و آن را حفظ می‌کند و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ اُحد وقتی جلو پیغمبر(صلی الله علیه واله) ایستاد و دفاع کرد، همان جنگی که شمشیر علی(علیه السلام) شکست و حضرت رسول(صلی الله علیه واله) ذوالفقار را به او بخشید، در این هنگام، منادی نداد داد: «لاسیف الا ذوالفقار و لافتی الا علی»، البته منادی یک ندای دیگری خطاب به رسول‌الله(صلی الله علیه واله) سر داد و گفت: «ان هذه لهی المواسات»، مواسات این است که جانش را کف دست گرفت و زمانی که همه فرار کرده بودند، حضرت امیر(علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه واله) دفاع کرد، قمر بنی‌هاشم نیز در کربلا چنین کاری انجام داد. «اخبار الطوال دینوری» وقتی در مقتلش صفحه 257 درباره قمر بنی‌هاشم سخن می‌گوید: «وَ بَقِیَ الْعَبّاسُ بْنُ عَلیٍّ قائِما لإِِمامِ الحُسَینِ علیه‌السلام یُقاتِلُ دُونَهُ وَ یَمیلُ مَعَهُ حَیْثُ مالَ حَتّی قُتِلَ رَحْمَةُ اللّه ِ عَلَیْهِ» همه به شهادت رسیدند، تنها عباس‌ بن علی باقی ماند، در حالی که جلوی امام حسین(علیه السلام) ایستاده بود.

    شاید بگویید ما شنیده‌ایم قمر بنی‌هاشم با ادب است، چگونه جلوی امام ایستاده بود؟! درست شنیده‌اید عباس(علیه السلام) با ادب است و این هم از ادبش است می‌خواهد جان امامش را حفظ کند «یقاتل دونه» جلوی حضرت می‌جنگد، هر طرف حضرت می‌رود، ایشان هم می‌رود یا نه بهتر است بگوییم هر طرف، حضرت خم می‌شود قمر بنی‌هاشم هم خم می‌شود تا مبادا تیری به بدن مولایش اصابت کند. اصحاب دیگری هم این کار را انجام می‌دادند مانند «عمرو بن جناده انصاری» که آمده است: تیرها را با دست می‌گرفت شمشیر‌ها را سینه سپر می‌کرد و جلوی امام حسین(علیه السلام) یا حنظله، نوشته تیرها و شمشیر‌ها و نیزه‌ها را با صورت و گلو در محضر امام از ایشان دفاع می‌کرد، قمر بنی‌هاشم نیز جانش را کف دست گرفته آمده جلوی آقا اباعبدالله ایستاده، می‌جنگد تا حضرت حفظ شود، این مواساتی که در زیارت ناحیه مقدسه بیان شده و به این مطلب اشاره دارد، در ادامه زیارت ناحیه مقدسه، جملات دیگری هم دارد که بیان می‌کند ابالفضل العباس(علیه السلام) برای حضرت آب آورد و سقایی سید‌الشهدا(علیه السلام) را می‌کرد. قمر بنی‌هاشم چندین مرتبه سقایی کرده است، بنابراین اینکه ایشان به سقا معروف شده است، به دلیل این نبود که یک بار برود و موفق نشود، بلکه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) روز عاشورا بارها آب آورد، از نقل شرح‌الاخبار بر می‌آید بارها آب آورده است، کتاب «الامام و السیاسه» جلد دوم صفحه 11 نقل می‌کند: شمر وقتی آب را گرفت، بین لشکر آقا اباعبدالله و آب فرات، یک تپه‌ای وجود داشت، این منبع نقل نمی‌کند این حادثه برای چه زمانی است روز عاشورا، قبل عاشورا و … مشخص نیست.

    بلکه می‌گوید قمر بنی‌هاشم به آقا اباعبدالله فرمود: «نحن علی‌الحق مقاتل»، آیا ما بر حق می‌جنگیم؟ حضرت فرمودند: بله. قمر بنی‌هاشم سوار بر مرکب شده، عده‌ای هم به دنبال او رفتند، آب را فتح کردند، هم آب خوردند و هم آب آوردند، احتمال می‌رود این ماجرا برای قبل از عاشورا باشد. * حضرت عباس(علیه السلام) چندین مرتبه در روز عاشورا برای اهل حرم، آبرسانی کرد نقل‌ها آمده که در شب عاشورا قمر بنی‌هاشم همراه با عده‌ای سواره، تعداد بیست مشک بردند و جنگیدند و حتی یک نفر هم از دشمن زخمی شد و بعدها به درک واصل شد و حضرت ابوالفضل‌العباس(علیه السلام) در شب عاشورا آب آورد، شیخ صدوق در «امالی» می‌گوید: علی‌اکبر(علیه السلام) بود که آب آورد، اما باقی منابع ما می‌گویند قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) روز عاشورا در آب‌رسانی غوغا کرد و چندین بار آب آورد.

    در نقل «شرح‌ الاخبار» جلد سوم صفحه 182 آمده است- این نقل، نقل عجیبی است- می‌گوید: قمر بنی‌هاشم با برادرانش برای آب‌رسانی رفتند، برادرها به شهادت رسیدند، اما خود قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) یک مَشک آبی برداشت به سپاه دشمن حمله کرد، آب را فتح کرد، تعدادی را به درک واصل کرد، مشک خود را پر کرد و آب را آورد. توجه داشته باشید آب آوردن و موفق شدن قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) بارها در کربلا اتفاق افتاده بود،. ابوالفضل‌العباس(علیه السلام) آب را آورد و به آقا ابا‌عبدالله‌آورد، شرح‌الاخبار جلد سوم صفحه 191 می‌گوید: «فیسقیهم» آب رساند، مرتب آب رساند، کار قمر‌ بنی‌هاشم(علیه السلام) در روز عاشورا آب‌رسانی بوده است، «حتی تکاثروا علیه» تا اینکه دشمن بر او غلبه کرد از بس که تیر خورده بود جراحت برداشته بود، این نشان می‌دهد دشمن در راهی که قمر بنی‌هاشم می‌رفت آب بیاورد، کمین کرده بود و مرتب تیراندازی کرد چون جرأت جلو آمدن نداشت.

    حضرت عباس (علیه السلام) با شجاعت تمام در روز عاشورا در باران تیر آب‌رسانی می‌کرد و بدنش از بس که تیر خورده بود، ناتوان شد و به همین دلیل دشمن توانست بر او غلبه کند. «فقتلوه کذلک بین فرات و سرادق» همین طور که می‌رفت آب بیاورد، بین فرات و خیمه‌گاه به شهادت رسید. «و هو یحمل‌الماء» در حالتی که آب می‌آورد «قم قبره رحمة الله علیه» همان جا دفن شد «و قطعوا یدیه و رجلیه حنقا علیه» دست و پایش را قطع کردند به خاطر کینه‌ای که از قمر بنی‌هاشم در دل داشتند و به دلیل بلاهایی که از قمر بنی‌هاشم دیده بودند و چون حضرت عباس(علیه السلام) از بس از آن‌ها کشته بود وقتی دشمن به ایشان دسترسی پیدا کرد، شروع کردند شمشیر زدن، لذا نه تنها دست‌ها بلکه پاها را هم قطع کردند. «فلذلک سُمّی سقّا» به همین دلیل او را سقا نامیدند و شهادتش هم در راه آب‌رسانی بود.

    قمر بنی‌هاشم با اینکه خودش تشنه بود، اما برای آقا اباعبدالله آب می‌آورد، وقتی می‌رفت آب بیاورد، خودش آب نمی‌خورد، این یکی از نقل‌هایی است که معمولا در مقتل قمر بنی‌هاشم (علیه السلام) از آن غافل شده‌اند و به عنوان روضه جدیداً نمی‌خوانند این بسیار از نقل ابن شهر آشوب، خیلی بالاتر است چون نشان می‌دهد قمر بنی‌هاشم (علیه السلام) در باران تیر آب‌رسانی می‌کرد و از بس تیر خورد دشمن توانست بر او غلبه پیدا کند. *چه کسی دست و پای حضرت ابوالفضل‌العباس(علیه السلام) را قطع کرد؟ اکثر منابع ما از جمله تاریخ طبری و حتی امالی شجری، طبقات کبری و … می‌گویند: قاتل قمر بنی‌هاشم فردی به نام «زیدبن ورقاء» و «حکیم بن طفیل طائی» هستند که این دو با همکاری هم حضرت را به شهادت رساندند، اما کتاب «انساب و اشرار» بلاذری جلد سوم صفحه 406 بیان می‌کند قاتل قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) حرمله است. البته کتاب «تذکرة الخواص» ابن جوزی هم قاتل را حرمله عنوان کرده است و بیان می‌کند:‌ «حرمله مع جماعة و تعاوره»؛ حرمله با یک عده‌ای آمد و شروع کردند پی در پی ضربه زدن «تعاور» آن قدر بر بدن قمر بنی‌هاشم ضربه زدند که نه تنها دست‌ها بلکه پاها را هم قطع کردند، بدن را تکه تکه کردند. «تعاور» دوبار در مقاتل آمده یکی برای قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) و دیگری برای حضرت علی‌اکبر(علیه السلام)، در مقتل علی‌اکبر (علیه السلام) هم داریم «فتعاور بسیوفهم اربا اربا» با شمشیر‌هایشان مرتب زدند بدن علی‌اکبر (علیه السلام) را تکه تکه کردند.

    از این رو می‌بینیم قبر قمر‌ بنی‌هاشم همان جایی است که به شهادت رسیده است، چون آقا ابا‌عبدالله نتوانست بدن قمر بنی‌هاشم(علیه السلام) را به خیمه‌ها بیاورد و امام سجاد(علیه السلام) بدن را همان جا دفن کرد و این مسأله بیانگر مقام بلند قمر بنی‌هاشم است که خداوند می‌خواهد حرم و بارگاهی برای ایشان در آنجا باشد. در زیارت‌ ناحیه مقدسه وقتی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) سلام می‌دهد، می‌فرماید: عباس(علیه السلام) آبی را که حق خودش بود و می‌توانست بیاشامد، اما آن را برای حضرت سید‌الشهدا(علیه السلام) می‌آورد، البته مقتل قمر بنی‌هاشم در مناقب ابن شهر آشوب جلد چهارم صفحه 108 همین روضه معروفی را که معمولاً مداحان می‌خوانند را بیان کرده است. در عمدة الطالبین صفحه 356 آمده است که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) برای کربلا مقدمه‌‌چینی کرده است، حضرت از برادرش همسری می‌خواهد از قبیله‌ای شجاع، عقیل، فاطمه کلابیه را معروفی می‌کند، خداوند چهار فرزند پسر به او می دهد و به ام‌البنین معروف می‌شود و بیان می‌کند هدف امیرالمؤمنین(علیه السلام) این است که خداوند فرزندی به من عطا کند که در کربلا حسینم را یاری کند و این قدر هم رشید باشد که در کتاب مقاتل‌الطالبین (صفحه 89) آمده (چون برخی از افراد منکر قد و قامت رشید حضرت عباس شده‌اند) است: وقتی قمر بنی‌هاشم سوار بر اسب می‌شد پاهایش بر زمین کشیده می‌شد، عباس(علیه السلام) مردی قد بلند و زیبا رو بود، اسب بلند‌قامت سوار می‌شد، به طوری که پاهایش بر زمین کشیده می‌شد.

    نکته‌ای که اینجا مطرح می‌شود این است: زمانی ما در مقاتل یک متن داریم آدرس هم داریم گاهی با عقل جور در نمی‌آید، اینجا باید توجیه کرد، گاهی اوقات متنی داریم که آدرسی ندارد و ما مدام آن را توجیه می‌کنیم! باید توجه داشت که توجیه کردن بعد از آدرس داشتن است. این متن در کتاب مقاتل‌الطالبین از اهل سنت است و چه لزومی دارد آن ها از حضرت عباس (علیه السلام) ما تعریف کند، چون از آنجا که سنی مذهب هم هست، لزومی برای تعریف وجود ندارد، لذا جایی که دشمن تعریف کند خودش بر اعتبار سخن می‌افزاید. به تازگی متنی را از ام‌البنین(سلام الله علیها) در کتاب «المنمق» صفحه 351 پیدا کرده‌ایم که ام‌البنین(سلام الله علیها) قمر بنی‌هاشم را وقتی کودک بود، دست‌های بچه را می‌گرفت و حرکت می‌داد، برای او شعر می‌‌خواند و می‌گفت: به خدای واحد می‌سپارمت از چشم هر حسودی، حسود ایستاده، حسود نشسته، حسود مسلمان، حسود کافر و … . بنابراین پیداست که حضرت عباس(علیه السلام) هم زیبا هم رشید و قد‌بلند بود و همین مسأله باعث ترس و وحشت دشمن شده بود، لذا دشمن برای اینکه قمر بنی‌هاشم را از صف لشکر امام حسین(علیه السلام) جدا کند برای او امان‌نامه می‌فرستد.
    شیعه نیوز
    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



    [جمعه 1393-08-16] [ 01:52:00 ب.ظ ]





      درد و دل اقا امام زمان‌با اقا امام حسین   ...

    : امشب دل من دوچشم نم میخواهد

    اصرار نکن چرا؟؟؟… دلم میخواهد !

    ایوان نجف…

    ضریح ….

    گنبد ….

    حیدر…..

    آقا بطلب دلم حرم میخواهد

    ]: این متن خیلی دلمو آتیش زد

    درد و دل حضرت ولی عصر با امام حسین علیها السلام…

     

     

     

     

    حسین جان مهدی ام مهدی خسته !

    دلم از بی وفایی ها شکسته …

    حسین جان مانده ام تنهای تنها !

    شده کرب و بلایم کوه و صحرا!

    حسین جان کاش من جای تو بودم !

    چو یارانت بُدم گِرد وجودت !

    شما گفتی ولی آنها نرفتند …

    مرا یاران همه ، یک یک برفتند

    حسین جان مهدی ام مهدی خسته

    دلم از بی وفایی ها شکسته

    حسین جان سال ها در انتظارم

    هنوز حسرت به یاران تو دارم

    حسین جان انتقام نگرفته ام من…

    به جای امّتم شرمنده ام من….

     

    حسین جان قطعه قطعه جسم اکبر(ع)

    سر افتاده’ی علی اصغر(ع)

    دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)

    کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)

    صدای ناله’ی جانسوز زهرا(س)

    فرار کودکان در دشت وصحرا

    همه منزل به منزل در اسارت

    چنان که شد به آل تو جسارت !

    حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته

    هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده

    بود هر صبح و شام در پیش دیده

    ز قلبم میزند بیرون شراره

    چه کاری سخت تر از انتظاره

    حسین جان از شما شرمنده هستم

    گناه امّتم بسته دو دستم

    چه قدر دیگر بگویم من به امّت

    دعا باشد کلید قفل غیبت

    حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم .

    اللهم عجل لولیک الفرج

    موضوعات: همه, ظهور, شعر, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



    [سه شنبه 1393-08-13] [ 01:09:00 ب.ظ ]





      دلم هوای حرمت را دارد...   ...

    ﺩﻝ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ، ﻫﻮﺍﯼ ﺣﺮﻣﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ …

    ﮐﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺗﺴﺒﯿﺢ

    ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ی ﺩﻧﺞ ﺣﺮﻣﺖ …

    ﺑﺸﻤﺎﺭﻡ ﯾﮏ، ﯾﮏ …

    ﻭ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﺩﻝ…

    ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﻟﺨﺴﺘﻪ ﺧﻮﻧﯿﻦ جگرم…

    ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﯽ ﻻﯾﻖ ﻭ ﺁﺷﻔﺘﻪ سرم…

    ﺩﻝ ﻣﻦ ! ﯾﮏ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ …

    ﮐﻪ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ ؛ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﺣﺮﻡ…

    ﺩﻭ ﺭﮐﻌﺖ ﻋﺸﻖ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ آقا…

    ﺩﻝ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ …

    ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺿﺮﯾﺢ …

    ﮔﺮﻩ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩ…

    ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ٫ ﺟﺎﺭﯼ بکنم …

    ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﻣﻦ ﺣﺮﻣﺖ…

    ﻫﻤﻪ ﻏﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ٬ﺧﺎﻟﯽ بکنم …

    ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﻟﺮﺯﻗﻨﺎ ﺯﯾﺎﺭﺕ الحسین…

    [امام زمان عج

    بیا بیا دلمان را تکان بده شب اول

    بیا و رزق فراوان مان بده شب اول

    همیشه شرط وصال شما طهارت نفس است

    برای توبه نمودن زمان بده شب اول

    تو را به حرمت این خیمه ها ضمانت مان کن

    اگرچه اهل گناهیم امان بده شب اول

    محرمی که نباشی به کار شیعه نیاید

    به اهل ندبه خودت را نشان بده شب اول

    برای اینکه مبادا به روضه کم بگذاریم

    به جمع سینه زنانت توان بده شب اول

    دو ماه مثل تو باید به گریه انس بگیریم

    به ما دو چشمه ی اشک روان بده شب اول

    به سر زنان همه پشت سر تو راه می افتیم

    بیا و ذکر حسین جان مان بده شب اول

    همیشه بانی خیری ، بیا و این دل مارا

    به دست مادر قامت کمان بده شب اول

    تو خط بده که بخوانم ، به بام دارالعماره

    سفیر خون خدا را نشان بده شب اول

    یا صاحب الزمان دستم را بگیر شب اول

    موضوعات: همه, شعر, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 01:06:00 ب.ظ ]





      بالا ترین عبادت ما کار نوکری است ....   ...

    بالاترین عبادت ما کار نوکری ست

    نوکر شدن زمینه ی فردای بهتری ست

     

    ما سال ها اسیر کمالات دلبریم

    او قرن ها مدرس احساس دلبری ست

     

    من عِرق خانوادگی ام روضه های اوست

    او شأن خانوادگی اش ذره پروری ست

     

    شغل شریف زندگی ام کفشداری است

    این عشق یادگار من از ارث مادری ست

     

    با اشک روضه اش به مقامات میرسند

    عشق حسین لازمه ی هر پیمبری ست

     

    گریه کنان او همه از یک قبیله اند

    قانون این قبیله حسینی و حیدری ست

     

    با هر کسی که دست اخوت نمیدهیم

    عشق حسین فاطمه شرط برادری ست

     

    شاعر:حسن كردی

    موضوعات: همه, شعر, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 01:03:00 ب.ظ ]





      قابل توجه مداحان عزیز...   ...

    قابل توجه مداحان عزیز:

    چون خون خدا بیا مسلمان باشیم

    یا حد‌اقل شبیه سلمان باشیم

    مولا ، سگ آستان نمی خواهد مرد !

    او کرده قیام ، تا که « انسان » باشیم.

     

    ای مرثیه خوان ! گزافه گفتن کفرست

    با لهجه ی دین ، خرافه گفتن کفرست

    اسلام دو نور عترت و قرآن است

    جز این ، سخنی اضافه گفتن کفرست

     

    وقتی که حسین را تو « سین » می خوانی

    در تعزیه ، روضه ی حزین می خوانی

    یعنی که حماسه را غلط می فهمی

    وقتی که ز کوه ، اینچنین می خوانی

     

    ای دل شدگان ! حسین « عبدالله » است

    گوینده ی « لا اله الا الله » است

    هر کس که حدیث دیگری می گوید

    سوگند به نور ! مشرک و گمراه است

     

    ای دوست ، بیا مُکرّم باشیم

    در بندگی خدا ، مُصمّم باشیم

    اسلام ، غلام و سگ نمی خواهد مرد !

    دین آمده است ، تا که « آدم » باشیم

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



     [ 01:00:00 ب.ظ ]





      اسامی افرادی که در شهادت اقا امام حسین دست داشتند....   ...

    فهرستی از اسامی کسانی که در واقعه ی عاشورا نقش آفرینی کرده و در قتل فرزند نوه ی ر‌سول الله (ص) دخیل بودند به همراه درج سرانجام و چگونگی مرگ آن ملعونین که من الازل والی الابد مورد لعن و نفرین پیروان و محبین رسول الله (ص) و خلفای راستینش واقع هستند .

     

     

     

    نام:

    ﺷﻤﺮ ﺑﻦ ﺫﯼﺍﻟﺠﻮﺷﻦ

     

     

    نقش وی درکربلا :

    ﻧﻘﺶﺁﻓﺮﯾﻦ ﺍﺻﻠﯽ ﺟﻨﺎﯾﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼ

    ﺻﺪﻭﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﯾﻮﺭﺵ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ

    ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏(ﻉ ‏) ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ .

     

     

    سرانجام وچگونگی مرگ :

    ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ ، ﮔﺮﺩﻥ ﺯﺩﻥ

    ﺍﻭ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺭﻭﻏﻦ ﺩﺍﻍ .

     

     

     

    نام :

    ﺣﺼﯿﻦ ﺑﻦ ﻧُﻤﯿﺮ

     

    نقش وی در کربلا :

    ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﺍﻥ ﻟﺸﮑﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﻭ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏(ﻉ ‏)

     

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﺍﺷﺘﺮ ﺟﺴﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺑﻪ ﮐﻮﻓﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ، ﺳﺮ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻭ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﺱ ﻋﺒﺮﺗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ .

     

     

     

    نام :

    ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ

     

    نقش وی درکربلا :

    ﺩﺭ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﮐﺮﺑﻼ ، ﻫﻤﻪ ﺟﻨﺎﯾﺖﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺗﺤﻘﻖ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﺰﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻧﻘﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺩﺍﺷﺖ.

     

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﭼﮑﯿﺪﻥ ﻗﻄﺮﻩ ﺧﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏( ﻉ ‏) ﺑﺮ ﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺁﻥ ﺯﺧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ، ﺟﺴﺪﺵ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪ .

     

     

     

    نام :

    ﺷﺒﺚ ﺑﻦ ﺭﺑﻌﯽ

     

    نقش وی در کربلا :

    ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ

    ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏(ﻉ ‏) ﺯﺩ.

     

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺭﺍﻥﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﺴﺪﺵ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ .

     

     

     

    نام :

    ﺣﺮﻣﻠﺔ ﺑﻦ ﮐﺎﻫﻞ

     

    نقش وی در کربلا :

    ﭘﺮﺗﺎﺏ ﺗﯿﺮ ﺑﺮ ﮔﻠﻮﯼ ﻋﻠﯽﺍﺻﻐﺮ ‏( ﻉ‏)

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺗﯿﺮﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻨﻨﺪ .

     

     

     

    نام :

    ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﯽ ﺣُﺼﯿﻦ

     

    نقش وی در کربلا :

    ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ ‏( ﻉ ‏) ﺑﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺑﯽﺷﺮﻣﯽ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﺣﺴﯿﻦ! ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ، ﺟﺮﻋﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﭼﺸﯿﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺑﻤﯿﺮﯼ .

     

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﺑﻪ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏(ﻉ ‏) ﻣﺒﺘﻼ ﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﺳﺘﺴﻘﺎﺀ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪ ، ﻫﺮﭼﻪ ﺁﺏ ﻣﯽﻧﻮﺷﯿﺪ ﺗﺸﻨﮕﯽﺍﺵ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻧﻤﯽﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻼﮎ شد.

     

     

    نام :

    ﯾﺰﯾﺪ ﺑﻦ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ

    نقش وی در کربلا :

    ﭼﻮﺏ ﺯﺩﻥ ﺑﺮ ﺩﻧﺪﺍﻥﻫﺎﯼ

    ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏( ﻉ ‏)

     

    سرانجام وچگونگی مرگ :

    ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﻗﺺ ﻭ ﻣﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﻣﺘﻼﺷﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻗﯿﺮ ، ﺳﯿﺎﻩ ﺷﺪ.

     

     

    نام :

    ﺳﺤﺎﻕ ﺑﻦ ﺣَﯿﻮﻩ ﺣﻀﺮﻣﯽ

    نقش وی در کربلا :

    ﺩﺍﻭﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏(ﻉ ‏) ﺗﺎﺧﺖ ﻭ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ .

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﺑﺎ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ‏(ﻉ ‏) ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﭘﯿﺴﯽ ﻣﺒﺘﻼ ﺷﺪ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﯾﺨﺖ ، ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮ ﺑﺪﻧﺶ ﺗﺎﺧﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻼﮐﺖ ﺭﺳﯿﺪ .

     

     

    نام :

    ﺍﺣﺒﺶ ﺑﻦ ﻣﺮﺛﺪ‏ (ﺍﺧﻨﺲ‏)

    نقش وی در کربلا :

    ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﺑﺮ ﺑﺪﻥ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏(ﻉ ‏) ﺗﺎﺧﺖ ﻭ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ.

     

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺗﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻤﺎﻥ ، ﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﺶ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ به درک واصل شد .

     

     

    نام :

    ﺑَﺠﺪﻝ ﺑﻦ ﺳُﻠﯿﻢ

    نقش وی در کربلا :

    ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ‏( ﻉ ‏) ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺑﺮﯾﺪ .

     

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ، ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﻏﻠﺘﯿﺪ ﺗﺎ ﻫﻼﮎ شد.

     

     

    نام :

    ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺣﺠﺎﺝ

    نقش وی در کربلا :

    ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦ ‏(ﻉ ‏) ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺑﺴﺖ ، ﺍﻣﺎﻡ ‏(ﻉ ‏) ﺭﺍ

    ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﯾﻦ ﻧﺎﻣﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﺎﻣﻼﻥ ﺳﺮﻫﺎﯼ ﺷﻬﺪﺍﺀ ﺑﻪ ﮐﻮﻓﻪ ﺑﻮﺩ .

    سرانجام وچگونگی مرگ :

    ﺑﻪ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏(ﻉ ‏) ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﻼﮎ ﺷﺪ .

     

     

    نام:

    ﻋﻤﺮ ﺑﻦ‌ ﺳﻌﺪ

    نقش وی در کربلا :

    ﻣﺠﺮﻡ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﮐﺮﺑﻼ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ

     

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ .

     

     

    نام:

    ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻦ ﻧُﺴﯿﺮ ﮐِﻨﺪﯼ

    نقش وی در کربلا :

    ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺿﺮﺑﻪ ﺑﺮ ﻓﺮﻕ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ‏(ﻉ ‏)

     

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﻗﻄﻊ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻓﻘﯿﺮ ﻣﺎﻧﺪ .

     

     

    نام:

    ﺍﺑﺤﺮ ﺑﻦ ﮐﻌﺐ

    نقش وی در کربلا :

    ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﻘﻨﻌﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﯾﻨﺐ ‏( ﺱ ‏)

    ﻭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮔﻮﺷﻮﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﮔﻮﺵ کودکان

     

     

    سرانجام و چگونگی مرگ :

    ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ، ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩ ، ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺪﻗﻪ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ .ک

    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 12:50:00 ب.ظ ]





      بماند بقیه اش ....   ...

    این شعر و فقط اهلش میفهمه وبس!

    صلی الله علیک یا سیدنا العریان

     

    کوتاه کن کلام…، بماند بقیه‌اش!

    مرده است احترام…، بماند بقیه‌اش!

     

    از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود

    آن هم نشد حرام…، بماند بقیه‌اش!

     

    هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت؛ آمد به انتقام…

    بماند بقیه‌اش!

     

    شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام

    شد سنگ‌ها تمام…، بماند بقیه‌اش!

     

    گویا هنوز باور زینب نمی‌شود

    بر سینه‌ی امام؟!…

    بماند بقیه‌اش!

     

    پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته، در بین ازدحام…

    بماند بقیه‌اش!

     

    راحت شد از حسین همین که خیال‌شان

    شد نوبت خیام…، بماند بقیه‌اش!

     

    از قتل‌گاه آمده شمر و ز دامنش خون علی‌الدوام…!!

    بماند بقیه‌اش!

     

    سر رفت… آه

    بعد هم انگشت رفت…!

    کاش از پیکر امام…، بماند بقیه‌اش!

     

    بر خاک خفته‌ای و مرا می‌برد عدو؛

    من می‌روم به شام…

    بماند بقیه‌اش!

     

    دل‌واپسم برای سرت روی نیزه‌ها،

    از سنگ پشت‌بام…

    بماند بقیه‌اش!

     

    حالا قرار هست کجاها رود سرش!؛ از کوفه تا به شام…

    بماند بقیه‌اش!

     

    تنها اشاره‌ای کنم و رد شوم از آن:

    از روی پشت بام…

    بماند بقیه‌اش!

     

    قصه به «سر» رسید وَ تازه شروع شد

    شعرم نشد تمام

    بماندبقيه اش

    موضوعات: همه, شعر, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 12:45:00 ب.ظ ]





      خاطره ای از یکی از علمای بزرگ شیعه ....   ...

    ﻳﮑﻰ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻴﻌﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﻳﺎ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻉ ) ﺩﺭﺷﺐ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﺍﺻﺤﺎﺑﻰ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﺑﺎ ﻭﻓﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺧﻮﺩﺳﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻡ *ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻑ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﺮﻳﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﭙﺬﻳﺮﻡ *ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠّﻪ (ﻉ ) ﺑﺎﺷﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﻴﻠﻰ ﻫﻨﺮ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪﺧﻮﺏ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﻳﺤﺎﻧﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻋﻠﻰ (ﻉ ) ﻭ ﺯﻫﺮﺍﻯ ﺍﻃﻬﺮ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻋﺎﺩﻯ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻉ ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺿﻊ ﻣﻴﺪﻳﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻯ ﻣﻰ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻳﺎﺭﻯ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺧﻴﻠﻰ ﻫﻢ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﻰ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻳﺎﺭﻯ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ ﺧﻴﻠﻰ ﺁﺩﻣﻬﺎﻯ ﭘﺴﺖ ﻭ ﺑﺪﻯ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻰ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺟﻬﺎﻟﺖ ﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ﻟﺬﺍ *ﺷﺒﻰ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﻭﻳﺎ ﺩﻳﺪﻡ ﺻﺤﻨﻪ ﮐﺮﺑﻼ‌ﺳﺖ* .

    ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﺑﺎ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠّﻪ (ﻉ ) ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻼ‌ﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﻳﺎﺑﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠّﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﺎﺭﻯ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ .

    *ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻢ .*

    ﮐﻢ ﮐﻢ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ (ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺘﺐ ﻣﻘﺘﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﮐﻪ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠّﻪ ﺣﻨﻔﻰ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﭙﺮ ﺍﺑﺎ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠّﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ)

    ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻫﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﻢ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﺎﻳﺴﺖ ﺗﺎﻭﻗﺘﻰ ﮐﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺗﻴﺮﺍﻧﺪﺍﺯﻯ ﻣﻰ ﮐﻨﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺗﻴﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺸﻮﻯ .

    ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﻰ ﺍﻳﺴﺘﻢ ، ﭘﺲ ﺟﻠﻮﻯ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺪﻧﺪ، *ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻳﺪﻡ ﻳﮏ ﺗﻴﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﺗﺎ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﻣﻦ ﺷﺪ ﺑﻰ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺗﻴﺮ ﺑﻪ ﺑﺪﻥ ﻣﻘﺪّﺱ ﺍﺑﺎ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠّﻪ (ﻉ ) ﺍﺻﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﻭﻳﺎ *

    ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﺳﺘﻐﻔﺮﺍﻟﻠّﻪ ﺭﺑﻰ ﻭﺍﺗﻮﺏ ﺍﻟﻴﻪ ، ﻋﺠﺐ ﮐﺎﺭ ﺑﺪﻯ ﺷﺪ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻤﻰ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻮﺩ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﻭّﻡ ﺗﻴﺮﻯ ﺁﻣﺪ ﺗﺎ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﻣﻦ ﺷﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻢ ﺷﺪﻡ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﻮﺭﺩ!

    *ﺩﻓﻌﻪ ﺳﻮّﻡ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻳﺪﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﺒﺴﻤﻰ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ

    ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎ ﺭﺍﻳﺖ ﺍﺻﺤﺎﺑﺎ ﺍﺑﺮُ ﻭ ﺍﻭﻓﻰ ﻣﻦ ﺍﺻﺤﺎﺑﻰ ، ﻳﻌﻨﻰ ((ﺍﺻﺤﺎﺑﻰ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﺑﺎ ﻭﻓﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺧﻮﺩﻡ ﭘﻴﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻡ )).*

    ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﺪ: ﻳﺎﻟﻴﺘﻨﺎ ﮐﻨﺎ ﻣﻌﮏ ﻓﻨﻔﻮﺯ ﻓﻮﺯﺍ ﻋﻈﻴﻤﺎ ﻳﻌﻨﻰ ﺍﻯ ﮐﺎﺵ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺎﺋﻞ ﻣﻰ ﺷﺪﻳﻢ ﮐﺎﺭ ﺁﺳﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﻯ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻳﺪ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﻳﻨﺪﺍﺭ ﻭﺍﻗﻌﻰ ﮐﻴﺴﺖ !

    ﭼﻪ ﮐﺴﻰ ﻣﺮﺩ ﻋﻤﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻪ ﮐﺴﻰ ﻣﺮﺩ ﺣﺮﻑ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ . ﻭﻟﻰ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠّﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺰﻡ ﻭ ﺭﺯﻡ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﻭ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ. التماس دعا

    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 12:41:00 ب.ظ ]





      الو سلام‌ منزل خداست!   ...

    ﺍﻟﻮ ﺳﻼﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺧﺪﺍﺳﺖ؟

    ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﻣﺰﺍﺣﻤﯽ ﮐﻪ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ …

    ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ

    ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﯾﮏ ﺻﺪﺍﺳﺖ …

    ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﯾﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﺳﻼﻡ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ

    ﺑﻪ ﻣﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺳﺪ٬ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺟﺪﺍﺳﺖ؟

    ﺍﻟﻮ….

    ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻗﻄﻊ ﻭ ﻭﺻﻞ ﺷﺪ!

    ﺧﺮﺍﺑﯽ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﮐﻪ ﻋﯿﺐ ﺳﯿﻢ ﻫﺎﺳﺖ؟؟؟

    ﭼﺮﺍ ﺻﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﻧﻤﯿﺮﺳﺪ ؟ﮐﻤﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ٬

    ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﭼﻄﻮﺭ؟ﺧﻮﺏ ﻭ ﺻﺎﻑ ﻭ ﻭﺍﺿﺢ ﻭ ﺭﺳﺎﺳﺖ؟

    ﺍﮔﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﮐﻨﻢ …

    ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭﺩ ﻫﺎ ﺷﻔﺎﺳﺖ !

    ﺩﻝ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﺳﺒﮏ ﺷﻮﻡ٬

    ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻤﺎﺳﺖ …

    ﺍﻟﻮ٬ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ٬ ﺑﺎﺯ ﻣﺰﺍﺣﻤﺖ ﺷﺪﻡ٬

    ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻢ٬ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ…

    ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍﺳﺖ!…

     

    قیصر امین پور

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



     [ 11:36:00 ق.ظ ]





      خاطره ای از مقبل کاشانی   ...

    مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .

    یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا .

    در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان .

    یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .

    اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت …

    با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه . همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه ….

    چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید .

    مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….

    همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن .

    مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .

    یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .

    پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند

    مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید

    ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد

    حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت

    حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود .

    حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان

    و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش:

    کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا

     

    در خاک و خون طپیده میدان کربلا

     

    گر چشم روزگار بر او زار میگریست

     

    خون میگذشت از سر ایوان کربلا

     

    نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک

     

    زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

     

    از آب هم مضایقه کردند کوفیان

     

    خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

     

    بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید

     

    خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

     

    زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد

     

    فریاد العطش ز بیابان کربلا

     

    - اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ،ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .

    محتشم ادامه داد:

     

    روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

     

    خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار

     

    - در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .

    محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد

     

    یا رسول الله:

    این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست

     

    وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

     

    این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی

     

    دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

     

    این ماهی فتاده به دریای خون که هست

     

    زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

    - با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند:

     

    خاموش محتشم که دل سنگ آب شد

     

    بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد

     

    خاموش محتشم که از این حرف سوزناک

     

    مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد

     

    - محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت…

    مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .

    مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند: ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر. فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم:

     

    نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

     

    نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت

    هوا چو قیرگون گردید

     

    عزیز فاطمه از اسب واژه گون گردید

     

    بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

     

    اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد

     

    تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .

     

    ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :

     

    ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .

    مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند …

     

    اگه دلتون شکست و اشکتون جاری شد فقط و فقط برا سلامتی و فرج مولای غریبمون دعا کنین.

     

    اللهم عجل لولیک الفرج

     

    التماس دعا

    موضوعات: همه, شعر, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 11:29:00 ق.ظ ]





      امشب برای یک مرد دعا کنید...   ...

    یک التماس دعای مخصوص…

     

    “مردی” را میشناسم که غربتش به اندازه غربت همه بشریت سنگین و جانسوز است!

     

    “آقای” بزرگواریست که غم و غصه اش از سالها قبل آغاز شده…

    از یک گودال خونین…

    یا شاید قبل تر از آن!

     

    از یک تشت خونین…

    شاید قبل تر!

     

    از یک محراب خونین…

    شاید از یک کوچه تنگ…

    یک چادر خاکی…

     

    دلش تنگ است ” مولایم”

     

     

    هر روز که میگذرد دل تنگ تر میشود!

    شمارا به خدا قسم

    امشب دعا کنید…

     

    برای خودم هیچ نمیخواهم

    برای یک ” مرد” دعا کنید…

     

    دعا کنید در تقدیرش امشب ملایک بنویسند :

     

    ظهور…

    ان شاء الله

    موضوعات: همه, ظهور, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 11:09:00 ق.ظ ]





      دلم التماس دعا میخواهد ...   ...

    دلم ……!!

    التماس دعا می خواهد…..

    از همان التماس دعاهایی که آدمیزاد

    یک وقت هایی دلش را به"دریا” می زند!!!!

    وبه خلق الله رو می اندازد

    که برایش دعا کنند…..!

    از آنهایی که از ته جانت لا به لای بعضی ها

    با چه""زوری"” بالا می آید….!

    آنوقت با همه ی وجود دلت را به

    “زمزمه ی خدایا”

    گفتن خلق الله خوش میکنی!!

    که اگر صدای تو به عرش نرسید!

    لااقل یکی از همین خلق الله صدایش آنقدر

    رسا است که عرشیان وفرشیان از

    “"خدایا گفتنش"”

    خدایا بگویند!!!

    …..التماس دعایت……

    وقتی می گویم برایم دعا کن یعنی کم آورده ام!!!

    یعنی دیگر…….!

    کاری از دست خودم برای خودم

    بر نمی آید…!!!

     

    التماس دعا…..

    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 11:04:00 ق.ظ ]





      بس کن ربابه ...   ...

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    بس کن رباب نیمه‌ای از شب گذشته است

    دیگر بخواب نیمه‌ای از شب گذشته است

     

    کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده

    گهواره نیست٬ دست خودت را تکان نده

     

    با دست‌های بسته مزن چنگ بر رخت

    با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت

     

    بس کن رباب حرمله بیدار می‌شود

    سهمت دوباره خنده انظار می‌شود

     

    ترسم که نیزه‌دار کمی جابجا شود

    از روی نیزه رأس عزیزت رها شود

     

    یک شب ندیده‌ایم که بی‌غم نیامده

    دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده

     

    گرچه امید چشم ترت ناامید شد

    بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد

     

    پیراهنی که تازه خریدی نشان مده

    گهواره نیست٬ دست خودت را تکان مده

     

    با خنده خواب رفته تماشا نمی‌کند

    مادر نگفته است و زبان وا نمی‌کند

     

    بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی

    اصلاً خیال کن که تو اصغر نداشتی

     

    دیگر ز یادت این غم سنگین نمی‌رود

    آب خوش از گلوی تو پائین نمی‌رود

     

    بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی‌شود

    این گریه‌ها برای تو اصغر نمی‌شود

    موضوعات: همه, شعر, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 11:01:00 ق.ظ ]





      همسر حضرت عباس علیه السلام   ...

    همسر حضرت عباس علیه السلام

     

    حضرت عباس ع تنها با یک زن ازدواج کردند. او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود.

    لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود. او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام علی ع بود.

    لبابه از حضرت ابوالفضل ع پنج پسر و یک دختر بدنیا اورد.

    لبابه در کربلا حضور داشت. یکی از پسران او بنام قاسم در کربلا شهید شد. خود او نیز اسیر شد. همراه با سایر اسرا زجر و شکنجه ها را تحمل کرد. پس از ازادی اسرا او به مدینه برگشت.

    لبابه روز و شب گریه میکرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی

    از دنیا رفت. خدای رحمتش کند.

    فرزندان او مدتی توسط مادربزرگ پاکشان ام البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما اوهم دوسال بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به امام سجاد علیه السلام منتقل شد.

    گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس ع نزد امام سجاد ع می آمد اشک بر گونه های حضرت جاری می شد.

     

    (brown note)منبع: سید بن طاووس اقبال الاعمال ص ۲۸

    (sparkle)التماس دعای فرج(sparkle)

    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 10:48:00 ق.ظ ]





      مردم مسؤولند   ...

    شهید مطهری:

     

    مردم مسؤولند

    یعنی شما مردمی که در روضه خوانیها شرکت می کنید ، هیچ خیال نمی کنید که در این قضیه مسؤول هستید ، بلکه فکر می کنید که مسؤول فقط گویندگان هستند . دو مسؤولیت بزرگ مردم دارند ، یکی اینکه نهی از منکر بر همه واجب است . وقتی می فهمند و می دانند که اغلب هم می دانند که دروغ است ، نباید در آن مجلس بنشینند که حرام است و باید مبارزه کنند .

    و دیگر از بین بردن تمایلی است که صاحب مجلسها و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد ، باید کربلا شود . روضه خوان بیچاره می بیند که اگر هر چه می گوید راست و درست باشد آن طور که شاید و باید مجلس نمی گیرد و همین مردم هم دعوتش نمی کنند ، ناچار یک چیزی اضافه می کند .

     

    مردم باید این انتظار را از سر خودشان بیرون کنند و با رفتارشان آن روضه خوانی را که می میراند و مجلس را کربلا می کند تشویق نکنند . کربلا می کند یعنی چه ! مردم باید روضه راست بشنوند تا سطح فکرشان بالا بیاید و بدانند که اگر روحشان در یک کلمه اهتزاز پیدا کرد ، یعنی با روح حسین بن علی هماهنگ شد و در نتیجه اشکی ولو ذره ای ، از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است.

     

    حماسه حسینی، ج ۱، ۱۳۶۸ ص ۲۱

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 10:37:00 ق.ظ ]





       کدام وقایع عاشورا تحریف شده است ؟   ...

    کدام وقایع عاشورا تحریف شده ‌است؟

     

    اول: اوج عزاداری امام حسین(ع) ده روز اول ماه محرم الحرام است. بین سخنرانان و مداحان، مشهور است که هر شب را به یکی از شهدای کربلا اختصاص دهند؛ مثلاً شب سوم برای حضرت رقیه و شب هفتم را برای حضرت علی اصغر(ع) سوگواری می کنند و تاسوعا را نیز به حضرت عباس(ع) اختصاص می دهند. همین قرار داد بین مداحان و منبری ها باعث شده است که عده ای گمان کنند، حضرت رقیه روز سوم محرم به شهادت رسیده است و از همه بدتر اینکه گمان می کنندحضرت ابالفضل(ع) در روز تاسوعا به شهادت رسیده است.

     

    اما حقیقت این است که تمام شهدای کربلا در روز عاشورا به شهادت رسیده اند و حضرات اباالفضل، علی اکبر و علی اصغر همه قبل از امام حسین(ع) و در روز عاشورا در پیکار با سپاه عمر سعد کشته شده اند. حضرت رقیه(س) نیز پس از شهادت پدرش در شام از دنیا رفته است.

     

    اشتباه دوم: باور عمومی این است که حضرت حسین بن علی(ع) و اهل بیت و اصحابش سه شبانه روز آب ننوشیدند و سپس تشنه کام به مقابله با دشمن رفته اند؛ اما حقیقت این است که عمر سعد سه روز قبل از عاشورا عمروبن حجاج را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعه فرود آیند و میان یاران حسین و آب فاصله اندازند. اما این به این معنی نیست که هیچ ذخیره آبی در خیمه ها نبوده است.

     

    در کتاب ارشاد نوشته شیخ مفید(ره) آمده است: « در شب عاشورا زینب…دست بر گریبان برده…و بیهوش بر زمین افتاد. حسین(ع) برخاسته آب بر روی خواهر پاشید و…» این نقل معتبر نشان می دهد که تا شب عاشورا هنوز آب در خیمه ها بوده واصل تشنه کامی به روز عاشورا، گرمی هوا و شدت مبارزه مربوط است.

     

    شیخ عباس قمی(ره) در منتهی الامال می گوید: «شب عاشورا امام حسین(ع)، حضرت علی اکبر(ع)را با سی سوار و بیست پیاده فرستاد که چند مشک آب آورند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود که از این آب بیاشامید، آخر توشه شماست و وضو بسازید و غسل کنید.»

     

    اشتباه سوم: یکی از معروف ترین تحریف ها ماجرای حضرت لیلی مادر حضرت علی اکبر(ع) است وچه روضه ها که در این زمینه خوانده نمی شود؛ در روضه ها ذکر می شود که حضرت علی اکبر قبل از رفتن به میدان با مادرش چه نجواهایی می کرد، یا اینکه حضرت لیلی در خیمه ها رفته و در آنجا دعا کرده که خداوند حضرت علی اکبر را سالم برگرداند که متأسفانه این موضوع محور بعضی تعزیه ها نیز شده است.

     

    اما حقیقت این است که اصلاً لیلایی در کربلا نبوده است؛ البته لیلی مادر حضرت علی اکبر(ع) هست؛ اما حتی یک مورخ هم به حضور آن حضرت در کربلا و روز عاشورا گواهی نمی دهد. (به نقل از حماسه حسینی،جلد۱،مرتضی مطهری)

     

    اشتباه چهارم: مطلب بعدی مربوط به حضرت علی اکبر(ع) این است که آن حضرت قبل از رفتن به معرکه جنگ از پدر رخصت خواست و آن حضرت اذن میدان نداده اند و مثلاً فرموده اند که تو هنوز جوانی و حیف است که از دست بروی و چه اشعار و تعزیه ها که پیرامون آن نساخته ایم؛ اما حقیقت این است که تمام مورخین نوشته اند، هر کس از امام حسین(ع) اذن میدان می خواست، اگر می شد حضرت برایشان عذری می آورد ولی در مورد جناب علی اکبر گفته اند: «فاستأذن اباه،فأذن له» یعنی تا اجازه خواست گفت برو.

     

    پی نوشت:

    (حماسه حسینی،جلد۱، مرتضی مطهری)

    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 10:34:00 ق.ظ ]





      امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ...   ...

    کمتر کسی است که بداند این شعر (امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است) از کیست

    این شعر از پدر آیة الله بهجت یعنی مرحوم کربلایی محمود بهجت می باشد. چند بیت ازین قصیده بلند رو در دو پست میارم:

     

    شب وصل است و تبِ دلبری جانان است

    ساغر وصل لبالب به لب مستان است

    در نظر بازیشان اهل نظر حیران است

    گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است

    چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است

    امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

    ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است

    مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

     

    «یارب این بوی خوش از روضة جان می آید؟

    یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟»

    «یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟»

    «عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!»

    یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟

    امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

    ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است

     

    مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

    «چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید؟

    «چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟»

    چه پیامی است؟ چرا موج گمان می آید؟

    چه شکار است؟ چرا بانگ کمان می آید؟

    چه فضائی است؟ چرا تیر قضا پران است؟

    موضوعات: همه, شعر, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 10:29:00 ق.ظ ]





      شیطان راه های مختلفی دارد...   ...

    حاج آقا مجتبی تهرانی ره

    شيطان راه های مختلفی دارد برای اينكه رابطه بنده با خدا و امیدی که او به خدا بسته است را قطع كند. مثلا يك مرتبه به ذهن انسان می اندازد كه: چقدر بگويم؟! يك دفعه دعا كردم بس است، دو دفعه گفتم بس است، اگر خدا می خواست بدهد تا حالا داده بود و…اين شيطان است، حواستان جمع باشد! شيطان وقتی كه اتّفاقی می افتد، در انسان سرخوردگی درست می کند. به خصوص مقيّد است كه در “دعا” سرخوردگی ايجاد كند، برای اينكه می خواهد رابطه ات را و اميدی كه به خدا بستی قطع كند. در باب دعا هيچ وقت نگذاريد كه اينگونه افكار شيطانی شما را احاطه كند و از دعا باز بدارد؛ حواستان جمع باشد! هم از آن طرف متوجّه بالا باش، به اين معنا كه خداوند خسته نمی شود و برعكس از صدای بنده لذّت هم می برد و از اين طرف هم شيطان را مواظب باش، كه شيطان تو را خسته نكند. در اين هیچ شکی نيست كه وقتی از خداوند می خواهیم اگر مصلحت باشد به موقع می دهد، خدا به وقتش می دهد و در اجابت بندگانش دقيق و حساب شده عمل می كند.

     

    آیت الله مجتبی تهرانی (ره)

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 10:24:00 ق.ظ ]





      راز هایی درمورد شوهرتان   ...

    رازهایی در مورد شوهرتان

     

    با وجود اینکه شوهر هر کس، منحصر به فرد است، اما همواره به یاد داشته باشید که اساساً همه ی آنها چون شوهر هستند، ویژگی های مشترک بسیاری نیز دارند. شما می توانید با شناخت این ویژگیها، زندگی بهتر و شادتری برای خود و همسرتان بسازید!

     

     

    به شوهرتان، اعتماد کنید!

    آیا می خواهید همسر خوبی باشید؟ پس به شوهرتان، اعتماد کنید! با اعتماد کردن، در او احساس قدرت به وجود می آورید. و این احساس قدرت، می تواند بزرگترین حامی شما در زندگی باشد. گذشته ازین، مردانی که اعتماد همسرانشان را از دست داده اند، قدرت کمتری برای مبارزه با مشکلات محل کار خواهند داشت. اگر همسر یک مرد، به او اعتماد نداشته باشد، اعتماد هیچ کس دیگر به حال او مفید نخواهد بود!

    البته منظور ما از اعتماد کردن، این نیست که شما اجازه دهید هر اشتباهی از سوی همسرتان، زندگی تان را نابود کند! بلکه اعتماد کردن می تواند حتی به این معنا نیز باشد که او را تشویق کنید اهدافش را گسترش دهد و برای این أمر، به او اعتماد کنید. وقتی هم که نیاز به کمک و حمایت شما دارد، تلاشتان را از او دریغ نکنید. با اینکار به او توانایی زیادی می بخشید.

    حقیقتی ساده درباره ازدواج

    هر کدام از ما در زندگی برای خوشبختی، هدفی داریم. ولی معمولاً آن را بسیار دشوار و پیچیده توصیف می کنیم. در حالیکه یک حقیقت ساده در ازدواج وجود دارد و آن اینکه:

    « اگر می خواهید شریک زندگی تان، خوشبخت تر شود، کاری کنید که خودتان خوشبخت تر شوید! »

    اگر یک خانم خانه دار هستید، یاد بگیرید که از انجام وظایف خانه لذت ببرید. اگر شاغل هستید کارتان را دوست داشته باشید. وقتی شما از کاری که می کنید راضی و خشنود هستید، این رضایت در زندگی زناشویی تان، خودش را خیلی آشکار تر از آنچه که فکرش را بکنید، نشان خواهد داد! زیرا زنی شاد، سرزنده و امیدوار خواهید بود که زندگی و فعالیت هایش را با همه سختی هایش، دوست می دارد و ازآن لذت می برد! واضح است که زندگی در کنار چنین زنی، برای یک مرد چقدر لذت بخش تر و راحت تر از زندگی در کنار یک زن دلمرده و ناشاد است که از خود و زندگی اش، ناراضی است!

     

    شوهرانِ مهربان!

    شوهرانی وجود دارند که هر از گاهی، به همسرشان، شاخه گلی هدیه می دهند. گاهی هوس می کنند که برای همسرشان، چای درست کنند. یا بعضی مواقع، ناگهان احساساتی شده و شما را در غرق در کلمات محبت آمیز می کنند! شاید فکر می کنید که همسران این مردان، باید زنان خوشبختی باشند. حق باشماست! ولی متاسفانه بسیاری از زنان، پس از چندسال، اهمیت این مسائل را فراموش می کنند و جملاتی نظیر این می گویند: «با این سنّت خجالت نمی کشی؟» «بچه ها پیش خودشان، چه فکری می کنند؟»

    اگر شما نیز ازین دسته زنان هستید، کمی بیندیشید. مطمئن باشد هیچ دلیلی که نشان دهد محبت همسران به هم، ناپسند است وجود ندارد. از همسرتان تشکر کنید. و بالاتر از آن، از خداوند نیز به خاطر عنایت فرمودن چنین همسری، قدردانی کنید. مطمئن باشید تشکر شما ، روحیه مهر ورزی را در همسرتان، بالاتر نیز خواهد برد.

    اگر هم از آن دسته خانمهایی هستید که همسرانشان، این عادت های خوب را پس از چند سال زندگی از دست داده اند، می توانید علت آن را درون خود جستجو کنید. شاید قدردانی شما آن قدر نبوده است که انگیزه ی مهر ورزی او را استمرار دهد.

     

     

    وقتی شوهرتان به خانه می آید…

    با خودتان قرار بگذارید که هیچ مسئله ی ناخوشایندی را در 90 دقیقه ی اولِ ورود همسرتان به خانه ، به او نگویید. آسمان که به زمین نمی آید! این همه ساعت ، از صبح، مشکل را در دل خود داشته اید تا او به خانه برگردد و به او بگویید، یکی دو ساعت دیگر هم رویش!

    برای مردی که از سرِ کار بر می گردد، هیچ چیز مهمتر و خوشحال کننده تر از شما نیست، در حالیکه با لبخندی بر لب و فنجانی چای منتظر بازگشت او بوده اید!

     

     

    جمعه های دوست داشتنی!

    روز های جمعه را به خانواده و همسرتان، اختصاص دهید و کارهایی که هر دوی شما دوستشان دارید را با هم انجام دهید.

    شما خانم محترم! نقشی اساس دارید. رئیس، شما هستید! بیاموزید که از خوشی های کوچک زندگی، لذت ببرید. هر 5 شنبه، کارهای یک هفته تان را بررسی کنید و ببینید که در طول آن یک هفته، چطور رفتار کرده اید؟ سپس برنامه ریزی کنید که در روز جمعه، رفتار بهتری داشته باشید و درباره نتیجه بررسی 5 شنبه تان، با همسر خود، گفت و گو کنید و سوء تفاهمات را برطرف نمایید. (البته نتیجه ی بهتر وقتی حاصل می شودکه هر دوی زن و شوهر، این کار را انجام دهند)

     

     

    دوستانتان را ارزیابی کنید!

    دوستان شما چه کسانی هستند؟ نصیحت چه کسانی را می پذیرید؟ با چه کسانی مشورت می کنید؟

    در زندگی هر کدام از ما پیش آمده است که درباره کار یا زندگی شخصی مان، به بن بست رسیده باشیم. آن وقت است که اگر دوست خوبی نداشته باشیم، با سر به زمین می خوریم. چه کار باید کرد؟ دوستانتان را ارزیابی کنید تا خوب ها و یاری دهنده ها از بدها و سوءاستفاده گران ، متمایز شوند. اگر خیلی عالی هم نبودند، اشکالی ندارد، هیچ انسانی کامل نیست! اما آیا شما چند فرد مطمئن را دارید که می توانید افکار درونی تان را با آنان در میان بگذارید و به عنوان افراد عاقل، از آنان کمک بخواهید؟

     

     

    به شوهرتان، در نظم بخشیدن به بچه‌ها کمک کنید

    کمتر مردی است که در مقابل بچه ها، گیج نشود ! وقتی کوچولوی شما بداخلاقی می کند ، او نمی داند باید چه تصمیمی بگیرد و چه عکس العملی نشان دهد؟

    به او کمک کنید تا متوجه شود سیلی زدن، عکس العمل درستی برای حل این مشکل نیست! ساعت های کاری مداوم نیز نمی تواند دلیل خوبی برای «پدر خشنی بودن» باشد! او را متوجه این قضیه کنید که ایجاد تعادل بین کار و خانواده، اولویتی است که در درجه اول قرار دارد. به همسرتان اعتماد کنید و به او اجازه دهید «هنرِ پدرِ خوب بودن» را کسب کند! مطمئن باشید او از پَسش برمیاید! فقط کافیست که بداند تنها یک زندگی وجود دارد، نه دو زندگی (یکی کاری و یکی خانوادگی!). پس با تعیین اهداف و اولویت بندی آنها، شوهرتان می فهمد که باید اوقاتش را با شما و بچه ها تقسیم کند. آنگاه متعجب خواهید شد از اینکه بعضی از روزهای تعطیل، بدون اینکه شما بگویید، همسرتان، بچه ها را به پارک می برد تا شما بیشتر استراحت کنید!

     

     

    موضوعات: همه, ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ  لینک ثابت



     [ 10:12:00 ق.ظ ]





      عاشورای حسینی و مسئله‌ی ولایت‌پذیری   ...

    عاشورا از نظر آزمون ولایت‌پذیری صحنه‌ی عجیبی است. عشق به ولایت و امامت، اعتقاد راسخ به سعادت اخروی، قدرت تمییز جریان حق و باطل و تبری جستن از دشمنان امام حسین علیه السلام بهترین ویژگی‌های اصحاب امام حسین علیه السلام است که ایشان را از سایر مردم در رسیدن به فوز شرکت در حماسه حسینی متمایز می‌سازد.

     

    به گزارش بولتن نیوز، كربلا را مى‌توان از اين منظر نگريست و عاشورا را با اين نگاه بازخوانى كرد و سطر به سطر جستجو كرد تا نه تنها به بزرگترين قطعه شعر بلكه به بزرگترين قلّه‌ی شعور ولائى رسيد: “والله ان قطعتموا يمينى” و به ارتفاعى چشم دوخت كه حضرت مى‌فرمايد: “و عن امام صادق يقنينى". و اينجاست كه همه برگزيدگان بشريت از غير معصوم آرزوى رسيدن به آن را مى‌كنند و در حسرتش آه سرد مى‌كشند «…إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»، (بحارالأنوار، ج 22، ص 274، باب 5).

    روز عاشورا روز تجلى كامل ولايت سيدالشهداء امام حسين عليه السلام است. صحيفه نور، ج 1، ص 216.

    آنچه ياران و فرزندان امام حسين عليه السلام به عنوان ارمغانى بهتر از شهادت در روز عاشورا به دست آوردند كشف «رموز ولايت» سيدالشهداء بوده است لذا عاشورا نمايش جلوه‌اى از ولايت امام حسين اوست كه به عنوان مظهر ولايت حقيقت محمديه همانند چشمه‌اى جارى است كه آب حيات را به كام تشنگان فيض رحمت مى‌رساند.

    مى‌بينيم كه اصحاب اباعبدالله الحسين عليه السلام مخصوصاً قمرهاشم اين فيض و اين امر را كشف كرده‌اند و اعلام كردند، اگر در كوى ولايت تو شهيد شويم به زندگى ابدى دست خواهيم يافت.

    مراجعه مكرر حضرت ابوالفضل به امام حسين عليه السلام جهت اجازه گرفتن براى ميدان جنگ بهترين نمونه‌ی ولايت پذيرى است. اما امام حسين عليه السلام به آسانى به او اجازه نمى‌دهد و مى‌فرمايند تو پرچم‌دار من هستى! «انت صاحب لوائى» «اما پس از اينكه ياران يكى يكى شهيد شدند حضرت ابوالفضل خدمت مولا و امام خود آمد و عرضه داشت: لقد ضاق صدرى و سئمت الحيوة؛ «سينه‌ام تنگى كرده و از زندگى سير شده‌ام…».

    امام حسين عليه السلام كه حال حضرت اباالفضل را اين گونه ديد به ايشان فرمود پس ابتدا برو براى بچه‌ها و اهل خيمه آب بياور؛ حضرت هنگام رفتن به شريعه با شجاعت و قهرمانى وارد شريعه فرات شدند و وقع ماوقع … اکنون که سخن درباره‌‌ی اهمیت ولایتمداری و آثار مثبت آن است، به نمودهایی دیگر از این مسئله‌ی حساس در واقعه‌ی عاشورا، اشاره می‌شود. نمونه‌هایی از جلوه‌های ولایت‌پذیری در واقعه عاشوراء:

    واقعه‌ی شهادت حضرت مسلم وهانی بن عروه: پس از ورود ابن زیاد به کوفه، مسلم به خانه‌ی هانی بن عروه پناهنده شد تا ابن زیاد از حضور وی در کوفه مطلع نشود. ابن زیاد به واسطه‌ی جاسوس‌هایی که معین کرده بود، جایگاه مسلم را پیدا کرده و با حیله‌ای هانی را به دارالاماره کشاند و از وی خواست تا مسلم را حاضر نماید.

    هانیه بن عروه امتناع کرد و در جواب مسلم بن عمرو باهلی که از او خواسته بود تا مسلم را به ابن زیاد تحویل دهد گفت: «به خدا قسم این کار باعث رسوایی و ننگ من است که من کسی را که در پناه من و مهمان من و فرستاده پسر پیغمبر من است به دشمن بسپارم در صورتی که دست‌های من سالم و یار و یاور فراوان دارم. به خدا قسم اگر هیچ کس مرا یاری نکند و تنها باشم با زور تسلیم نخواهم کرد تا پیش از او بمیرم.»

    وقتی عبیدا…بن زیاد امتناع مصرانه‌ی هانی را دید گفت: او را نزد من بیاورید. آن قدر با چوبدستی بر پیشانی و بینی و صورت هانی زد که بینی او شکست و خون بر جامه‌هایش فرو ریخت و گوشت صورت و پیشانی‌اش بر محاسنش آویخت و چوب شکست. روشن است که تنها تعصب و عرق میهمان نوازی هانی مانع از تحویل دادن مسلم نیست بلکه هانی بن عروه، مسلم را «فرستاده پسر پیغمبر» خویش می‌داند و حمایت خود را از وی از مجرای ولایت‌پذیری دو چندان می‌کند و همچنان در این مسیر استقامت می‌ورزد تا آنکه شهد شهادت می‌نوشد.

    از سوی دیگر در صحنه‌ی شهادت حضرت مسلم بنابر نقل سید بن طاووس می‌بینیم که مسلم امانِ محمد بن اشعث را امان مردم حیله باز و فاجر و نادرست میداند و آنقدر تنها می‌جنگد تا آنکه پس از غلبه‌ی ضعف و کثرت جراحات، اسیر می‌شود و پس از تحقیر ابن زیاد در گفتگویی که بین آنها صورت می‌گیرد، به شهادت می‌رسد.

    تشرف زهیربن قین: زهیربن قین عقب تر از حضرت حسین(ع) از مکه خارج شد و چون نمی‌خواست با حضرت مواجه شود هر جا امام منزل می‌کرد، با فاصله‌ی دورتری از امام منزل می‌کرد تا آنکه امام فرستاده‌ای به جانب او روانه کرد. زهیر پس از شنیدن سخنان نماینده‌ی امام عمیقانه به فکر فرو رفت. در این هنگام همسر زهیر بر سر او نهیب زد و گفت: سبحان ا…! پسر پیغمبر تو را می‌طلبد و تو نمی‌روی؟ چه می شود اگر خدمتش برسی و کلام او را بشنوی؟»

    زهیر به خود آمد، از جا برخاست و به سوی حسین(ع) رفت و پس از لحظه‌ای با چهره‌ی باز و خوشحال بازگشت و دستور داد خیمه‌های او را کندند و وسائل او را نیز بردند و چادر او را نزدیک خیمه‌های حسین(ع) برپا نمودند و زوجه‌ی خویش را طلاق داد تا زحمتی متوجه وی نشود و او را به پسرعموهایش سپرد. همسر زهیر حین وداع با گریه گفت: خداوند یار و یاور تو باشد و تو را به خوشبختی برساند ولی از تو تمنا دارم روز قیامت نزد جد حسین(ع) مرا نیز به یاد آوری.»

    این صحنه‌ی زیبای ولایت‌مداری همسر زهیر که باعث شد تا زهیربن قین در ردیف اصحاب خاص امام(ع) قرار بگیرد، نقش زنان در واقعه‌ی عاشورا را به خوبی نمایان می‌سازد. چرا که همانگونه که همسر زهیر مشوق شوهر خود در امر پذیرش ولایت بود، یقیناً زنان دیگر جامعه آن روز نیز بی‌تأثیر در وقوع عاشورا و کیفیت آن نبوده‌اند.

    اما این همه‌ی مسئله‌ی ولایت پذیری در واقعه‌ی عاشورا نیست. بلکه می‌بینیم در آن واقعه، کسانی بودند که راه دیگری رفتند. نمودهایی از ولایت ناپذیری در واقعه عاشورا:

    خیانت کوفیان، سست عنصری و تزلزل شخصیت و عدم ثبات در قول و فعل کوفیان مهم‌ترین نمونه‌ی ولایت ناپذیری در ایجاد فاجعه‌ی عاشوراست. مردمی که مشتاقانه امام را دعوت کرده بودند و در نامه‌های خود از انتظار مردم و باغستان‌های به سبزه آراسته و میوه‌های رسیده و گیاهان روییده و برگهای سبز درختان و سپاه مجهز و آماده برای امام دم زده بودند، ناجوانمردانه و خائنانه رأی و عقیده خود را پس گرفتند و در صف دشمنان ابا عبدا… حاضر شدند. این لکه‌ی ننگ تا ابد بر دامان کوفیان باقی خواهد ماند.

    همان‌طور که می‌دانید، در معارف اسلامی، ولایت رابطه‌ی ویژه‌ای با سعادت و یا شقاوت دنیوی و اخروی انسان دارد. و چه عیان، این رابطه در واقعه‌ی عاشورا نمایان می‌شود. حال، نکته‌ای که باید به آن دقت کرد این است که هنوز هم ولایت، مسئله‌ی اول انسان است و باید مراقبت کرد تا در دام‌های پیچیده‌ی پیروان شیطان در عصر جدید نیفتاد. در این زمان، مانند واقعه‌ی عاشورا رابطه‌ی ولایت و سعادت به وضوح عاشورا عیان نیست و همین نکته، امر ولایت‌پذیری را سخت‌تر می‌کند. پس باید معرفت و بصیرت خود را عمق بخشید تا خود و جامعه‌ی خویش را سعادتمند کنیم.

    منابع:

    1. عاشورا و ولایت پذیری / رقیه رحیمی / نشریه‌ی مدرسه‌ی علمیه‌ی بروجرد

    2. عاشورا و ولایت پذیری / لوح فشرده پرسمان / اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها

    3. نقش ولایت پذیری در حادثه‌ی عاشورا / نوش آبادی

    حسینیه‌ی بولتن: شعور حسینی

     

     

     

    موضوعات: همه, ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 12:52:00 ق.ظ ]





      ولایت‌پذیری حضرت عباس(ع)؛ مهم‌ترین رکن جهت الگوبرداری سبک زندگی اسلامی   ...

    ولایت‌پذیری حضرت عباس(ع)؛ مهم‌ترین رکن جهت الگوبرداری سبک زندگی اسلامی

     

    گروه اندیشه: عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) با اشاره به مهم‌ترین ویژگی حضرت عباس(ع) جهت الگوبرداری سبک زندگی اسلامی، ولایت‌پذیری آن حضرت را مهم‌ترین رکن این امر دانست.

     

    محمدهادی همایون، عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از فارس، با اشاره به مهم‌ترین ویژگی حضرت عباس(ع) جهت الگوبرداری سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی گفت: به نظر می‌رسد که یکی از مهم‌ترین درس‌هایی که از زندگی حضرت عباس(ع) به‌ویژه در واقعه عاشورا و در جریان حوادث کربلا می‌توانیم بگیریم موضوع ولایت‌پذیری ایشان است.

    وی‌ ولایت‌پذیری را یکی از ارکان اصلی سبک زندگی اسلامی دانست و افزود: ولایت‌پذیری مقوله‌ای است که امروزه بسیار به آن محتاج و نیازمند است و اساساً تعلق به ولایت و وفاداری به ولایت بالاتر از امور اجتماعی دیگر است.

    معاون آموزشی دانشگاه امام صادق(ع) اضافه کرد: موضوع ولایت‌پذیری به حدی مهم است که حتی در زمان اوایل انقلاب نیز شهید محمدباقر صدر تأکید کرد که باید در ولایت ذوب شد و این ذوب ولایت شدن و رأی در برابر ولایت از خود نداشتن یکی از ویژگی‌های برجسته‌ای که در حضرت عباس(ع) مشاهده می‌شد.

     

    فعالیت‌های علمی و نقلی حضرت عباس(ع) در کنار ولایت‌پذیری

    نویسنده کتاب «تاریخ تمدن و ملک مهدوی» ادامه داد: حصرت عباس(ع) دانشمند و محدث بودند و از لحاظ علمی سطح بسیار بالایی داشتند  اما در کنار فعالیت‌های علمی و عقلی، کاملاً ولایت‌پذیری خود را درعمل اثبات کردند.

    وی در پاسخ به اینکه این ویژگی حضرت عباس(ع) تا چه حد در تکامل سیر اندیشه شیعی مؤثر بوده است؟ گفت: موضوع ولایت‌پذیری در سیر اندیشه شیعی همیشه موضوع مهمی بوده است و سیر تقریباً مفصلی از ابتدای دوران غیبت به‌ویژه دوران غیبت کبری که موضوع ولایت در این دوران به چه نحوی تعریف می‌شود تا در جریان انقلاب اسلامی که به ولایت فقیه می‌رسیم، دارد.

     

    نقش بی‌بدیل ولایت در تکامل سیر اندیشه شیعی

    همایون ادامه داد:‌ در انقلاب اسلامی، نه تنها به‌صورت نظری و علمی به ولایت دست یافتیم بلکه امام راحل این فرصت را ایجاد کردند و نظریه ولایت فقیه را در عمل در حکومت جمهوری اسلامی پیاده کردند و این سیر ولایت در طول تاریخ شیعی است که حضرت عباس(ع) یکی از الگوهای بارز آن  است.

    عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه با اشاره به القاب حضرت عباس(ع) در میان ایرانیان گفت: باب‌الحوائج بودن آن حضرت موضوع معروف و مشهوری است ولی وقتی که شیعیان درباره صفات و ویژگی‌های آن حضرت فکر می‌کنند، به نظر می‌رسد که موضوع ولایت‌پذیری موضوع بسیار مهمی است که به خصوص در کشور ما بدان توجه ویژه‌ای شده است.

    این محقق که دارای مقالات علمی فراوانی پیرامون سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی است، اظهار کرد: مردم کشور ما در نسبت خود به انقلاب اسلامی این موضوع را در نظر دارند و این وفاداری مردم نسبت به ولایت موجب بروز حماسه‌های فراوان سیاسی در طول تاریخ انقلاب اسلامی شده است.

     

    رأفت و علم حضرت عباس(ع) در ذیل ولایت‌پذیری است

    همایون در پاسخ به اینکه خصوصیات دیگری که از حضرت عباس(ع) جهت الگوبرداری سبک زندگی اسلامی می‌توان استفاده کرد، چیست؟ گفت: صفات انسانی یک مجموعه کامل است که همگی با هم هماهنگ می‌شود و یک انسان را می‌سازد و آن صفتی که برجسته‌ترین صفت یک انسان تلقی می‌شود بقیه صفات را فرماندهی می‌کند و طبیعی است انسانی که به آن حدی از ولایت‌پذیری رسیده است صفات خوب دیگری که ما در زندگی خود نیاز داریم در خود جمع کرده است.

    عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) عنوان کرد: موضوع رأفت و علم و بسیاری از موارد دیگری که می‌توان در زندگی حضرت عباس(ع) پیدا کرد همگی ذیل موضوع ولایت‌پذیری آن حضرت است.

    موضوعات: ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 12:46:00 ق.ظ ]





      حسین فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟!   ...

    حسین فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟!

     

    و من در حالی که نمازم قضا شده است می گویم:

    لبیک یاحسین! لبیک…

     

    حسین نگاه میکند لبخندی میزند و به سمت دشمن تاخت میکند…

     

    و من باز میگویم:

    لبیک یاحسین! لبیک…

     

    حسین شمشیر میخورد من سر مادرم داد میزنم و میگویم:

    لبیک یا حسین! لبیک…

     

    حسین سنگ میخورد، من در مجلس غیبت میگویم:

    لبیک یا حسین! لبیک…

     

    حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید

     

    و من در پس نگاه های حرامم فریاد میزنم

    لبیک یا حسین! لبیک…

     

    حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟

     

    من محتاطانه دروغ میگویم و باز فریاد میزنم:

    لبیک یا حسین! لبیک…

     

    حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است…

     

    حسین به من نگاه میکند و میگوید: تنهایم یاریم کن…

     

    من گناه میکنم و باز فریاد میزنم: لبیک…

     

    خورشید غروب کرده است…

     

    من لبخندی میزنم و میگویم:

    اللهم عجل لولیک الفرج…

     

    به چشمان مهدی خیره میشوم و میگویم:

    دوستت دارم تنهایت نمیگذارم…

     

    مهدی به محراب میرود و برای گناهان من طلب مغفرت میکند…

     

    مهدی تنهاست…

     

    حسین تنهاست…

     

    من این را میدانم اما …

     

    وای بر من..

    التماس دعا….

    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 12:44:00 ق.ظ ]





      ﺷﺶ اﺻﻞ اﺯ اﺻﻮﻝ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺯﻳﻧﺒﻲ   ...

    شش اصل از اصول مدرسه زينبى

    مدرسه زينبى، مدرسه عشق به آرمان‏ هاى حسين عليه‏السلام است با رويكردى فراتاريخى و فراجغرافيايى، مدرسه‏اى مبتنى بر مديريتى اسلامى ـ الهى. در مدرسه زينبى، كسانى كه معناى صبر و مقاومت را مى ‏فهمند، خدا را به آسانى مى‏ شناسند.در مدرسه زينبى، انسان به عالى ‏ترين سطح از انسانيت مى ‏رسد، به گونه ‏اى كه در برابر ستم سكوت نمى ‏كند و در اين راه حاضر است از جان خود بگذرد.رسيدن به اين الگوى انسانى از اهداف مدرسه زينبى است؛ يعنى گذشتن از محبوب‏ترين تعلقات دنيايى در راه خدا و در جهت اهداف متعالى حق.هر كه بخواهد در اين مدرسه و در سلك زينبيان درآيد، بايد به دنيا پشت كند و در راه خدا و براى خدا قدم بردارد.

    اصل اول: بيدارى

    ارزش واقعى انسان در مدرسه زينبى در اين است كه بتواند چشم دلش را باز كند و با معرفت و عشق در جهت مسير الى اللّه‏ قدم بردارد. حضرت زينب عليهاالسلام در مدرسه زينبى خود مى ‏آموزد كه هر آنچه از سر جهل و ناآگاهى است، راهى جز به تباهى و سرنوشتى جز به گمراهى ندارد.

    اصل دوم: پايدارى

    پايدارى در برابر مصايب و مشكلات از مهم‏ترين اصول مدرسه زينبى است. زينب عليهاالسلام به تمام مخاطبان مكتب خود مى ‏آموزد اگر در راه آرمان‏هاى الهى شكيبايى ورزند، به آنچه كمال مطلوب انسانى است، خواهند رسيد. او اين اصل را در مكتب پيامبر و پدرش، على عليه‏السلام و مادرش، زهرا عليهاالسلام آموخته بود. كسى كه پرورده دامان پيامبراعظم (ص) است و در آغوش امير مؤمنان على عليه‏السلام و دامان حضرت زهرا عليهاالسلام پايدارى را تجربه كرده است، به جايى مى ‏رسد كه آزمون الهى را نماد زيبايى معرفى مى‏كند، آنجا كه فرمود: «ما چيزى نديديم جز زيبايى.» فرياد برمى‏آورد و كاخ يزيد را اين گونه مى ‏لرزاند: «اى يزيد! آيا چنين مى ‏پندارى كه چون اطراف زمين و آسمان را بر ما تنگ گرفتى و ما را مانند اسيران از اين شهر به آن شهر بردند، ما در پيشگاه خداوند خوار شديم و تو گران‏مايه گشتى؟»

    اصل سوم: دفاع از مقام ولايت

    زينب عليهاالسلام ، بزرگ ‏آموزگار مكتبى است كه در آن، زن زير پرچم عشق به خدا حاضر است. راه را بر فرومايگان ببندد و مظهر والاى دفاع از ارزش‏هاى اسلام شود. در مدرسه زينبى، زن، مرزبان حريم ولايت است. حمايت از ولايت از آموزه ‏هاى اين مكتب است. زينب عليهاالسلام به خوبى مى ‏دانست كه پس از سيدالشهدا عليه‏السلام ، امام سجاد عليه‏السلام ، وظيفه امامت امت و بار سنگين ولايت را بر دوش دارد. پس بايد زنده بماند تا زمين از حجت خالى نشود. بنابراين، مسئوليت حفاظت از جان امام سجاد عليه‏السلام را بر دوش خود احساس مى ‏كرد. او در چند جا توانست از عهده اين مسئوليت خطير برآيد. اول، هنگام حمله لشكر عمر سعد به خيمه ‏ها، آنجا كه شمر خواست امام سجاد عليه‏السلام را به شهادت برساند، فرمود: «به خدا سوگند، نمى‏گذارم او را بكشيد مگر اينكه اول مرا بكشيد.» دوم، هنگام عبور اسيران از قتل‏گاه هنگامى كه امام سجاد عليه‏السلام ، اجساد كشته را ديد، كم مانده بود از شدت غم روح از بدن نازنينش جدا شود. در اين حال، زينب عليهاالسلام با يادآورى اهداف نهضت عاشورا، وى را دلدارى داد تا از آنجا گذشتند. سوم، در كاخ ابن زياد، آنجا كه زياد دستور داد تا گردن امام سجاد عليه‏السلام را بزنند».

    اصل چهارم: حضور سياسى

    يكى ديگر از اصول مهم مدرسه زينبى، اصل حضور سياسى است. زن در مدرسه زينبى مى‏آموزد كه در حساس‏ترين و سرنوشت‏سازترين صحنه‏هاى سياسى وارد عمل شود. قرآن كريم با بيان نمونه هايى از حضور سياسى بانوان در صحنه اجتماع، افزون بر اينكه بر اين حضور صحّه گذارده، از اين‏گونه فعاليت‏ها تجليل كرده است. حضرت‏ خديجه عليهاالسلام ، اولين مشاركت عملى بانوان در صحنه ‏هاى سياسى اسلام را پديد آورد. همچنين مادر موسى عليه‏السلام با هوشمندى، باردارى خود و تولد موسى را از فرعون پنهان كرد پس از تولد نيز با الهام الهى موسى را به آب انداخت و خواهر موسى را موظف كرد كه وى را دورادور تعقيب كند. اوج مشاركت سياسى حضرت زينب عليهاالسلام نيز در كربلاست، آنجا كه دوشادوش مردان در صف مخالفان يزيد ايستاد و با خطبه ‏هايش به تشريح عملكرد نادرست الگوهاى منفى پرداخت.

    اصل پنجم: پاى ‏بندى به حجاب

    مدرسه زينبى، مدرسه تربيت بر اساس پاى بندى به تقواى الهى و پروا داشتن از زشتى و پليدى است. زينب عليهاالسلام ، آموزگار اين مدرسه، پاى ‏بندى به حرمت‏ها و احكام خدا و مراعات حجاب را از جلوه‏ هاى حضور زنان در حماسه عاشورا معرفى مى‏كند. او منادى متانت و عفاف و دفاع از حريم و حدود الهى است، آنجا كه خطاب به يزيد فرمود:اى زاده آزادشدگان فتح مكه! آيا اين عدالت است كه همسران و كنيزان خود را پشت پرده‏ ها قرار داده ‏اى، ولى دختران رسول خدا (ص) را به عنوان اسير، روانه كرده ‏اى. پرده‏ هاى حرمت آنان را دريده، چهره ‏هايشان را آشكار كرده‏اى و زير سلطه دشمنان از شهرى به شهرى مى ‏گردانى، آن‏گونه كه مردم شهرها آبادى ‏ها و قلعه‏ ها به آنان مى ‏نگرند و از دور و نزديك به آنها نگاه مى ‏كنند.

    اصل ششم: شهيد پرورى

    راه حسين عليه‏السلام ، جز با فداكارى و از خودگذشتگى پيموده نمى ‏شود. در مدرسه زينبى، ميراث‏ دارى و نگهبانى از خط و خون شهيدان و تبيين آرمان‏هاى آنان، به همراه صبر بر بلا در راه خدا به انسان آموخته مى ‏شود. پيام مدرسه زينبى به انسان، شهيدپرورى و تربيت نسلى شهادت‏ طلب است.آنجا كه مادر وهب، مادر عمروبن جناده، ام‏خلف و… نه تنها از شهادت جوانان خويش در راه عقيده اندوهگين نمى ‏شوند، بلكه مشوّقى براى اين گونه مجاهدت ‏هايند. جلوه ديگر اين اصل در شهيدپرورى، حضرت زينب عليهاالسلام است. زينب هم دختر شهيد است، هم خواهر شهيد، هم مادر شهيد و هم عمه شهيد.

     

    پيام رسانى

    ناميرايى قيام امام، به حضرت زينب عليهاالسلام در كربلا وابسته است، زينب عليهاالسلام بنا به وصيت برادرش، امام حسين عليه‏السلام ، تلاش‏هايى كرد كه اگر آنها را انجام نمى ‏داد، شايد امروز نامى از عاشورا و عاشوراييان بر زبان‏ها نبود و پيام نهضت اباعبداللّه‏ عليه‏السلام در كربلا همراه با اجساد مطهرشان مدفون مى ‏شد و به كسى نمى‏رسيد. زينب عليهاالسلام با فعاليت‏هاى همراه با سياست و كياست خود از عهده وظيفه خبررسانى واقعه عاشورا به خوبى برآمد. شاخص ‏هاى خبررسانى كاروان اسيران به رهبرى حضرت زينب عليهاالسلام الگو و ره ‏توشه‏اى مناسب براى تمامى خبر رسانان جهان خواهد بود. برخى از اين شاخص‏ها عبارتند از:

    واقع‏گويى و صداقت

    راست‏گويى و بيان واقعيت از ويژگى هايى است كه در فرهنگ اسلامى به ‏ويژه قرآن كريم، بر رعايت آن تأكيد شده است. قرآن كريم، در آخرين آيه سوره يوسف تأكيد مى ‏كند در بيان اين حوادث، واقع‏گويى كاملاً رعايت شده است. از اين آيه شريفه در مى‏يابيم كه نقل خبر بايد بر اساس واقع باشد.

    اين ويژگى در خبررسانى واقعه كربلا به خوبى مشهود است. زينب عليهاالسلام به عنوان پيام ‏آور كربلا در خطبه ‏اش در مجلس كفرآميز ابن زياد، بر صداقت و حق‏گويى خود چنين تأكيد كرد: «…اى پسر زياد! رسوا نمى ‏شود، مگر فاسق و دروغ نمى‏گويد، مگر فاجر! و آن چيزى است كه ما از آن به دوريم…».صداقت حضرت در پيام‏رسانى واقعه عاشورا سبب جلب اعتماد مخاطبان، اثر بخشى بيشتر و عبرت‏ آموزى مردم شد.

    ب) شجاعت

    از ويژگى ‏هاى اساسى خبررسانى، شجاعت در بيان خبر و نهراسيدن از پى ‏آمدهاى بيان آن است.هنگامى كه كاروان اسيران وارد كاخ ابن زياد شد، وى گمان كرد دختر على عليه‏السلام با ترس، وارد مجلس مى ‏شود و به جرم خطبه ‏اى كه در بازار كوفه ايراد كرده بود، عذر تقصير مى ‏خواهد. حاضران در مجلس شاهد ورود بانويى بودند كه كمترين اعتنايى به شكوه ظاهرى كاخ ابن زياد نداشت و برخلاف انتظار به جايى كه از پيش برايش آماده شده بود، نرفت. ابن زياد كه از اين وضعيت نامنتظره ناراحت شده بود، پرسيد: زنى كه با اين همه تكبر و غرور بر ما وارد شد، كيست؟

    گام برداشتن، لباس پوشيدن و انتخاب جايگاه نشستن و برتر از همه غرور زنانه بانوى فرزانه بنى‏هاشم در دربار ابن زياد، نشان‏دهنده شجاعت بى‏نظير وى است، به‏ويژه هنگامى كه ياوه‏ گويى‏ هاى او را بى ‏پاسخ نگذاشت و نغمه شوم و كفرآميزش را در گلو خفه كرد. زينب بدون هيچ ترس و اضطرابى، با كوچك و بى ‏ارزش دانستن دشمن، در پاسخ ابن ‏زياد كه پرسيد: كار خدا را با برادرت چگونه ديدى؟ فرمود: «از خداوند درباره برادرم جز نيكويى و احسان نديدم. او و يارانش افرادى بودند كه خداوند براى آنها شهادت را مقرر فرمود… . اى فرزند زياد! در روز قيامت براى تو جايگاهى است كه بايد براى جواب دادن آماده باشى. چگونه مى ‏توانى اين گناه عظيم را پاسخ دهى؟ اى زاده مرجانه! مادرت به عزايت بنشيند».

    ج) فصاحت و بلاغت زبان

    فصيح بودن، توازن و شفافيت كلام، در رساندن پيام به مخاطب نقش مهمى دارد. اهميت اين مسئله تا آنجاست كه حضرت موسى عليه‏السلام هنگامى كه مأمور شد براى ابلاغ رسالتش سراغ فرعون برود، از خدا خواست برادرش، هارون را كه از او فصيح‏تر است، همراهش سازد و از خداوند گشايش زبان و فصاحت كلام را درخواست كرد.رسايى كلام، شيوايى زبان و توفنده بودن لحن حضرت زينب عليهاالسلام چنان لرزه‏اى در كاخ يزيد افكند كه همگان را تحت تأثير قرار داد. زينب عليهاالسلام در دروازه شهر كوفه، اشعارى بليغ در سوگ برادر خواند و هنگامى كه در بازار كوفه، مردمان دور كاروان را گرفتند، با اشاره او سكوت كردند. نفس‏ها در سينه حبس شد و زنگ‏ها از صدا افتاد. سپس زينب عليهاالسلام به نيكويى به حمد و ثناى پروردگار پرداخت و بر پيامبراعظم(ص) درود فرستاد. پس از اين آغاز شكوه مندانه، با صدايى گيرا و كلامى پرصلابت فرمود:

    اى مردم كوفه! اى اهل فريب و خيانت! آيا براى ما گريه مى ‏كنيد؟ هنوز چشمان ما گريان است و ناله ‏هاى ما خاموش نشده است. مَثَل شما مَثَل زنى است كه رشته مى ‏بافد و آن‏گاه خود، آن را پاره مى ‏كند. شما همانند گياهى هستيد كه بر مَزبَله برويد! نه قابل خوردن است و نه سودى دارد! شما مستوجب عذاب خداييد. پس از آنكه ما را كشتيد، بر ما گريه مى ‏كنيد؟ آرى به خدا سوگند كه بايد بسيار گريه كنيد و كم بخنديد.

    د) سرعت

    انتقال سريع از ديگر ويژگى ‏هاى اساسى خبر است كه تأثير مهم در اثربخشى آن دارد.حساسيت اطلاع رسانى، نياز مخاطبان به دانستن سريع و به موقع خبرها و از دست نرفتن فرصت براى تصميم ‏گيرى صحيح، بر ضرورت سرعت در كار خبررسانى مى‏افزايد.اين ويژگى نيز به خوبى در خبررسانى واقعه عاشورا رعايت شده است. زينب عليهاالسلام از همان لحظه شهادت برادرش، رسالت پيام ‏رسانى نهضت را آغاز كرد. وى در آغاز ورود به كوفه، اشعارى را در مظلوميت برادرش خواند. در شهر كوفه نيز با خطبه آتشين خود، مردم را منقلب كرد و در همان لحظه‏ هاى اوليه ورود به كاخ ابن زياد، خطبه ‏اى ايراد كرد كه در دل ابن زياد هراس افكند. در مجلس ننگين يزيد نيز هنگامى كه يزيد به آنها پيشنهاد كرد كه به مدينه بازگردند، زينب عليهاالسلام وى براى اينكه هرچه بيشتر مردم را در جريان نهضت برادرش قرار دهد، فرمود: «پيش از هر چيز بايد براى كشتگان خود سوگوارى كنيم.» همچنين هنگام ورود به مدينه بلافاصله به زيارت قبر جد مطهرش پيامبر اكرم (ص) رفت و اشعارى را در سوگ برادر خواند.

    ه) روشن‏سازى افكار عمومى

    يكى از وظايف مهم خبررسان، تلاش براى روشن‏ سازى افكار عمومى و بى ‏اعتنا نبودن نسبت به جهل مردم درباره اخبار مهم در جامعه است. يكى ديگر از شاخص‏هاى بارز خبررسانى عاشورا، افشاگرى و رسوا كردن حكومت يزيد و آشكار ساختن چهره پليد امويان بود. عقيله بنى ‏هاشم عليهاالسلام در شهر كوفه، رفتار وحشيانه دشمن را با خاندان پيامبر شرح داد و از چهره پرنفاق و تزوير آنان پرده برگرفت. حضرت زينب عليهاالسلام فرمود: اى مردم! مى ‏دانيد چه پاره جگرى از پيامبر شكافتيد؟ كدام پرده‏نشينان عصمت را از پرده بيرون آورديد؟ آيا مى ‏دانيد چه خونى از پيامبر بر زمين ريختيد و از او هتك حرمت كرديد؟حضرت زينب عليهاالسلام در خطبه آتشين خود در كاخ يزيد نيز پيشينه خانوادگى وى را در جمع سران و بزرگان محفلش آشكار ساخت. خطبه كوبنده سفير كربلا چنان اوضاع مجلس آراسته يزيد را آشفته كرد كه وى ترسيد با افشاگرى ‏هاى دختر على بن ابى ‏طالب عليه‏السلام ، پايه‏ هاى حكومتش دچار تزلزل شود. به همين سبب گناه قتل حسين عليه‏السلام را بر گردن عبيداللّه‏ بن زياد انداخت. البته برپايى مراسم سوگوارى شهداى كربلا تا حد بسيار زيادى از اعتبار و نفوذ يزيد در ميان مردم كاست و به همين جهت يزيد مصلحت نديد كاروان اسيران در شام بمانند و اسباب سفر آنان را به مدينه فراهم كرد.

    و) برجسته سازى

    از تأكيد يا تكرارِ بخشى از آيات قرآن كريم درمى ‏يابيم كه خداوند، توجه خاصى به آن بخش از خبر داشته است. در واقعه عاشورا نيز سفيران كربلا، با تأكيد و تكرار بسيار واقعه عاشورا، از تمامى شيوه ‏ها و امكانات استفاده كردند تا واقعه مهم عاشورا را برجسته سازند. حضرت زينب عليهاالسلام ، امام سجاد عليه‏السلام و ام كلثوم عليهاالسلام از ابزارى چون شعر، خطبه و برپايى مراسم سوگوارى بهره بردند تا خبر كربلا را به همگان برسانند. همچنين محل تبليغات اهل‏بيت در چند شهر مهم اسلام؛ يعنى كوفه، شام و مدينه در آن دوره زمانى از هر جهت مناسب بود و چگونگى بيان واقعه در شهرها بر حسب اوضاع فرهنگى، اجتماعى و سياسى هر شهر صورت مى ‏گرفت.

    ز) مقابله با تحريف

    يكى از وظايف و اصول اخلاقى خبررسانى، مقابله با انتشار اخبار و عقايد دروغ و تحريف شده است. در قرآن كريم نيز علماى يهودى كه كتاب آسمانى خود را تحريف كرده بودند، نكوهش شده ‏اند.پس از واقعه كربلا، حكومت پليد اموى قصد داشت نهضت حسينى عليه‏السلام را تحريف كند. زينب كبرا عليهاالسلام و امام سجاد عليه‏السلام به عنوان پيام ‏آوران كربلا با خطبه ‏هاى روشنگر خود، از اين تحريف جلوگيرى كردند و سخنان آنان به عنوان سند زنده و معتبر در تاريخ جهان، مجال هرگونه تغيير در واقعيت و اهداف نهضت را از دشمن گرفت.

     

     

    موضوعات: همه, ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ  لینک ثابت



     [ 12:14:00 ق.ظ ]





      ﻣﻌﺮﻓﻲ ﺯﻧﺎﻥ ﻛﺮﺑﻼ   ...

    زنان کربلا

    بى ‏ترديد يكى از گروه ‏هاى نقش ‏آفرين در نهضت عاشورا، زنان بودند. اگر اسلام با قيام امام حسين عليه‏السلام زنده است، سهم بزرگى از آن مربوط به زنانى است كه تاريخ، مانند آن را كمتر ديده است.زنان در كربلا نشان دادند كه تكليف اجتماعى، خاص مردان نيست، بلكه آنان نيز برابر وظيفه شرعى خود بايد به جريان‏ هاى اجتماعى توجه كنند و آنجا كه مسئله حمايت از دين و اقامه حق، به ميان مى‏ آيد تنها با قيام آنان ميسر مى‏شود، در صحنه حضور يابند.

     

    در اين بخش برآنيم تا با معرفى زنان هاشمى و غيرهاشمى در كربلا، علت حضور و نقش ‏آفرينى آنان را در كربلا بيان كنيم. سپس به معرفى شخصيت والاى حضرت زينب كبرا عليهاالسلام مى ‏پردازيم. پس از بيان اصول مدرسه زينبى، شاخص‏ هاى خبررسانى آن حضرت را پس از واقعه كربلا بررسى مى ‏كنيم و ويژگى ‏هاى زن عاشورايى و درس‏هايى را كه زن امروز از زن كربلايى مى‏آموزد، مى‏آوريم.

     

    معرفى زنان حاضر در كربلا

    الف) زنان هاشمى

     

    1. زينب كبری عليهاالسلام : زينب كبرا عليهاالسلام ، خواهر امام حسين عليه‏السلام به حكم تكليف الهى و اطاعت از فرمان امام و نيز عشق به برادر، با فرزندان خود همراه امام به كربلا آمد. او در روز عاشورا، ناظر شهادت فرزند، برادران و ديگر بستگان خويش بود و پس از آن با اسارت خاندان رسول‏ خدا صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله ، سرپرستى كاروان اسيران اهل‏بيت را برعهده گرفت. در كوفه و شام و در مجلس ابن زياد و يزيد، با سخنانش، فساد بنى اميه و جنايت‏ هايشان را برملا و نام عاشورا و قيام كربلا را براى هميشه در اذهان مردم تثبيت كرد.

    2. ام كلثوم: بر اساس داده ‏هاى تاريخى، يكى ديگر از دختران امام على عليه‏السلام ، به نام «ام كلثوم»، در كربلا حضور داشته است. ايشان در رساندن پيام امام حسين عليه‏السلام و به ثمر نشاندن خون شهيدان كربلا نقش مهمى ايفا كرد و در كوفه خطبه خواند.

    3. فاطمه، دختر امام حسين عليه‏السلام

    مادرش، ام ‏اسحاق، دختر طلحه بن عبيداللّه‏ بود. فاطمه با حسن مثنّى، فرزند امام حسن‏ مجتبى عليه‏السلام ازدواج كرد. حسن در واقعه كربلا مجروح شد. فاطمه هم‏گام با عمه‏ اش، زينب عليهاالسلام و ديگر بانوان اهل‏بيت عليهم‏السلام در رساندن پيام امام و افشاى جنايت‏ هاى بنى اميه حضور فعال داشت و در كوفه، پس از عمه ‏اش زينب عليهاالسلام سخنرانى كرد.

    4. سكينه، دختر امام حسين عليه‏السلام

    مادرش، رباب، دختر امرؤ القيس است. نامش را امينه، اميمه و آمنه ذكر كرده ‏اند و سكينه لقب او است. سكينه در كربلا حضور داشت و در آن زمان از زنان رشيد اهل‏بيت عليهم‏السلام به شمار مى ‏رفت. وى از نظر جمال، كرامت، ادب و سخاوت داراى جايگاه والايى بود و به جهت آگاهى ‏اش به شعر و ادب، خانه‏اش محل تجمع اديبان و شاعران بود.

    5. رباب

    او دختر امرؤ القيس است. امرؤ القيس در زمان خليفه دوم به مدينه آمد و مسلمان شد. وى پس از مسلمانى، سه دختر خود را به امام على عليه‏السلام ، امام‏حسن عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام تزويج كرد. رباب، مادر سكينه و عبداللّه‏ رضيع است كه در آغوش امام حسين عليه‏السلام به شهادت رسيد. او همراه زينب‏ كبرا عليهاالسلام و ديگر بانوان اهل بيت عليهم‏السلام به اسارت برده شد. در مجلس ابن زياد، سر مطهر امام حسين عليه‏السلام را از ميان تشت برداشت و بغل كرد و بوسيد و آهى كشيد.او با سرودن اشعارى درباره واقعه عاشورا راه بسيارى از تحريف‏ها را بست. پس از بازگشت به مدينه، به مدت يك‏سال در غم از دست دادن همسرش به سوگوارى پرداخت و زيرسايه ننشت تا از دنيا رفت.

     

    ب) زنان غير هاشمى

     

    1. ام خلف، همسر مسلم بن عَوْسَجه

    او همراه شوهر و فرزندش به كربلا آمد و پس از شهادت شوهرش، پسر خود را روانه ميدان كرد، ولى امام مانع رفتن او شد. با اين حال، ام‏خلف، سر راهش را گرفت و او را به نبرد در ركاب حسين عليه‏السلام تشويق كرد. او عازم ميدان شد و پس از نبردى جانانه به شهادت رسيد. كوفيان سرش را به سوى مادرش افكندند و ام خلف سر فرزندش را برداشت و چنان گريست كه همگى به گريه افتادند.

    2. اُمّ عَمْرو بن جناده

    نامش، «بحريه»، دختر مسعود خزرجى و همسر جنادة بن كعب انصارى است. جناده از شيعيان مخلص على عليه‏السلام بود كه از مكه با خانواده خود همراه حسين عليه‏السلام گرديد و هرگز از آن حضرت جدا نشد.پس از شهادت جناده، همسر او، فرزندش، «عمرو» را روانه ميدان كرد. امام حسين عليه‏السلام مانع شد، ولى عمرو گفت: «مادرم مرا امر به قتال كرد.» سرانجام به ميدان رفت و در ركاب حسين عليه‏السلام به شهادت رسيد. كوفيان سر او را به طرف مادر انداختند. مادر سر جوان خود را برداشت و به سينه چسبانيد و پس از گفت‏وگويى با آن، سر را به سوى دشمن پرتاب كرد و عمود خيمه را برداشت و به دشمن حمله كرد. امام، او را برگرداند و در حقّش دعا كرد.

    3. مادر وهب

    اين زن مسيحى، هنگامى كه در ثعلبيه (نزديك كربلا) به طور موقت سكنى گزيده بود، به كاروان امام حسين عليه‏السلام برخورد و به ايشان از كمى آب شكايت كرد. امام عليه‏السلام نيزه خود را بر زمين زد و ناگهان آب فراوان از زمين بيرون زد. آن زن كه تا آن زمان مسيحى بود و شناختى از امام نداشت، مجذوب بزرگوارى و كرامت امام شد و پس از آن كه با پسر و عروسش به خدمت امام رسيدند، هر سه مسلمان شدند و به كاروان امام حسين عليه‏السلام پيوستند. مادر وهب و پسرش در واقعه عاشورا به شهادت رسيدند.هنگامى كه سر وهب را براى مادرش آوردند، سر را بوسيد و گفت: «سپاس خداوندى را كه با شهادت تو در ركاب امام حسين عليه‏السلام مرا رو سفيد كرد. سپس ستون خيمه را برداشت و به دشمن حمله كرد و دو تن از آنان را كشت.

     

    علت حضور زنان در كربلا

    در پاسخ به اين پرسش كه چرا زنان در كربلا حضور داشتند، چند نظريه مطرح شده است. به نظر مى ‏رسد مناسب‏ترين پاسخ به اين پرسش اين باشد كه امام حسين عليه‏السلام با علم به شهادتش، براى ادامه قيام و تحقق اهداف خود و رسوا كردن بنى‏ اميه و جلوگيرى از انحراف امت و تحريف حقيقت، زنان و كودكانش را همراه برد.

    در واقع، تلاش‏هاى بانوان حرم حسينى عليه‏السلام ، تكميل‏ كننده قيام امام‏ حسين عليه‏السلام بود؛ يعنى هم‏چنان‏كه شهادت امام براى دين، ضرورى بود، اسارت اهل‏بيت عليهم‏السلام نيز لازم بود.با توجه به اينكه هدف امام‏ حسين عليه‏السلام ، اصلاح امت و بازگرداندن آن به سنت پيامبراعظم صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله و آشكار كردن فساد حكومت بنى ‏اميه به‏ ويژه يزيد بود، آن حضرت بايد با نقشه ‏اى دقيق و حساب‏ شده به مردم دنيا ثابت مى ‏كرد كه آنها نمى ‏خواهند كسى از خاندان پيامبر زنده بماند و با اهل‏بيت رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله ، بدتر از اسيران و مشركان و كفار رفتار مى ‏كنند. اين هدف، با توجه به شدت انحرافى كه در جامعه پديد آمده بود، جز با قيامى خونين و سرمايه گذارى كلان امكان‏پذير نبود. ازاين‏رو، امام مى‏بايست علاوه بر كشته شدن، پيام الهى خود را نيز به گوش تمام مسلمانان و حتى تمام دنيا مى ‏رساند. دست‏يابى به اين هدف، با ادامه نهضت پس از شهادت ممكن بود و امام حسين عليه‏السلام با آگاهى از اين نكته، اهل‏بيت خود را به كربلا برد.اگر امام‏ حسين عليه‏السلام بدون اهل‏بيت خويش به كربلا مى ‏رفت و در آنجا به شهادت مى ‏رسيد، تاريخ، اين حادثه را فقط از منظر دشمنان ثبت مى ‏كرد و بى‏ ترديد، اصل واقعه، كاملاً وارونه جلوه مى ‏يافت. در اين ميان، بانوان اهل بيت عليهم‏السلام به رهبرى زينب كبرا عليهاالسلام نگذاشتند جنايت‏ هاى بنى‏اميه پنهان بماند و حاملان صديق رسالت عاشورا، نهضت كربلا را زنده نگه داشتند.در يك‏ جمله مى ‏توان گفت امام حسين عليه‏السلام ، اهل‏بيت خود را براى انجام رسالتى بزرگ و ايفاى نقشى بسيار مهم در ساختن تاريخى بزرگ همراه برد.

     

    نقش ‏آفرينى زنان حاضر در كربلا

    بدون ترديد، زنان در واقعه كربلا نقش انكارناپذيرى داشتند كه مهم‏ترين آنها عبارت است از:

     

    الف) تشويق مردان به جهاد

    حضور برخى مردان را بايد مرهون فداكارى و تشويق زنان دانست. همچنين صبر و استقامت زنان كاروان حسينى و شكيبايى آنان در فراق عزيزان يكى از عوامل تشويق مبارزان بود.

    ب) تقويت روحى (صبر و استقامت)

    زنان حاضر در كربلا با وجود شهادت نزديكان خويش، نه تنها خود پايدار و استوار ماندند، بلكه ديگران را نيز در اين راه دلدارى دادند. زينب‏ كبرا عليهاالسلام زمانى كه از شهادت على اكبر با خبر شد، درحالى ‏كه صدا مى ‏زد: «واحبيباه و ابن أخياه….» براى دلدارى حسين عليه‏السلام به استقبال او شتافت.

    ج) جهادگرى و رزمندگى

    در روز عاشورا، برخى زنان همانند مردان وارد صحنه كارزار شدند كه از جمله مى‏توان به همسر عبداللّه‏ بن عمير كلبى اشاره كرد. او دو بار در ميدان نبرد حاضر شد و شجاعت و رزمندگى خود را در مقابل مردان سپاه يزيد به نمايش گذارد.

    د) دفاع از امامت و خاندان پيامبراعظم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله

    از گفتار و رفتار زنان حاضر در كربلا مى ‏توان ميزان همت آنان را در دفاع از امامت دريافت. در آخرين لحظه‏ ها، هنگامى كه شمر قصد بريدن سر مبارك امام را داشت، زينب عليهاالسلام به اميد نجات جان امام يا براى اتمام حجّت، بر سر عمر سعد فرياد زد: «آيا حسين كشته شود و تو نظاره گر باشى؟»همچنين در مجلس ابن زياد هنگامى كه وى قصد كشتن على بن الحسين عليه‏السلام را داشت، زينب كبرا عليهاالسلام مانع اين اقدام ابن زياد شد، به اين شكل كه خود را پسر امام كرد و در خطاب به ابن زياد گفت: «آنچه از خون‏ هاى ما ريختى، كافى است. به خدا سوگند! از او جدا نمى ‏شوم تا مرا نيز با او بكشى». ابن زياد نيز از اين تصميم منصرف شد.

    ه) پرستارى

    از ديگر وظايف بانوان، پرستارى از بيماران و مجروحان و كودكان بود. پيش از واقعه، مراقبت از بيماران كاروان را بر عهده داشتند، چنان‏كه در شب عاشورا و پس از واقعه عاشورا، زينب عليهاالسلام سرگرم پرستارى از امام ‏زين العابدين عليه‏السلام بود. وى پس از شهادت امام حسين عليه‏السلام و در زمان اسارت نيز با وجود آشفتگى شديد روحى، نگه‏دارى كودكان و مراقبت از آنها را عهده ‏دار شد.

    و)پيام رسانى

    مهم‏ترين و مشكل‏ترين وظيف ه‏اى كه پس از شهادت امام‏ حسين عليه‏السلام برعهده بانوان قرار گرفت، رساندن پيام شهيدان و هدف قيام امام حسين عليه‏السلام به گوش مردم آن زمان بود كه تفصيل آن را در شاخص‏ هاى خبررسانى حضرت زينب عليهاالسلام خواهيم آورد.حضرت زينب عليهاالسلام برجسته ‏ترين زن عاشورا، زينب كبرا عليهاالسلام است كه انسانى تربيت‏يافته در خاندان رسالت و امامت، دانشمندى بزرگ و قهرمانى بى ‏نظير است كه مى‏تواند بهترين به عنوان زن نمونه و سرمشق براى زنان باشد. آنچه در تاريخ و به ويژه در واقعه عاشورا و پس از آن از ايشان مى ‏بينيم، در حقيقت، ظهور نوع زندگى و تربيت ايشان از كودكى تا سال‏هاى جوانى و تجربه ‏هاى بى‏نظير ايشان در كوره حوادث سال‏هاى پس از رحلت پيامبراعظم (ص) است.به رويدادهاى مهم تاريخى كه در دوران زندگى با بركت ايشان اتفاق افتاده است، نگاهى گذرا مى ‏افكنيم.

    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا, ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ  لینک ثابت



     [ 12:10:00 ق.ظ ]





      ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﺯن ﻋﺎﺷﻮﺭاﻳﻲ   ...

    ويژگى ‏هاى زن عاشورايى

     

     

    الف) انسان‏ ساز و جامعه ‏ساز

    زن عاشورايى با پيروى از زينب عليهاالسلام ، بايد انسان‏ ساز و جامعه ‏ساز باشد. زينبى كه با خطبه ‏هاى آتشين خود، افزون بر رسوا كردن حكومت بنى اميه، افكار عمومى را روشن كرد و جرقه نهضت‏هاى بعدى همچون قيام توابين را زد. او نمونه والاى يك همسر و يك خواهر است. در خانه، مسئول تربيت فرزندان و در جامعه، مسئول سرنوشت مردم. بذر انديشه اسلامى و انقلاب برادرش، حسين عليه‏السلام از دامن او پراكنده شد، روييد و به بالندگى رسيد.

    ب) پويا و مشاركت در عرصه ‏هاى اجتماعى

    زنِ الهام گرفته از عاشورا، در تمامى عرصه‏ هاى علمى، اقتصادى، اجتماعى و سياسى حضورى فعال و پويا دارد. همچون زينب كبرا عليهاالسلام كه عالمه مدينه و پاسخ‏گوى پرسش‏هاى دينى زنان بود. به گواه تاريخ، خانه وى در مدينه، محل مراجعه يتيمان و نيازمندان بود و خودش در سرنوشت ‏سازترين فرازهاى تاريخ اسلام حضورى سربلند و كارآمد داشت.از حضور زنان در عاشورا درمى ‏يابيم كه زن مى ‏تواند در پيچيده ‏ترين صحنه‏ هاى اجتماعى، حضورى جدى و سازنده داشته باشد.

    ج) عزت ‏طلب

    فرياد آزادى‏خواهى و عزت‏ طلبىِ زن سربلند و تربيت‏ يافته در مكتب عاشورا، پايه ‏هاى حكومت طاغوت را مى ‏لرزاند و ترسى دهشتناك در جان انسان‏هاى خودكامه مى ‏اندازد. فرياد عزت‏ طلبى زنِ تربيت ‏يافته در مكتب عاشورا، پرده رسوايى ستمگران را كنار مى ‏زند و بساط ستم را درهم مى ‏چيند.

    د) پرورش ‏دهنده شهيد

    زن عاشورايى، دختر شهيد، مادر شهيد، خواهر شهيد و عمه شهيد است. زينب عليهاالسلام ، فرزند نوجوان خود را در اوج احساسات و عواطف مادرانه، راهى جنگى مى ‏كند و يقين دارد بازگشتى در آن نيست. او معتقد است كه در مبارزات سياسى بايد فعالانه شركت كرد و آنجا كه اسلام در خطر است، بايد از فرزند و شوهر، برادر و احساسات زنانه دست كشيد.

    ه) باحجاب

    زن در مكتب عاشورا، در عين حضور در عرصه‏ هاى مختلف، پاك‏دامنى خود را با سلاح عزت و شجاعت حفظ مى ‏كند. از دشمن هيچ نمى‏ خواهد جز اينكه آنها را در معرض ديد مردم قرار ندهد و حجاب آنها را ندرد.

    و) بنده خدا

    در ديانت زن عاشورايى همين بس كه شب‏ها را به عبادت مى ‏گذراند و روزها را روزه مى‏گيرد و در فرداى عاشورا، نماز شب خود را نشسته مى ‏خواند.

    ز) بردبار

    تاريخ، صبورتر از زن عاشورايى نديده است. زنى كه در يك نيم‏روز، برادرانش، پسرانش و… به شهادت برسند و او بردبارى پيشه كند. زينب‏ كبرا عليهاالسلام ، گنجينه ‏دار رنج است و وارث بيت الاحزان فاطمه عليهاالسلام . صبر او در آن فاجعه انسانى، سرمشقى است براى تمامى زنان جهان. آن هنگام كه در كنار جسد برادر با حفظ تعادل و ثبات روحى از خداوند خواست اين قربانى كم را از او بپذيرد، اوج بردبارى او بود.

    ح) مهربان و باصلابت

    زن عاشورايى هنگام دلدارى اسيران داغ‏دار، مظهر عطوفت و درياى مهربانى است و آن هنگام كه قرار است طبل رسوايى يزيد را در كوفه و شام به صدا در آورد، مردانه‏تر از تمام مردان جهان، خطبه‏اى توفنده مى‏خواند.

    ط) جسارت در برابر باطل

    زن عاشورايى با سرمشق قرار دادن زينبى كه بى ‏محابا به مجلس يزيد پا مى‏ گذارد، شجاعانه مى ‏ايستد و صريح و بليغ سخن مى ‏گويد. رسواكننده سركشان و افشا كننده ماهيت دشمنان است. صلابت بى ‏نظير وى در صفحات تاريخ، همه انديشمندان را متحير مى ‏سازد.مديريت پويا و غيراحساسى در شرايط بحرانى زن عاشورايى، مديريت بحران را خوب بلد است؛ زيرا تربيت ‏يافته مكتبى است كه در آن، زينب عليهاالسلام ، كاروان مجروح و داغ‏ديده اسيران را با قدرت روحى بالا سرپرستى كرده و هم‏درد آنان است. وى حامى امام حاضر است. نماد زنى شجاع، مدبّر و شايسته كه به ظاهر اسير و دست به زنجير و در واقع، آزاد و آزاده‏اى شجاع و مدبر است. زن عاشورايى تربيت يافته در مكتب زينب عليهاالسلام نيز در دوران معاصر در هشت سال جنگ، همچون كوهى استوار، جاى خالى همسر شهيدش را براى فرزندان پر مى ‏كند و سرپرست خانواده مى ‏شود و به خوبى از عهده تمامى مسئوليت‏هاى سنگين زندگى برمى ‏آيد.

     

     

    زن امروز مشتاقانه به دنبال الگويى است كه فراگير باشد.

    زن عاشورا الگويى است براى انسان امروز كه به كشف افق‏هاى بسيار متنوع، از هزار توى هستى دست يافته است.

    زن امروز بايد به‏ گونه ‏اى تربيت شود كه براى رويارويى با بحران‏هايى همچون جنگ يا بحران‏هاى فرهنگى يا اقتصادى، دانش، قدرت تحليل، تطبيق، مديريت و بردبارى لازم را داشته باشد.

    زن امروز بايد تربيت شود هم براى خانه و خانواده و هم براى مشاركت اجتماعى فعال و سازنده؛ هم براى دوران صلح و هم براى دوران جنگ؛ هم براى شرايط محاصره اقتصادى و هم براى توسعه پايدار؛ هم براى تربيت كودكان و هم براى حضور جدى در معركه رقابت‏هاى علمى، فرهنگى، فن‏آورى و نيز حضور آگاهانه و مقتدرانه در فرآيند «جهانى شدن».

    زن امروز به پيروى از سفير كربلا آن‏گاه كه مى ‏خواهد مقاصد سياسى اجتماعى خود را مطرح سازد، بايد صداقت پيشه كند و روى سخنش با مردم باشد و مردم را متوجه مسئوليتشان در برابر كردارشان بسازد.

    زن امروز بايد در مسير تسليم و رضاى الهى گام بردارد و در سخت ‏ترين مصيبت ‏ها جز زيبايى نبيند كه اين، آخرين منزل سالكان الى اللّه‏ است.

    زن امروز با الگوگيرى از زنان عاشورايى، موظف است در اصلى ‏ترين هسته اجتماع؛ يعنى خانواده، بسترى مناسب براى رشد و بالندگى همسر و فرزندان فراهم آورد.

    ﻣﻨﺒﻊ : ﻭﺑﻼﮒ ﺷﺒﻴﺮ

     

     

    موضوعات: همه, ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ  لینک ثابت



    [دوشنبه 1393-08-12] [ 12:18:00 ق.ظ ]





      ﺭﻭﺯ ﺷﻤﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻳﻨﺐ   ...

    روز شمار زندگى حضرت زينب عليهاالسلام

    ـ در ششمين سال هجرت به دنيا آمد.

    ـ در 5 سالگى (سال يازدهم هجرى)، شاهد شكستن درخت پرثمر انسانيت و رهبر جامعه اسلامى و آخرين پيامبر خدا بود.

    ـ شاهد طرح انحرافى سقيفه بنى ساعده و كوشش بى ‏امان مادرش براى جلوگيرى از اين انحراف بود.

    - شاهد سخنرانى شجاعانه و كوبنده مادرش در مسجد النبى در دفاع از مقام ولايت بود.

    ـ شاهد هجوم وحشيانه غاصبان خلافت به خانه امامت و عصمت بود.

    ـ شاهد شهادت مادر عزيزش و به خاك‏سپارى شبانه او بود.

    در 12 ـ 13 سالگى (سال 18 ـ 19 هجرى)، با عبداللّه‏ بن جعفر ابى ‏طالب ازدواج كرد.

    ـ در 34 سالگى (سال 40 هجرى)، شاهد شهادت پدرش اميرالمؤمنين عليه‏السلام بود.

    ـ شاهد بى ‏وفايى ‏هاى مردم كوفه و توطئه‏ هاى حساب شده دشمنانى چون معاويه عليه برادرش، امام حسن عليه‏السلام بود.

    شاهد قرارداد مظلومانه صلح امام حسن مجتبى عليه‏السلام با معاويه بود.

    در 43 سالگى (سال 49 هجرى)، شاهد شهادت برادرش، امام حسن‏ مجتبى عليه‏السلام و اهانت به جنازه آن عزيز بود.

    در 55 سالگى (سال 61 هجرى) شاهد حماسه عاشورا در كربلا و شهادت برادرش، امام حسين عليه‏السلام ، حضرت عباس عليه‏السلام و فرزندان و ديگر خاندانش بود.

    ـ سرانجام در سال 62 هجرى به ديار حق شتافت.

    موضوعات: ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ  لینک ثابت



     [ 12:12:00 ق.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین