مهمان کربلا
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   






موضوعات

  • همه
  • همه
  • سفارش های بزرگان
  • داستان های کوتاه
  • نکته های ناب قرانی
  • عفاف و حجاب
  • ظهور
  • اطلاعات عمومی
  • به یاد شهدا ...
  • نماز
  • تربیت فرزند شیعه
  • فرزند پروری
  • سلامتی
  • شهدای و ایثار گران حوزوی
  • بزرگان حوزه
  • شعر
  • شناخت اهل بیت
  • طب سنتی
  • آشپزی ( کیک )
  • طنز
  • غدیر
  • عکس و حرف
  • اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ
  • جوان و جوانی
  • ﺯﻧﺎﻥ و ﻛﺮﺑﻼ
  • ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭا
  • خداوندا
  • زندگینامه
  • احکام بانوان
  • متن ادبی
  • آشپزی ( انواع غذا )
  • آشپزی ( نکته ها )
  • کلیپ
  • دانلود
  • همسرداری
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • آشپزی ( نوشیدنی ها )
  • رمضان
  • آشپزی ( آش ها)
  • عروسک بافی
  • مناسبت ها
  • لبخند های پشت خاکریز
  • معرفی کتاب
  • حدیث
  • احادیث
  • احادیث اخلاقی
  • ائمه اطهار
  • آشپزی
  • سوپ ها
  • ماه محرم
  • دهه چهارم
  • عدل الهی
  • نشانه های مؤمن چیست ؟
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • جنگ نرم
  • رشد و خود سازی
  • داروخانه معنوی
  • متفرقه دینی
  • کودک و سیسمونی


  • مهر 1393
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << < جاری> >>
          1 2 3 4
    5 6 7 8 9 10 11
    12 13 14 15 16 17 18
    19 20 21 22 23 24 25
    26 27 28 29 30    




    آخرین مطاب






    آمار

  • امروز: 44
  • دیروز: 141
  • 7 روز قبل: 3192
  • 1 ماه قبل: 6545
  • کل بازدیدها: 451953




  • خبرنامه





    کاربران آنلاین

  • بحرکاظمي
  • فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیر حضوری
  • ذاكري
  • زهرا بانوی ایرانی




  • لبخند های پشت خاکریز

    مهدویت امام زمان (عج)



    بازی های دفاع مقدس

    مهدویت امام زمان (عج)



    کرامات و داستان های ائمه اطهار

    آیه قرآن



    دانشنامه امام علی

    آیه قرآن



    اولین های دفاع مقدس

    وصیت شهدا



    جستجو





    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته



    وصیت نامه موضوعی شهدا

    وصیت شهدا



    روز شمار غیبت





    معرفی صفحه وبلاگ به یک دوست






    بازی تمرکز حواس





    جستجو

    Google

    در اين وبلاگ
    در كل اينترنت




    رتبه



      تأثیرات سوء پر خوری بر عبادات   ...

    آیا غذاهایی که می خوریم (نوع، مقدار، چگونگی به دست آوردن آن و … ) نقشی در عبادات ما دارد؟

     

    پاسخ :

    همان طوری که کردار انسان تأثیر مثبت یا منفی در قلب و دل دارد، غذا نیز از نظر کمیت و کیفیت تأثیر بسزایی در نورانیت یا سیاهی قلب دارد. دل را روشن و باز می‏کند. به دل توفیق روآوری به خدا می‏بخشد كه در عبادت تأثیر می گذارد. پرخوری باعث سنگدلی می‏شود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «دل‏ها را به زیاد خوردن و آشامیدن نمیرانید؛ زیرا دل‏ها مانند زراعتی که بیش از حد آبش دهند، می‏میرد.»(1) در بعضى از احادیث رابطه میان غذاى اضافى و سنگدلى و عدم پذیرش موعظه دیده مى‏شود؛ از جمله، در کتاب «اعلام الدّین» از پیغمبر اکرم نقل شده: «از غذاى اضافى بپرهیزید که قلب را پر قساوت مى‏کند. از اطاعت حق تنبل مى‏سازد. گوش را از شنیدن پند و اندرز کر مى‏نماید!»(2)

    همین معنى در بحارالانوار از بعضى راویان اهل سنّت از پیغمبر نقل شده‏است.(3) از این حدیث استفاده مى‏شود که غذاى اضافى سه پیامد بد دارد: قساوت مى‏آورد؛ انسان را در انجام عبادات و طاعات تنبل مى‏کند؛ گوش شنوا را در برابر مواعظ از انسان مى‏گیرد! این مطلب کاملًا قابل حس است که وقتى انسان غذاى زیاد و سنگین مى‏خورد، عبادات را به زحمت به جا مى‏آورد. نشاطى براى عبادت ندارد.

    هنگامى که غذاى ساده و کم مى‏خورد، پیش از اذان صبح بیدار است. نشاط دارد. حال مطالعه و عبادت دارد. همچنین به تجربه ثابت شده است هنگامى که انسان روزه مى‏گیرد، رقّت قلب پیدا مى‏کند. بیش تر براى شنیدن اندرز آمادگی پیدا می كند؛ بر عكس هنگامى که شکم پر است، فکر انسان درست کار نمى‏کند و خود را از خدا دور مى‏بیند.

    در روایات به رابطه‏ میان خوردن غذاى حرام و عدم قبولی نماز و روزه و عبادات، اشاره شده است. از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم: «هرکسى لقمه‏اى از غذاى حرام بخورد، تا چهل شبانه روز نماز او قبول نمى‏شود. تا چهل روز دعاى‏ او مستجاب نمى‏گردد؛ هر گوشتى که از حرام بروید، آتش دوزخ براى آن سزاوارتر است؛ حتّى یک لقمه باعث روییدن گوشت مى‏شود!»(4)

    در روایت مشروحى در تفسیر عیاشى از امام صادق علیه السلام نقل شده درباره این که چرا خداوند خون را حرام کرده مى‏فرماید: «این که خداوند خوردن خون را حرام کرده، به خاطر آن است که سبب جنون و سنگدلى و کمبود رأفت و مهربانى مى‏شود… تا آن جا که ممکن است فرزند و یا پدر و مادرش را به قتل برساند!»

    از غذاى اضافى بپرهیزید که قلب را پر قساوت مى‏کند. از اطاعت حق تنبل مى‏سازد. گوش را از شنیدن پند و اندرز کر مى‏نماید

    در بخش دیگرى از این روایت مى‏فرماید: «امّا شراب، خداوند آن را به سبب تأثیر و فسادش حرام کرده. دائم الخمر مانند بت پرست است. بدنش لرزان مى‏شود، نور (معنویت) او را از بین مى‏برد، شخصیت او را ویران مى‏سازد!(5) در احادیث اسلامى در ارتباط نوشیدن عسل با صفاى قلب، از امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم: «الْعَسَلُ شِفاءٌ مِنْ کُلِّ داءَ وَ لا داءَ فیهِ یقِّلُ الْبَلْغَمَ وَ یجَّلِى الْقَلْبَ؛ عسل باعث شفاى تمام بیماری ها است و در آن بیمارى نیست، بلغم را کم مى‏کند و قلب را صفا مى‏بخشد».(6)

     

    پی نوشت ها:

    1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏69، ص 199.

    2. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 1، ص 18، حدیث 589.

    3. بحار، ج 74، ص 182.

    4. سفینة البحار، ج 1، مادّه اکل.

    5. مستدرک الوسائل، ج 16، ص163.

    6. بحار الانوار، ج 63، ص 294.

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    موضوعات: همه, طب سنتی, ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ  لینک ثابت



    [سه شنبه 1393-07-29] [ 10:19:00 ب.ظ ]





      عادت بدی که استعداد را کم میکند ...   ...

    عادت بدی که استعداد را کم می کند!

    در روایات هم آمده است: اگر سیر هستید، غذا نخورید. غذا خوردن در حال سیری استعداد را كم می‏ كند.

     

    از بیانات نورانی حضرت امیرمومنان(علیه‌السلام) این است: «لا تَجْتَمع الفِطْنَةُ والْبِطْنَة»؛

    یعنی فطانت و هوشمندی با پرخوری جمع نمی‏ شود و پُرخور هرگز خردمند نمی‏ شود، زیرا تمام تلاش و كوشش روح او این است كه غذاها را هضم كند و دیگر فرصت اندیشیدن ندارد.

    درست مثل اینكه شما یك انسان متخصص و دانشمند را به رفتگری در كوی و برزن بگمارید تا زباله‏ ها را جمع كند. اگر كسی می‏ تواند در كرسی یك استاد به تدریس بپردازد، چرا او را به رفتگری واداریم؟! روح انسان می‏ تواند یك استاد و مربی خوب باشد، حیف است كه او را به رفتگری جسم بگماریم.

    غذایی كه می‏ خوریم، برای تبدیل به مواد جذبی و دفعی، به زمان نیاز دارد كه روح، این كار را به واسطه بدن انجام می‏ دهد. روح انسان سلسله ای از قوای ادراكی و تحریكی را در اختیار دارد؛ قوای تحریكی روح هم، ابزار فیزیكی ‏ای چون معده، روده و قلب دارد. آنچه غذا را به صورت خون، عادلانه میان مو، ناخن، گوش، چشم، مژه و… تقسیم می‏كند، روح انسان است.

    وجود مبارك امیرمومنان(علیه‌السلام) می‏ فرماید: «لاتَجتَمعُ عزیمةٌ و وَلیمةٌ».

    بعضی انسان ها اهل سورچرانی هستند و دوست دارند، هر روز میهمان یك نفر باشند. انسان سورچران اهل عزم و اراده نیست.(نسیم اندیشه ج1،ص146)

    غایت اعتدال در خوردن غذا و کم خوری غیر از تاثیر بر سلامت جسمی افراد، در سلامت روحی آنها نیز موثر است. در اینجا تاثیرات جسمی کم خوری را با عنوان “فواید ظاهری کم خوری” و تاثیرات روحی و معنوی آن را با عنوان “فواید باطنی کم خوری” برای شما بیان می کنیم. امیدواریم با توصیه به این رهنمودهای گرانقدر، همواره از جسمی سالم و روحی پُرنشاط برخوردار باشید.

    امام علی(علیه السلام): زندگی را برای خوردن مخواه، بلکه خوردن را برای زندگی بخواه.

    * پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله): اگر ساکنان خانه ای به مقدار کم غذا بخورند، خانه شان نورانی می گردد. (المعجم الأوسط،ج5، ص229، ح5165عن أبی هریرة، کنزالعمّال، ج3، ص391، ح7093)

    بعضی انسان ها اهل سورچرانی هستند و دوست دارند، هر روز میهمان یك نفر باشند. انسان سورچران اهل عزم و اراده نیست

    * پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله): هرکس که خداوند را بسیار تسبیح گوید و به بزرگی یاد کند و در عوض به مقدار کم بخورد و بیاشامد و بخوابد، فرشتگان مشتاق او می شوند. (تنبیه الخواطر، ج2، ص116)

    * امام علی (علیه السلام) - در حکمت های منسوب به ایشان ــ: زندگی را برای خوردن مخواه، بلکه خوردن را برای زندگی بخواه. (شرح نهج البلاغة، ج 20، ص333، ح824)

    * امام علی(علیه السلام) - در حکمت های منسوب به ایشان ــ: عاقل را بایسته است که به هنگام شیرینی غذا، تلخی دارو را نیز به یاد داشته باشد.(شرح نهج البلاغة، ج20 ،ص272، ح 149)

     

    فواید ظاهری کم خوری:

    الف ــ سلامت تن

    پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله): مادر همه داروها، کم خوری است. (المواعظ العددیّة، ص 213)

    امام علی(علیه السلام): کم خوری، مانع بسیاری از بیماری های جسم می شود. (غررالحکم، 6768، عیون الحکم و المواعظ، ص 370، ح 6248)

    امام علی(علیه السلام): خوراک را کم کن تا بیماری ها را کم کنی. (غرر الحکم، ح2336)

    امام علی(علیه السلام): هر کس خوراکش کم باشد، دردهایش نیز کم است. (غررالحکم، ح8409، عیون الحکم والمواع1 ص455،ح8220)

    امام علی(علیه السلام): کم خوری، مایه گرامی داشتن بیشتر خویش است و سلامت را بیشتر استمرار می بخشد. (غررالحکم،ح 6819، عیون الحکم و المواع1ص 370،ح 6240)

    پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله): مادر همه داروها، کم خوری است.

    امام علی(علیه السلام): هر کس در خوردن به کم بسنده کند، سلامتش بیشتر می شود و اندیشه اش به سامان می رسد. (غررالحکم ، ح8803، عیون الحکم و المواعظ ، ص 437 ،ح7559)

    امام علی(علیه السلام): سلامت تن، از کمی غذا و کمی آب است. (تحف العقول، ص 172، بشارة المصطفی، ص 25 کلا هماعن کمیل بن زیاد، بحارالأنوار،ج66، ص425، ح41)

     

    امام رضا(علیه السلام): اگر مردم در خوردن به کم بسنده می داشتند، بدن هایشان سالم بود. (بحارالأنوار، ج66، ص 425، ح 41)

    امام رضا(علیه السلام): بدن همانند زمین پاک و آماده برای زراعت است که اگر در آبادانی و آب دهی به آن مراقبت شود، به گونه ای که آب، نه بیشتر از نیاز به آن برسد تا آن را غرق کند و نه از اندازه کمتر باشد تا آن را به خشکی گرفتار سازد، آبادانی اش استمرار می یابد و خرّمی اش بیشتر می گردد و کشت آن برکت می یابد؛ امّا اگر از آن غفلت شود، به تباهی می گراید و علف هرز در آن می روید. بدن چنین حکایتی دارد و تدبیر آن در خوراک و نوشیدنی، چنین است.[پس،] سامان و سلامت می یابد و عافیت در آن، ریشه می گسترد. بنگر که چه چیز با تو و با معده ات سازگار است و تن تو با چه چیز نیرو می گیرد و چه خوردنی و نوشیدنی ای برای بدنت سالم تر است، همان را برای خویش مقرّر بدار و خوراک خود گیر. (بحار الأنوار،ج62، ص310)

    امام علی(علیه السلام): هر کس در خوردن به کم بسنده کند، سلامتی اش بیشتر می شود و اندیشه اش به سامان می رسد.

    ب ــ شادابی چهره

    پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله): برادرم عیسی، از شهری گذر کرد که در آن، مرد و زنی به یکدیگر فریاد می کشیدند. پرسید:«شما را چه شده است؟»

    مرد گفت: ای پیامبر خدا! این، زن من است و او را مشکلی نیست. زنی درستکار است؛ امّا دوست دارم از او جدا شوم.

    عیسی گفت: «به هر حال، به من بگو که علت این کارت چیست؟»

    مرد گفت: بی آن که کهنسال باشد، چهره اش بی طراوت است.

    گفت: ای زن! آیا دوست داری دیگر بار، چهره ات پرطراوت شود؟»

    زن گفت: آری.

    به او گفت: «چون غذا می خوری، از سیر شدن حذر کن؛ زیرا اگر غذا بر سینه سنگینی کند و از اندازه افزون شود، طراوت چهره از میان می رود».

    آن زن، چنان کرد و دیگر بار، چهره اش طراوت یافت. (بحارالأنوار، ج14، ص320، ح26)

    ج ــ طول عمر

    لقمان(علیه السلام): اگر خوراک انسان اندک باشد، زیاد زنده می ماند. (المواعظ العددیّة، 71)

    فرآوری: محمدی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    موضوعات: همه, طب سنتی, ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ  لینک ثابت



     [ 10:16:00 ب.ظ ]





      برای نماز اول وقت نقشه بکشید   ...

    برای نماز اول وقت نقشه بکشید

    شاید جوان به‌خصوص در این زمان‌هایی که شب‌‌ها کوتاه است و اذان صبح خیلی زود اتفاق می‌افتد و وقت ادای نماز کم است، شکست بخورد؛ عیبی ندارد. برای فردا شب نقشه بکشد. برای پس فردا شب. برای هزار شب دیگر. باید برنامه بریزیم که نمازمان را اول وقت بخوانیم .

     

    گاه که توفیقی حاصل شود و موفق به دیدار یکی از علما بشویم و یا در پی اینکه چگونه برای تقرب به خداوند بلند مرتبه اقدام کنیم به مطالعه می پردازیم می بینیم که یکی از مهترین راهکارهایی  که برای شروع به ما می دهند تشویق به انجام نماز اول وقت و  مدوامت بر آن است تا ملکه ذهنمان شود  پس از آن دستورات دیگر را صادر می کنند چرا که نماز ستون است و در سایه ستون است که خیمه ای افراشته میشود و سایر  مسائل را در بر میگیرد.

    این مقاله حاصل گفتگویی است با آیت‌الله محمدعلی جاودان برای راهنمایی جوانان عزیز که قصد خودسازی و شناخت را دارند.

    «دستور اولی که می‌خواهم برای کسانی که قصد شروع دارند، بگویم- مطلبی است که هزاران بار اساتید و بزرگانی نظیر مرحوم آیت‌الله حق‌شناس به جوانان توصیه می‌کردند- نماز اول وقت است. نماز اول وقت بخوانید. اگر توانستید، به جماعت بخوانید و اگر هم نشد، همان اول وقت بخوانید.

    برای نماز اول وقت نقشه بکشید :

    شاید جوان به‌ خصوص در این زمان‌هایی که شب‌‌ها کوتاه است و اذان صبح خیلی زود اتفاق می‌افتد و وقت ادای نماز کم است، شکست بخورد؛ عیبی ندارد. برای فردا شب نقشه بکشد. برای پس فردا شب. برای هزار شب دیگر. باید برنامه بریزیم که نمازمان را اول وقت بخوانیم، اما باید در نظر بگیریم که یکی از نمازهایمان نماز صبح است که خیلی هم اول وقت خواندنش مهم است. بنابراین برای آن ‌هم باید نقشه داشته باشیم تا حتماً در طرحمان آن را هم به اول وقت برسانیم. اما مشکلش خیلی بیشتر از ظهر و عصر و مغرب و عشاء است .

    مثلاً ممکن است که دانشجویی وقت نماز ظهر و عصرش در کلاس مشغول باشد. ما نمی‌گوییم که کلاس را بشکند و بیرون بیاید، اما هر وقت که کلاس تمام شد، بلافاصله برود نمازش را بخواند. دیگر نرود مثلاً یک ناهاری با خیال راحت بخورد و یک ساعتی هم استراحت، نه. نمازمان را می‌خوانیم. دست ‌کم وضو می‌گیریم و نماز ظهر را می‌خوانیم تا از اول وقتش خیلی دیر نشود. بعد هم اگر گرسنه بودیم، ناهار می‌خوریم و نماز عصرمان را بلافاصله می‌خوانیم. این نماز اول وقت را برایش بکوشیم .

    تقلید صحیح؛ یعنی می‌پرسم و عمل می‌کنم. چند مسأله در باب وضو باید بخوانم؛ مثلاً به اندازه‌ی دو صفحه رساله، برای غسل باید دو صفحه رساله بخوانم، برای نمازم هفت، هشت صفحه باید بخوانم تا مسائل اصلی را یاد بگیرم. چون جوانم، زودتر یاد می‌گیرم. بعد هم دو بار، سه بار یا بیشتر پیش معلم می‌خوانم تا تصحیح شود

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای :

    «اول سال که میشود انسان فکر کند که خب حالا این سال و قبلش هر جور بود، گذشت و الآن یک رابطه جدیدی تعریف کنیم با خدای متعال… اگر چنانچه شروع اهتمام از همین نماز باشد، نماز چون خیلی مهم است، این خیلی کارگشاست. نماز را انسان خوب بخواند، با توجه بخواند، حضور قلب داشته باشد.»

    شیطان از چه کسی هراس دارد؟

    اگر روایت این باب را دیده باشیم، می‌فرماید که شیطان از کسی که نمازش را اول وقت می‌خواند و بر آن مراقبت می‌کند، همیشه ترسان است. «لایَزالُ الشّیطانُ زائِلاً مِن بَنی ‌آدم». این نکته را هم به نماز اول وقت اضافه کنیم که نماز صحیح بخوانید. بنابراین برای این‌که نماز صحیح باشد، من ناگزیرم که رکوع صحیح بیاموزم، غسل صحیح بیاموزم، یک حمد و سوره‌ی صحیح بیاموزم و مسائل دیگر نماز را بیاموزم که اگر کلش را جمع کنی، ممکن است در سه چهار ساعت بشود به همه‌‌اش پرداخت .

    تقلید صحیح؛ یعنی می‌پرسم و عمل می‌کنم. چند مسأله در باب وضو باید بخوانم؛ مثلاً به اندازه‌ی دو صفحه رساله، برای غسل باید دو صفحه رساله بخوانم، برای نمازم هفت، هشت صفحه باید بخوانم تا مسائل اصلی را یاد بگیرم. چون جوانم، زودتر یاد می‌گیرم. بعد هم دو بار، سه بار یا بیشتر پیش معلم می‌خوانم تا تصحیح شود .

     

    من به یک نماز صحیح احتیاج دارم و بعد از آن به یک نماز اول وقت. جوان مادامی که نمازش را صحیح می‌خواند، نمازش را دقت می‌کند، مواظبت می‌کند و اول وقت می‌خواند، شیطان ترسان است. نه این ‌که جوان از شیطان ترسان باشد؛ شیطان از آن جوان ترسیده است. اگر انسان این‌گونه نباشد، آن‌وقت شیطان طبق روایات، انسان را به جاهایی می‌برد که دیگر برگشت ندارد .

    اگر می‌خواهید همیشه سالم و محفوظ بمانید، نماز اول وقت بخوانید. نماز اول وقت ایجادکننده‌ی ترس از خداست. بعضی جوان‌ها دو دقیقه نماز می‌خوانند؛ نه دو دقیقه و نه نیم ساعت. ما که یک ذره بیشتر کش می‌دهیم -که آن‌ هم از روی عادت است و قیمت ندارد- می‌شود پنج دقیقه. «سبحان ربی العظیم و بحمده» را صحیح بگو؛ یک بار بگو، اما صحیح و با آرامش بدن. صحیح خواندن نماز مثل این است که انسان به دیوار مستحکمی تکیه کرده باشد. این امر را اگر شما به‌دست بیاورید، حتی با نیروی خیلی زیاد هم این زمین نمی‌خورد. شاید تکان بخورد، اما زمین نمی‌خورد. ممکن است حوادث مهمی هم برایش پیش بیاید، اما آن حوادث با نماز اول وقت و صحیح، او را به زمین نمی‌زند .»

    متأسفانه مشکل بسیاری از ما جوانان این است که فکر می کنیم شیطان چون خیلی قوی است ما حق داریم شکست بخوریم و وسوسه شویم و بسیاری از ما از او می ترسیم و به همین خاطر با کنار گذاشتن مهم ترین دستورات دینمان که می تواند بزرگترین پناهگاه ما باشد به این دشمن بزرگ و بد طینت باج می دهیم واقعا باید برای امور مهم و پر ارزشی چون نماز وقت گذاشت نه اینکه هیچ تلاشی نکرد و آن را بی ثمر دانست . امیدوارم خداوند متعال همه را توفیق بندگی دهد و یاریمان کند تا موفق به انجام نماز واقعی شویم .إن شاء الله

    فرآوری: محمدی

    بخش دین تبیان

    موضوعات: همه, نماز  لینک ثابت



     [ 10:13:00 ب.ظ ]





      وظیفه ما در مقابل اذان   ...

    کار بعضی از ما به جایی رسیده است که تا صدای اذان بلند می شود تلویزیون را خاموش می کنیم نعوذبالله گویی صدای اذان آزارمان می دهد.

    وقتی صدای زنگ تلفن منزل یا تلفن همراهمان را می شنویم با شتاب و عجله هر چه تمامتر خودمان را به آن می رسانیم که مبادا قطع شود و کسی کار مهمی داشته باشد.

    اگر اطرافیان صدایمان بزنند خیلی زود پاسخ می دهیم و حداقل واکنشی نشان می دهیم .

    اگر در محیط کار باشد و کارفرمای ما به هر دلیلی ما را بخواهد سریعا خود را مرتب کرده شق و رق می ایستیم و در نهایت ادب و احترام سر خم کرده و گوش به فرمان می ایستیم.

    اما در مقابل ندای بزرگترین و با نفوذترین و قدرتمندترین مقام عالم هستی بسیاری از ما بی خیال و بی تفاوت هستیم ، انگار نه انگار که منادی ندا می دهد که ای مردم وقت صحبت کردن با خداوند متعال است ، بشتابید به سوی نماز ، بشتابید به سوی بهترین عمل .

    این دل مشغولی های دنیا را رها کنید وقت آن رسیده که کمی با خدای خود خلوت کنید ، ولی انگار نه انگار ، ما کارهای مهمی داریم و برای نماز هم وقت زیاد است ، تا قضا شدن نماز وقت بسیار است .

    کار بعضی از ما به جایی رسیده است که تا صدای اذان بلند می شود تلویزیون را خاموش می کنیم نعوذبالله گویی صدای اذان آزارمان می دهد .

    یکی از دستوراتی که در آموزه‌های دینی به آن سفارش شده، این است: کسی که صدای اذان را می‌شنود از کارهای دنیایی پرهیز نموده و آماده انجام نماز شود، بنابراین، ممکن است خواندن درس را نیز یکی از مصادیق پرداختن به دنیا دانست و بهتر است از آن اجتناب شود. البته، با جست‌وجویی که در منابع روایی انجام گرفت روایتی که صراحتاً دلالت بر این مطلب نماید که کسی که نزدیک اذان درس بخواند بهره‌ای از آن نخواهد برد را نیافتیم. اما اگر درس خواندن را نیز از امور دنیایی بدانیم شاید بتوان گستره روایات را بدان نیز سرایت داد.

    معناى آن این است که خدا و ملائکه آگاه‌اند که من شما را از زمان انجام نماز آگاه کردم پس سرگرم امور دیگر نشوید که این برای شما بهتر است و زمانی که مۆذّن بگوید: «حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ» پس اذان چنین گوید: ای امت محمد! خدا دین خودش را برای شما نمایان ساخت پس آن‌را ضایع نسازید و لکن به آن پایبند باشید تا خدا شما را مورد آمرزش قرار دهد و به کارهای دیگر خود را مشغول نسازید، چرا که نماز ستون دین شما است

    در روایتی امام علی(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راجع به تفسیر اذان پرسید؟ پیامبر در پاسخ فرمود: ای على! اذان حجتى است بر امت من و تفسیر آن این است که مۆذّن هنگامی که بگوید: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ» معنایش این است که خدایا! تو گواهى بر آنچه من می‌گویم که اى امّت احمد به تحقیق که وقت نماز رسید، پس آماده باشید و کار دنیا را رها نمایید و چون گوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» معناى آن این است که  خدا و فرشتگان خدا و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، آگاه هستند که من وقت نمازهای پنج‌گانه را به اطلاع شما رساندم پس خود را برای نماز آماده نمایید و چون گوید: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»، معناى آن این است که خدا و ملائکه آگاه‌اند که من شما را از زمان انجام نماز آگاه کردم پس سرگرم امور دیگر نشوید که این برای شما بهتر است و زمانی که مۆذّن بگوید: «حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ» پس اذان چنین گوید: ای امت محمد! خدا دین خودش را برای شما نمایان ساخت پس آن‌را ضایع نسازید و لکن به آن پایبند باشید تا خدا شما را مورد آمرزش قرار دهد و به کارهای دیگر خود را مشغول نسازید، چرا که نماز ستون دین شما است… .[شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 67، مطبعة حیدریة، نجف، چاپ اول، بی‌تا.]

     

    فرآوری: محمدی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منبع : اسلام کوئست

    سایت جامع تبلیغ

    موضوعات: همه, نماز  لینک ثابت



     [ 10:11:00 ب.ظ ]





      ۴‌ اثر نورانی و پر برکت بخشش دیگران   ...

    4اثر نورانی و پر برکت بخشش دیگران!

     

    یكی از بزرگترین فضایل اخلاقی كه در قرآن كریم و روایات مورد تأكید فراوان قرار گرفته، مسئله «عفو و گذشت» است.

     

    قرآن كریم در یكی از آیات درباره عفو می‌فرماید:

    «الَذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَراءِ وَ الضَراءِ وَ الْكاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ الناسِ»

    كسانی كه از مال خود به فقرا در حال وسعت و تنگدستی انفاق می‌كنند و خشم و غضب فرو می‌نشانند و از بدی مردم در می‌گذرند»(آل عمران: 134).

    ما اگر بخواهیم خداوند از گناهانمان درگذرد، باید نسبت به دیگران عفو و گذشت داشته باشیم:

    «وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا اَ لاتُحِبُونَ اَنْ یغْفِرَ اللهُ لَكُمْ»

    و باید عفو كنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید كه خدا بر شما ببخشاید؟»(فصلت: 34).

     

    1- رشد اخلاقی و معنوی

    هر دلخوری که بین ما و دیگران پیش می آید، فرصتی برای بزرگ تر شدن و اصلاح اخلاق مان است. مدیریت عواطف و تبدیل تهدیدات به فرصت، باعث می شود ما گاهی با یک بخشش، مراحلی از رشد را به یک باره سپری کنیم.

    حضرت علی(علیه السلام) درباره راه تکمیل فضایل می فرمایند:

    «کن عفوا فی قدرتک، جواداً فی عسرتک، موثراً مع فاقتک، بکمل لک الفضل؛[1] زمانی که قدرت داری گذشت پیشه کن و هنگام تنگدستی بخشنده و در عین نیازمندی ایثارگر باش، تا فضل تو به کمال رسد».

    اساساً خداوند متعال زندگی دنیا را طوری رقم زده تا این اصطکاک ها و تضادها پیش بیاید و زمینه رشد انسان ها فراهم شود. عده ای ببخشند و بالا بروند و عده ای هم انتقام بگیرند و کوچک تر از آنچه قبلاً بودند، بشوند. انسان در ابتدای کودکی دیگر اسباب بازی او را تکانی بدهد، اشک و ناله او در می آید یا اگر کودکی دست به بدن او بگذارد، سریع در صدد مقابله به مثل بر می آید. اما بنا است که شخصیت او بزرگ شود و ظرفیت بیشتری پیدا کند تا جایی که کارهای خدایی کند و مانند نبی اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) که رحمه للعالمین بودند، عالمی را سر سفره گذشت و بخشش خود بنشاند. در این مسیر عده ای بزرگ می شوند و عده ای هم فقط قیافه بزرگ ترها را پیدا می کنند.

    هر دلخوری که بین ما و دیگران پیش می آید، فرصتی برای بزرگ تر شدن و اصلاح اخلاق مان است. مدیریت عواطف و تبدیل تهدیدات به فرصت، باعث می شود ما گاهی با یک بخشش، مراحلی از رشد را به یک باره سپری کنیم

    آری، باید از هر برخورد و تضادی که پیش می آید تا من را عصبانی کند و درون من را به هم بریزد و من را کوچک تر از قبل کند، فرصتی برای رشد و تکامل درست کنیم.

    2- گذشت و اصلاح امور

    در مطالعه تاریخ به جنگ هایی برخورد می کنیم که طی آن هزاران نفر ماه ها با هم می جنگیده اند و هزاران نفر هم کشته می شدند. چه فرزندانی که در این جنگ ها یتیم می شدند و چه زنانی که بی سرپرست می ماندند. وقتی علت وقوع این جنگ ها را بررسی می کنیم، می بینیم که از یک درگیری ساده بین دو طرف شروع شده و به مرور به نزاعی قومی و قبیله ای تبدیل شده است. متأسفانه هنوز در گوشه و کنار، این اتفاقات جاهلانه و متعلق به عصر غارنشینی را می بینیم.

    در حالی که اگر یکی از دو طرف نزاع، گذشت می نمود، جرقه برای تولید یک آتش مهیب و بزرگ تولید نمی شد. عفو و گذشت باعث می شود جلوی تسلسل زشتی ها و ظلم ها گرفته شود. و گرنه تا صبح قیامت هر کدام از دو طرف نزاع می خواهد انتقام آخرین ظلم طرف مقابل را بگیرد.

    عفو و گذشت باعث اصلاح قلوب و برطرف شدن کینه ها و عداوت ها می شود. بخشش باعث شرمنده شدن و سرافکندگی طرف مقابل می گردد؛ چنان که قرآن عظیم می فرماید:

    و لا تستوی الحسنة و لا السیئة ادفع بالتی هی احسن فاذا الّذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم و ما یلقاها الا الّذین صبروا و ما یلقاها الّا ذو حظ عظیم:[2]

    خوبی و بدی برابر نیستند همواره به نیکوترین وجهی پاسخ ده، تا کسی که میان تو و او دشمنی است، چون دوست مهربان تو گردد. برخوردار نشوند از این [روحیه] مگر کسانی که شکیبا باشند و کسانی که از ایمان بهره ای بزرگ داشته باشند.

    رسول مهربانی ها (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

    «تعافوا تسقط الضّغائن بینکم؛[3] همدیگر را ببخشید تا کینه ها از دل هایتان بر طرف گردد».

    امام سجاد(علیه السلام) نیز در رساله حقوق خود می فرمایند:

    اما حق کسی که از جانب او با سخن یا عمل به تو بدی رسیده این است که اگر بدی او عمدی باشد، گذشت از او برای تو بهتر است؛ زیرا این گذشت موجب منصرف شدن آن شخص از بدی کردن و ادب شدن او می شود.[4]

    انسان خطاکار معمولاً بعد از خطا دچار عذاب وجدان می شود. شما که می بخشید، او شرمنده تر می شود و تا آخر عمر احسان شما را فراموش نمی کند.

    در مقابل، هر گونه انتقام باعث تولید کینه در دل طرف مقابل شده و او را برای برخوردی بزرگ تر و دردآورتر تحریک می کند.

    امام سجاد(علیه السلام) نیز در رساله حقوق خود می فرمایند: اما حق کسی که از جانب او با سخن یا عمل به تو بدی رسیده این است که اگر بدی او عمدی باشد، گذشت از او برای تو بهتر است؛ زیرا این گذشت موجب منصرف شدن آن شخص از بدی کردن و ادب شدن او می شود

     

    3- گذشت و کسب تقوا

    خداوند در قرآن می فرماید: «و ان تعفوا اقرب للتّقوی؛[5]

    اگر شما گذشت کنید، به پرهیزگاری نزدیک تر است».

    بر اساس این آیه، یکی از آثار بخشش، نزدیک شدن به تقوا است. در تفسیر شریف مجمع البیان در توضیح این آیه می خوانیم:

    نزدیک بودن بخشش به تقوا از دو جهت است:

    1- کسی که از حق خود می گذرد و آن را می بخشد، قطعاً حق دیگری را به ستم نمی گیرد. بنابر این گذشت به تقوا نزدیک تر است در این جا شخص، تقوای در مقابل دیگران دارد.

    2- کسی که از حق قانونی و شرعی خود صرف نظر می کند، نزدیک تر است که نافرمانی و گناه خدا نکند و آنچه را مال او نیست نگیرد. [6] در اینجا شخص بخشنده، تقوای در برابر فرمان الهی دارد.

    4- گذشت و رحمت الهی

    ما در زندگی دنیایی و حیات بی پایان آخرتی، احتیاج مبرمی به انواع رحمت ها و مهربانی های خداوند داریم. بدون رحمت خدا هزاران مشکل مادی و معنوی، دنیایی و آخرتی سراغ ما خواهد آمد و ما را هلاک خواهد کرد. بسط و نشر رحمت الهی هم قوانین و قواعد خاص به خود را دارد و بدون دلیل نیست. یکی از راه های جلب رحمت الهی، بخشش و گذشت دیگران است. او بنده های خود را دوست دارد و هر گونه لطف به بندگانش را لطف به خود می داند و درصدد جبران بر می آید. از این رو هر گاه ببیند انسانی از خطا و لغزش بنده او می گذرد، درصدد تشکر و جبران بر می آید و رحمت خاص خود را شامل حال او می کند.

     

    پی نوشت ها:

    [1] - آمدی، غررالحکم، ص 246

    [2] - فصلت35- 34

    [3] - متقی هندی، کنزالعمال، ج3، ص 373

    [4] - محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص 20

    [5] - بقره 237

    [6] - طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص 598

    فرآوری: محمدی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منبع:

    مجموعه کتابچه های اخلاق اسلامی سازمان اوقاف

    سایت پژوهه

    موضوعات: همه, نکته های ناب قرانی  لینک ثابت



     [ 10:07:00 ب.ظ ]





      ۱۰نکته برای پرورش روح   ...

    هر چقدر ما در زندگی خود به چهارده معصوم که صراط مستقیم پروردگار هستند بیشتر نزدیک شویم و زندگی خود و تمام حرکات و رفتار و افکار خود را بیشتر به آنها نزدیک کنیم مسیر بندگی را بهتر پیموده‌ایم و در نتیجه روح ما پرورش بیشتری می‌یابد.

     

    بسیاری از ما به سن خاصی که می رسیم یک سری دغدغه های معنوی برای ما مطرح می شود و سعی در پاسخگویی مثبت به آنها داریم  مطالعه می کنیم  سخنرانی هایی مختلف را گوش می دهیم و سعی در انجام آموخته های خود داریم اما  همواره یک سری دل نگرانی ها و تردیدها دست و پای ما را می بندد ، احساس می کنیم که همه چیز گنگ و مبهم است و در می مانیم که واقعا به کدام راه باید رفت و گاه ممکن است  به بن بست برسیم و راهی برای رشد معنوی و آرامش روح خود پیدا نکنیم و با خود بیندیشیم این روش هایی که می گویند قدیمی است و باید به دنبال یک راه جدید بود،

    خلاصه گویی آنچه که ما توقع داریم پیدا نمی شود آن چه که ما را از جا کنده و انقلابی در وجودمان بوجود بیاورد بیشتر دنبال این هستیم که یک شبه راه صد ساله رویم . آیا این شدنی است ؟

     

    چاره چیست؟

    در این راه در ابتدا باید یک شناخت عمیق از آنچه می خواهیم ، برسیم ابزار و مقدماتش را بشناسیم و از افراط و تفریط های بی جا بپرهیزیم  باید به همه ابعاد وجودی اسنان توجه شود تا این تلاشمان راه به جایی برد

    انسان باید هم به جسمش توجه کند هم روحش چرا که جسم مرکب روح است و روح ما با استفاده از جسم کارهای خود را انجام می‌دهد برای همین باید مراقب بود که جسم سالمی داشته باشیم تا درگیر بیماری ها و مشکلات نشویم که توجه به آن ها جلب شود.

    مؤمنین باید دارای جسم سالم باشند مخصوصا جوانان که مقام معظم رهبری کرارا جوانان را در کنار تحصیل و تهذیب، توصیه به ورزش می‌کنند. البته همیشه باید دقت کرد که توجه به سلامتی و شادابی جسم اصل قرار نگیرد و همیشه به چشم یک وسیله به آن نگاه کنیم نه هدف.

    خدای متعال ضمانت کرده است که: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ» (عنکبوت 69) و کسانى که در راه ما (با نفس خود و دشمن ما) جهاد کردند به یقین آنها را به راه‏هاى (وصول به مقام قرب) خود راهنمایى مى‏کنیم، و همانا خداوند با نیکوکاران است

    پرورش روح چگونه؟

    راز پرورش روح دو کلمه بیشتر نیست و آن آزادی از هوای نفس و بندگی خداوند است. مدال افتخار پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بنده بودن است که حتی بر پیامبر بودنشان برتری دارد چنانکه در تشهد نماز،ما اول شهادت می‌دهیم که ایشان بنده است و بعد می‌گوییم فرستاده خداست: وأشهد أن محمدا عبده و رسوله.

    دنیا جایی است که ما باید روح خود را پرورش دهیم و دستورالعمل آن را کسی می‌داند که خود این مسیر را پیموده است و در رأس آنها قطعا محمد و آل محمد علیهم السلام و الصلاه هستند. هر چقدر ما در زندگی خود به چهارده معصوم که صراط مستقیم پروردگار هستند بیشتر نزدیک شویم و زندگی خود و تمام حرکات و رفتار و افکار خود را بیشتر به آنها نزدیک کنیم مسیر بندگی را بهتر پیموده‌ایم و در نتیجه روح ما پرورش بیشتری می‌یابد.

     

    نکته بسیار مهم آن است که بدانیم عمل کردن به دستورات اسلام و ترک گناه در این مسیر بسیار مهم است. نیازی به ریاضت‌های عجیب و غریب و اذکار عجیب‌تر نیست ؛ آیه الله بهجت ره این عارف واصل می‌فرمودند: بزرگترین کتاب اخلاق رساله عملیه است. اگر ما به دستورات خدا عمل کنیم روح ما شکفته می‌شود و اوج می‌گیرد.

    بزرگترین ریاضت‌ها و غلبه بر نفس زمانی اتفاق می افتد که نفس از ما تمنای گناهی داشته باشد یا غلبه بر غضب و عصبانیت مربوط به جایی است که می‌توانیم به دیگران زور بگوییم یا اهانت کنیم. یا اگر بر سر سفره‌ای رنگارنگ و لذیذ نشسته‌ایم پرخوری نکنیم و یا در وقت نماز چیزی را مقدم بر آن نکنیم. همه اینها را ما در سیره و زندگی معصومین علیهم السلام مشاهده می‌کنیم  .

    در طی این مسیر باید بر خدا توکل کرد و از حضرات معصومین علیهم السلام کمک گرفت و توسل را فراموش نکرد زیرا ما با دشمنان خطرناکی دست و پنجه نرم می کنیم یکی نفس اماره ، بزرگترین دشمن درونی ما و یکی شیطان، دشمنِِ  وسوسه گر بیرونی ما است. خدای متعال ضمانت کرده است که: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ» (عنکبوت 69) و کسانى که در راه ما (با نفس خود و دشمن ما) جهاد کردند به یقین آنها را به راه‏هاى (وصول به مقام قرب) خود راهنمایى مى‏کنیم، و همانا خداوند با نیکوکاران است.

     

    تذکر چند نکته برای پرورش روح:

    1- وقتی روح پرورش یافت آن وقت جسم را با خود همراه می‌کند و دیگر جسم برخی کمبود‌های خود را احساس نمی‌کند چنانچه حضرت موسی علیه السلام در مناجات چهل روزه خود به قدری غرق در مناجات با خدا بود که در این مدت نیازی به آب و غذا و خواب پیدا نکرد. البته این یک مثال و شاهد برای مطلب ماست و هرگونه تقلید از آن صحیح نیست زیرا هر کمالی باید در اثر تهذیب در انسان به وجود بیاید نه آنکه به صورت ساختگی تقلید شود .

    2- بر رهرو راه خدا، لازم است که توان واقعى خود را خوب بسنجد و حال و روز خود را نیک بنگرد، آنگاه بر اساس واقعیت های موجود زندگی خود، دستورالعمل اخلاقی و برنامه خودسازى تنظیم کند. انسان‏ها داراى تفاوت‏هاى فردی، روحى و جسمى و شرایط مختلفی هستند و بر اساس آن باید براى خود برنامه‏اى برگزینند که سنگین و طاقت‏فرسا و دور از دسترس نباشد؛ زیرا یکی از نیازهای انسان در این مسیر سخت، حفظ نشاط روحی و بدنی است و اجبار و اکراه خود بر اساس اهداف خیالی و دور از دسترس، اراده انسان را سست و مانع رسیدن به اهداف واقعی خودسازی می شود.

    3- انسان از انس و دوست داشتن ساخته شده است و حاضر نیست برای چیزی که دوست نمی دارد، سرمایه گذاری و تحمل سختی کند بنابراین حتی خودسازی و برنامه های آن باید دوست داشتنی و جذاب باشد. به همین دلیل لازم است در برنامه‏ریزى به کیفیت، بیش از کمیت اهتمام ورزید؛ به عنوان مثال به جاى اینکه شخص تصمیم بگیرد هر صبحگاهان یک جزء قرآن بخواند، مى‏تواند آن را حتّى به یک صفحه تقلیل دهد. مشروط بر اینکه تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجّه کامل و تدبّر و ژرف اندیشى در معانى باشد. همچنین بکوشد نمازهایش را با حضور قلب و توجّه بخواند.

    4- اصل تدریجی بودن، یکی از سنت های عمومی حاکم بر هستی است و تنها خاص زندگی انسان نیست. تمامی پدیده های جهان به تدریج به وجود می آیند و تربیت می شوند و رشد می کنند. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. حرکت تدریجی یکی از عوامل مهم موفقیت در مسیر خودسازی است.

    حقیقت توسل به معنای وسیله قرار دادن معصومین(ع) برای رسیدن به خداوند و درخواست از او است. قرآن کریم می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»  (مائده 35) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خداوند پروا کنید و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عمل‏هاى صالح) وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید، شاید رستگار گردید

    5- رهرو این راه باید توجه داشته باشد که در روند خودسازى، مراحلی وجود دارد که باید به ترتیب طی شود وگرنه درصد موفقیت کاهش می یابد. یکی از مصادیق بارز رعایت این اصل در مورد تقدم واجبات بر مستحبات است. قرب نوافل و انجام مستحبات هنگامی در انسان موثر واقع می شود و به تعبیری، مورد قبول حق تعالی قرار می گیرد که قبل از آن سالک از مرحله انجام وظایف واجب عبودیت و بندگی اطمینان حاصل نموده باشد .

    بنابراین لازم است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعایت شرایط و جزئیات آنها شروع کند و در کنار آنها به ترک محرمات بپردازد و همواره بر نیفتادن در دام‏هاى شیطان و هواى نفس، جدیت کند. پس از مدتى که سراسر وجودش تسلیم شد و ایمان در روح و جسم او نفوذ کرد، به انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات بپردازد.

    6- برای کسی که در این مسیر به تصمیم قاطع برای گذشتن از دنیا و رسیدن به خداوند نرسیده، امیدی برای موفقیت وجود ندارد. نیت و عزم استوار، تحمل و بردباری، صبر و مقاومت در مقابل شداید و سختی ها یکی از اصول مسلم خودسازی و موفقیت در این مسیر است. قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون‏»  (فصلت 30) ؛ بى‏تردید کسانى که (از ته دل) گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس (در مرحله عمل) پایدارى نمودند، فرشتگان بر آنها (در دنیا به نحو تأیید غیبى، یا در وقت مرگ، یا هنگام برانگیخته شدن از قبر) فرود آیند (و گویند) که هرگز مترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتى که (در دنیا) وعده داده مى‏شدید .

     

    7- خداوند منبع اصلی قدرت حاکم بر هستی و مربی جهان است، بنابراین تمام استعداد و نیروی انسان نیز از خدای متعال است، پس بدون استعانت و طلب توفیق از او موفقیت انسان برای انجام هر کار در هاله ای از ابهام قرار دارد. حتی اگر تمامی شرایط برای انجام کاری فراهم باشد، ولی اراده خداوند بر انجام آن تعلق نگیرد، آن کارشدنی نمی شود. بنابراین براى موفقیت در جهاد اکبر و خودسازی نیز باید از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه اطهارعلیهم السلام متوسل شد

    حقیقت توسل به معنای وسیله قرار دادن معصومین(ع) برای رسیدن به خداوند و درخواست از او است. قرآن کریم می فرماید:«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»  (مائده 35) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خداوند پروا کنید و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عمل‏هاى صالح) وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید، شاید رستگار گردید.

    8- برای رفع نیازهای معرفتی انسان در این مسیر مفهوم و کلام و کتاب لازم است، ولی کافی نیست. نیاز به الگوی انسانی کاملی که مجسمه ارزش های اخلاقی و کمال باشد از نیازهای واقعی انسان در الگویی که به دلیل داشتن شخصیت با فضیلت، جذاب و دوست داشتنی، انگیزه عمل را در انسان تقویت می کند و به طالب کمال نیروی حرکت و تحمل سختی می بخشد

    این موضوع برای موفقیت در مسیر خودسازی و کمال از اهمیت فراوانی برخوردار است، بنابراین افزایش معرفت و پیروى از الگوهاى راستین، مانند ائمه اطهارعلیهم السلام و بزرگان اخلاق، همواره باید مدّ نظر باشد.

    9- رعایت ظرفیت و کشش نفس و بدن یکی از اصول موفقیت در خودسازی است. بدن و روان انسان توان و ظرفیت خاصی دارد که اگر رعایت نشود، باعث تولید خستگی و دلزدگی خواهد شد و این حالت مطلوب انسان و اخلاق اسلامی نیست، از آن رو رفق و مدارا و میانه روی همواره مورد تاکید اساتید اخلاقی بوده است .

    على علیه السلام در ضمن نامه اى به حارث همدانى مرقوم فرمودند: «و خادع نفسک فى العبادة و ارفق بها ولا تقهرها، وخذ عفوها و نشاطها، الا ماکان مکتوبا علیک من الفریضة و انه لابد من قضایها و تعاهدها عند محلها.»؛ نفست را در هنگام عبادت گول بزن و با آن مدارا کن و بر آن فشار و زور نیاور، در هنگامی که حالت گذشت و شادابى در نفس پدید آمده، از آن بهره گیر، مگر آنچه به عنوان واجب بر تو نوشته شده است، در واجبات ناگزیر از اداى آن هستى و در وقت و شرایطى که براى آن مقرر شده است، باید انجام بدهى . (بحارالانوار، ج 33 ص ، ص509 )

    10- رسیدن به آرمان بلند و گران سنگ لقای الهی در گرو تلاش و جهادى پر دامنه و دراز آهنگ است. بدون شک مبارزه جدى و بى امان با هواها و خواهش‏هاى نفسانى، بیرون راندن حب دنیا و تعلقات دنیوى از دل، عبودیت مطلقه پروردگار، پالودن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل، تهجد و شب زنده‏دارى و توسل و استشفاع به اولیاى گرام الهى و… همه ره توشه‏هاى این سیر خدایى است. این که: گویند به هر کس ندهند دلیلش بسیار واضح و روشن است. زیرا کسى که جهاد با نفس نکرد و دل به مادیات سپرد و در ظلمات نفس و نفسانیات خود را محبوس ساخت کى تواند که به سوى نورحق پر کشد و به لایتناهى عروج کند؟

    ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست

     

    عاشقى شیوه رندان بلاکش باشد

     

    قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون‏»  (فصلت 30) ؛ بى‏تردید کسانى که (از ته دل) گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس (در مرحله عمل) پایدارى نمودند، فرشتگان بر آنها (در دنیا به نحو تأیید غیبى، یا در وقت مرگ، یا هنگام برانگیخته شدن از قبر) فرود آیند (و گویند) که هرگز مترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتى که (در دنیا) وعده داده مى‏شدید

    در این راه باید بسیار کوشا و با برنامه پیش رفت و در نظر داشت تخطی از این برنامه مساوی است با از بین بردن تلاش پیشین و عقب ماندن و محروم شدن از فیوضات الهی و واقعا در این راه باید عاشق بود  إن شاء الله که همه ما توفیق یابیم تا چشم از زرق و برق این دنیای دنی فرو بندیم و به دنبال یگانه معبود خود به تلاش بپردازیم .

     

    برای مطالعه بیشتر:

    برای مطالعه در این زمینه منابعی از کتابهای اخلاقی و عرفان عملی معرفی می شود:

    1. اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسی

    2. منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری

    3. جامع السعادات، نراقی

    4. الاخلاق، شبر

    5. سیر و سلوک، بحرالعلوم

    6. لب اللباب، علامه طباطبایی

    7. رساله لب اللباب : سید محمد حسین حسینی تهرانی

    8. تهذیب نفس یا خودسازی: استاد ابراهیم امینی

    9. خودشناسی برای خودسازی : استاد مصباح یزدی.

    تلخیص و فرآوری : محمدی

    گروه دین تبیان

    منبع : مقاله پرورش روح از سید مصطفی علم خواه

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 10:00:00 ب.ظ ]





      جوان و جوانی از دیدگاه حضرت علی علیه السلام   ...

    جوان و جوانی از دیدگاه امام علی (علیه السلام)

    فرزند صالح و شایسته زیباترین یادآوری از دو بخش یادآوری های انسان است. یعنی کارها و اعمال انسان یک یادگار خیر و فرزند صالح یادگار خیر دیگری است که از دیگری زیباتر است. پس باید جوانان و فرزندانی صالح تربیت کرد و از خود به یادگار گذاشت.

     

    یک جوان شایسته چه ویژگی ها و اوصافی باید داشته باشد؟ به تعبیر دیگر جوان مطلوب کیست؟ در این مورد آداب و خصلت های فراوانی مطرح است که یک جوان مطلوب و شایسته آنها را باید دارا باشد، از جمله این خصلت ها صالح بودن است. در غررالحکم جلد 2 صفحه 575 آمده است: “الولد و الصالح اجمل الذکرین”‌‌ فرزند صالح و شایسته زیباترین یادآوری از دو بخش یادآوری های انسان است. یعنی کارها و اعمال انسان یک یادگار خیر و فرزند صالح یادگار خیر دیگری است که از دیگری زیباتر است. پس باید جوانان و فرزندانی صالح تربیت کرد و از خود به یادگار گذاشت.

     

    ناصح بودن

    دومین خصلت ناصح بودن است. جوان علی رغم شور و احساس، زور بازو و غرور اگر پیرو احساس و هوس نباشد و در پی شر و بدی نگردد برعکس به دنبال خیر و خوبی، خیرخواه و ناصح باشد، بسیار مطلوب و پسندیده است. حضرت علی(علیه السلام) محمدبن ابی بکر را چنین توصیف می کند: “فعندالله نحتسبه ولدا ناصحا”‌‌ (نهج البلاغه نامه 35.)

    مصیبت شهادت محمدبن ابی بکر را که فرزندی ناصح و خیرخواه بود را به حساب خدا می گذارم. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) چنین آمده است: “خیر شبابکم من تشبه بکهو لکم”‌‌.(میزان الحکم ج 5 ص 6) یعنی بهترین جوان هایتان آنانند که به پیران شبیه باشند. مقصود از شباهت جوانان به پیران آن است که پختگی و خیرخواهی و مسلط بودن بر هوس ها و احساسات را که در پیران است دارا باشند؛ اگر جوانی این چنین باشد پس شبیه افراد مسن خواهد بود. از جمله ویژگی بزرگسالان آن است که دنبال خیر و صلاح هستند، در پی خواسته های احساسی و شهوانی نیستند. یعنی آنان ناصح هستند، اگر جوانی ناصح باشد شبیه پیر است و پسندیده است. چنانچه اگر پیری دنبال شر و احساسات و شهوات باشد مذموم و ناپسند است. در میزان الحکم جلد 5 آمده است “و شرکهو لکم من تشبه شبابکم”‌‌، یعنی پیران بد کسانی هستند که شبیه جوانان می باشند.

    فرزند در دوره فتنه پرخاشگر، دشمن، ستیزه جو و خشونت کردار می شود: “فاذا کان ذلک کان الولد غیظا”‌‌‌ یعنی وقتی آن زمان برسد که باطل موضع گرفته و… پس فرزند دشمن و پرخاشگر می شود. از ابعاد منفی فتنه همین است که نسل جوان را تباه و در برابر پدر عاصی و دشمن و ستیزه جو می سازد

    مطیع پدر بودن

    سومین خصلت جوان شایسته مطیع پدر بودن است. حضرت علی (علیه السلام) اطاعت پدر را حق پدر بر فرزند می داند و می فرمایند: “فحق الوالد علی الولد ان یطیعه فی کل شی الاخی معصیه الله سبحانه”‌‌ (نهج البلاغه حکمت 399.) یعنی حق پدر بر فرزند آن است که در هر کاری جز معصیت پروردگار از پدر اطاعت کند.

    چهارمین خصلت احترام گذاشتن به بزرگترهاست. نوجوانان و جوانان باید بزرگترها را تعظیم و تکریم کنند و احترام آنان را رعایت کنند. امام علی (علیه السلام) در بیان فساد زمان خود چند ویژگی را برمی شمارد. از جمله می فرمایند: “لایعظم صغیرهم کبیرهم”‌‌ (نهج البلاغه خطبه 233.) یعنی کوچکترهایشان بزرگسالها را احترام نمی کنند.

    پنجمین خصلت عمل به آئین جوانمردان است. در متون دینی و روایات، فتوت و جوانمردی از ویژگی های مثبت شمرده شده است. در تعریف آن به نکات برجسته اخلاقی اشاره شده است. حضرت علی (علیه السلام) فرموده است: بعدالمرء عن الدینه فتوه”‌. (غررالحکم ج 2 ص 268) یعنی دوری انسان از پستی و صفت های پست، جوانمردی است و دیگر آنکه “نظام الفتوه الحتمال عترات الاخوان و حسن تعهد الجیران”‌‌(همان) یعنی آئین جوانمردی به تحمل کردن لغزش های برادران و رسیدگی خوب به همسایگان است. از طرفی دیگر کلمه فتوه از فتی به معنی جوان است. در فارسی هم کلمه جوانمردی بدان اطلاق می شود. این نکته ادبی گویای آن است که ویژگی جوانمردی با جوان بیشتر تناسب دارد، در اصل جوانان باید آراسته به این خصلت برجسته اخلاقی یعنی جوانمردی و فتوت و ویژگی های آن باشند.

     

    خصویات نکوهیده برای جوان

    اما در عین حال بعضی از ویژگی های رفتاری برای جوانان چهره منفی و ناشایست به تصویر می کشد که جوانان و نوجوانان باید از آن دوری کنند. از جمله آن ویژگی ها می توان موارد زیر را نام برد.

     

    پرخاشگری

    اولین خصلت پرخاشگری و ستیزه جویی است. حضرت علی (علیه السلام) در بیان آثار منفی فتنه بنی امیه به این نکته اشاره دارد که فرزند در دوره فتنه پرخاشگر، دشمن، ستیزه جو و خشونت کردار می شود: “فاذا کان ذلک کان الولد غیظا”‌‌ (نهج البلاغه خطبه 108.) یعنی وقتی آن زمان برسد که باطل موضع گرفته و… پس فرزند دشمن و پرخاشگر می شود. از ابعاد منفی فتنه همین است که نسل جوان را تباه و در برابر پدر عاصی و دشمن و ستیزه جو می سازد.

    دومین خصلت ناپسند بداخلاقی است. از ویژگی های منفی برای جوانان بداخلاقی است. حضرت علی (علیه السلام) آنگاه که از فساد زمان خویش گله می کند می فرماید:“فتاهم عارم”‌‌ (نهج البلاغه خطبه 233) جوانشان بداخلاق است.

    عارم یعنی سختی و دشواری و شدت و به کسی گفته می شود که برخوردش تند و آزاردهنده و اخلاقش خشن و بد است. فرق این دو خصلت منفی (غیضا و عارم) در آن است که اولی به معنی آن است که از انسان به دیگران ناراحتی برسد. اما دومی اعم از آن است که موجب رسیدن یک امر نامطلوب به دیگری باشد یا نباشد و صرفا به معنی تند و بداخلاق بودن است. شاید فرقشان در این باشد که اولی در مقابل پدر است و دومی در مقابل هر فرد دیگر خواه پدر یا غیر آن باشد. هرچند این صفات برای بزرگسالان نیز ناپسند است، آنان همانند جوانان باید از این ویژگی های منفی دور باشند.

    گاهی بعضی فرزندان وجود پدر و مادر خود را ننگ دانسته و از آنان دوری می کنند، بویژه اگر پدر و مادر بی سواد باشند و یا ظاهر مرتب و آراسته نداشته باشند. این صفت بسیار زشت و نادرست و ضداخلاق اسلامی است. هر جوان باید به پدر و مادرش به هر کیفیت که هستند افتخار کند و با آنان نزدیک و همدم و مانوس باشد

    اما با توجه به زمینه های مستعد جسمانی و روانی جوانان توصیه به دور بودن از این خصایص ناپسند و زشت برای آنان روشن می شود. نافرمانی در مقابل پدر و مادر خصلت منفی و ناپسند دیگر جوانان است. جوان نه تنها باید در مقابل پدر و مادر نافرمان نباشد بلکه باید کاملا رام و خاضع و فرمان بردار باشد. حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: “شرالاولاد العاق”‌‌. (غررالحکم ج 2 ص 576) یعنی بدترین فرزندان، اولاد نافرمان است. با توجه به اینکه توصیه های اخلاق به فرزندان تحت عنوان اولاد بیشتر در سنین جوانی است، می توان از واژه اولاد و کاربرد آن در تعابیر و تعالیم اخلاقی در بحث از جوانان سود جست. امام (علیه السلام) می فرمایند: “ولد عقوق محنه و شوم”‌‌ (همان.) یعنی فرزند نافرمان موجب محنت است و شوم و نحس است.

     

    دوری از والدین

    خصلت ناپسند دیگری که بر ترک آن از سوی جوانان تأکید شده دوری از پدر و مادر است. گاهی بعضی فرزندان وجود پدر و مادر خود را ننگ دانسته و از آنان دوری می کنند، بویژه اگر پدر و مادر بی سواد باشند و یا ظاهر مرتب و آراسته نداشته باشند. این صفت بسیار زشت و نادرست و ضداخلاق اسلامی است. هر جوان باید به پدر و مادرش به هر کیفیت که هستند افتخار کند و با آنان نزدیک و همدم و مانوس باشد.

    حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: من استنکف من ابویه فقد خالف الرشد”‌‌. (همان) یعنی کسی که از پدر و مادر خود استنکاف دارد و آنان را ننگ خود داند از رشد و راه درست به در رفته است. گاه جوانان و فرزندان رفتاری را در پیش می گیرند که شرف و آبروی خانوادگی را از بین می برند و مایه ننگ و عار دودمان خود خواهند بود و بزرگترهایشان آرزو می کنند که ای کاش چنین فرزندی نداشتیم. لذا مایه ننگ و عار گذشتگان بودن،

    خصلت ناپسند دیگری است که جوانان را تهدید می کند. حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: “ولد السوء یعدالسلف و یفسد الخلف”‌‌ (همان.) یعنی فرزند بد موجب عار و ننگ گذشتگان و تباهی آیندگان است و نیز فرموده اند: “ولد السوء یهدم الشرف و یشین السلف”‌‌. (همان) فرزند بد شرف را ویران سازد و گذشتگان را عیبناک می کند. در پایان بر این نکته تاکید می کنیم که اولیای بزرگوار نسبت به جوانان و فرزندان خویش مسئولند، باید آنان را درست درک کنند و متناسب با روحیات و نیازها و استعدادهایشان به تعلیم و تربیت آنان مبادرت ورزند.

    بخش نهج البلاغه تبیان

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, تربیت فرزند شیعه, جوان و جوانی  لینک ثابت



     [ 09:56:00 ب.ظ ]





      توصیه‌های اخلاقی برای پاکی دوران جوانی   ...

    دین مبین اسلام به عنوان کامل‌ترین دین، برای پاسخ به تمامی نیازهای انسان از جمله غرائز موجود در او، راهکار مناسب دارد. یکی از این غرائز، غریزه جنسی است که توصیه دین در خصوص آن برای شرایط عادی، استحباب ازدواج [1] و در صورت بیم آلوده شدن به گناه، وجوب آن [2] می‌باشد.

     

    با توجه به گستردگی اسباب تحریک جنسی در سطح جامعه کنونی ما، نیاز به ایجاد تسهیل در امر ازدواج برای جلوگیری از مفاسد و همچنین کاهش آلودگی به گناه، بیش‌تر از هر زمانی احساس می‌شود. در این نوشتار قصد داریم پس از بررسی اسباب تحریک جنسی و مهم‌ترین مانع ازدواج، برخی از توصیه های دین برای تسهیل در این امر مهم و مقدس را مطرح کنیم.

     

    اسباب تحریک جنسی

    برخی از اسباب تحریک جنسی موجود در جامعه، موارد ذیل است:

    1. اینترنت (سایت‌های غیر اخلاقی و چت با جنس مخالف)، فیلم‌های مستهجن، ارسال عکس و قطعه های فیلم غیر اخلاقی از طریق موبایل، فیلم‌های تحریک کننده سیما و سینما؛

    2. محیط‌های ناسالم و دوستان ناباب؛

    3. پوشش‌های نامناسب و آرایش‌های محرک بعضی از دختران و زنان در جامعه؛

    4. اختلاط دختر و پسر در برخی از مکان‌های تحصیلی و کاری.

     

    پاسخ مناسب به غریزه جنسی

    با توجه به قوّت و شدّت غریزه جنسی در جوان و تمایل و کشش زیادش به امور شهوانی، او به صورت طبیعی در معرض آسیب و خطر قرار دارد و صبر و خود نگهداری برایش امری بسیار صعب و مشکل به نظر می‌رسد که این مطلب در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است.

    نقل شده که زراره خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسید و حضرت سؤال فرمودند: ای زراره! آیا متأهل هستی؟ عرض کرد: خیر. بعد از رد و بدل شدن جملاتی، حضرت فرمود: «کَیفَ تَصبِرُ وانتَ شابّ؟ [3]؛ چگونه صبر می‌کنی در حالی که جوان هستی؟»

    لباس چسبان نپوشد و هرگز لخت و عریان نشود، حتی در حمام که کراهت دارد.یعنی عورت در حمام پوشیده باشد بهتر است

    این تعبیر امام (علیه‌السلام) دلالت بر شدید بودن غریزه جنسی در جوان و سخت بودن تحمّل در مقابل آن دارد؛ حال با در نظر گرفتن عوامل و اسباب مختلف تحریک جنسی در جامعه ما که تشدید کننده تمایلات شهوانی است، می‌توان گفت که خود نگهداری در آستانه عدم امکان قرار دارد و تنها پاسخ مناسب به این غریزه، ازدواج می‌باشد.

     

    توصیه‌هایی برای آنان که امکان ازدواج ندارند

    توصیه‌های برای مشکلات جنسی جوانان برای کسی که به بلوغ جنسی رسیده و امکان ازدواج نداشته باشد چند راه کار وجود دارد که خود را در فضای گناه قرار ندهد.

    1. حتی‌المقدور با توجه به وضعیت جسمانی خود، هفته ای دو روز (دوشنبه و پنج شنبه) روزه بگیرد، اگر برای او سخت است ماهی سه روز (پنج شنبه اول، آخر ماه و چهارشنبه وسط ماه) را روزه بگیرد که فقهاء بزرگوار  در رساله های عملیه خود به ان توصیه فرموده‌اند. در هر حال پرخوری نکند، قبل از سیر شدن از طعام دست بکشد و تا گرسنه نشود غذا تناول نکند.

    2. از خوردن غذای معطر، متنوع، آجیل خوری و… پرهیز کند.

    3. لباس چسبان نپوشد و هرگز لخت و عریان نشود، حتی در حمام که کراهت دارد. (یعنی عورت در حمام پوشیده باشد بهتر است).

    4. از دیدن عکس‌های مبتذل و غیر محارم و به ویژه جنس مخالف پرهیز کند.

    5. از گفتن و یا شنیدن جک و فکاهی‌های جنسی حذر کند.

    6. با افراد غیر مجرد و یا مجردی که در این زمینه صحبت می‌کند نشست و برخاست نکند.

    7. از اختلاط با زنان و یا مجالسی که مرد و زن بی موالات هستند اجتناب کند.

    8. هرگز بی کار نباشد و به اشتغال بپردازد. «إِنَّ اللهَ یُبغِضُ الشّاب الفارِق» خداوند از جوان بی کار به غضب می‌آید.

    نقل شده که زراره خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسید و حضرت سؤال فرمودند: ای زراره! آیا متأهل هستی؟ عرض کرد: خیر. بعد از رد و بدل شدن جملاتی، حضرت فرمود: «کَیفَ تَصبِرُ وانتَ شابّ؟ ؛ چگونه صبر می‌کنی در حالی که جوان هستی؟

    9. به ورزش‌هایی که موجب عرق ریزی می‌شود بپردازد، مانند: کوه نوردی، دوو میدانی، بسکتبال و …

    10. در مجالس توسل و توجه به اهل بیت علیهم السلام شرکت کرده و به زیارت حرم‌های شریف ایشان برود.

    11. با توجه بیشتر و مراقبه، نماز اول وقت اقامه کند.

     

    پی نوشت ها :

    [1]. العروه الوثقی، السید الیزدی، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین به قم المشرفة، 1420، چاپ اولی، ج 5، ص 474.

    [2]. توضیح المسائل سیزده مرجع، سید محمد حسن بنی هاشمی خمینی، ص 493 و 449.

    [3]. وسائل الشیعه، الحر العاملی، ج 20، ص 560، ح 14.

    فرآوری : زهرا اجلال

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منابع :

    سایت شیعه حق

    سایت آیت الله مکارم شیرازی

    موضوعات: سفارش های بزرگان, جوان و جوانی  لینک ثابت



     [ 09:49:00 ب.ظ ]





      توصیه‌ علامه طباطبایی به یک جوان!   ...

    جوانی 22 ساله در سال 1355 نامه ای به علامه طباطبایی نوشته و از او راه حلی برای بیرون آمدن از گناه خواسته که علامه نیز به نامه او پاسخ داده که آن را بازخوانی می کنیم.

    بسم الله الرحمن الرحیم

    محضر مبارک نخبه الفلاسفه آیه الله العظمی جناب آقای طباطبائی ادام الله عمرکم ماشاءالله

    سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

    کوتاه سخن آنکه جوانی هستم 22 ساله …چنین تشخیص می دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سۆال من پاسخ دهید، در محیط و شرایطی که زندگی می کنم هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساخته اند و سبب آن شده اند که مرا از حرکت به سوی الله و حرکت در مسیر استعداد خود باز داشته و می دارند، درخواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟

    یادآور می شوم نصیحت نمی خواهم و الّا دیگران ادعای نصیحت فراوان دارند، دستورات علمی برای پیروی لازم دارم، همانگونه که شما در تحصیلات خود در نجف پیش استاد فلسفه داشتید، همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت، باز هم خاطر نشان می سازم که نویسنده با خود فکر می کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سۆال نمی شود، وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم، لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح می دانید و بر این موضوع می توانید اصالتی قائل شوید مرا کمک کنید، در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید.

    به مراقبه و محاسبه پردازید به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خداعزّاسمه را مراعات خواهم کرد، آنوقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد

    پاسخ علامه طباطبائی به این نامه:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    السلام علیکم

    برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی بر آورده، توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خداعزّاسمه را مراعات خواهم کرد، آنوقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد ، هرچه باشد ، همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای درکارهایی روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید ، هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید ، این رویه را هر روز ادامه دهید ، این روش اگر چه کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبّحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال ، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید ، ان شاء الله موفق خواهید بود.

    والسلام علیکم

    محمد حسین طباطبایی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منبع: حوزه

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ  لینک ثابت



     [ 09:46:00 ب.ظ ]





      ۳ عملی که قیامتمان را نورانی می کند   ...

    قهرمان حقیقی کسی است که وقتی شیطان بر قلبش زد و سخت خشمگین شد به طوری که جریان خونش در رگ هایش آشکار گردید، به یاد خدا بیفتد و با حلم خود بر خشمش پیروز گردد و خشمش را بر زمین بکوبد.

     

    رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: ای علی هیچ ثروتی نافع‌تر از عقل نیست و هیچ فقری همانند نادانی وجود ندارد و بدان که هیچ عملی مانند خود پسندی خطرناک نبوده و بهتر از مشورت برای انسان وجود ندارد و برترین عبادات فکر و اندیشه می‌باشد. این روایت بسیار پر معنا همه ما را به نیکی و خیر دو جهان دعوت می‌کند، به ویژه عاقبت اندیشی را که در تمامی ادیان سفارش شده است.

    در بخشی از وصیت پیامبر خطاب به مولا علی (علیه السلام) آمده است: یا علی نزد خداوند سه عمل برتر و بالاترند:

    1. انجام واجبات که هر کس چنین کرد از عابدترین مردم است.

    2. ترک گناهان که این عمل پرهیزکاران است.

    3. قناعت که مخصوص انسان‌های قانع و با صلابت است.

    مورد سوم که قناعت است از صفات پرندگان و حیوانات هم می‌باشد. قناعت موجب بی‌نیازی و حفظ عزت بشر است.

     

    ابزاری برای زینت دنیا و نورانیت قیامت

    اما آنچه را که موجب زینت انسان می‌شود از نظر روایات تقدیم می‌دارم. سه چیز زینت الهی است و در قیامت نورانیت است:

    1. به دیدار برادران دینی خود رفتن به ویژه هنگامی که بیمار و گرفتار هستند.

    2. کسی که در انتظار نماز باشد و به نماز اول وقت و جماعت و مسجد احترام بگذارد جزو مهمانان خداوند است.

    3. کسی که خانه خدا را زیارت می‌کند.

    در تکمیل این بیانات شیوا و زیبا به بیان حضرت صادق (علیه السلام) اشاره می‌کنیم که می‌فرماید: برای ما زینت باشید نه ذلت و بیچارگی.

    کشتی گیر قهرمان حقیقی کسی است که وقتی شیطان بر قلبش زد و سخت خشمگین شد به طوری که جریان خونش در رگ هایش آشکار گردید، به یاد خدا بیفتد و با حلم (و صبر اخلاقی) خود بر خشمش پیروز گردد و خشمش را بر زمین بکوبد

    ایمان کامل در سایه 3 چیز بدست می آید

    در صحیفه سجادیه، امام سجاد (علیه السلام) از خداوند ایمان کامل را تقاضا می‌کند و آن به دست نیاید مگر در سه صفت زیبا:

    1. هنگام خوشحالی به گناه و باطل نپرداز.

    2.  هرگاه خشمگین شُدید از مسیر حق جدا نشوید.

    3. هرگاه به قدرتی رسیدید حقی را تضییع نکنید.

    و چه زیبا دعایی است که فرموده‌اند: انسان باید راه دعا و چگونه دعا کردن را بیاموزد. واقعاً چه بوستان زیبایی هر قدر گل چیده و می‌بوییم بیشتر شیفته گفتار معنوی رهبران بزرگ دین می‌شویم.

     

    رُقوب و صعلوک و صَرعه چه کسانی هستند؟

    بر فراز منبر روزی اشرف کائنات نبی‌اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا می‌دانید رُقوب و صعلوک و صَرعه چه کسانی هستند و آنگاه در میان سکوت مردم چنین فرمودند: رُقوب به کسانی گویند که خداوند آنان را از داشتن اولاد صالح و با توقی که باقیاتُ‌الصالحات است محروم ساخته و صعلوک به کسانی گویند که در عین ثروت و دارایی از پیش هیچ نفرستاده و ذخیره‌ای برای روز سخت قیامت تهیه نکرده‌اند و صرعه به پهلوان و قهرمانی گویند که بر قلب شیطان مشت کوبد و به یاد خداوند بر شعله خشم با حلم و بردباری غالب شود.

     

    صُعلوک و صرعه واقعی در بیان امام علی علیه السلام

    روزی امام علی علیه السّلام با مردم سخن می گفت، در ضمن، سۆالهایی از آنها کرد، جواب آنها را نپسندید و جواب صحیح آن سۆال ها را خودش بیان فرمود:

    از آنها پرسید: «صُعلوک در میان شما کیست؟» پاسخ دادند: «او مرد فقیر و تهیدست است.»

    رُقوب به کسانی گویند که خداوند آنان را از داشتن اولاد صالح و با توقی که باقیاتُ‌الصالحات است محروم ساخته و صعلوک به کسانی گویند که در عین ثروت و دارایی از پیش هیچ نفرستاده و ذخیره‌ای برای روز سخت قیامت تهیه نکرده‌اند و صرعه به پهلوان و قهرمانی گویند که بر قلب شیطان مشت کوبد و به یاد خداوند بر شعله خشم با حلم و بردباری غالب شود

    فرمود: «بلکه صُعلوک واقعی کسی است که مالی را در راه خدا به پیش نفرستاده باشد، هر چند بعد از خود ثروت کلان بگذارد.»

    پرسید: «صُرعه (کشتی گیر قهرمان) نزد شما کیست؟» گفتند: «آن قهرمان پرتوانی که پهلویش به خاک نرسیده است.»

    فرمود: «بلکه کشتی گیر قهرمان حقیقی کسی است که وقتی شیطان بر قلبش زد و سخت خشمگین شد به طوری که جریان خونش در رگ هایش آشکار گردید، به یاد خدا بیفتد و با حلم (و صبر اخلاقی) خود بر خشمش پیروز گردد و خشمش را بر زمین بکوبد. (حکایت های شنیدنی، ص86، به نقل از مشکاة الانوار، ص366، فصل 10)

    در پایان از خداوند دلی پاک و ایمانی کامل و قلبی رئوف را خواستاریم و از او می‌خواهیم تا ما را مشمول روایت زیبای: خدایا مرا از صابران بر عبادت و صابران بر مصیبت قرار داده و.قلبم را با اهل‌بیت(علیهم السلام) پیوند زده و توفیق عمل عنایت فرما.

    نکن کاری که فردا ننگت آیو                 جهان با این فراخی تنگت آیو

    چو فردا نامه خونن نامه خونند              تو را از نامه خوندن ننگت آیو

    فرآوری: زهرا اجلال

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منابع:

    داستان هایی از یاد خدا، ص14

    سایت کهریزک ؛ مقاله حسین عبداللهی

    موضوعات: همه, ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ  لینک ثابت



     [ 09:43:00 ب.ظ ]





      طالبان زندگی نورانی در دنیا و آخرت بخوانند!!   ...

    اگر می‌خواهیم عاقبت به خیر شویم و یک زندگی روشنی در دنیا و روشن‌تر در آخرت داشته باشیم، باید روح ما نورانیت داشته باشد. و الاّ اگر روح کدر شد و قساوت پیدا کرد، آنگاه نمی‌تواند ما را راهنمایی کند و اگر می‌خواهیم راهنمای ما و عقل ما و درایت و فکر ما باشد، باید قساوت دل نداشته باشیم….

     

    … و الاّ به قول قرآن دل مریض می‌شود و رستگار شدن آن مشکل است: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»[1]

    این قساوت مراتبی دارد؛ یک مرتبه آن این است که شیرینی رابطه با خدا از ما گرفته می‌شود و به جوان‌ها گفتم: خیال نکنید این حالت چیز عادی باشد. وای به کسی که از نماز لذت نبرد. وای به کسی که از خدمت به خلق خدا لذت نبرد.

    مرتبه دیگر قساوت این است که رابطه با خدا برای او سنگین می‌شود. مثلاً نماز برای او سنگین است. یک ساعت نشستن و حرف‌های بی‌معنا زدن برایش شیرین است، اما وقتی به نماز می‌رسد، نماز برای او سنگین است. به خاطر یک جشن عروسی حاضر است میلیون‌ها خرج کند، اما وقتی به خمس رسید، خمس برایش سنگین است. این علامت قساوت است و قرآن می‌فرماید: وای به این: «فَوَیلٌ لِلْقَاسِیةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[2]

    مرتبهء چهارم قساوت دل، در سر حدّ کفر است و این است که در اثر گناه، نفس لوّامه از انسان گرفته شود.

    روح ما سه مرتبه یا بیشتر دارد؛ یک مرتبه را که به آن فطرت می‌گوییم و این است که عمق جان انسان می‌گوید: «لا اله الاّ الله». گاهی هم فکر می‌کنیم و تفکّر و تعقّل داریم و به آن عقل می‌گوییم. گاهی هم دل ما کار می‌کند و به آن وجدان اخلاقی می‌گوییم و قرآن به آن نفس لوّامه می‌گوید. قرآن به نفس لوّامه خیلی اهمیت داده و حتی به آن قسم خورده است؛ یعنی از بس آن را مقدّس دانسته، به آن قسم خورده است.

    «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ، لاَ أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ، وَ لاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ»[3]

    نفس لوامه خیلی عالی است و ارزش دارد. اگر شما بخواهید یک عبادتی را انجام دهید، نفس لوامه تحریص و ترغیب می‌کند و می‌گوید: آفرین، نماز اوّل وقت بخوان. در وقتی که عمل را به جا می‌آورید، همان نفس لوّامه در درون شما به شما آفرین می‌گوید. مرتب ترغیب می‌کند. آنگاه وقتی عمل را به جا می‌آورید، می‌گوید آفرین بر تو که گره از کار مردم گشودی.

    در گناه برعکس است؛ این نفس لوّامه که در درون ماست، یعنی همین بُعد روحی و ملکوتی، اگر یک گناهی جلو بیاید، تهدید می‌کند و می‌گوید: این کار را نکن، زیرا جهنّم است. مثلاً اگر کسی خواست به نامحرم نگاه کند، همان نفس لوّامه می‌گوید: آیا حاضری کسی به زنت نگاه کند؟! حاضری که روز قیامت تو را کور کنند؟! پس نگاه نکن.

    ما نباید در جهنّم باشیم. شیعهء علی و جهنّم با هم منافات دارد و ضدّین است، پس چرا جهنّمی می‌شود؟! برای اینکه موقع نماز مسجدها خلوت است و خیابان‌ها ترافیک بالایی دارد. پارک‌ها و سینماها شلوغ است و بعد هم برنامه‌های عجیب و غریب که به غیر از بدبختی برای جوان‌ها هیچ ندارد. آن ماهواره‌ها و سریال‌ها و آن بی بند و باری‌ها در تلویزیون، همه قساوت می‌آورد

    اگر حرف را نشنید و گناه را به جا آورد، ملامت می‌کند. وجدان اخلاقی با تازیانه‌های نفس لوّامه می‌آید و در شب خوابش نمی‌برد و مرتب ضربات وجدان اخلاقی می‌آید. می‌گوید: دیدی امروز چه شد و چه گناهی کردی؟ تا اینکه جداً توبه کند و این نفس لوّامه دست از او بر دارد.

    لذا نفس لوّامه خیلی عالی است و این هم که قرآن آن را در کنار قیامت گذاشته و قسم خورده است، برای این است که فریب نمی‌خورد و کلاه سرش نمی‌رود و اگر کسی بخواهد به آن رشوه بدهد، رشوه قبول نمی‌کند و اگر بخواهد به آن تحمیل کند، به خرجش نمی‌رود. زر و زور و تزویر در روز قیامت نیست و راجع به نفس لوّامه هم زر و زور و تزویر نیست و کار خودش را می‌کند. گفتم به اندازه‌ای مهم است که قرآن آن را در کنار قیامت گذاشته و به هر دو قسم خورده است.

    اما گاهی این نفس لوّامه ضعیف می‌شود و گاهی می‌میرد. لذا می‌رسد به آنجا که انسان گناه می‌کند و متوجه نیست که گناه کرده است. در اثر گناه روی گناه، این نفس لوامه می‌میرد و نمی‌تواند کار کند.

    اگر کسی در اثر گناه روی گناه نفس لوامه را مریض کند و یا نفس لوّامه را بکشد، وای به این است. معلوم است که دنیا ندارد و آخرت هم ندارد: «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ»[4]

    مرتبهء پنجم قساوت قلب این است که به جای نفس لوّامه، نفس محسّنه برای انسان پیدا می‌شود. علمای علم اخلاق به آن نفس مصوّله می‌گویند؛ به این معنا که انسان گناه می‌کند و از گناه لذت می‌برد؛ به جای اینکه روح، او را ملامت کند، به جای اینکه وجدان اخلاقی او را کنترل کند، یک حالتی پیدا می‌کند که به آن نفس محسّنه می‌گویند و او را وادار می‌کند که گناه کند و از گناه لذت ببرد. خدا نکند کسی به چنین جایگاهی برسد.

     

    خیلی از مردم به دیگران خدمت نمی‌کنند، بلکه ظلم هم می‌کنند و از آن ظلم لذت می‌برند. حقّه‌بازی، مال مردم را خوردن و بیت‌المال را حیف و میل کردن، برایش لذت است و این وضع خیلی خطرناک است.

    غیبت کردن، برایش لذت است. پیغمبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» ‌فرمودند: یک وقتی می‌آید در میان امت من که غیبت، نُقل مجلس آنها می‌شود؛ از بردن آبروی مردم لذت می‌برند؛ توهین به دیگران برایشان یک لذت می‌شود؛ بگویم متأثر شوید؛ الان موقع اذان مغرب و عشاء ترافیک خیابان‌ها بیش از عصر و یا اوّل شب است. باید به مسجد بروند و مسجدها پر باشد و خیابان‌ها باید خلوت باشد و هیچکس در خیابان نباشد، الاّ در ضرورت و شاذّی. اگر آن بعد معنوی، آن روح، تعقّل و تفکّر نباشد که گفتم، قرآن می‌فرماید: جهنّمیان وقتی به جهنّم می‌روند، می‌گویند: ما اگر عقل داشتیم به جهنّم نمی‌آمدیم، بلکه دیوانه بودیم و آن بعد معنوی مرده بود، لذا جهنّمی شدیم: «وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ»[5]

    ما نباید در جهنّم باشیم. شیعهء علی و جهنّم با هم منافات دارد و ضدّین است، پس چرا جهنّمی می‌شود؟! برای اینکه موقع نماز مسجدها خلوت است و خیابان‌ها ترافیک بالایی دارد. پارک‌ها و سینماها شلوغ است و بعد هم برنامه‌های عجیب و غریب که به غیر از بدبختی برای جوان‌ها هیچ ندارد. آن ماهواره‌ها و سریال‌ها و آن بی بند و باری‌ها در تلویزیون، همه قساوت می‌آورد.

    پیغمبر اکرم می‌فرماید: من که با شما حرف می‌زنم، با زنم یا زن‌ها حرف می‌زنم و خورد و خوراک دارم، قساوت می‌گیرم، لذا هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم تا این قساوت از بین برود: «إِنَّهُ لَیغَانُ عَلَى قَلْبِی فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی الْیوْمِ سَبْعِینَ مَرَّة«[6]

    به قول امام صادق «سلام‌الله‌علیه» ببین دل ما با این اوضاع و احوال که مانند کارد تند در گوشت لخم است[7]

    حال این اختلاط بین دختر و پسر، وضع رسیده به آنجا که عشق‌بازی شده و این موبایل‌ها خانهء شیطان و یک آلت شیطان شده است.

    چطور می‌شود زن شوهردار رفیق داشته باشد؟! معلوم است وقتی شیطان مسلّط بر سر کسی شد، همین می‌شود: «اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ»[8]

    به جای نفس لوّامه، نفس محسّنه برای انسان پیدا می‌شود. علمای علم اخلاق به آن نفس مصوّله می‌گویند؛ به این معنا که انسان گناه می‌کند و از گناه لذت می‌برد؛ به جای اینکه روح، او را ملامت کند، به جای اینکه وجدان اخلاقی او را کنترل کند، یک حالتی پیدا می‌کند که به آن نفس محسّنه می‌گویند و او را وادار می‌کند که گناه کند و از گناه لذت ببرد. خدا نکند کسی به چنین جایگاهی برسد

    الان رسیده به اینجا که نماز نمی‌خواند و این کفر عملی است. مرحوم صدوق «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در خصال، هفده عقوبت بار بر این کرده است؛ یکی از آنها زندگی ناخوش است. این را قرآن هم می‌فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمَى»[9].

    این عروسی‌ها، چه اوضاع بدی است. این تجمّل گرایی‌ها انسان را می‌رساند به اینجا که یک زندگی توأم با غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی دارد. دل هرکسی را بشکافند به جای نور خدا، ظلمت می‌بینند و به جای نور خدا، غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر می‌بینند. این را خدا نداده، بلکه خودت برای خودت تهیه کرده‌ای. لذا آن مرتبه آخر قساوت، زیر پل همه چیز می‌زند:

    «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کَذَّبُوا بآیات اللَّهِ وَ کَانُوا بِهَا یسْتَهْزِءُونَ»[10]

    ناامنی عجیبی که ما الان پیدا کرده‌ایم و ناامنی خیلی بالاست و این است که؛

    دختر و پسرش به دبیرستان یا دانشگاه می‌رود و معلوم نیست که چطور برمی‌گردد؟!

    آیا با رفیق‌بازی برمی‌گردد؟!

    دین را داده و منکر دین شده است؟!

    لذا پدر و مادر چه دلخوری‌ها از دخترها و پسرهایشان دارند که دختر رفت و آیا چطور برمی‌گردد؟!

    پسر رفت و چطور برمی‌گردد؟!

    آیا با چه کسی تماس دارد؟!

    آیا می‌تواند تشیع را نگاه دارد یا نه؟!

    این ناامنی را پیدا کردیم و این ناامنی از کجا پیدا شده است؟!

    معلوم است که:

    هر که گریزد ز خرابات شام                بارکش غول بیابان شود

     

    پی نوشت ها:

    [1]. بقره، 10

    [2]. زمر، 22

    [3]. قیامت، 1 و 2

    [4]. الحج، 11

    [5]. الملک، 10

    [6]. بحارالأنوار، ج 60، ص 18

    [7]. الکافی، ج 2، ص 272

    [8]. المجادلة، 19

    [9]. طه، 124

    [10]. طه، 125

    فرآوری: محمدی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منبع: سایت آیت الله مظاهری

     

    موضوعات: همه, ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ  لینک ثابت



     [ 09:38:00 ب.ظ ]





      نسخه ای برای حل دعواهای زن و شوهری!   ...

    صبر داشته باش”، “تحمل کن، درست می شود” این ها جملاتی است که وقتی از مشکلات به بزرگترها شکایت می کنیم به ما می گویند، “صبر و تحمل” واژه های غریبی نیستند اما جلوه آن ها در زندگی های امروز خیلی کم شده است.

     

    زن و شوهرها، والدین و فرزندان، منازعه و پرخاش را جایگزین تحمل کرده اند، به جای لحظه ای سکوت و تحمل در مواقع بحران با داد و فریاد و توهین می خواهند حرف خود را به کرسی بنشانند و حرمت ها و حریم ها شکسته شده و از بین می رود.

     

    در کوچه و خیابان هم مردمی که در خانه خود حاضر به تحمل نیستند، دعوا به را می اندازند و به هم بد و بیراه می گویند و قتل ها و چاقو کشی ها و تصادف ها را رقم می زنند. این ها همش از خودپرستی و مغلوب کردن دیگران است.

     

    قرآن كریم، براى این كه انسان بتواند بر امیال و خواسته هاى دل و درون، پیروز گردد و حب جاه و مقام را از سر بیرون كند، مى فرماید: «وَ استَعِینُوا بِالصبرِ وَ الصلَوه؛ از صبر و نماز، یارى جویید [و با صبر و استقامت، و كنترل خویشتن، بر هوس هاى درونى پیروز شوید.]»

     

    گرچه كلمه صبر در روایات فراوانى به روزه تفسیر شده است، ولى مسلماً منحصر به روزه نیست، بلكه ذكر روزه به عنوان یك مصداق بارز و روشن آن است، زیرا انسان در پرتو این عبادت بزرگ ارادهاى نیرومند و ایمانى استوار پیدا میكند و حاكمیت عقلش بر هوس هایش، مسلم میگردد.

     

    در جاى دیگر مۆمنان را مورد خطاب قرار داده مى فرماید: «اى كسانى كه ایمان آورده اید! [در برابر مشكلات و هوس ها،] استقامت كنید! و در برابر دشمنان[نیز]، پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت كنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید

     

    خداى سبحان، نخست به افراد با ایمان، دستور صبر و استقامت مى دهد [كه هرگونه جهاد با نفس و مشكلات زندگى را شامل مى شود] و در مرحله دوم دستور به استقامت در برابر دشمن مى دهد، و این خود مى رساند كه تا ملتى در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف درونى پیروز نشود، پیروزى او بر دشمن، ممكن نیست و بیشتر شكست هاى ما در برابر دشمنان به خاطر شكست هایى است كه در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف خود، دامنگیر ما شده است.

     

    در زندگی روزمره اگر یاد بگیریم کمی تحمل کنیم و دندان بر جگر بگذاریم خیلی از مشکلات و سوء تفاهماتی که با آنها درگیریم به خودی خود حل می شوند این زبان کلید فتنه هاست، اگر با قفل تحمل آن را زندانی کنیم روزگار خوشی خواهیم داشت

     

    بخشی از درس اخلاق آیت الله فاطمی نیا

     

    این حدیث را من در تهران، در برنامه های رادیویی، این ور اون ور گفتم، بعضی خانواده ها کارشان با این حدیث درست شد، بنده مطلع شدم، گاهی تو ماشین میرفتم تو چراغ قرمزها ماشین می ایستاد میدیدم که یک عده میدوند با قلم و کاغذ که آقا آن حدیث چی بود، یک بار دیگر بگویید ما بنویسیم و این حدیث از امیرالمومنین علیه السلام است من یک وقت حساب کردم این حدیث را شرح بکنیم یک کتاب میشود،

     

    حضرت در یک جمله کوتاه میفرماید: “الاحتمال ، قبر العیوب” یعنی تحمل و بردباری قبر عیب هاست، چه طور جسد در قبر پنهان میشود، همه عیب ها با بردباری پنهان میشود.

     

    دو نفریم نشستیم، آن آقا به من یک چیز بدی گفت، حالا بیایم بگویم خودتی، ها؟ عین چیزی که به من گفت برگردانم به خودش، این عیب است دیگر، می گویند فلان کس حرف زشت از دهانش بیرون آمد، این یک عیب، او برمیگردد یک چیز دیگر میگوید بعد دوباره به من توهین شد، این هم یک عیب، آقا یک وقت دیدی یک سِری از من پیش آن آدم است، یک سرّی هم از او پیش من است، گاهی در دعواها میگویند دهنم را باز نکن، بگم حالا! آن طرف هم میگوید ما هم اگر بخواهیم بگوییم، ما هم داریم! یک وقت دیدی سِرّی فاش شد، این هم یک عیب، خدا نکرده طلاقی واقع شد، عیب، بچه بی تربیت شد، عیب.. من حساب کردم در شرح این جمله یک رساله میشود نوشت."الاحتمال قبرالعیوب” یک تحمل بکنی همه دفن میشود.

     

    یک مردی بود بنده خدا میگفت ما میرسیدیم منزل این زن ما سفره ناهار ما را که می آورد از همان آن شروع میکرد، می گفت تو گدائی، تو بیست سال است من را اسیر کردی تو چه شوهری هستی تو مرد چنین و چنانی.. میگفت آقا ما دعوا میکردیم تا غروب، بعد از غروب میگفت نمازی میخواندیم یک خستگی میگرفتیم! دوباره دعوا میکردیم تا سه بعد از نصف شب،

     

    باور بفرمائید این حدیث را گفتم کارشان درست شد، مرد گفت که خانوم طبق معمول سفره را که آورد شروع کرد، می گوید یاد این افتادم که “الاحتمال قبر العیوب” هیچی نگفتم، آقا میگوید تمام شد، ریشه کن شد، چرا آدم داد بزند، فریاد بزند، اوقاتش را تلخ بکند، زن و بچه را آزار بدهد، چرا؟ حیف نیست. “الاحتمال قبر العیوب”

     

    زن و شوهرها، والدین و فرزندان، منازعه و پرخاش را جایگیزین تحمل کرده اند، به جای لحظه ای سکوت و تحمل در مواقع بحران با داد و فریاد و توهین می خواهند حرف خود را به کرسی بنشانند و حرمت ها و حریم ها شکسته شده و از بین می رود

     

    حضرت علی (علیه السلام ) فرمود: چشم از سختى خوار و خاشاک و رنج‏ها فرو بند تا همواره خشنود باشى( نهج البلاغة/ ترجمه دشتى ) بر این اساس یکی از ثمرات صبر و شکیبایی  را می توان اتخاذ بهترین تصمیم و عملکرد مناسب دانست و دیگر اینکه چشم فروبستن از ناملایمات و نیمه پر لیوان را دیدن ثمری جز آرامش به همراه نداشته و این آرامش خشنودی انسان را به ارمغان می ورد.

     

    امام صادق(علیه السلام) فرمود: سه چیز از مكارم دنیا و آخرتند: درگذرى از كسى كه به تو ستم كرده و پیوند كنى با كسى كه از تو بریده و بردبارى كنى هنگامى كه با تو نادانى كنند.( أصول الكافی/ ترجمه كمره‏اى/ج‏4 )

     

     

     

    نتیجه:

     

    در زندگی روزمره اگر یاد بگیریم کمی تحمل کنیم و دندان بر جگر بگذاریم خیلی از مشکلات و سوء تفاهماتی که با آنها درگیریم به خودی خود حل می شوند این زبان کلید فتنه هاست، اگر با قفل تحمل آن را زندانی کنیم روزگار خوشی خواهیم داشت، اگر کمی نداری بکشیم و تحمل کنیم، کمی با مردم بسازیم ، کمی دست از زیاده خواهی برداریم زندگی ما گلستان می شود،خداوند هم به پاس این صبر و تحمل زندگی ما روبه راه می کند چرا که “خدا با صابران است".

     

     

     

    فرآوری: محمدی

     

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

     

    منابع:

     

    پاتوق بچه شیعه ها

     

    سایت معارف قرآن

     

    موضوعات: ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺳﺎﻟﻢ  لینک ثابت



    [دوشنبه 1393-07-28] [ 10:41:00 ب.ظ ]





      گفتاري كوتاه از حضرت آيت الله جوادي آملي در جلسه تفسير سوره قصص:   ...

     

    گفتاري كوتاه از حضرت آيت الله جوادي آملي در جلسه تفسير سوره قصص:

     

    كسي كه قرآني زندگي مي كند با ديگران خيلي فرق دارد؛ ما مسلمانيم، قرآن تلاوت مي كنيم، نماز ميخوانيم، اما قرآني زندگي نمي كنيم و قرآن در زندگي ما نيست. دين در زندگي ما نيست. ما اهل روزه ايم، اهل حج و عمره ايم، اهل زيارتيم، اهل اعتكافيم، اما اينها در گوشه زندگي ماست! ببينيد ما در حرف زدن ها چطور حرف مي زنيم؟

    مثلا اگر كسي ظرف ميوه اي براي ما بياورد، دو سؤال ميكنيم:

    مي گوييم: اين چيست؟

    مي گويد: ميوه است.

    مي گوييم: چه كسي داده است؟

    مي گويد: زيد.

    ما اينطور حرف ميزنيم و اين راه، راه قرآني نيست.

    كسي كه قرآني زندگي مي كند سه حرف مي زند:

    مي گويد: اين چيست؟

    مي گويند: ميوه است.

    مي گويد: اين را چه كسي آورد؟

    مي گويند فلان باغبان.

    بعد مي گويد: چه كسي داد؟

    مي گويند خدا.

    اين معني زندگي قرآني است. اين معني زندگي توحيدي است. كسي كه قرآني زندگي مي كند مواظب زبانش هست و هرگز نمي گويد چه كسي داد؟! چون دهنده خداست: “مَا بِكُم مِن نعْمَةٍ فَمِنَ الله”

    مي گويد چه كسي آورد.

    نمي گويد چه كسي داد.

    چنين انساني اگر شب برخيزد و دعا كند آن دعا يقيناً مستجاب است.

    در درسها هم همينطور است.

    مي گوييم: اين مطلب چيست؟ مثلا اين حكم فقهي، اين حكم اصولي، اين حكم تفسيري، اين حكم فلسفي و كلامي چيست؟

    مي گويند: فلان.

    مي گوييم: چه كسي گفته؟

    مي گويند: فلاني.

    ديگر جلوتر نمي رويم و اصلاً مطرح نيست كه چه كسي (اين مطلب را براي ما) گويا كرد. ما به جاي اينكه بگوييم “خدا گويا كرد و ما از زبان فلان شخص شنيديم” ، مي گوييم او به ما آموخت.

    خيال ميكنيم علم براي استاد است. ما در همين دو مقطع مي مانيم. حالا روشن شد دين در متن زندگي ما نيست؟!

    #سبك_زندگي_ديني

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, نکته های ناب قرانی  لینک ثابت



     [ 10:38:00 ب.ظ ]





      جملاتی از شهید علمدار...   ...

    جملاتی از شهید علمدار:آدم باید توجه کند. فردا این زبان گواهی می دهد. حیف نیست این زبانی که می تواند شهادت بدهد که اینها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند: یا زهرا ، یا حسین (ع) آنوقت گواهی بدهد که مثلاً ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفت، بیهوده گفت، آلوده کرد، ناسزا گفت، به مادرش درشتی کرد.

     

    احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند، یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست ؟!!! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می خواهیم بدهیم.

     

    خاطراتی از همسر شهید سید مجتبی علمدار

    موضوعات: همه, به یاد شهدا ...  لینک ثابت



     [ 07:46:00 ب.ظ ]





      قمه زنی ممنوع‌ ...خاطره ای از آقای قرائتی   ...

    قمه زنی ممنوع… خاطره ای از حاج آقا قرائتی:

     

    در یکی از شهرها با وجود توصیه ‏های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمه‎زنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست ‏برنمی‏داشتند.

     

    به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم .

     

    ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می ‏آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند.

     

    وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده ‏ای برای قمه‎زنی بگویی.

     

    گفتم: شغل من چیست؟ گفتند: تو معلم قرآن هستی.

     

    گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟ گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو .

     

    من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»

     

    «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! “راعنا” نگویید، بلکه بگویید: “انظرنا".«

     

    و بعد توضیح دادم که: «یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین .

     

    »لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید.

     

    راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصه‏ ای دارد و قصه ‏اش این است که:

     

    پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت:

     

    راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن . یعنی آرام‎تر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن .

     

    این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می‏شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی.

     

    »راعنا» را هم می‏شود از ریشه «رعی‏» گرفت و هم از ریشه «رعن‏».

     

    اگر از «رعی‏» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن‏» است، ولی اگر از ریشه «رعن‏» گرفته شود،

     

    رعونت ‏به معنای خر کردن است و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»

     

    وقتی که مسلمانان می‏گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن‏» را اراده می‏کردند،

     

    ولی یهودی‎ها از این کلمه استفاده کرده و گفتند: مسلمان‎ها به پیغمبرشان می‏گویند خرمان کن.

     

    در اینجا آیه نازل شد که: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛

     

    «ای کسانی که ایمان آورده‏اید، “راعنا” نگویید بلکه “انظرنا” بگویید.»

     

    یعنی کلمه ‏ای را که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند به کار نبرید .

     

    بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه می‏زنید هدفتان مقدس است

     

    و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را می‏کنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده

     

    و گفته است که شیعه ‏ها دچار مرض خودآزاری هستند.دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده می‏کند .

     

    این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده می‏کرد

     

    و قرآن کریم با آیه مورد بحث‏ به مسلمانان آن روز و امروز

     

    هشدار می‏دهد که از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند پرهیز کنید.

     

    پس چون امروز دشمنان از قمه ‏زنی شما سوء استفاده می‏کنند، شما دیگر قمه نزنید.

     

    گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمی‏ زنیم .

     

    پس از این جلسه به تهران رفتیم و آن سال در آن شهر جز چند نفر کسی قمه نزد .

     

    منبع:

    مجله مبلغان، فروردین 1382، شماره 39 ، محسن قرائتی

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, داستان های کوتاه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 07:33:00 ب.ظ ]





      خطر در کمین دختران (مدل جدیدی از تجاوز)حتما بخونید ...   ...

    خطر در کمین دختران / حتما بخوانید

     

    چندی پیش دختر جوانی با مراجعه به کلانتری 148 انقلاب تهران ماجرای عجیبی را پیش روی پلیس قرار داد که تازگی داشت. دختر 21 ساله در تحقیقات گفت: «می‌خواستم به دانشگاه بروم که سوار اتوبوس شدم. زن جوانی که در صندلی کناری‌ام نشسته بود خیلی باکلاس و شیک به نظر می‌رسید، دیدم که به صورتم خیره شده است تا اینکه لبخندی زد و سرصحبت را باز کرد. وقتی شنیدم که با یک پزشک پوست آشناست و دستمال مرطوبی سراغ دارد که باعث از بین رفتن لک و جوش صورتم می‌شود خوشحال شدم. می‌گفت دستمال‌ها بی‌خطر هستند و هر شب باید آن را روی صورتم بگذارم تا پوستم ترمیم شود. «فریماه» همان لحظه یک سری دستمال مرطوب به من داد و خواست شماره موبایلش را داشته باشم و اگر دستمال‌ها تاثیر خوبی روی صورتم گذاشتند با وی تماس بگیرم تا سفارش بدهد. از اروپا برایم بیاورند. همان شب دستمال مرطوب را روی صورتم گذاشتم. حس خوبی به من دست داد. از آن به بعد هر شب این کار را می‌کردم. یک هفته نشده بود که با فریماه تماس گرفتم و بسته جدیدی از دستمال‌ها را سفارش دادم. همدیگر را دیدیم و او با گرفتن 20 هزار تومان دستمال‌ها را به من فروخت». دختر دانشجو افزود: «هر شب مرتب دستمال‌ها را استفاده می‌کردم و اگر آنها را به صورتم نمی‌گذاشتم نمی‌توانستم بخوابم و نیمه‌های شب از خواب می‌پریدم. اصلا تصور نمی‌کردم که معتاد دستمال‌ها شده‌ام. رفته رفته وقتی از دستمال‌ها استفاده نمی‌کردم خمار و خواب‌آلود می‌شدم. خواهرم که از نزدیک شرایط من را دنبال می‌کرد ترسیده بود، طوری حرف می‌زد که انگار مطمئن است من مواد مصرف می‌کنم اما نمی‌پذیرفتم. هر بار با فریماه تماس می‌گرفتم قیمت دستمال‌ها را چندین برابر بالا می‌برد. سومین بار بود که 100 هزار تومان خواست، ناچار بودم بپردازم. هر هفته وقتی با فریماه تماس می‌گرفتم چون می‌دانست وابستگی شدیدی به دستمال‌ها دارم قیمت را بالاتر می‌برد. خواهرم که بیشتر متوجه رفتارها و بی‌تابی‌های من شده بود خانواده را در جریان قرار داد. اصرار داشتند آزمایش بدهم. من تصور نمی‌کردم چنین جواب عجیبی بشنوم، به خاطر همین پذیرفتم و آزمایش دادم. نتیجه باورنکردنی بود.در خون من یک نوع ماده مخدر به نام «ال‌سی‌من» وجود داشت که از راه پوست و دستمال‌های مرطوب من را معتاد کرده بود. وقتی با فریماه تماس گرفتم و شنید می‌دانم چه بلایی بر سر من آورده است تماس را قطع کرد و از آن به بعد گوشی‌اش خاموش است. من از این زن که می‌تواند دخترهای دیگر را نیز فریب دهد، شکایت دارم». ماموران با شنیدن ادعاهای دختر دانشجو به بررسی‌های تخصصی دست زدند و پی بردند «ال‌سی‌من» یک نوع ماده مخدر سوییسی بوده و از طریق اروپا وارد ایران شده است. ماموران دریافتند که فریماه با اطلاع از اینکه دستمال‌ها اعتیاد‌آور هستند، سوار اتوبوس‌ یا مترو به جذب مشتری از میان دختران جوان پرداخته و با استفاده از عدم آگاهی آنان به خطری که در پیش دارند ابتدا با قیمت‌های پایین دستمال‌های «ال‌سی‌من» را در اختیارشان گذاشته سپس با اعتیاد طعمه‌هایش پول زیادی به جیب می‌زند.

     

    خواهشا به دیگران اطلاع دهید

    ﺧﺒﺮ ﻓﻮﺭی ﻣﺪﻝ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﺯ ﺗﺠﺎﻭﺯ (ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺨﻮﻧﯿﺪ )

    ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ ﮐﺎﺭ، ﺩﻓﺘﺮ ﮐﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؛ ﺍﻭ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ . ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﯽﺳﻮﺯﺩ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻟﯿﻞ ﮔﺮﯾﻪﺍﺵ ﺭﺍ … ﻣﯽﭘﺮﺳﺪ .ﮐﻮﺩﮎ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑه ﺨﺎﻧﻪﺍﺵ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﺧﺎﻧﻪﺍﺵ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺯﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻩ، ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪﺍﺵ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ؛ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﺸﮑﻮﮎ ﺷﻮﺩ *. * ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺭﺳﻨﺪ، ﺯﻥ ﺯﻧﮓ ﺩﺭ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﺸﺎﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﺮﻕﮔﺮﻓﺘﮕﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﯿﻬﻮﺷ ﻤﯽﺷﻮﺩ *. *ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﻣﯽﺁﯾﺪ، ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ حتی ﻣﺘﺠﺎﻭﺯﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ …. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺟﻨﺎﯾﺖﮐﺎﺭﺍﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻧﺪ. ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻫﯿﭻﻭﻗﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ، ﻧﺮﺳﺎﻧﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻭ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺍﻭ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﭘﻠﯿﺲ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﻫﯿﺪ *. * ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﺣﻖ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﮔﻤﺸﺪﻩ، ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﻪ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﭘﻠﯿﺲ ﺍﺳﺖ .ﻟﻄﻔﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﻤﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻥ ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﺩ، ﻭ ﺁﻗﺎﯾﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ،ﺍﺭﺳﺎﻝ ﮐﻨﯿﺪ . ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺍﯾﻦ پیغام ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻭﻗﻮﻉ ﯾﮏ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﺳﺖ *. * ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﻢ * * ﺧﺎﻧﻢﻫﺎ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻟﻄﻔﺎ ﺑﺎﺯ نشر كنيد

    موضوعات: همه, اطلاعات عمومی  لینک ثابت



     [ 07:27:00 ب.ظ ]





      یک حدیث از امام باقر(علیه السلام )   ...

    موضوعات: همه, عفاف و حجاب, عکس و حرف  لینک ثابت



     [ 02:38:00 ب.ظ ]





      آقا جان کجایی؟   ...

     

    موضوعات: همه, ظهور, شعر, عکس و حرف  لینک ثابت



     [ 02:35:00 ب.ظ ]





      حدیثی از امام صادق (علیه السلام )   ...

    موضوعات: همه, نماز, عکس و حرف  لینک ثابت



     [ 02:34:00 ب.ظ ]





      یا امام رضا   ...

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 02:27:00 ب.ظ ]





      چه خبر ؟   ...

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 02:26:00 ب.ظ ]





      شعری که ایت الله بهجت (ره) زیر لب زمزمه میکردند   ...

     

     

    موضوعات: همه, عکس و حرف  لینک ثابت



     [ 02:22:00 ب.ظ ]





      یا ضامن آهو   ...

    موضوعات: همه, شعر, عکس و حرف  لینک ثابت



     [ 02:14:00 ب.ظ ]





      ...خداکند که بیایی...   ...

     

    موضوعات: همه, ظهور, عکس و حرف  لینک ثابت



     [ 02:12:00 ب.ظ ]





      شک در نماز   ...

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 02:05:00 ب.ظ ]





      حدیثی از پیامبر (صلی الله و علیه )   ...

     

    موضوعات: همه, عکس و حرف  لینک ثابت



     [ 02:02:00 ب.ظ ]





      اگر دعایتان مستجاب شد مواظب سه حالت باشید   ...

    اگر دعایتان مستجاب شد مواظب سه حالت باشید

     

    شرایط دعا كردن

    اول : اعتراف به گناهان ؛ دوم : شكر نعمت ها؛ سوم : صلوات بر محمد و آل محمد؛ چهارم : دعا كردن و حاجت خواستن ؛ پنجم : صلوات بر محمد و آل محمد.

    اگر دعایتان مستجاب شده مواظب سه حالت باشید

    اول : آن كه عجب نكنى و نگویى من معلوم مى شود آدم خوبى هستم كه دعایم مستجاب شد زیرا عجب و خودپسندى باعث فساد عمل و غلبه شیطان است .

    دوم : شكر و حمد خدا نمایى كه تفضل كرد بر تو به اجابت دعاى تو، بلكه مستحب است دو ركعت نماز شكر بجا آورى .

    سوم : همین كه دعاى تو مستجاب شد ترک دعا نكنى و باز در خانه خدا بروى تا بیگانه نشوى و در وقت حاجت خواستن دوباره آشنا باشى .

    اگر دعایتان به اجابت نرسید مواظب این سه حالت باشید

    اول : آن كه مأیوس نشوى از رحمت خدا، زیرا به اجابت نرسیدن دعا ممكن است به سبب گناهان تو باشد كه مانع اجابت است پس درصدد رفع آن به توبه و تعذیب نفس برآى .

    دوم : ترک دعا نكن .

    سوم : راضى باش به تقدیر الهى تا همان رضاى تو باعث اجابت دعایت بشود.

    امام حسن علیه السلام مى فرماید: من ضامنم از براى كسى كه در قلب او چیزى خطور نكند بجز رضا و خشنودى به قضاى خدا این كه دعا كند پس مستجاب شود.

    دعا كردن سه حالت دارد كه به هر حالتى كه باشد براى انسان اجر معنوى دارد

    حالت اول : آن كه صلاح بنده در آن هست و به او مى رسد و مشروط به دعا نیست و در این صورت ثمره دعا تقرب بنده است به خدا.

    حالت دوم : آن كه صلاح بنده در آن هست و رسیدن به آن مشروط است به دعا كردن و در این صورت ثمره دعا دو چیز است یكى رسیدن به مطلوب و دیگر تقرب به خدا.

    حالت سوم : آن كه صلاح بنده در آن نیست و به آن نمى رسد چه دعا بكند چه نكند و در این صورت ثمره دعا دو چیز است یكى تقرب به خدا، دوم عوض آن كه در دنیا از او منع شده در آخرت به اضعاف آن به او عطا مى شود.

     

    منبع : گنجینه هاى معنوى مؤ لف : رضا جاهد

    محمدی_گروه دین اندیشه تبیان

    موضوعات: همه  لینک ثابت



    [جمعه 1393-07-25] [ 11:27:00 ب.ظ ]





      برای همه جوانان تنها و خسته از دعا!   ...

    مدت زیادیه احساس می‌کنم خدا صدامو نمی‌شنوه، منو نمی‌بینه، دوستم نداره، هرچی صدایش می‌کنم جوابمو نمی‌ده …، قبلاَ وقتی باهاش حرف می‌زدم آروم می‌شدم، حضورشو باتمام وجودم حس می‌کردم. توبه کردم ولی فرقی نکرده لطفاً بگید چی‌کار کنم؟

     

    چرا فکر می کنید اگر خدا حاجت تون رو نده دوست تون نداره ؟

    مگه حاجت هر کسی رو خدا بده یعنی خیلی دوستش داره ؟

    میدونید ناامیدی یکی از گناهان کبیره هست ؟

    شما میفرمایید خدا چون دوستم نداره و دعام رو مستجاب نمی کنه !!

    ولی امیرالمومنین علیه السلام در یک کلام زیبا میفرمایند :

    خداوند كلیدهای گنجینه‏های خود را در دست تو قرار داده كه به تو اجازه دعا كردن داد، پس هر گاه اراده كردی می‏توانی با دعا، درهای نعمت خدا را بگشایی، تا باران رحمت الهی بر تو ببارد.

    هرگز از تأخیر اجابت دعا نا امید مباش، زیرا بخشش الهی باندازه نیّت است، گاه، در اجابت دعا تأخیر می‏شود تا پاداش درخواست كننده بیشتر و جزای آرزومند كامل‏تر شود، گاهی درخواست می‏كنی امّا پاسخ داده نمی‏شود، زیرا بهتر از آنچه خواستی به زودی یا در وقت مشخّص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطاء بهتر از آنچه خواستی، دعا به اجابت نمی‏رسد، زیرا چه بسا خواسته‏هایی داری كه اگر داده شود مایه هلاكت دین تو خواهد بود، پس خواسته‏های تو به گونه‏ای باشد كه جمال و زیبایی تو را تأمین، و رنج و سختی را از تو دور كند، پس نه مال دنیا برای تو پایدار، و نه تو برای مال دنیا باقی خواهی ماند….

    آری، خداوند متعال با بنده‌اش رابطه‌ی “محب و محبوب” و “عاشق و معشوقی” برقرار می‌کند، اما هیچ گاه پسر دایی و دختر خاله‌ی کسی نمی‌شود. لذا باید همیشه ادب “عبد و معبود” و “رب و مربوب” را حفظ کرد. موحدتر، عارف‌تر، محب‌تر و محبوب‌تر از اهل عصمت علیهم السلام کیست؟ در مناجاتش با معشوق، گریه‌کنان عرض می‌کند:

    مولای یا مولای، اَنْتَ الْمَوْلى وَاَنَاالْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى - مولای یا مولای، اَنْتَ الْمالِکُ و اَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ – مولای یا مولای، اَنْتَ الْعَزیزُ و َاَنَا الذَّلیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الذَّلیلَ اِلا الْعَزیزُ - مولای یا مولای، اَنْتَ الْخالِقُ وَ اَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ اِلا الْخالِقُ - مولای یا مولای، اَنْتَ الْعَظیمُ وَ اَنَا الْحَقیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْحَقیرَاِلاالْعَظیمُ …

    الف – ما انسان‌ها، نوعاً متکبر هستیم. طبعاً هر کس به هر مقداری که “خدابین” نشد، “خودبین و دگر بین” می‌شود، چنان چه ابلیس نیز به خاطر خودبینی‌اش “استکبار” کرد و به خاطر استکبارش رانده شد.

    انسان خودآگاه یا ناخودآگاه، خود را مبراء می‌کند و ایراد را به خدای سبحان وارد می‌کند [چنان چه ابلیس گفت: حال که تو مرا اغفال کردی]. خُب این استکبار است. می‌گوید: من هستم، او نمی‌بیند، من صدا می‌کنم، او نمی‌شنود، من او را دوست دارم، او مرا دوست ندارد، من توبه می‌کنم، اما فرقی نمی‌کند و …؛ اینها همه “استکبار” بنده و نیز افترای به خداوند سبحان (منزه از هر عیب و نقص) است؛ و بعد انسان معترضانه می‌گوید: خوب چرا چنین شد، یا چرا دعایم مستجاب نمی‌شود و …؟!

    هر گاه حضورش را احساس نکردیم، بر غفلت خود و پر کردن بیت اللهِ و حرمِ دل از بت‌ها توجه کنیم، بر عدم احساس حضور خود در محضرش اذعان کنیم، نه این که گمان کنیم لابد او حضور ندارد که ما احساسش نمی‌کنیم! این چه غرور و تکبری است؟!

    ب – خداوند رحمان و رحیم، شنوا و داناست، « وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ » - نه این که فقط صوتی به او برسد، بلکه شنوای بصیر است، « وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ » - هم حکیمِ با خبر است « وَهُوَ الْحَكِیمُ الْخَبِیرُ » و هم لطیفِ با خبر است « أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ - آیا كسى كه آفریده است نمى‏داند؟ حال آن كه او باریك‏بینِ آگاه است / الملک 14»

    حال وقتی گفته می‌شود: مرا نمی‌بیند، صدایم را نمی‌شنود، مرا دوست ندارد و …، یعنی چه؟ یعنی از یک سو عدم شناخت او؛ و از سوی دیگر دروغ و افترا بستن به او – یعنی انسان با این باورها و تخیلات، به او سوء ظنّ می‌برد و جزو ظالم‌ترین‌ها می‌شود و بالتبع راه هدایت و باب استجابت و رحمت را [اگر چه ناخودآگاه] به روی خودش می‌بندد.

    «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (الأنعام، 21)

    ترجمه: و كیست ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد، یا آیات او را تكذیب كند؟ بى‏تردید ستمكاران رستگار نمى‏شوند.

    جمع‌بندی:

    *- پس ابتدا لازم است که خدا را بشناسیم و به او ایمان آورده و باورش کنیم. اغلب این تخیلات اشتباه، ناشی از ضعف یا کلاً عدم شناخت، ایمان و باور او توسط خودمان است.

    *- سپس لازم است که دست از تکبر خودآگاه یا ناخودآگاه خودمان برداریم. به جای آن که به خدا شک کنیم، نسبت به خودمات تردید و تجدید نظر کنیم. به جای آن که [العیاذ بالله] او به او تهمت بزنیم، خودمان را متهم کنیم.

    *- هر وقت احساس کردیم که او از ما دور شده است، بدانیم که خودمان از او دور شده‌ایم، و الا او به بندگانش از رگ گردن نیز نزدیک‌تر است. همه حالات و حتی وسوسه‌های درونی ما را می‌داند، چه رسد به نیازهای‌مان را.

    *- هر گاه احساس کردیم که او ما را نمی‌بیند و یا صدای ما را نمی‌شنود، خود را از این جایگاه تکبر پایین بیاوریم و بفهمیم این ماییم که او را نمی‌بینیم و دعوتش را لبیک نمی‌گوییم. بدانیم که ما اصلاً او را صدا نمی‌کنیم، بلکه حاجت خود را صدا می‌کنیم و نام او را به یدک می‌کشیم.

    *- هر گاه احساس کردیم که توبه‌ی ما اثر و فایده‌ای نکرد، بدانیم که پس توبه نکرده‌ایم. چون توبه یعنی بازگشت و انسان هر گاه باز گردد، باز گشته است و او “توّاب” است، یعنی بسیار به بندگانی که حتی به او پشت کرده‌اند، نظر لطف و رحمت می‌اندازد، چه رسد به تائبین.

    خداوند رحمان و رحیم، شنوا و داناست، «وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» - نه این که فقط صوتی به او برسد، بلکه شنوای بصیر است، «وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ» - هم حکیمِ با خبر است «وَهُوَ الْحَكِیمُ الْخَبِیرُ» و هم لطیفِ با خبر است «أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» - آیا كسى كه آفریده است نمى‏داند؟ حال آن كه او باریك‏بینِ آگاه است

    *- هر گاه احساس کردیم که نظر رحمتش را برگردانده، متوجه شویم که او “ارحم الراحمیناست، پس ماییم که خود را از شمول رحمتش خارج می‌کنیم.

    *- هر گاه حضورش را احساس نکردیم، بر غفلت خود و پر کردن بیت اللهِ و حرمِ دل از بت‌ها توجه کنیم، بر عدم احساس حضور خود در محضرش اذعان کنیم، نه این که گمان کنیم لابد او حضور ندارد که ما احساسش نمی‌کنیم! این چه غرور و تکبری است؟!

    *- هر گاه خیال کردیم که او ما را دوست ندارد، به خود نگاه کنیم که “هستیم“، پس ما را دوست داشته که خلق کرده است. ما را دوست دارد که با این همه معصیت، به حیات‌مان خاتمه نداده و یا در همین دنیا رهایمان نکرده و معذب‌مان ننموده است، وگرنه حتی دغدغه‌ی این که ما را دوست دارد یا ندارد نیز نداشتیم و کلاً او را فراموش می‌کردیم.

    خلاصه آن که ایراد از ماست و نباید به خدا افترا ببندیم. گفت: “گر گدا کاهل بوَد، تقصیر صاحبخانه چیست؟” و در نظر داشته باشیم که از بزرگ‌ترین معاصی نزد خداوند متعال که همچون شرک است و هرگز آن را نمی‌بخشد، یأس و ناامیدی از رحمت اوست. چرا که این خودش بزرگ‌ترین افترا به خداوند رحمان و رحیم است.

    دقت کنیم که صفا، صمیمیت، اخلاص، مبحت و خلاصه عشق و عاشقی با خداوند سبحان، در بندگی متجلی می‌گردد و نه در گردنکشی.

    فرآوری: محمدی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منبع:

    ایکس شبهه

    سایت اسک دین

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 11:26:00 ب.ظ ]





      خاطراتی از علامه طباطبایی (ره)   ...

    حجة الاسلام ممدوحی نقل می‌كند: مرحوم علامه طباطبائی جلساتی داشتند كه گاهی در منزل خودشان و گاهی در خانه بعضی شاگردانشان تشكیل می‌‌شد. یك بار كه در اواخر عمرشان قرار بود برای حضور در یكی از جلسات، شبانه از كوچه پس كوچه‌های تاریك شهر قم عبور كنند، با وجود ارتعاشی كه در بدن داشتند و راه ناهموارِ منزلی كه آن شب قرار بود آنجا بروند و تاریكی كوچه‌ها، سبب شد كه یكی از اطرافیان عرض كرد: «احتمال دارد ـ خدا نكرده ـ با این وضع، به زمین بخورید. می‌شود جلسه این هفته را مثلاً در خانه خود حضرتعالی بر پا كرد تا اذیت نشوید.»

    حضرت علامه فرمودند: مگر ما در روز به وسیله نور خورشید خود را نگه می‌داریم و مگر نور خورشید باعث می‌شود زمین نخوریم ؟! قُلْ مَنْ یَكْلَؤُكُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ … (انبیا/42) ؛ بگو: چه كسی شما را در شب و روز از (هر آسیب) خدای رحمان حفظ می‌كند؟!

    حجة الاسلام محمد فاضل (تبریزی) نقل می‌كند: جناب آقای شربیانی، روزی علامه را به خانه خود (در تبریز) دعوت كرد و چند نفر را هم برای زیارت و استفاده از سفره معارف ایشان به منزل خود  فراخواند؛ از جمله بنده .

    آن شب علامه به من فرمود: «بنده سی سال پیش، استخر شاگلی (محلی با صفا و خرم در تبریز) را دیده‌ام.» سپس با ملاطفت و مزاح ادامه داد: اگر مزاحم خواب آقایان نباشم، می‌خواهم فردا بین‌الطلوعین به آنجا بروم. عرض كردم: صبح خدمتتان خواهم بود.

    فردای آن شب، با اتومبیلم ایشان را به استخر شاگُلی می‌بردم كه دیدم ایشان در ماشین، قرآنی از جیبِ خود درآورده و به بنده فرمود: من عهد دارم كه هر روز یك جزء از قرآن را بخوانم و الآن چهل سال است كه این كار را انجام می‌دهم. دیشب شما علما مزاحم شدید، نتوانستم بخوانم و اكنون قضا می‌كنم! هر ماه یك ختم قرآن تمام می‌شود و باز از ابتدای آن شروع می‌كنم و هر بار می‌بینم كه انگار اصلاً این قرآن، آن قرآن پیشین نیست! از بس مطالب تازه‌ای از آن می‌فهمم! از خدا می‌خواهم به بنده عمر بسیاری دهد تا بسیار قرآن بخوانم و از لطایف آن بهره ببرم . نمی‌دانید من چه اندازه از قرآن لذت می‌برم و استفاده می‌كنم!

     

    منبع:

    مجله سروش وحی، ش 9 .

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه, بزرگان حوزه  لینک ثابت



     [ 11:22:00 ب.ظ ]





      رجبعلی خدا را امتحان كرد   ...

    رجبعلی خدا را امتحان كرد

    شبیه داستان حضرت یوسف

     

    مرحوم شیخ رجبعلی خیاط در دیداری كه با حضرت آیة الله سید محمدهادی میلانی داشت؛ تحول معنوی خود را چنین بازگو نموده است كه:

    «در ایام جوانی (حدود 23 سالگی) دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه‌ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلی! خدا می‌تواند تو را خیلی امتحان كند، بیا یك بار تو خدا را امتحان كن! و از این حرام آماده و لذتبخش به خاطر خدا صرف نظر كن.» سپس به خداوند عرضه داشتم:

    خدایا! من این گناه را برای تو ترك می‌كنم، تو هم مرا برای خودت تربیت كن.»

    آنگاه دلیرانه، همچون حضرت یوسف (علیه السلام) در برابر گناه مقاومت می‌كند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب می‌ورزد و به سرعت از دام خطر می‌گریزد. این كف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او می‌گردد. دیده برزخی او باز می‌شود و آن چه را كه دیگران نمی‌دیدند و نمی‌شنیدند، می‌بیند و می‌شنود. به طوری كه چون از خانه خود بیرون می‌آید، بعضی از افراد را به ‌صورت واقعی خود می‌بیند و برخی اسرار برای او كشف می‌شود.

    از جناب شیخ نقل شده‌است كه فرمود:

    «روزی از چهار راه “مولوی” و از مسیر خیابان “سیروس” به چهار راه “گلوبندك” رفتم و برگشتم، فقط یك چهره آدم دیدم! »

    مشروح این داستان را شیخ برای کمتر کسی بیان کرده است، گاهی به مناسبتی بدان اشاره‌ای می‌کرد و می‌فرمود:

    «من استاد نداشتم، ولی گفتم: خدایا! این را برای رضایت خودت ترک می‌کنم و از آن چشم می‌پوشم، تو هم مرا برای خودت درست کن.»

     

    منبع:

    کیمیای محبت، حجة الاسلام محمدی ری شهری .

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 11:19:00 ب.ظ ]





      نکاتی اخلاقی از زندگی شیخ عباس قمی (ره)   ...

    هستند كسانی كه به كثرت جمعیّت شاگردان و فزونی مأمومین می نازند و می بالند؛ ولی شیخ عباس قمی(ره) از این قبیله نیست. او از شهرت و به سر زبان ها افتادن گریزان است. كم ترین عمل، كه اخلاص او را نشانه رود ( هر چند ثمرات دنیوی داشته باشد) آن را براحتی كنار می گذارد.

     

    حاج شیخ عباس قمی، ستاره تابناک آسمان علم و فضیلت، محدث و تاریخ‌نگار نامدار شیعه، حدود سال 1294 قمری در شهر مقدس قم، به دنیا آمد.

    دوران کودکی خود را در جوی آکنده از معنویت و روحانیت پشت سرگذاشت و سپس تحصیلات مقدماتی را در همان شهر آغاز کرد.

    او ادبیات، فقه و اصول را در محضر اساتید فن و علمای سرشناس آن روز ـ همچون حاج میرزا محمد ارباب قمی و سایر بزرگان ـ آموخت و بعد از آن، در سال 1316 و در سن 22 سالگی به منظور تکمیل و ادامه تحصیل، عازم حوزه علمیه نجف شد و در جلسه درس دانشمندان و مدرسین والا مقام حوزه نجف حاضر شد.

    بعد از شش سال تحصیل مداوم در محضر اساتید بزرگوار حوزه علمیه نجف و استفاده‌های فراوان از ارباب علم و معرفت، در سال 1322 قمری با کوله‌باری از اندوخته‌های علمی و معنوی به زادگاهش مراجعت کرد و سپس هم‌زمان با هجرت مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسین قمی از عتبات عالیات به مشهد مقدس، ایشان هم از قم، عازم مشهد رضوی(علیه السلام) شد و در آنجا به پیشنهاد آیت‌الله قمی، با دختر برادر ایشان، ازدواج کرد.

    در سال‌هایی که در مشهد مقدس رضوی(علیه السلام) بود، بهره‌های فراوانی از آن آستان مقدس دریافت کرد و از علمای ابرار و انسان‌های پاک ضمیری همچون: آیت‌الله حاج شیخ آقا حسین قمی، حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، آخوند ملا عباس تربتی، شیخ مرتضی عیدگاهی، آقاشیخ علی اکبر نوقانی و سایر علمای مشهد بهره‌ها برد.

    شهرت او با نگارش کتاب‌های معروفی همچون مفاتیح‌الجنان، منازل الاخرة، فوائد الرضویه، تحفة‌الأحباب، الکُنی والألقاب، هدیة الأحباب، منتهی الامال و غیره جهانی‌تر شد.

    او حدود 12 سال در مشهد مقدس اقامت کرد و بعد از مدتی به همدان و سپس به قم رفت و بعد از واقعه گوهر شاد، به نجف اشرف عزیمت کرد و تا پایان عمر خویش در آنجا زندگی کرد.

    امّا شیخ عباس (رحمه الله) هنگام نگارش كتاب «فوائد رضویه» ـ كه شرح حال 1200 تن از علمای جعفریه (علیه السلام) می باشد ـ وقتی به نام خود می رسد، می گوید: «چون این كتاب شریف در بیان احوال علما است، شایسته ندیدم كه ترجمه خود را ـ كه احقر و پست تر از آنم كه در شمار ایشان باشم ـ در آن درج كنم

    تواضع در مقابل پدر

    مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است كه:

    وقتى كتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» كه همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت.

    مرحوم پدرم «كربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى كه هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، كتاب منازل الاخرٍة مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند.

    روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! كاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این كتاب كه او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى.

    چند بار خواستم بگویم پدرجان! این كتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى كردم و چیزى نگفتم و فقط عرض كردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید.

     

    اخلاص در نماز جماعت

    مرحوم استاد محمود شهابی (رحمه الله) می نویسد: «من از همان اوقات كه به تحصیل مقدمات اشتغال داشتم، نام محدث قمی (رحمه الله) را در محضر مبارك پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل می شنیدم. وقتی كه برای تحصیل به مشهد مشرف شدم، زیارت ایشان را بسیار مغتنم می شمردم. چند سالی كه با این دانشمند با ایمان، معاشرت داشتم و از نزدیك به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزكاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم می افزود. در یكی از ماههای رمضان، با چند تن از دوستان، از ایشان خواهش كردیم كه در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقه مندان منّت نهند. با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در یكی از شبستان های آنجا اقامه كرد و بر جمعیّت این جماعت روز به روز افزوده می شد. هنوز ده روز نشده بود كه اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیّت فوق العاده شد. روزی پس از اتمام نماز به من كه نزدیك ایشان بودم، گفتند: «من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم.» رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند. در موقع ملاقات و سۆال از علّت ترك جماعت، گفتند: «حقیقت این است كه در ركوع ركعت چهارم متوجّه شدم كه صدای اقتدا كنندگان كه پشت سر من می گویند «یا الله، یا الله، اِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِریِنَ» از محلّی بسیار دور به گوش می رسد و متوجّه زیادی جمعیّت شدم و در من شادی و فرحی تولید شد و خلاصه خوشم آمد كه جمعیّت این اندازه زیاد است؛ بنابراین، من برای امامت اهلیّت ندارم.»[1]

    این موردی كه ذكر شد تنها موردی نیست كه شیخ شهرت گریزی دارد، و تلاش می كند مرز اخلاصش لكّه دار نگشته و گرد و غباری بر آن ننشیند، بلكه شیوه و سیره شیخ عباس (رحمه الله) بر این بوده است.

    یكی از دوستان شیخ عباس قمی (رحمه الله) می گوید: «اگر محدث قمی چند روز در جایی مرتب به نماز می ایستاد و مردم پشت سر وی نماز جماعت می گذاردند، همین كه مكبّر پیدا می شد و تكبیر می گفت، دیگر نماز جماعت را ادامه نمی داد.»[2]

    روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! كاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این كتاب كه او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى. چند بار خواستم بگویم پدرجان! این كتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى كردم و چیزى نگفتم و فقط عرض كردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید

    و محدّث به چنین مرحله ای رسیده بود. كه اغلب اوقات، فریضه خویش را در مساجد متروكه به جا می آورد. اتفاقاً به محض اطلاع مردم روز به روز بر كثرت جمعیّت افزون می شد، تا حدّی كه آن مسجد، مورد علاقه مردم قرار می گرفت و به دست عدّه ای ثروتمند تعمیر می گردید. پس از رسیدن به مقصدش، دیگر به نماز در آن مسجد حاضر نمی شد و مسجد دیگر را انتخاب می كرد و خود بدون اطلاع دیگران، چند نوبت ادای فریضه را در آنجا ادامه می داد. پس از چند روز مردم مطلع می شدند و از راههای بسیار دور می شتافتند و به این سبب، مساجد مخروبه معمور می شد و نماز جماعت زنده می شد؛ ولی نوبت كه به بهره برداری از این شهرت می رسید، از آن فرار می كرد.

     

    اسم نبردن از اوصاف خویش

    بسیارند كسانی كه كتاب نوشته اند و بخشی از آن را به معرفی و تمجید از کار خویش پرداخته اند. امّا شیخ عباس (رحمه الله) هنگام نگارش كتاب «فوائد رضویه» ـ كه شرح حال 1200 تن از علمای جعفریه (علیه السلام) می باشد ـ وقتی به نام خود می رسد، می گوید: «چون این كتاب شریف در بیان احوال علما است، شایسته ندیدم كه ترجمه خود را ـ كه احقر و پست تر از آنم كه در شمار ایشان باشم ـ در آن درج كنم. لهذا از ذكر حال خود صرف نظر كرده فقط بسنده می كنم به ذكر مۆلفات خود. ولادتم ظاهراً سنه 1294 و مۆلّفاتم تا حال كه سال 1333 است و سنین عمرم حدود چهل است، به چهار قسم است.»[3]

    آن گاه كتاب های خویش را در چهار بخش، چاپ شده، آماده چاپ، كتاب هایی كه تمام شده و هنوز آماده چاپ نشده و كتاب هایی كه ناتمام است، نام می برد كه بیش از55  كتاب می باشد.

     

    پی نوشت ها:

    [1]. مفاخر اسلام، علی دوانی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ج‏11، ص‏360.

    [2]. حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، علی دوانی، دار الکتب اسلامیه، تهران، ص‏28.

    [3]. فوائد الرضویه، نشر دفتر نوید الاسلام، قم، ص318.

    فرآوری: محمدی

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 165

    موضوعات: همه, بزرگان حوزه  لینک ثابت



     [ 11:16:00 ب.ظ ]





      با یک ثواب هفتاد بلا را از خود دور کنید   ...

    در دین اسلام همان‌گونه که کسب درآمد از هر راهی مجاز نیست، خرج کردن مال نیز در هر راهی درست نیست، یکی از نیکوترین راه‌های مورد تأیید اسلام برای صرف مال، صدقه دادن آن در راه خداست.

    معنا و مفهوم صدقه

    راغب در مفردات می گوید: صدقه چیزی است که انسان از مال خود به قصد قربت خارج می کند مثل زکات لیکن صدقه در اصل بر اخراج مال به نحو استحباب گفته شده و  در زکات به نحو وجوب.

     

    اهمیت صدقه

    در سوره مبارکه توبه آیه 104 می‌خوانیم؛ «ألَم یعلَمُوا أنَّ الله هُوَ یقبِلُ التُوبَة عَنْ عباده و یأخُذُ الصَّدَقات» «آیا نمی‌دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می‌پذیرد و صدقات را می‌گیرد و خداوند توبه پذیر و مهربان است.»

    سخن از بندگان نیازمندی است که به اجازه و فرمان الهی، این‌گونه کمک‌ها را می‌پذیرند، در حقیقت نمایندگان پروردگارند و به این ترتیب دست آنها نیز دست خداست، این تعبیر، یکی از لطیف ترین تعبیراتی است که عظمت و شکوه این حُکم اسلامی را مجسم می‌سازد و علاوه بر تشویق این فریضه الهی هشدار می‌دهد که در پرداخت زکات و صدقات نهایت ادب و احترام را به خرج دهند، چرا که گیرنده خدا است.

    امام صادق علیه السّلام‏ فرمودند: براستى كه خداوند هیچ چیزى را نیافرید مگر آنكه براى او انبار دارى را مقرر فرمود تا آن را انبار كند، به غیر از صدقه كه پروردگار تبارك و تعالى خود متولّى و مباشر و خزانه دار آن شده است، و پدرم هر گاه چیزى را به مستمندى صدقه مى‏داد، آن را از او مى‏گرفت و مى‏بوسید و مى‏بوئید و باز آن را به او مى‏گرداند، زیرا صدقه پیش از رسیدن به دست مستمند، در دست خدا قرار مى‏گیرد، پس به این سبب من دوست دارم آنچه كه در دست خدا قرار گرفته است آن را ببوسم و ببویم سپس آن را به صاحبش بازگردانم. (پاداش نیكیها و كیفر گناهان/ترجمه ثواب الأعمال/370)

     

    آثار و نتایج صدقه

    صدقه دادن آثار و نتایج بسیاری با خود به همراه دارد که در این نوشتار به بخشی از آن اشاره می کنیم:

    1) استجابت دعا: ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل كرده است كه امام زین العابدین علیه السّلام فرمود: هیچ‏ شخصى نیست كه به مستمند ناتوانى صدقه بدهد و آن مسكین در همان وقت براى او دعا كند مگر اینكه دعایش (در حقّ او) مستجاب گردد. (همان)

    2) دور شدن شیطان: و در موثق كالصحیح منقول است كه حضرت رسول اکرم صلوات اللَّه علیه فرمودند به اصحاب خود كه آیا مى‏خواهید كه شما را خبر دهم به چیزى كه اگر آن را به جا آورید شیطان از شما دور شود چنانكه مشرق از مغرب دور است صحابه گفتند بلى یا رسول اللَّه فرمودند كه روزه روى شیطان را سیاه مى‏كند یعنى هر چند وسوسه مى‏كند كه مگیر مۆمن مى‏گیرد اگر چه هیچ عبادتى نكند و هر معصیتى را كند بنده ترك روزه نمى‏كند، یا آن كه از روزه گرفتن شیطان ذلیل و بى‏مقدار مى‏شود و استیلاى او كم مى‏شود و صدقه دادن پشت شیطان را مى‏شكند كه لشكرهاى او كه هفتصد كسند كه بهر یك از مۆمنان حواله كرده است كه مانع شوند ایشان را از تصدق و چون آدمى تصدق را داد و پشت شیطان را شكست كه لشكرش مغلوب شدند یا خودش. و دوستى كردن با مۆمنان از جهة رضاى خداوند عالمیان و اعانت یكدیگر كردن بر اعمال صالح قطع مى‏كند بیخ و بنیاد او را یا تسلط او را و استغفار و توبه و انابت شاه رگش را مى‏برد چون مى‏بیند كه سعیهاى او همه باطل شد در اضلال ایشان بلكه سیئات ایشان بعد از توبه مبدل شد بحسنات و هر چیزى را زكاتیست و زكات بدنها روزه است چنانكه در دادن زكات بحسب ظاهر مال كم مى‏شود و بحسب واقع زیاد مى‏شود هم چنین در روزه بترك خوردن نقصان بدن مى‏شود، اما امساك روز همه امراض را نفع مى‏كند هر گاه روزه را به آداب بدارند، و چنانكه زكات سبب تطهیر نفس است از رذایل خصوصا از صفت ذمیمه بخل و سبب نمو و بلندى اوست به مراتب عالیه هم چنین صوم تنزّه نفس است از همه بدیها و تخلق اوست به اخلاق الهیه و متصف شدنست به كمالات ملكیه و رسیدن است به درجات غیر متناهیه. (لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه /ج‏6/159)

     

    3) دور شدن مرگ ناگوار و درد و رنج: ابو عبد اللَّه صادق (علیه السلام) مى‏گفت: صدقه‏اى كه انسان با دست خودش بپردازد، از مرگ ناگوار نگهبان مى‏شود و از ورود هفتاد گونه درد و رنج مانع مى‏گردد. تا انسان از دام و وسوسه هفتاد شیطان رها نشود، نمى‏تواند در راه خدا انفاق كند. و می فرمودند: كسى كه بیمار باشد بهتر آن است كه با دست خود به دریوزگان و سائلان انفاق كند و از آنان بخواهد تا براى او دعا كنند.

    4) فرو نشاندن خشم خدا، رسول خدا (صلی الله علیه) گفت: صدقه پنهانى، خشم خدا را فرو مى‏نشاند. و امام صادق علیه السلام فرمودند: براستى كه صدقه دادن در شب خشم الهى را فرو مى‏نشاند، و گناهان بزرگ را پاك مى‏كند و كار حساب را (بر كسى كه چنین كند) آسان مى‏گرداند.

    5) ادای وام، ابو عبد اللَّه صادق (علیه السلام) گفت: با اعطاى صدقه، توفیق أداى وام حاصل مى‏شود و بركات آن بجا مى‏ماند و صدقه دادن در روز، مال را افزون می کند. (گزیده كافى/ج‏3/87)

    6) حفاظت از آزار و  اذیت درنده: از حضرت رضا (علیه السلام) نقل شده: در زمان بنی اسرائیل قحطی شدیدی سالیان پی در پی پدید آمد در نزد زنی لقمه نانی بود، آن را در دهان گذاشت، سائلی او را صدا زد، زن گفت: در چنین وقتی ببخشم؟ آن را از دهان بیرون آورد و به سائل داد كه ناگهان بچه كوچك او، در بیابان مورد حمله گرگ قرار گرفت، او را در دهان گرفت و فرار كرد. مادر بدنبال آن می دوید و فریاد می زد، پروردگار جبرئیل را فرستاد، بچه را از دهان گرگ گرفت و به مادر تحویل داد، فرمود: «یا أمه الله»آیا خوشنود شدی؟ این لقمه بجای آن لقمه است. (بحار، ج 96، ص 124)

    7) مالِ‌ انسان را از تصرف اشرار حفظ می كند: چنانكه از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) روایت شده، هر كه در حالت اختیار مال خود را از خوبان دریغ دارد، خداوند در حالت اضطرار، مال او را نصیب اشرار كند.

    گر کنی خیری بدست خویش کن/خیر خود را وقف هر درویش کن

    یک درم کان را بدست خود دهند/به بود زان کز پی او صددهند

    گر ببخشی خود یکی خرمای تر/ بهتر از بعد تو صد مثقال زر

     

    مریم پناهنده

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منابع:

    1) مبانی فقهی حکومت اسلامی/ ج6/حسینعلی منتظری

    2)  گزیده كافى/ج‏3

    3) لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه /ج‏6

    4) پاداش نیكیها و كیفر گناهان/ترجمه ثواب الأعمال

    5)  سایت اندیشه قم

    6)  سایت ویکی فقه

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 11:14:00 ب.ظ ]





      نقش و برکات ذکر حوقله   ...

    کسی حقیقتا شایستگی گفتن «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه» را دارد که به مرتبه توحید اَفعالی رسیده باشد؛ زیرا تا به این پایه از توحید نرسد، نمی تواند به طور مطلق، توان را از خود، سلب و به خداوند متعال منسوب نماید.

     

    معانی «حوقله»

    در احادیث، ذکر «لا حَولَ ولا قُوّةَ إلّا بِاللّه»، به سه گونه تفسیر شده است:

    تفسیر اوّل، این که: مبدأ توان و قدرت انسان، خداست و او بدون کمک خداوند، نه می تواند از معصیت پروردگار، خودداری کند و نه می تواند اوامر او را اطاعت نماید. متن حدیث نبوی در این باره چنین است: لا حَولَ (فرق بین حول و قُوّه، طبق قولی، در این است که حول، توان تصرّف (تغییر) است، در حالی که قوّه، منشأ افعال دشوار است و از مولایمان امیر مۆمنان در تفسیر «لا حولَ و لا قوّة إلّا باللّه» روایت شده است که یعنی: «هیچ مانعى از معاصى و هیچ توانى بر عبادت نیست ، مگر به خدا».  یعنی: به یاری خدا و توفیق او (معجم الفروق اللغویّة: ص 204).) عَن مَعصِیَةِ اللّه ِ إلّا بِقُوَّةِ اللّه ِ، ولا قُوَّةَ عَلی طاعَةِ اللّه ِ إلّا بِعَونِ اللّه ِ. (بحارالانوار، ص 390 ح 674) هیچ بازدارنده ای از معصیت خدا نیست مگر به نیروی خدا، و هیچ توانی بر طاعت خدا نیست مگر به کمک خدا.

    تفسیر دوم، سلب مالکیت عرْضی از انسان در همه امور اعم از افعال و املاک است؛ بدین معنا که مالکیت انسان، در طول مالکیت خداوند متعال است، نه در عرض او، و در مالکیت طولی نیز خدا به مالکیت، اولی است تا انسان؛ زیرا مالکیت انسان، حدوثا و بقائا، وابسته به مشیّت الهی است. از امام علی علیه السلام در تبیین معنای «حوقله» روایت شده است که: إنّا لا نَملِکُ مَعَ اللّه ِ شَیئا، ولا نَملِکُ إلّا ما مَلَّکَنا، فَمَتی مَلَّکَنا ما هُوَ أملَکُ بِهِ مِنّا کَلَّفَنا، ومَتی أخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَکلیفَهُ عَنّا. (همان) ما در کنار خدا مالک چیزی نیستیم، و تنها مالک آن چیزی هستیم که او به مالکیت ما درآورده است. پس تا آن گاه که او چیزی را که به مالکیت آن اولی از ماست در اختیار ما نهاده است، ما را مکلّف نموده و آن گاه که آن را از ما بگیرد، تکلیف خود را نیز از عهده ما بر می دارد.

    تفسیر سوم، تفسیر به لازم است، بدین معنا که وقتی انسان باور کند که توان و مالکیت او در طول قدرت و مالکیت خداست و بدون اراده تکوینی خداوند متعال، هیچ کاری از هیچ کس ساخته نیست و او تواناترین و بهترین کارگزار است، همه کارهای خود را به او واگذار می نماید. پیامبر خدا می فرماید: إذا قالَ العَبدُ: «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّه ِ» فَقَد فَوَّضَ أمرَهُ إلَی اللّه ِ، وحَقٌّ عَلَی اللّه ِ أن یَکفِیَهُ. (بحارالانوار، ص 390 ح 678) هر گاه بنده بگوید: «هیچ نیرو و توانى نیست مگر به مدد خداوند»، در واقع، کار خود را به خدا واگذاشته است و بر خداست که برایش کارسازی کند.

    بنابراین، تنها کسی می تواند این ذکر نورانی را حقیقتا بر زبان، جاری نماید که همه توان خود را در مسیری که خدا می خواهد، به کار گیرد و البتّه تکیه گاه اصلی او برای رسیدن به مقصد، خدا باشد؛ چرا که او کارساز حقیقی و مسبّب الأسباب است.

    ابن سنی (ـ به نقل از اَنَس ـ): پیامبر خدا فرمود: «هر کس چیزی را ببیند که نظرش را بگیرد؛ امّا بگوید: «هر چه خدا خواهد! هیچ نیرویى نیست ، جز به یارى خدا» ، چشم ، به آن گزند نمى زند»، یعنی چشمش نمی زند

    به سخن دیگر، کسی حقیقتا شایستگی گفتن «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه» را دارد که به مرتبه توحید اَفعالی رسیده باشد؛ زیرا تا به این پایه از توحید نرسد، نمی تواند به طور مطلق، توان را از خود، سلب و به خداوند متعال منسوب نماید.

     

    نقش ذکر «حوقله» در زندگی

    ذکر مبارک «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه»، برکات فراوانی برای زندگی مادّی و معنوی انسان دارد. مهم ترینْ برکات این ذکر ـ که در احادیث فصل سوم بدانها تصریح شده ـ عبارت اند از: دوام یافتن نعمت های الهی، زوال فقر، پاک شدن از گناهان، دفع وسوسه، فرو خُفتن خشم، پیشگیری از اندوه، دفع چشم زخم و انواع بلاها. بدیهی است که گفتن این ذکر، هر چه با حقیقت آن (توحید اَفعالی) بیشتر همراه باشد، برکات بیشتری برای زندگی خواهد داشت. به دلیل اهمّیت این ذکر و نقش مۆثّر و سازنده آن، احادیث اسلامی، از آن با تعبیرهای بلندی (مانند: گنج سخن، گنج بهشت، گنج عرش، تسبیح حاملان عرش و کلام اهل آسمان ها) یاد نموده، مسلمانان را به بهره برداری از برکات آن، تشویق کرده اند.

    همچنین بر گفتن این ذکر به هنگام شنیدن حَیَّعَلات («حَىَّ عَلى» ها) در اذان و نیز بعد از نماز صبح و هنگام خروج از منزل و هنگام وارد شدن به مسجد و بازار، تأکید نموده اند.

     

    برکت های «لا حول ولاقوّة إلّا باللّه»

    الف ـ پایندگی نعمت ها

    قرآن

    «و چرا آن گاه که به باغت درآمدی، نگفتی: «هر چه خدا بخواهد! نیرویى جز به یارى خدا نیست» ، اگر مرا از نظر مال و فرزند، كمتر از خود مى بینى؟»

    حدیث

    المعجم الکبیر (ـ به نقل از عقبة بن عامر ـ): پیامبر خدا فرمود: «هر كس كه خداوند به او نعمتى ارزانى داشته است و مى خواهد آن نعمت ، پایدار بمانَد ، بسیار بگوید : هیچ نیرو و توانى نیست ، مگر به یارى خدا». پیامبر خدا، سپس این آیه را برخواند: و چرا آن گاه كه به باغت درآمدى ، نگفتى: هر چه خدا خواهد! نیرویى جز به یارى خدا نیست؟

     

    ب ـ آمرزش گناهان

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:گفتار: «پاكا خدا و ستایش ، خداى را! معبودى جز خدا نیست . خدا ، بزرگ تر است ؛ و هیچ نیرو و توانى نیست، مگر به یارى خدا» را بسیار بگویید؛ زیرا اینها ماندگارهای نیک اند و گناهان را همچون برگ های درخت، فرو می ریزند و از گنج های بهشت اند.

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هیچ کس در روی زمین نیست که بگوید: «معبودى جز خدا نیست. خدا، بزرگ تر است. هیچ نیرو و توانى نیست، مگر به یارى خدا»، جز آن که گناهانش بخشوده می‌شود، اگر چه به اندازه کف دریا باشد.

    ج ـ برآوردن حوائج

    امام صادق علیه السلام: هرگاه بنده بگوید: «هیچ نیرو و توانى نیست، مگر به یارى خدا»، خداوند عز و جل به فرشتگان می فرماید: «بنده ام سرِ تسلیم فرود آورد. حاجتش را بر آورید».

    امام صادق علیه السلام: هیچ مردی نیست که دعا کند و در پایان بگوید: «هر چه خدا خواهد! هیچ نیرو و توانى نیست ، مگر به یارى خدا»، جز آن که حاجتش برآورده می شود.

     

    د ـ از بین بردن وسوسه و خیالات

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: آدم علیه السلام به خداوند عز و جل از دچار شدن به خیالات و اندوه، شِکوه کرد. پس جبرئیل علیه السلام بر او فرود آمد و به او گفت: ای آدم، بگو: «هیچ نیرو و توانى نیست ، مگر به یارى خدا». آدم علیه السلام این را گفت و وسوسه و اندوهش برطرف شد.

    امام صادق علیه السلام: آدم علیه السلام از وسوسه [و خیالات] به پروردگارش شِکوه کرد. خدا فرمود: جمله: هیچ نیرو و توانی نیست، مگر به یاری خدا را فراوان بگو».

     

    ایمن ماندن از اندوه و نگرانی

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:هر کس، چیزی او را اندوهگین سازد، بگوید: «هیچ نیرو و توانى نیست ، جز به یارى خدا».

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله (ـ از سفارش های ایشان به علی علیه السلام ـ): ای علی! جمله «هیچ نیرو و توانى نیست ، جز به یارى خداى والا و بزرگ . از خدا ، جز به خود او پناه نمى توان برد و جز به او نجات نمى توان یافت»، مایه ایمنی امّت من از غم و اندوه است.

    امام صادق علیه السلام: هر کس در هر روز، صد مرتبه بگوید: «هیچ نیرو توانى نیست ، جز به یارى خدا»، خداوند، به واسطه آن، هفتاد نوع بلا را از او دور می گردانَد که آسان ترین آنها اندوه [و نگرانی] است.

    ما در کنار خدا مالک چیزی نیستیم، و تنها مالک آن چیزی هستیم که او به مالکیت ما درآورده است. پس تا آن گاه که او چیزی را که به مالکیت آن اولی از ماست در اختیار ما نهاده است، ما را مکلّف نموده و آن گاه که آن را از ما بگیرد، تکلیف خود را نیز از عهده ما بر می دارد

    و ـ از بین بردن فقر

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که نعمت، او را فرا گیرد، باید این ذکر را بسیار بگوید که: «ستایش ، خدا را». هر که اندوه ها [و نگرانی هایش] فزونی گیرد، باید به آمرزش خواهی روی آورد، و هر که فقر دامنگیرش شود، ذکر «هیچ نیرو و توانى نیست ، جز به یارى خداى والا و بزرگ» را بسیار بگوید، خداوند، فقر را از او برطرف می سازد.

     

    ز ـ دفع چشم زخم

    ابن سنی (ـ به نقل از اَنَس ـ): پیامبر خدا فرمود: «هر کس چیزی را ببیند که نظرش را بگیرد؛ امّا بگوید: «هر چه خدا خواهد! هیچ نیرویى نیست ، جز به یارى خدا» ، چشم ، به آن گزند نمى زند»، یعنی چشمش نمی زند.

     

    ح ـ گرداندن انواع بلا

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله (ـ به علی علیه السلام ـ): ای علی! آیا به تو جملاتی نیاموزم؟ هرگاه به مشکلی سخت یا گرفتاری ای افتادی، بگو: «به نام خداى مهرِگستر مهربان . هیچ نیرو و توانى نیست ، جز به یارى خداوند والا و بزرگ» پس خداوند عز و جل به سبب آن، از انواع بلا، آنچه بخواهد، از تو می گردانَد.

    فرآوری: زهرا اجلال

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منابع:

    کتاب منتخب نهج الذکر؛ نوشته محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه شیخی، حمید رضا

    شیعه نیوز

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 11:11:00 ب.ظ ]





      توجه به دو نکته، همه مشکلات را حل خواهد کرد!   ...

    من و شما و خیلی از آدمای دیگه ای که در اطرافمان زندگی می کنند، تا یک زمانی تو مشکلات زندگی قرار می گیریم به خودمان می گوییم: خدا هست، اگر کسی را ندارم ولی خدارو دارم، او منو تنها نمی ذاره! خدا کمک می کند.

    و این ها تنها لقلقه ی زبان هایمان شده، می گویید چه طور؟! از کجا میگم؟!!

    از آنجایی که وقتی تو اوج مشکلات هستیم چنان بیتابی می کنیم که اعصاب خودمان و دیگران را خورد می کنیم و دنبال یک نفری هستیم که بتواند بار این مشکلات را از روی دوش ما خالی کند.

    اما واقعا آن شخصی که با تمام وجودش به خداوند و قدرت و توانایی او اعتقاد و یقین دارد و می داند که خدا کمکش می کند، دل به غیر از خدا نمی بندد و تمام افرادی که در این بین به کمک او می آیند را امدادهایی از جانب خدا و فرستادگان او می داند و برای آنها استقلالی در عملکرد نمی داند.

    اصل حرف همین جا است که فقط در زبان، دل به خدا ندهیم بلکه از ته دلمان خدا را باور داشته باشیم و به او اعتماد کنیم.

    واقعا کسانی هستند که بیماری خطرناک دارند اما مرگ و زندگی را فقط و فقط به دست خدا می دانند و همین باعث آرامششان می شود و همین آرامش باعث می شود تا رو به بهبودی بروند.

    این مطلب را بخوانید:

    ((برخی مطالعات نشان داده اند كه خطر حوادث عروق كرونر در مبتلایان به سكته قلبی كه سطح اضطـراب زیادی را تجربه مـی كنند، 2 تا 5 برابر بیشتر از بیمـاران غیر مـضطرب است.))

    تازه آنهایی که اضطراب ندارند… حالا حسابش را بکنید که خدا را همیشه در زندگیشان یاد می کنند و هر لحظه به یاد خدا هستند، چنان آرامشی به آنها می دهد که بیماری که چه عرض کنیم …

    فقر عالم هستی و مالکیّت خداوند به تنهایی؛

    «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُۆْمِنِینَ»( منافقون، آیه 8) و عزّت از آن خدا و رسولش و مومنین است.

    کسی که این دو نکته را می داند، دیگر هیچ گاه در خانه کسی را نمی زند و اظهار نیاز نمی کند. هر چه می خواهد از خدا می خواهد، چرا که خیر دنیا و آخرت به دست خداست.

    بیائیم با خدا رفاقت کنیم. لااقلّ همان اندازه که برای رفیق و دوست خود مایه می گذاریم، برای خدا هم ارزش قایل شویم. آن وقت متوجه خواهیم شد که باید همه چیز را کنار بگذارم و به کسی دل ببنیدیم که او، همه چیز است

    وقتی انسان خود را نیازمند خدا دید، تنها به خدا توکل می کند. تنها نزد او اظهار نیاز می کند و تنها از او کمک می خواهد. به دنبال رضای اوست و تنها از او می ترسد.

    حضرت امام خمینی (ره) مگر چقدر مال و قدرت داشت؟ مگر چقدر دیگران را کرنش می کرد؟ او تنها بندگی خدا می کرد. خداوندِ «مقلّب القلوب» نیز دل ها را رو به او می گرداند. ما این کار را نکرده ایم؛ باور نداریم، در دعاها خوانده ایم، امّا در واقع انگار نخوانده ایم. باور نداریم که همه کارها به دست خداست.

    حتّی فرد، خوشی دنیا را هم درگاه او می داند. حداقل به اندازه ای که روی رفقا، گروه ها و جناح های مختلف سرمایه گذاری می کنیم، برای خدا هم سرمایه گذاری کنیم.

    رمز خودیابی همین است که انسان بفهمد، هیچ است؛ هر چه هست، از آن خداست و دیگر به علم، تقوا، قدرت، جوانی و زیبایی خود ننازد. بداند که این ها برای او نیست. دیروز این ها را نداشته، امروز امانت نزد اوست، فردا هم از او خواهند گرفت.

    بیائیم با خدا رفاقت کنیم. لااقلّ همان اندازه که برای رفیق و دوست خود مایه می گذاریم، برای خدا هم ارزش قایل شویم. آن وقت متوجه خواهیم شد که باید همه چیز را کنار بگذارم و به کسی دل ببنیدیم که او، همه چیز است. امام حسین (علیه السلام) از همه چیز خود برای خدا گذشت. هیچ چیز برای خود باقی نگذاشت. به راستی فانی فی الله بود. به امام گفتند که اگر بروی، آبرو، مال، دوست، زن، بچه و جانت را از دست می دهی؛ گفت: می دانم، ولی با کسی معامله کرده ام که ارزش این ها را دارد.

    مرحوم سیّد علی آقای قاضی (رحمه الله) می فرمایند: «این فقر ذاتی و عجز و بیچارگی، ریشه طمع را در نهاد انسان سوزانیده و او را پاک و پاکیزه می گرداند… و علّت این که این طریقه را احراق نامند، برای آن است که یک باره خرمن هستی ها و نیّت ها و غصّه ها و مشکلات را می سوزاند و از ریشه و بن قطع می کند و اثری از آن در وجود انسان سالک الی الله باقی نمی گذارد»

    «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ*تُۆْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»

    اى كسانى كه ایمان آورده‏اید آیا شما را بر تجارتى راه نمایم كه شما را از عذابى دردناك مى‏رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنید این [گذشت و فداكارى] اگر بدانید براى شما بهتر است.( صف، آیه 10 و 11)

     

    در مشکلات زندگی نباید ناله و شیون سر دهیم

    اگر قائل هستیم خداوند حکیم است در مشکلات زندگی نباید ناله و شیون سر دهیم.

    صفت مالکیت از دیگر صفات خداوند است که در قرآن بسیار تکرار شده است. قرآن خداوند را گاهی مالک آسمان‌ها و زمین و گاهی مالک روز دین می‌نامد.

    امام صادق(علیه السلام) فرمودند که بنده واقعی کسی است که خود را مالک نداند و همواره اذعان داشته باشد که خداوند مالک هر چیزی است.

    گاهی انسان‌ها به خود مغرور می‌شوند و مالکیت خداوند را نادیده می‌گیرند. کسی که مالکیت خداوند را درک کند هیچ گاه در زندگی سراغ غیر خدا نمی‌رود. پذیرفتن مالکیت خداوند انسان را از غیر از خدا بی نیاز می‌کند.

    فرآوری: زهرا اجلال

    بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

    منابع:

    از خود تا خدا، آقاتهرانی

    اسک قرآن

    مهر نیوز؛ بیانات حجت الاسلام دکتر رفیعی

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 11:07:00 ب.ظ ]





      به هر کس سه چیز داده شود از سه چیز محروم نمی شود   ...

     

    امام صادق (علیه السلام ) فرموده است به هر کس سه چیز داده شود، از سه چیز دیگر هم محروم نیست؛

    به هر کس توفیق دعا داده شود، قبول آن هم داده مى‏شود و به هر کس توفیق سپاسگزارى داده شود، فزونى نعمت هم داده مى‏شود و به هر کس توکل داده شود، کفایت روزى مى‏شود که خداى عزوجل در کتاب خود فرموده است: “هر کس به خدا توکل کند خدا برایش کافیست”

    ترجمه روضة الواعظین، ص:   521

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 11:02:00 ب.ظ ]





      لطفا عبد باشید   ...

    به ﺟـﺎﯼ ِ اینکه “ﻋﺎبد” ﺑـﺎﺷـﯽ، ” ﻋـَﺒﺪ ﺑـﺎﺵ”

    ﺷـﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻗـﺮیب به ۶۰۰۰ ﺳـﺎﻝ ﻋﺒـﺎﺩﺕ ﮐـﺮﺩ،

    ﻋـﺎﺑـﺪ ﺷـﺪ،

    ﺍﻣّـﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﺪ.

    ﺗــﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﻮﯼ، ﻋـﺒﺎﺩتت ﺳـﻮﺩﯼ به ﺣـﺎلت ﻧـﺪﺍﺭﺩ.

    ﻋـَﺒـﺪ ﺑـﻮﺩﻥ ﯾـعنی

    ﺑﺒـﯿﻦ ﺧﺪﺍیت چه میﺧـﻮﺍﻫﺪ، نه دلت . .

     

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 10:51:00 ب.ظ ]





      یک هدیه به یک شرط   ...

    آیــت الـلــه وحــیــد خــراســانــی مدظـلـه الـعـالـی:

    إن‌شاءالله تا روز عاشورا که نزدیک است، روزی صد مرتبه کمتر نشود، [سوره توحید را] بخوانید و به حضرت سیدالشهدا علیه السلام هدیه کنید! اگر این کار را بکنید إن‌شاءالله فیوضاتی نصیبتان می‌شود. شرطش هم این است که هر جا رفتید، منبری، جلسه ای، مردم را هم دعوت به اين عمل كنيد…

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 10:38:00 ب.ظ ]





      ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻓﻘﻄ ﻳﻚ ﮔﻨﺎﻩ اﺳﺖ و ﺁﻥ ﺩﺯﺩﻱ ﺳﺖ...!   ...

    خالدحسینی تو رمان بادبادک باز مینویسه: در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدی ست! …

    ﻣﺮﺩ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﺠﻮﺍ ﮐﺮﺩ : ” ﭘﺴﺮﻡ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﮑﻦ ” ﭘﺴﺮ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺖ ﮐﺞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ .. ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ،ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ،ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻧﮑﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ، ﻧﺎﺣﻖ ﻧﮕﻮ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ،ﺑﯽ ﺣﯿﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ … ﭘﺲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﻘﻂ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﮑﻦ

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 04:45:00 ب.ظ ]





      ویژگی های یاران امام زمان که در قرآن به  آنها اشاره شده   ...

    ویژگی های یاران امام زمان که در قرآن به  آنها اشاره شده :

     

    1- متواضع اند: «عباد الرحمن الذين يمشون علي الأرض هونا »

    2- داراي بينش صحيح هستند، زيرا غرور در قلب و عقل آنان نفوذ نکرده است

    3- اهل پرورش جاهلان جامعه اند، «وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما »

    4- اهل طاعت و سجده و قيامند، «و الذين يبيتون ربهم سجدا و قياما »

    5- خود را آلوده به گناه که منجر به ورود به جهنم مي شود نمي کنند، «والذين يقولون ربنا أصرف عنا عذاب جهنم »

    6- اهل اعتدالند، «إذا أنفقوا لم تسرفوا و لم يقتروا »

    7- موحدند و غير خدا را نمي خوانند، «لا يدعون مع الله الها آخر »

    8- به جان انسانها احترام مي گذارند، «ولايقتلون النفس التي حرم الله إلا بالحق »

    9- پاکدامنند، «ولايزنون »

     

    10- دنبال پاکسازي روان خويش اند، «و من تاب و عمل صالحا »

    11- جبران کننده عقب ماندگيها و پرکننده خلأ ها هستند، «إلا من تاب و آمن و عمل صالحا »

    12- حتي مرتکب مقدمات گناه هم نمي شوند و در مجالس گناه هم شرکت نمي کنند، «و إذا مروا باللغو مروا کراما »

    13- کلامشان صحيح است، «و الذين لا يشهدون الزو »

    14- اهل لغو نيستند، « و إذا مروا باللغو مروا کراما »

    15- پرورش دهنده نسل سالم و مفيدند، «هب لنا من أزواجنا و ذرياتنا قره أعين »

    16- امام ديگرانند، «و جعلنا للمتقين إماما »

    17- به گزين اند. کلام را گوش مي دهند و از بهترين آن پيروي مي نمايند، «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه »

    18- ايمان دارند، «قل يا عباد الذين آمنوا إتقوا ربکم »

    19- بنده خداي متعال هستند و امور خود را واگذار به خداي متعال مي نمايند، بنده شهرت و پول و زر و زور و دنيا نيستند، «ثم يقول للناس کونوا عبادا لي من دون الله »

    20- شيطان را به زانو در آورده اند، «ولأغوينهم أجمعين إلا عبادک منهم المخلصين »

    21- ويژگيهاي صالحين را دارند يعني صددرصد اعمالشان صالح است، «والذين آمنوا و عملوا الصالحات لندخلنهم في الصالحين »

    22- امر ازدواج براي جوانان را تسهيل مي کنند، «و أنکحوا الأيامي منکم و الصالحين من عبادکم و إمائکم »

    23- در کار خير از همديگر سبقت مي گيرند، «و يسارعون في الخيرات و أولئک من الصالحين »

    موضوعات: همه, ظهور, اطلاعات عمومی  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1393-07-24] [ 03:53:00 ب.ظ ]





      10ویژگی منحصر به فرد ﺁﻗﺎ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ   ...

    10ویژگی منحصر به فرد

     

    ♥حضرت

    اباعبدلله الحسین(ع)♥

     

    1- تنها امامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسید

    2- تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده با اینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند

    3- تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شد (: علی اکبر ع و علی اصغر ع )

    4- تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارد

    5- تنها امامی که قبر مطهرش بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری از آن باقی نمانَد

    6- تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شد

    7- تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد

    8- تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بربدن به شهادت رسید

    9- تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند

    10- تنها امامی که پدر و مادر و 9نسلش معصوم بودند

     

    ♥جان عالمی به فدایت

    حسین جان (ﻋﻠﻳﻪ اﻟﺴﻼﻡ)

    موضوعات: همه, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 03:45:00 ب.ظ ]





      ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺑﺨﻮﻧﯿﺪ: ( ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻩ ﮐﻪﺗﺸﯿﻊ ﯾﺎ ﺗﺴﻨﻦ ﺭﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﺭﺳﻤﯽ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏﮐﻨﻪ و ...)   ...

    فﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺑﺨﻮﻧﯿﺪ:

     

    ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻩ ﮐﻪﺗﺸﯿﻊ ﯾﺎ ﺗﺴﻨﻦ ﺭﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﺭﺳﻤﯽ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏﮐﻨﻪ. ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺍﺯﻋﻠﻤﺎﯼ ﺗﺸﯿﻊ ﻭ ﺗﺴﻨﻦ ﺩﻋﻮﺕ

    ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺩﻭﯾﺴﺖﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ

    ﺷﯿﻌﻪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺷﯿﻌﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ‏( ﺭﻩ ‏) ﺑﻮﺩ.

    .

    .

    ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻧﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺩﻭﺭ ﺗﺎ ﺩﻭﺭ ﻣﺠﻠﺲﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﺪ

    ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻌﻠﯿﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺯﯾﺮﺑﻐﻠﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﯾﮏ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺖ ﺣﺎﮐﻢﻧﺸﺴﺖ .

    .

    .

    ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﮔﻔﺖ : ﺩﯾﺪﯾﺪ ﺑﯽﺍﺩﺑﯽ ﺷﯿﻌﻪ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ.ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ

    ﭘﺮﺳﯿﺪ. ﻋﻼﻣﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﮔﻔﺖ: ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺷﺪﯾﺪ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ

    ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻨﺸﯿﻨﯿﺪ . ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩﻭﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺣﻖ ﺑﺎ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﺍﺳﺖ .

    .

    .

    ﺑﻌﺪﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﺮﺍ ﻧﻌﻠﯿﻦﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺯﺩ ﺍﺳﺖ؟

    ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﺑﻠﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺯﺩ ﻫﺴﺖ !!!!

    ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭼﺮﺍ؟

    ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ: ﯾﮏ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺭﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ‏(ﺹ‏) ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ

    ﻣﺴﺠﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﻭﺍﻣﺎﻡ ﺷﺎﻓﻌﯽ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍﺩﺯﺩﯾﺪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻻﺑﺪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍﻫﻢ ﻣﯽﺩﺯﺩﻧﺪ!!! ﺷﺎﻓﻌﯽ ﻫﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻍ

    ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺁﺻﻼً ﺍﻣﺎﻡ ﺷﺎﻓﻌﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺎ ﻣﺒﺮ نبود

    .

    ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﯽ ﭘﺲ ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻮﺩ.ﻣﺎﻟﮑﯽ ﻫﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﻟﮏ 200 ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻮﺩ.

    ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﺪ ﺣﻨﻒﺑﻮﺩ ﺣﻨﻔﯽ ﻫﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺣﻨﻒ ﺩﺭﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ نبود .ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﺣﻨﺒﻞ ﺑﻮﺩﻩ . ﺣﻨﺒﻠﯽ ﻫﺎﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﻨﺒﻞ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺒﻮﺩﻩ .ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﻪﺷﺎﻓﻊ ﺑﻮﺩﻩ ﻧﻪ ﻣﺎﻟﮏ ﻧﻪ ﺣﻨﻒ ﻭ ﻧﻪ ﺣﻨﺒﻞ

    ﺩﺭﺳﺘﻪ؟

    ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻠﻪ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ.

    ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ: ﺟﻨﺎﺏ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚﺭﺍ ﺟﻌﻞ ﮐﺮﺩﻡ ، ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺗﺴﻨﻦﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﻋﻠﻤﺎﺷﺎﻥ ﺍﺻﻼًﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ

    ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ. ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﺁﯾﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ

    ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﻮﺩ ﯾﺎ ﻧﺒﻮﺩ؟

    ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﻠﻪ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩ.

    ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ: ﮐﺪﺍﻡ ﻋﻘﻞ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﺍﻭﻟﯿﻦﻣﺴﻠﻤﺎﻥ، ﻭﺻﯽ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﮐﻪ ﺩﺭ

    ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭﻩ ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﯿﻢ .

     

    (ﻭَﺍﻟﺴَّﺎﺑِﻘُﻮﻥَ ﺍﻟﺴَّﺎﺑِﻘُﻮﻥَ ﺃُﻭﻟﺌِﻚَ ﺍﻟْﻤُﻘَﺮَّﺑُﻮﻥَ ﻓِﯽ ﺟَﻨَّﺎﺕِﺍﻟﻨَّﻌِﯿﻢِ )یاعلی دهه ولایت وعید غدیر برهمه خصوصا سادات جلیل القدر مبارک

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه, غدیر  لینک ثابت



     [ 03:41:00 ب.ظ ]





      ﻣﻨﻢ ﻏﻼﻡ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﺪاﻱ ﺣﺴﻴﻦ   ...

    از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین

    منم غلام کسی که بود گدای حسین

     

    دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم

    یکی برای حسن آن یکی برای حسین

    یقین که آتش دوزخ حرام گردیده

    به جسم آنکه بود یار آشنای حسین

    برای بخشش کوه گناه یک راه است

    بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین

    کبوتر دل عشاق هر شب جمعه

    نشسته است روی گنبد طلای حسین

    خدا کند که شبی زائر حرم گردیم

    و جان دهیم همان شب به کربلای حسین

    به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید

    ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین

     

    دلی كه سینه زن هر شب محرم شد

    دلی كه سینه زن هر شب محرم شد

    صدای هر تپشش ذكر یا حسینَم شد

    به یاد غربت یك لحظة تو این گونه

    بساط گریة هر روز من فرا هم شد

    شبی كه در دل من خیمه زد غم از هر سو

    دلم حسینیة بغض و آه و ماتم شد

    فدای زلف پریشان تو كه بر نیزه

    برای قافله سالاری تو پرچم شد

    فرشته مثل رقیه سیاه می پوشد

    حسین ! سایة تو از سر همه كم شد

    همیشه هر شب جمعه امید دارم كه

    دوباره زائر شش گوشة تو خواهم شد

    قسم به عشق كه رنگ حسین می گیرد

    دلی كه سینه زن هر شب محرم شد

    موضوعات: همه, شعر, اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ و ﻋﺎﺷﻮﺭا  لینک ثابت



     [ 03:37:00 ب.ظ ]





      ﭘﻴﺶ اﺯ ﺁﻧﻲ ﻛﻪ ﻋﺰاﺩاﺭ ﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎﺷﻲ / ﺳﻌﻲ ﻛﻦ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺗﻮ ﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎﺷﻲ   ...

    پیش ازآنی که عزادار محرم باشی

     

    سعی کن درحرم دوست تو محرم باشی

     

    خاک ازحُرمت شش گوشه او حُرمت یافت

     

    گرشوی خاک رهش قبله عالم باشی

     

    منزلت نیست ترا بی مدد مهرحسین

     

    گرچه موسی شوی و عیسی مریم باشی

     

    گرچه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن

     

    سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی

     

    همره زمزم اشکی که ترا بخشیدند

     

    می توان مُحرم بیت لله اعظم باشی

     

    شادی هردوجهانت بخدا تأمین است

     

    گردراین ماه عزا همسفر غم باشی

     

    صاحب بزم حسین است، علی وزهرا

     

    نکند غافل ازاین محفل ماتم باشی

     

    به همان دست وسروسینه مجروح قسم

     

    شرط عشق است براین زخم تومرهم باشی

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



     [ 03:32:00 ب.ظ ]





      ﻧﻜﺎﺕ ﻣﻬﻢ ﻭﻣﻔﻴﺪ ﺳﻼﻣﺘﻲ   ...

    نکات مهم و مفید سلامتی از مهندس خدادادی ؛

     

    - داغي كف پا:كساني كه كف پاي آنها داغ مي‎‎‎شود، سه روز چاي نخورند و به جاي آن به روش صحيح آب بنوشند، چنين افرادي دچار يبوست مي‎‎‎باشند.

     

    - پوكي استخوان از زانو درد شروع مي‎‎‎شود.

    - كلسيم را با فسفر مصرف كنيد، مثلا پنير با گردو.

    - پنير را در شب استفاده كنيد نه صبح.

    - به جاي پنير پاستوريزه، از پنير محلي كه مطمئن است ، استفاده نماييد.

    - براي بالارفتن ضريب هوشي بچه‎‎‎ها درشب امتحان پنير باگردو به همراه نعنا يا پونه و پياز بدهيد.

    - هميشه در شب، در تاريكي مطلق بخوابيد و از چراغ خواب استفاده نكنيد.

    - كساني كه پوستي تيره و جوش صورت دارند ،با غذا پياز بخورند.

    - پياز داراي گوگرد است و باعث رقيق شدن خون و افزايش هوش مي‎‎‎شود.

    - كساني كه دچار افسردگي مي‎‎‎شوند، به هيچ وجه عدس نخورند.

    - سوسيس و كالباس باعث افسردگي و پريشاني در خواب مي‎‎‎شود.

    - خوردن زياد كشك باعث خرابي پوست مي‎‎‎شود.

    - براي جلوگيري از ريزش مو و براي داشتن پوستي سالم و شاداب،شير بادام بنوشيد. شير بادام محتوي مغز بادام، آب و عسل مي‎‎‎ باشد.

    ﻣﻄﻠﺐ ﺧﻮﺏ ﺍﺭﺯﺵ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺩﺍﺭه

    موضوعات: همه, طب سنتی  لینک ثابت



     [ 03:18:00 ب.ظ ]





      ﺩاﺳﺘﺎﻧﻲ اﺯ ﺁﻗﺎ اﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ   ...

    بخون خیلی قشنگه

    یه روز یه مهندس انگلیسی اومده بود برای سیستم تحویه ای حرم اقا امام رضا که وقتی داشت داخل صحنا رو بازدید میکرد چشمش خورد به پنجره فولاد اقا رو کرد به مترجمش چرا انقدر اینجا شلوغ و این دستمالها چی که مردم به اون میبندن گفت ما شیعهای ایران هر مشکلی داریم میام اینجا و این دستمالا رو میبندن تا مشکلشون زودتر حل بشه که دیدن مهندس کرواتشو ازگردنش در اورد و بست به پنجره فولاد اقا که چند قدمی از کنار پنجره دور نشده بودیم که تلفنش زنگ خورد مترجم میگه دیدم مهندس حالش دگرگون شد نمی تونست حرف بزنه بعدازین که حالش بهتر شد گفتم اتفاقی افتاده دستاش میلرزید گفت خانمم بود ما تو خونه یه دختر فلج داریم زنگ زده میگه کجای بهش گفتم چرا گفت یه شخصی اومده بود جلوی در گفت من رضا هستم همسرتون منو فرستاده اومدم دخترتون ببینم برای چند لحضه اومد اتاق بچه یه نگاهی بهش کرد یه دستی رو سرش کشیدو گفت به اقاتون بگید مشکلش حل شد و رفت بعد ازین که برگشم اتاق بچه دیدم ایستاده رو جفت پاهاش داره راه میره این اقا کی بود فرستادی وقتی رفتم جلوی در رفته بود

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه, شناخت اهل بیت  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1393-07-23] [ 10:13:00 ب.ظ ]





      ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﻛﻠﻴﻪ (ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﻃﺐ ﺳﻨﺘﻲ)   ...

    درمان درد کلیه

     

    * یکی از بهترین نسخه‌های گیاهی برای درمان درد کلیه، لیمو می‌باشد. برای فرونشاندن درد کلیه بر حسب بنیه بیمار در هر روز از پنج تا هفت لیمو خورده شود. در هفته اول هر روز یک لیمو را آب گرفته و با کمی آب، صبح ناشتا، ده دقیقه بعد از حمام صبح آن را بنوشید. در هفته دوم آب دو لیمو را باید به همین ترتیب بنوشید. این عمل می‌بایست تا هفته هفتم که تعداد لیمو در هر روز به هفت عدد می‌رسد ادامه پیدا کند.

     

     

     

    * برای معالجه درد کلیه و همچنین تقویت کلیه‌ها معمولاً رژیم‌های خاصی به کار می‌برند که در دوران آن رژیم‌ها فقط آب انگور، لیمو و آب معدنی مصرف می‌گردد. یکی از مهم‌ترین و کاراترین این رژیم‌ها، رژیم پیاز می‌باشد که معمولاً در فصل بهار که میوه‌های نامبرده در بالا در بازار موجود نمی‌باشند، گرفته می‌شود. رژیم پیاز زمانی تجویز می‌شود که بدن احتیاج به تخلیه و دفع سموم دارد و یا بافت‌های بدن اشخاص چاق پر از آب شده است و آب آن باید تخلیه گردد.

     

     

     

    درمان ورم کلیه

     

    * جهت درمان بیماری ورم کلیه از جوشانده سه قاشق سوپ‌خوری تخم کتان در یک لیتر آب استفاده می‌گردد.

     

    * یکی از ساده‌ترین درمان‌ها برای ورم کلیه‌ها دم‌کرده گل طاووسی می‌باشد. یک قاشق چای‌خوری گل طاووسی را در یک لیوان آب جوش ریخته و پس از چند دقیقه میل نمایید. این نکته لازم به ذکر است که از این دم‌کرده نباید بیش از سه فنجان مصرف شود.

     

    * همچنین می‌توان یک قاشق چای‌خوری گل خشک نیلوفر آبی را دریک فنجان آب جوش به مدت 10 دقیقه دم کرده و روزی 2 الی 3 فنجان برای درمان ورم کلیه‌ها مصرف کنید.

     

    یکی از ساده‌ترین درمان‌ها برای ورم کلیه‌ها دم‌کرده گل طاووسی می‌باشد.

     

    یک قاشق چای‌خوری گل طاووسی را در یک لیوان آب جوش ریخته و پس از چند

     

    دقیقه میل نمایید. این نکته لازم به ذکر است که از این دم‌کرده نباید بیش از سه

     

    فنجان مصرف شود

     

    درمان سوزش و خروج قطره‌قطره ادرار

     

    * روغن بادام در گرمی و سردی معتدل است و مصرف آن در افرادی که خروج قطره‌قطره ادرار دارند مفید بوده و به دفع سنگ‌های ادراری کمک می‌کند.

     

    * روغن کنجد نیز دارای خواص کنجد بوده و در رفع سوزش ادرار مۆثر است.

     

    * مارچوبه شکننده سنگ‌های مثانه و پاک‌کننده کلیه و ادرارآور و از بین برنده بیماری‌های کلیه و مثانه است.

     

    * سیر ادرارآور است و برای کسانی که ادرارشان قطره‌قطره خارج می‌شود مفید است و سنگ‌های کلیه را از بین می‌برد.

     

    * کرفس ادرارآور است و کلیه و مثانه را پاک‌سازی می‌کند و سنگ مثانه را از بین می‌برد.

     

    * کنگر مقوی دستگاه گوارش بوده و برگ آن ادرارآور است.

     

    * شوید نیز ادرارآور بوده و برای دفع سنگ کلیه و مثانه مفید است و درد کلیه و مثانه را بهبود می‌بخشد.

     

    * همچنین پونه نیز ادرارآور است.

     

     

     

    دیگر بیماری‌های کلیه و مثانه

     

    * زرده تخم‌مرغ نیمه برشته‌شده برای زخم‌های کلیه و مثانه مفید است و سریع هضم می‌شود.

     

    * مصرف گوشت جوجه کبوتر در روغن کنجد (بدون آب و نمک) موجب خرد شدن سنگ مثانه و خارج شدن آن می‌شود.

     

    * زیتونی که در آب و نمک پرورده باشد و با غذا خورده شود نه قبل و بعد آن، مقوی معده و پاکسازی کننده آن است.

     

    * کدو نیز تقویت‌کننده مجاری ادرار است.

     

    * نخود نیز خون سالم در بدن تولید می‌کند و بازکننده گرفتگی‌های کلیه بوده و خوردن آب پخته آن با کمی نمک ادرارآور است.

     

     

     

    فرآوری: مریم مرادیان نیری

     

    بخش تغذیه و آشپزی تبیان

     

    منابع:

     

    زندگی آنلاین – مسعود رضوانی دانشجوی کارشناسی ارشد گیاهان دارویی

     

    فارس –  مریم مقیمی، متخصص طب سنتی

     

     

     

    موضوعات: همه, طب سنتی  لینک ثابت



    [سه شنبه 1393-07-22] [ 10:49:00 ب.ظ ]





      ﺑﺎﺯﻱ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ (ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺩﻛﺘﺮ ﺣﺴﺎﺑﻲ )   ...

    متن بسیار زیبا

    بازی روزگار نوشته ای از دکتر حسابی

     

     

    بازی روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم… تو دیگری را… دیگری مرا… و همه ما تنهاییم … ؛

    داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند. همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم. انسان عاشق زیبایی نمی شود، بلكه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!؛

    انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است، دلی که میخندد و آشکار است. همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد. عشق مانند نواختن پیانو است، ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی. دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم. ‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود. عشق در لحظه پدید می آید. دوست داشتن در امتداد زمان. و این اساسی

    ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 10:40:00 ب.ظ ]





      ﺷﺮاﻓﺖ اﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ اﺧﻼﻗﺶ ﻫﺴﺖ ...   ...

    مردی نابینا زیر درختی نشسته بود! پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟» پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌ سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟ هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:‌برای چه می خندی؟ نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود. مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود. مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟ نابینا پاسخ داد: «‌رفتار آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. طرز رفتار هر کس نشانه شخصیت اوست…

     

    نه سفیدی بیانگر زیبایی است.. و نه سیاهی نشانه زشتی..

    کفن سفید اما ترساننده است..و کعبه سیاه اما محبوب ودوست داشتنى است..

    شرافت انسان به اخلاقش هست

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 10:40:00 ب.ظ ]





      "ﺭﻓﺘﻦ" (ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰاﺩ)   ...

    ( فروغ فرخزاد)

    “رفتن” !

     

    رفتن که بهانه نميخواهد ،

    يک چمدان ميخواهد از دلخوريهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشيهاى انکار شده …

    رفتن که بهانه نميخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هيچ بى چمدان هم ميروى !

     

    “ماندن” !

     

    ماندن اما بهانه مى خواهد ،

    دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغهاى دوست داشتنى،

    دوستت دارمهايى که مى شنوى اما باور نمى کنى،

    يک فنجان چاى، بوى عود، يک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شيرين …

     

    وقتى بخواهى بمانى ،

    حتى اگر چمدانت پر از دلخورى باشد خالى اش مى کنى و باز هم ميمانى …

    ميمانى و وقتى بخواهى بمانى ، نم باران را رگبار مى بينى و بهانه اش مى کنى براى نرفتنت !

     

    آرى ،

    آمدن دليل مى خواهد

    ماندن بهانه

    و رفتن هيچکدام ……

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



    [دوشنبه 1393-07-21] [ 09:39:00 ب.ظ ]





      ﺑﻪ ﻧﻆﺮﺗﻮﻥ ﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ اﻧﺪ?   ...

    به نظرتون شهدا زنده اند!؟

     

    مادرش شب خواب پسر شهیدش و دید. پسر گفت:مادر من الان بهشتم و ‌جام خوبه چیزی میخوای از بهشت برات بفرستم؟

    مادر گفت پسرم من سواد ندارم.خانم جلسه ای ها منو دعوت میکنن برای جلسه قرآن وروضه.قرآن که به من میرسه چون سواد ندارم ونمیتونم بخونم، میگم من که سواد ندارم خانمها میگن ایرادی نداره سوره توحید بخون یا صلوات بفرست ولی من دوست دارم مثل بقیه قرآن بخونم و خجالت میکشم بگم نمیتونم بخونم.

    پسرگفت : مادر جان برای نماز صبح که بیدار شدی بعد نماز قرآن و بردار وبخون .

    مادر بعد از نماز صبح یاد حرف پسرش افتاد ،قرآن باز کرد و با تعجب دید میتونه قرآن بخونه…

     

    برادر شهید برای اینکه مطمئن بشه که این اتفاق کرامت شهیده میره قم خدمت‌ آیت الله العظمی نوری همدانی.داستان و براشون تعریف میکنن و میگن اگر صلاح میدونن مادر شهید و برای اثبات قضیه بیارن قم. که آقا می فرمایند که خودشون می آیند دیدار مادر شهید.آقای همدانی قرآنی رو برای تست به مادر شهید میدهند و میگویند هر کجای قرآن و باز کردم بخونید. مادر شهید قرآن و میگیره و میخونه به یک قسمت قرآن میرسه و نمیخونه و میگه نمیتونم بخونم و این قضیه چند بار تکرار شد و وقتی به اون قسمت از قرآن میرسید نمیتونست بخونه . حضرت اقا فرمودند قرآن خودش رو بیارید . وقتی آوردند همه جای قرآن رو به راحتی میخوندند حتی همون جاهایی که در قرآن قبلی نتونست بخونه رو خوند .

    وقتی آقای همدانی این و مشاهده کردند از چشمانش اشک جاری شد و چادر مادر شهید و گرفتن و بوسیدند و فرمودند این قرانی که من اوردم برای تست هست و آن جاهایی که مادر شهید نتوست بخونه خودمون تغییر دادیم و آیه قرآن نبود بخاطر همین مادر شهید نتونست بخونه . شهید کرامت کرده …

     

    این شهید کسی نیست جز شهید حاج کاظم رستگار فرمانده لشکر ۱۰سید الشهدا و مادر بزرگوار شهید که در قید حیات هستند .

    موضوعات: همه, به یاد شهدا ...  لینک ثابت



     [ 08:37:00 ب.ظ ]





      قراداد سلفیه واسه خوندن همه جوونای ایرانی زیبا وخواندنی ولی یکم طولانی ازدستش ندین چون خیلی جالبه!   ...

    قراداد سلفیه

    واسه خوندن همه جوونای ایرانی

    زیبا وخواندنی ولی یکم طولانی

    ازدستش ندین چون خیلی جالبه!

    

     

    دختره یهویی وسط صحبتهاش با

    یکی جوش آورد و دم پله های سِلف دانشگاه میخواست مقنعه ش رو دربیاره! هی داد میزد و حرف میزد!!! داد میزدا ؟! داد هم نه!

    دااااااااااااااااااااد!!

    گوش کردم بین حرفاش اینا رو

    فهمیدم: من آزادی

    مطلق میخوام!

    دوست دارم هر کاری که دلم خواست بکنم! هر جور دلم خواست زندگی کنم! هر رنگی دلم خواست! هر مدل لباسی دلم خواست! اصلا دلم میخواد همینجا مقنعه م رو در بیارم! (یهویی

    درآورد!) دوست دارم همینجا هر

    کاری دلم

    خواست بکنم! بسه دیگه! چرا نمیذارین آزاد باشم؟؟

    بعد زد زیر گریه! البته

    خیلی کم! هیشکی جرات

    نمیکرد نزدیکش بشه! حتی دخترا ! رفتم جلو! سلام کردم! جوابم رو نداد! مقنعه ش رو از روی زمین برداشتم و

    دادم بهش و گفتم: میدونم خیلی زمان خوبی واسه حرف زدن نیست! ولی

    چند تا سوال میپرسم، اگه منطقی نبود، من خودم همینجا همه لباسهام رو در میارم!

    چشاش گرد شد! سرش رو آورد بالا و من رو نگاه

    کرد !

    من، یه لباس نخی و سفید بلند

    و یقه گرد تنم بود(از این سه دکمه ها) و شلوار کرم روشن کتون با کفشای پارچه ای

    قهوه ای!

    گفت: اگه لباساتو در نیاوردی چی؟ گفتم: جلوی همه تف کن تو صورتم! منتها قبلش مقنعه ت رو سرت کن! تا بتونم باهات حرف بزنم! اینجوری نمیتونم!

    انگار یه فرصت مناسب گیر

    آورده باشه واسه خالی کردن دق و

    دلیش، بلند شد و مقنعه ش رو سریع سرش کرد !

    توی این فاصله بچه های حراست اومدن و دیدن من وایستادم روبروش اونا جلو نیومدن…دور

    تا دورمون پر شده بود از بچه های دانشکده های مختلف !

    گفت: خب؟ شروع کن! گفتم: من این قول رو دادم که همه لباسامو دربیارم! ولی

    اگه حرفم منطقی

    بود چی؟!

    گفت: تو بگو؟ گفتم: تا هر وقتی که توی این دانشگاهی، کسی حتی یه لاخ موی تو رو نبینه! گفت: قبول و دستش رو آورد جلو تا دست بده !

    گفتم: مینویسیم که احتیاجی به

    دست دادن هم نباشه! گفت: قبول! و

    یکی از بچه ها سریعا نوشت قرارداد رو و هر دو مون با چهار تا شاهد امضا کردیم و

    اسمش رو گذاشتیم **قرارداد

    سلفیه **!

    بهش گفتم: فرض کن توی یه اتاق تنها هستی! و اتاق مال خودته! خب؟ و توی

    این اتاق، آزادی

    مطلق داری !رنگ دیوار رو چه رنگی میکنی؟

    گفت: همه ش رو صورتی میکنم! گفتم: حالا من هم میام و

    ساکن این اتاق میشم! و اتاق میشه مال هر دوی ما! و همه دیوار رو به سلیقه خودم سبزش میکنم! تو صدات در نمیاد؟ به من گیر نمیدی؟

    گفت: معلومه گیر میدم! نمیذارم

    رنگ کنی! چون باید صورتی باشه دیوارا ! گفتم: خب اون اتاق مال منم هست! منم حق دارم هر رنگی دلم میخواد بزنم به در و دیوار

    گفت: خب تو نصفه

    خودت رو سبز

    کن منم نصفه خودم رو صورتی!

    گفتم: آهان! پس اینجا ما یه مرزی

    داریم بین صورتی و سبز که وسط اتاقه درسته؟ گفت: آره گفتم خب حالا حسین، رفیقم، اونم میاد توی همین اتاق و میشیم سه نفر،

    و اون از رنگ آبی خوشش میاد! حالا تکلیف چیه؟

    گفت: خب اتاق رو تقسیم بر سه میکنیم! و سه تا رنگ مختلف میزنیم! گفتم: پس با این حساب تو توی رنگ زدن در و

    دیوار اتاق، دیگه نمیتونی سلیقه ای عمل کنی درسته؟

    گفت: آره. گفتم: نمونه بزرگ این اتاق، این

    دنیاست!  اگه قرار

    بود هر کسی توی این دنیا آزادی

    مطلق داشته

    باشه که مردم باید همه همدیگه رو میکشتن تا یک نفر بالاخره بمونه تا معنی بده آزادی مطلق ! و الا

    اگه یه نفر شد دو نفر، دیگه چیزی به اسم آزادی مطلق وجود نداره!  چه برسه به الان که چند

    میلیاردیم! یعنی تقابل

    آزادی های مردم، ایجاد مرز میکنه و مرز،

    یعنی پایان مطلق بودن!قبوله؟

    سرش رو انداخت پایین و فکر

    کرد و زیر لب گفت: قبوله!  گفتم: یه سوال! من میتونم توی یه

    اتاق عمل جراحی قلب باز با لباس خودم برم؟ یا باید اونجا لباس مخصوص بپوشم و مواظب

    کارام باشم؟

    گفت: معلومه دیگه باید طبق

    قانون اونجا عمل کنی! هر

    جایی یه قانونی داره!گفتم:

    صرف نظر از رد شدن چیزی به نام آزادی مطلق، دانشگاه هم یه جاییه که قانون

    مخصوص خودش رو

    داره دیگه…درسته؟

    دوباره سرش رو انداخت پایین و

    زیر لب گفت: درسته! گفتم: نمونه بزرگ دانشگاه به عنوان یه جای خاص که یه قانون خاص داره، کشورمون

    ایرانه! و صرف نظر

    از دین و دستوراتش! به عنوان یه جای خاص، قانون خاص خودش رو داره! درسته؟

    این بار خیلی آروم تر گفت: درسته!

    گفتم: میبینی؟ اگه من توی یه

    اتاق عمل، دوست دارم با لباس خودم باشم، باید اتاق عمل رو ترک کنم!چون طبق گفته خودت، هر

    جایی قانون خاص خودش رو داره! و همینطور

    اگه توی ایران بخوام مقنعه م رو دربیارم، باید از ایران برم بیرون!! چون ایران، قوانین خاص خودش رو داره!

    چیزی نگفت!

    گفتم: خانم …..، خدا هم به عنوان خالق ما همین رو به ما گفته!

    گفته تو اگه جایی رو پیدا کردی که جزو املاک و دارایی های من نبود، و جایی

    رو پیدا کردی که از دید من پنهان بود،

    و جایی رو پیدا کردی که دست من بهت نمیرسید،

    برو هر کاری که دوست داری بکن! ولی تا وقتی در محضر من هستی و زیر

    نظر من، باید

    به قانونی که من میگم عمل کنی !و خب

    البته همه عالَم، محضر خداست!  و حجاب هم دستور خدا !

    اگه جایی رو پیدا کردی که

    تونستی از دست منه خدا فرار کنی و دیگه بنده م

    نباشی و منم نبینمت و صدات رو نشنوم،

    مقنعه ت که سهله، کلا برو

    خودتو آتیش بزن !ولی تا

    وقتی بنده منی و من خدای تو ام، اون باش که من میگم…

    دیگه هیچی نمیگفت! فقط سکوت

    بود و فکر…گفتم: هر وقت دوست داشتی بیا بهت

    بگم دایره حکومت خدا، از کجا تا کجاست…

    نه تنها تا وقتی دانشجوی

    دانشگاه ما بود، که حتی چند وقت پیش هم که توی خیابان دیدمش، حجابش کامل کامل بود… منو دید و با اشاره دست از دور اشاره کرد بالای سرش و با اشاره گفت : خدا

    اون بالا داره منو میبینه!بعد

    دست زد به مقنعه ش و خندید و رفت…

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 03:24:00 ب.ظ ]





      ﻛﺠﺎ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺧﻨﺪﻳﺪ !!!!   ...

    کجاها نبایدخندید !!!!

     

    به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !

    به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !

    به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !

     

    به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !

     

    به دستان پدرت…

    به جارو کردن مادرت…

    به راننده ی چاق اتوبوس…

    به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد…

    به راننده ی آژانسی که چرت می زند

    به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی…

    به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان…

    نخند …

     

    نخند که دنیا ارزشش را ندارد …

    که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:

    آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.

    آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند…

    بار می برند…

    بی خوابی می کشند…

    کهنه می پوشند…

    جار می زنند…

    سرما و گرما را تحمل می کنند…

    و گاهی خجالت هم می کشند

     

    خیلی ساده

    هرگز به آدم هایی که تنها پشتیبانشان “خدا"ست، نخند !

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 03:21:00 ب.ظ ]





      سخنان مقام معظم رهبری (مدظله) درباره ضرورت حجاب   ...

    موضوعات: همه, عفاف و حجاب, عکس و حرف  لینک ثابت



    [یکشنبه 1393-07-20] [ 02:38:00 ب.ظ ]





      در محضر ایت الله خامنه ای   ...

    موضوعات: همه, عفاف و حجاب, عکس و حرف  لینک ثابت



     [ 02:33:00 ب.ظ ]





      چه قدر زیباست ....   ...

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 02:20:00 ب.ظ ]





      این مثلث در مربع سخت غوغا میکند   ...

    دستهایت روسری را از وسط تا می کند

    این مثلث در مربع سخت غوغا می کند

    مثل یک منشور در برخورد با نور سفید

    روسری، روی سر تو رنگ پیدا می کند

    سبز، قرمز، سرمه ای … فرقی ندارد رنگها

    صورت تو روسری ها را چه زیبا می کند

    می شود هر تار مو یک شب، ولی یک روسری

    این همه شب را چطوری در دلش جا می کند

    باد می ریزد به دورت حسرت تلخ مرا

    باد روزی روسری را از سرت وا می کند

    موضوعات: همه, عفاف و حجاب, شعر  لینک ثابت



    [شنبه 1393-07-19] [ 10:19:00 ب.ظ ]





      روزی جوانی از اندیشمندی پرسید .....   ...

    ﺭﻭﺯی ﺟﻮانی اﺯ اندیشمندی ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮا اﻧﺴﺎن ها این قدﺭ ﺑﺮای ﭘﻮﻝ، ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا می ﺁﺯاﺭﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪی می کنند؟

    اندیشمند ﻗﻮطی ﻛﺒﺮیتی اﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭآﻭﺭﺩ، ﺳﻪ چوب ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭا در دست ﮔﺮﻓﺖ… اما سریعا ﺩﻭ چوب کبریت ﺭ ا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮطی ﻧﻬﺎﺩ. ﺁﻥ یک عدد چوب کبریت باقی مانده ﺭا ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮک ﺗﻴﺰی ﺩاﺷﺖ ﻻی ﺩﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ:

    نمی دانم

    موضوعات: همه, طنز  لینک ثابت



     [ 02:54:00 ب.ظ ]





      خدایا ما رو میرسونی ؟؟؟؟؟   ...

    واقعا زیباست

     

    سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.

    اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم

     

    اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…!جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!

     

    نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!

     

    اما خبری از پول نبود…

     

    به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!

     

    گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!

     

    گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!!

     

    یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت

     

    و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت …

     

    .

    خدای من!

     

    من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم

     

    اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …

     

    فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …

    خدایا ما رو می رسونی؟؟؟

     

    یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟!

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 02:43:00 ب.ظ ]





      شعر ( یا علی گفتیم و عشق آغاز شد )   ...

    یا علی گفتیم و عشق آغاز شد…

    حتما شما هم این مصرع زیبا را زیاد شنیده اید ولی بقیه شعر را خیلی ها نمی دانند و شاعر آن را نمی شناسند .

    این شعر از آقای دکتر محمود اکرامی فر هست . ایشون مجموعه شعری دارند به نام دریا تشنه است .

    چون امروز روز آغاز عشقه…این سروده زیبا را تقدیم می کنم به همه شیفتگان مولا أمیرالمؤمنین علی علیه السلام و عیدی من به شما دوستان محترم.

    …. از بیابان بوی گندم مانده است

    عشق روی دست مردم مانده است

    آسمان بازیچه ی طوفان ماست

    ابر نعش آه سرگردان ماست….

    باز هم یک روز طوفان می شود

    هر چه می خواهد خدا آن می شود

    می روم افتان و خیزان تا غدیر

    باده ها می نوشم از جوشن کبیر

    آب زمزم در دل صحرا خوش است

    باده نوشی از کف مولا خوش است

    فاش می گویم که مولایم علیست

    آفتاب صبح فردایم علیست

    هر که در عشق علی گم می شود

    مثل گل محبوب مردم می شود

    تا علی گفتم زبان آتش گرفت

    پیش چشمم آسمان آتش گرفت

    آسمان رقصید و بارانی شدیم

    موج زد دریا و طوفانی شدیم

    بغض چندین ساله ی ما باز شد

    یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

    یا علی گفتیم و دریا خنده کرد

    عشق ما را باز هم شرمنده کرد

    یا علی گفتیم و گلها وا شدند

    عشق آمد قطره ها دریا شدند

    یاعلی گفتیم و طوفانی شدیم

    مست از آن دستی که می دانی شدیم

    یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت

    کوفه در تزویر خود پایان گرفت

    کوفه یعنی دستهای ناتنی

    کوفه یعنی مردهای منحنی

    کوفه یعنی مرد آری مرد نیست

    یا اگر هم هست صاحب درد نیست

    عده ای رندان بازاری شدند

    عده ای رسوایی جاری شدند

    آن همه دستی که در شب طی شدند

    ابن ملجم های پی در پی شدند……..

    از سکوت و گریه سرشارم علی

    تا همیشه دوستت دارم علی

    موضوعات: همه, شعر, غدیر  لینک ثابت



     [ 02:40:00 ب.ظ ]





      ما ساده گرفتیم آمدنت را ....   ...

    ‌‌

    تماشا كردن رنگ هاى گوناگون و

    استشمام عطرهاى مختلف؛ تو را از من گرفتند!…‌

    ببخش كه به چشمانم نياموختم هر قامتى، ارزش ديدن ندارد و هر رايحه اى را نبايد بو كشيد!…‌

    ما، ساده گرفتيم آمدنت را!… و ساده تر آن كه، فراموش كرديم تو دلى مى خواهى كه خانه ى مهربانى گردد و چشم و گوشى كه تنها به تو دل بندد!…‌

    اين قصور و تقصير را بپذير!… ما شرمنده ى ديدن روى ماه تان هستيم!… همه ى روزها پيش كش تو!‌

    جمعه كه قابل تو را ندارد!…‌

    سلام!… آدينه ات مبارك تاج سرم!…‌

    ‌‌

    موضوعات: همه, ظهور  لینک ثابت



     [ 12:31:00 ب.ظ ]





      خط کشی کنار دفتر مشق و ......   ...

    ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻂ ﮐﺸﯽ ﮐﻨﺎﺭﺩﻓﺘﺮ ﻣﺸﻖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﻭ ﻗﺮﻣﺰ

    ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﻧﯿﺎ ﻭ ﻧﻘﺎﻟﻪ ﻭ ﭘﺮﮔﺎﺭﻭ ﺟﺎﻣﺪﺍﺩﯼ

    ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﭘﺎﮎﮐﻦ ﻭ ﭻﮔ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﺨﺘﻪ

    ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮ ﺻﻒ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ ﻫﺎ

    ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺒﺼﺮ ﺷﺪﻥ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺑﻬﺎ ﻭ ﺑﺪﻫﺎ

    ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻌﻠﻢ

    ﺑﺮﺍﯼ ﻟﯿﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﯿﺸﺪﻥ

    ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﮓ ﺗﻔﺮﯾﺢ

    ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﻫﺎﯼ ﺣﻞ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺑﺶ

    ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ

    ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﻭﻣﺸﻮﻥ ﺗﻨﮓ ﻧﺸﺪﻩ !

    ﺧﺪﺍﺍﺍﺍﺍ ﺭﻭ ﻫﺰﺍﺭﻣﺮﺗﺒﻪ ﺷﮑﺮﮐﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ….

    ﻭﺍﻻ چی ﺑﻮﺩ … ﻫﻤﺶ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ، ﺍﺳﺘﺮﺱ

    موضوعات: همه, طنز  لینک ثابت



     [ 12:18:00 ب.ظ ]





      او میبیند و میداند ...‌.   ...

    آیت الله بهجت:

    در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبه مان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصا دعای شریف “عظم البلاء و برح الخفاء” را بخوانیم، از خدا بخواهیم صاحب کار را برساند.

    حالا اگر رساند، با او باشیم، اگر نرساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم.

    او می بیند، او می داند حرفهایی که ما به همدیگر می زنیم.

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, ظهور  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ب.ظ ]





      گر نیایی.......   ...

    گر نیایی…

    گر نیایی فقیر می میرم

    مثل دنیا حقیر می میرم

     

    چون کبوتر که در قفس حبس است

    تک و تنها اسیر می میرم

     

    ای شکوه ترنم باران

    در فراقت کویر می میرم

     

    توی شهر دلم زمین لرزه است

    زیر آوار پیر می میرم

     

    بی تو زجرآور است جان کندن!

    وای بر من؛ چه دیر می میرم!

     

    تو بیا، می خورم قسم به خدا

    چون بگویی بمیر، می میرم

     

    «مهدیا» ای تمام هستی من

    گر نیایی فقیر می میرم

    موضوعات: همه, ظهور, شعر  لینک ثابت



     [ 12:01:00 ب.ظ ]





      بیاین دیگه همه چی نگیم (حرمت اقوام مختلف رو نگه داریم )   ...

    در زمان قاجار که زن هاحق رفتن به مدرسه رو نداشتن اولین مردمانی که به دختر هاشون اجازه درس خواندن دادند رشتی ها بودنند، وقتی این خبر به شهر های دیگه رسید، مردمانش میگفتند رشتی ها چقدر بیغیرت هستند که دخترانشون رو به مدرسه میفرستن!! و این تا الان هنوز مونده! در حالی که در زمان حمله خلفای ناحق اعراب به ایران همه جای ایران بزرگ ( ایران، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، آذربایجان، ارمنستان و عراق امروزی) زیر سلطه اعراب رفت غیر از گیلان!

    آذرآبادگان شد آذربایجان،

    پارس شد فارس،

    سپاهان شد اصفهان . . .

    اما غیرت گیلک ها نذاشت گیلان رو جیلان کنند

    چرا ترک خر شد ?!!!!

    بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه تبریزیها شورش کردند و بر علیه استبداد و شاه مستکبر قیام کردند.شهر توسط شاه و استعمار انگلیس محاصره شد ۶ماه تمام شهر در محاصره بود.قحطی و کمبود غذا بیداد کرد.اما مردم تسلیم نشدند .پیغام مردم شهر به محاصره کنندگان این بود. غذا تمام شده عیب ندارد یونجه میخوریم.یونجه هم تمام شود برگ درخت میخوریم ولی تسلیم نمیشویم.همه جاپیچید که ترکها خرشدند

    موضوعات: همه, اطلاعات عمومی  لینک ثابت



     [ 11:59:00 ق.ظ ]





      این شعر تقدیم به سادات عزیز   ...

    این شعر تقدیم به سادات عزیز

     

     

    در گلستان گفت بلبل این ندا، خوش به حال سیّدا

    می کند هر ضربه ی قلبم صدا، خوش به حال سیّدا

    دید شاگردی به مکتب خانه ای، سیّدی نورانی و دردانه ای

    گفت با افسوس ناگه مرشدا، خوش به حال سیّدا

    هر جوان و پیر هر بی یاوری، پهلوان و میر و هر نام آوری

    ذکر ثروتمند و هم ذکر گدا، خوش به حال سیّدا

    گفت دلبر با دل آرای دلش، گفت آدم با همان آب و گِلش

    این نگردد از دو لبهایم جدا، خوش به حال سیّدا

    هرکه‌عاشق پیشه‌ی پیغمبرست، آرزویش‌خنده‌های حیدرست

    بر دلش این را کند نور هدا، خوش به حال سیّدا

    شال‌سبزسیّدی عشق‌من است، نام اومرهم به هر دردتن‌ست

    شال آن ها بر وجودم چون ردا، خوش به حال سیّدا

     

    موضوعات: همه, غدیر  لینک ثابت



    [جمعه 1393-07-18] [ 10:11:00 ب.ظ ]





      درمان سفیدی مو   ...

    در نگاه اول سفید شدن مو یکی از عوامل پیری و بالا رفتن سن یه حساب می آید اما به طور کلی سفیدی مو دلیل بالا رفتن سن نیست.بسیاری از شرایط زندگی ماشینی امروزه از علل سفیدی موهستند که در ادامه به آنها نگاهی خواهیم داشت. به طور کلی سفید شدن مو در آقایان در سن سی سالگی و در زنان در سن سی و پنج سالگی شروع می شود که بیشتر در اثر کمبود ویتامین های گروه ب ، تیروئید ، رژیم های سخت وطولانی ، عوامل ژنتیکی ، استفاده مداوم از رنگ های شیمیایی و حتی گیاهی به یاد داشته باشید که هر گاه موی خود را با استقاده از رنگ های شیمیایی و حتی رنگ های گیاهی رنگ می کنید به سلول های سازنده رنگ مو آسیب می رسانید ، مصرف دخانیات که خود این موضوع سرعت انتشار موهای سفید را در هر دو گروه مرد و زن تا حدود چهار برابر افزایش می دهد .البته مسئله ژنتیک و تغذیه نقش بسزایی در سفیدی موها دارد علاوه بر موارد ذکر شده فشارهای عصبی روزمره نیز گاهی تاثیرشان از مواردی که ذکر شد نیز بیشتر است. حال نیم نگاهی داریم به تولید رنگدانه مو. در پوست سر و در پایین ترین لابه پوست نزدیک پایه تار مو سلولهایی به نام ملانوسیت قرار دارند که ترکیبی به نام ملانین را تولید می کنند که این ترکیب رنگ مو را ایجاد می کند وقتی ملانوسیت فاقد این ترکیب شود رنگ مو به خاکستری و گاهی با نرسیدن کامل این ترکیب مو ها سفید می شوند قصد داریم تا جدیدترین ترکیب گیاهی را جهت پیشگیری و درمان سفیدی مو که توسط بسیاری از اطبای سنتی گذشته مورد استفاده و درمان بسیاری قرار گرقته است را به جوانان و افرادی که در سنین پایین دچار این مشکل شده اند را معرفی نموده و در اختیار علاقمندان قرار دهیم. این ترکیب که به خوراکی مصرف می شود و شامل 8 ترکیب گیاهی که دارای : ویتامین های گروه ب ، مس ، منگنز ، روی ، آهن ، پتاس است که همگی در ساخت رنگدانه مو نقش اساسی دارند و با تحریک سلولهای سازنده رنگدانه مو ابتدا در افرادی که رنگ موی آنها کاملاً سفید شده است رنگ خاکستری و در مراحل بعدی رنگ مو کاملاً به رنگ طبیعی خود باز می گردد که البته باید خاطر نشان کنم که این مراحل نیازمند به زمان طولانی و بر اساس پشتکار فرد می باشد که این زمان در برخی موارد یک سال و در برخی موارد دیگر بیش از یک سال است که بستگی به وضعیت جسمانی فرد و وضعیت روحی وی دارد. باید این نکته را اضافه کنم که ترکیب مذکور در درمان افرادی که به تازگی دچار ریزش مو ، دچار نازکی مو و همچنین دچار مشکلات غیر مرتبط با پوست و مو شده اند بسیار موثرخواهد بود که در ادامه به آن دسته از خواص درمانی اشاره خواهیم کرد.

    -مواد لازم

    مالت جو 100 گرم

    سبوس برنج 100 گرم

    سبوس گندم 100 گرم

    جوانه گندم 100 گرم

    جوانه ماش 100 گرم

    جوانه شبدر 100 گرم

    آمله هندی 100 گرم

    هلیله سیاه 50 گرم

    -خواص درمانی

    پیشگیری و رفع سفیدی مو

    تقویت و رشد مو

    جلوگیری از ریزش مو

    درمان خونریزی لثه به هنگام مسواک کردن دندان ها

    سرشار از ویتامین های گروه B

    درمان استرس و اضطراب

    مناسب برای افراد کم حوصله و عصبی

    مناسب برای افراد ورزشکار که در برنامه غذایی و مصرف مکمل های خود به ویتامین های گروه B نیاز دارند.

    مناسب برای افرادی که دچار خونریزی بینی می شوند.

    مناسب در درمان کم خونی

    مناسب برای افرادی که مبتلا به کمبود پلاکت هستند.

    -روش مصرف :

    مواد را با وزن های گفته شده آسیاب کرده و روزانه دو مرتبه و هر مرتبه یک قاشق مرباخوری از پودر را با یک لیوان شیر مخلوط کرده و به همراه 2 تا 3 عدد خرما قبل از صبحانه و بعد از عصرانه میل کنید .

    -نکات مهم

    این ترکیب از سن 2 سال به بالا قابل مصرف بوده و فاقد هر گونه عوارض جانبی است.

    برای نگهداری از یخچال نگهداری کنید.

    به یاد داشته باشید که سن به ازای هر 10 سال پس از گذشت از 30 سالگی توان ساخت ملانین را به مقدار 10 درصد از دست می دهد.

    (سایت حکیم تهرانی )

    سایت حکیم تهرانی )

    موضوعات: همه, طب سنتی  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1393-07-17] [ 11:49:00 ق.ظ ]





      ریزش مو داری ؟ (این مطلب رو از دست نده )   ...

     

    بسیاری از مردم به دنبال راه های طبیعی با استفاده از تکنیک های طب سنتی و استفاده از گیاهان دارویی برای درمان ریزش و همچنین رشد و تقویت موی سر خود هستند و همگی نیاز به راه حل هایی دارند که بی عارضه بوده و دچار وابستگی نباشند و با قطع مواد مصرفی باعث مشکلات بیشتری نشوند. در این مقاله سعی را بر این داشتیم که تمام موارد را در کنار هم قرار داده و تکنیکی را آموزش بدهیم که بدون عوارض بوده و بسیار عالی عمل خواهد کرد.

    -مواد لازم

    گزنه 1 قاشق مرباخوری

    دم اسب 1 قاشق مرباخوری

    کتیرا 1 قاشق مرباخوری

    سرکه خرما 2 قاشق غذاخوری

    آب 1 استکان

    -خواص درمانی

    بهترین تونیک برای تقویت و رشد مو

    درمان ریزش مو

    درمان شوره سر

    رشد مجدد موهای ریخته شده البته در صورت وجود پیاز مو

    -روش مصرف

    در ابتدا آب را جوش آورده گزنه و دم اسب را اضافه کرده و مدتی اجازه دهید تا دم بکشد سپس کتیرا که باید از قبل پودر کرده باشید را به محلول صاف کرده اضافه کنید و هم بزنید تا به اصطلاح کتیرا ری بیاورد(پس از جذب محلول زیاد شود)سپس سرکه خرما را اضافه کنید حالا تونیک آماده است، این تونیک را باید در حمام و برای شستشوی سر به عنوان جایگزین مناسبی برای شامپو استفاده کرد، باید توجه شما را به این نکته جلب کنم که برای مشاهده بهترین تاثیر، این تونیک حداقل باید 10 دقیقه روی سر بماند و سپس شستشو شود.

    -نکات مهم

    زمان تاثیر گذاری این تونیک بیش از دو هفته است که پس از این مدت حتی کمک به رشد مجدد موهای ضعیف و ریخته شده خواهد کرد.

    استفاده از این تونیک هیچگونه محدودیت سنی و جنسی ندارد هم آقایان و هم خانم ها در هر سنینی می توانند از این تونیک بهره ببرند.

    می توان برای راحتی بیشتر در شستشوی موها مقداری از شامپویی که همیشه استفاده می کنید را به تونیک مورد نظر اضافه کنید.

    موضوعات: همه, طب سنتی  لینک ثابت



     [ 11:43:00 ق.ظ ]





      هویت بسیجی و تعمق و تدبر در فهم آن   ...

    ﺑﺎﺯ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻫﻮﯾﺖ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻭ ﺗﻌﻤﻖ ﻭ ﺗﺪﺑﺮ ﺩﺭ ﻓﻬﻢ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺿﺮﻭﺭﯼ‌ﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ ﻭ ﻭﻇﺎﯾﻒ ﻣﻬﻢ ﻧﺴﻞ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺴﯿﺞ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﺎﻧﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺩﻫﻪ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ، ﻧﮕﺮﺵ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺧﻄﺮﺍﺕ ﻭ ﺁﻓﺎﺕ ﺟﺪﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ. ﺑﯽ‌ﺷﮏ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺠﯿﺎﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻋﺰﯾﺰ ﻭ ﺻﺎﻟﺢ ﺭﻫﺒﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ(ﺭﻩ) ﻭ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺧﻠﻒ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﯾﺖ‌ﺍﻟﻠﻪ ﺧﺎﻣﻨﻪ‌ﺍﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻭ ﻣﻮﻟﻔﻪ‌ﻫﺎ ﻭ ﺷﺎﺧﺼﻪ‌ﻫﺎﯼ ﻫﻮﯾﺖ‌‌ﺑﺨﺶ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﺴﯿﺠﯽ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﺭﺍﺀ ﻭ ﻧﻈﺮﺍﺕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮐﻼ‌ﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺭﺍ ﻣﺮﻭﺭ ﻧﻤﻮﺩ. ﺑﺎ ﻣﺮﻭﺭ ﺁﺭﺍﺀ ﻭ ﻧﻈﺮﺍﺕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺷﺎﺧﺼﻪ‌ﻫﺎﯼ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﺮﺷﻤﺮﺩ:

     

    1- ﺍﻫﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ

     

    ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺷﺎﺧﺺ ﺩﺭ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺑﺴﯿﺠﯿﺎﻥ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻭﯾﮋﻩ‌ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻣﺤﻮﺭﯼ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺎﺧﺼﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﻧﯿﺰ ﺷﺎﺧﻪ‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﺭﯾﺸﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻭﺍﻗﻊ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺟﻮﻫﺮﻩ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻭ ﻭﺣﺪﺍﻧﯿﺖ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺗﻼ‌ﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎﯼ ﺍﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽ‌ﯾﺎﺑﺪ. ﺭﻫﺒﺮ ﻣﻌﻈﻢ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺑﺴﯿﺠﯿﺎﻥ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ:

    “ﯾﮏ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺞ ﻣﻠﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﻣﺎﯾﻪ‌ﯼ ﺍﺻﻠﯽ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﯾﺎ ﻫﺮ ﻗﺸﺮﯼ ﺍﺯ ﻗﺸﺮﻫﺎﯼ ﺁﻥ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻭ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ، ﺩﺍﺭﺍﯼ ﯾﮏ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﻭ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ، ﻣﺎﯾﻪ‌ﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﻋﺎﻣﻠﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ‌ﻫﺎ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ، ﯾﺎﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﻤﻪ‌ﯼ ﻗﺪﺭﺕ‌ﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻮﺕ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﮕﻪ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺭﺩ، ﺗﻮﮐﻞ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﺗﻮﮐﻞ ﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ، ﺣﺮﮐﺖ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﻭ ﺑﺴﯿﺠﯽ، ﺣﺮﮐﺘﯽ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﯾﮏ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻭ ﺍﺷﺘﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﺑﺮﻫﻪ‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ، ﻭﻟﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ‌ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ. ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ، ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺎﯾﺴﺘﺪ، ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﻮﺩ، ﻣﻮﺍﻧﻊ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ، ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎﯾﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺧﻮﺩ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ. ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ، ﺩﺭ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ‌ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺮﮐﺖ‌‌ﻫﺎﯼ ﻋﻤﻮﻣﯽ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻓﺸﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ‌ﮔﺮﯼ‌ﻫﺎ، ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺍﯾﻦ‌ﻃﻮﺭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻫﺪﻑ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﯿﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺷﻤﺎ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﻭﺣﯿﻪ‌ﯼ ﺩﻋﺎ ﻭ ﺗﻀﺮﻋﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﯾﻦ، ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻋﺎﯼ ﮐﻤﯿﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻘﯿﺪ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﻭ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ. ﺍﯾﻦ، ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎﺳﺖ. ﺍﯾﻦ، ﻫﻤﺎﻥ ﺗﻮﺳﻼ‌ﺕ ﻭ ﺗﻮﺟﻬﺎﺕ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺍﺋﻤﻪ ﻋﻠﯿﻬﻢ‌ﺍﻟﺴّﻼ‌ﻡ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ‌ﯼ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ، ﯾﮏ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ، ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﯿﺪ."(27/8/71)

     

    2- ﺍهﻞ ﺍﺧﻼ‌ﺹ ﺩﺭ ﻋﻤﻞ

    ﺷﺎﺧﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺮﺡ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺍﺧﻼ‌ﺹ ﺍﺳﺖ. ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻪﻋﻤﻞ ﺟﻬﺎﺩﯼ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﺴﯿﺠﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺐ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﯾﺎ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﯽ ﻭ ﻣﺎﺩﯼ ﻭ ﯾﺎ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻭ ﮐﺴﺐ ﺭﺿﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﺩ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵ، ﺍﮔﺮ ﻋﻤﻠﯽ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﺍﺧﻼ‌ﺹ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﮕﯿﺮﺩ، ﺑﯽ‌ﺍﺭﺯﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.

    ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ(ﺭﻩ) ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﻭﯾﮋﮔﯽ‌ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺠﯿﺎﻥ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: “ﺑﺴﯿﺞ ﻟﺸﮑﺮ ﻣﺨﻠﺺ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﺗﺸﮑﻞ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺍﻣﻀﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ‏ﺍﻧﺪ. ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﻠﻮﺹ ﻭ ﺻﻔﺎﯼ ﺑﺴﯿﺠﯿﺎﻥ ﻏﺒﻄﻪ ﻣﯽ‏ﺧﻮﺭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ‏ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺑﺴﯿﺠﯿﺎﻧﻢ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﯿﺠﯽ‏ﺍﻡ‏.” (2/9/67)

    ﺭﻫﺒﺮ ﻣﻌﻈﻢ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺎ ﯾﺎﺩﮐﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺍﺧﻼ‌ﺹ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﺎﺧﺼﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: “ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﻢ ﻋﺮﺽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ‌ﺗﺮﯾﻦ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺻﻔﺎ ﻭ ﺧﻠﻮﺹ. ﺍﺧﻼ‌ﺹ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺠﯽ، ﯾﮏ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﻋﻤﺪﻩ ﺍﺳﺖ.” (5/9/76)

    *3- ﺍﻫﻞ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ*

    ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﻣﺖ ﻃﻠﺐ ﻣﺰﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﻨﺘﯽ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺩﺭ ﻋﻤﻞ ﺟﻬﺎﺩﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﻭ ﺍﺟﺮ ﮐﺎﺭ ﺍﻭ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺑﺎ ﭘﺎﺩﺍﺵ‌ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﻮﯼ ﻧﯿﺴﺖ.

    ﺁﯾﺖ‌ﺍﻟﻠﻪ ﺧﺎﻣﻨﻪ‌ﺍﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ: “ﺷﺮﻁ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻭ ﮐﺎﺭ، ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﻣﺰﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ. ﻣﺰﺩ، ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ - ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ، ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ - ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﻭ ﻋﻤﻖ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻋﺸﻘﻤﺎﻥ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﯾﻢ، ﺍﺯ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺰﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ؟ ﻣﺰﺩ ﺩﺍﺩﻥ، ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻣﺎﺳﺖ؛ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽ‌ﺟﻮﺷﺪ. ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺴﯿﺞ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ.” (5/3/84)

    *4- ﺍﻫﻞ ﮔﻤﻨﺎﻣﯽ ﻭ ﺑﯽ ﻧﺸﺎﻧﯽ*

    ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺧﻼ‌ﺹ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ، ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺷﻬﺮﺕ ﻭ ﺗﺒﺮﺝ ﺩﻭﺭﯼ ‌ﮔﺰﯾﻨﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ(ﺭﻩ) ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺑﺴﯿﺠﯿﺎﻧﺶ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ‌ﺳﺮﺍﯾﺪ: “ﺑﺴﯿﺞ ﻣﯿﻘﺎﺕ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﮕﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺮﺍﺝ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﭘﺎﮎ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﯾﺎﻓﺘﮕﺎﻥ ﺁﻥ، ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﻤﻨﺎﻣﯽ ﻭ ﺑﯽ‏ﻧﺸﺎﻧﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ‏ﺍﻧﺪ.” (2/9/67)

    ﺍﯾﻦ ﮔﻤﻨﺎﻣﯽ ﻭ ﺑﯽ‌ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﺭﻫﺒﺮ ﻣﻌﻈﻢ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ: “ﺣﺘّﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ‌ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﯽ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪ‏ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﯽ، ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﺼﻮﺻﯿﺘﺸﺎﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺆﻣﻦ‏ﺍﻧﺪ، ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ، ﺍﺯ ﻫﻤﻪ‏ﯼ ﻇﺮﻓﯿﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ‏ﮐﻨﻨﺪ؛ ﻫﺪﻑ ﻫﻢ ﺁﺭﻣﺎﻥ‏ﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺍﺳﺖ. ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ."(4/9/88)

    *5- ﺍﻫﻞ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ*

    ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻬﻢ‌ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﺧﺼﻪ‌ﻫﺎﯼ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﺴﯿﺠﯽ، ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﺍﺳﺖ. ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻋﺎﺭﻓﯽ ﻋﺰﻟﺖ‌ﻧﺸﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺫﮐﺮ ﻭ ﺧﻮﺩﺳﺎﺯﯼ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﺯ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺯﯾﺴﺖ ﮐﻨﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﻋﺎﺭﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﻣﺠﺎﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﯿﺰﺑﯿﻨﯽ ﻭ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺭﺯﺵ‌ﻫﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺭﻫﺒﺮ ﻋﺰﯾﺰﻣﺎﻥ “ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﻓﻀﯿﻠﺖ‌ﻫﺎﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﺪ.” (22/4/71)

    ﺑﻪ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﺎﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽ‌ﯾﺎﺑﺪ ﻭ ﻻ‌ﻏﯿﺮ! ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﻀﻮﺭ، ﺧﻮﺩ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻭ ﻭﯼ‍ﮊﮔﯽ‌ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﺷﻮﺩ:

    1-5- ﺩﺍﺋﻤﯽ: ﺍﯾﻦ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﻮﻗﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺭﻩ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻨﺎﺳﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻭ ﺩﺍﺋﻤﯽ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﺎﻣﻨﻪ‌ﺍﯼ: “ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺯ ﺑﺴﯿﺞ ﺩﺍﺷﺖ، ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺋﻤﯽ ﺑﻮﺩ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﺑﺴﯿﺞ، ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ‌ﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺍﺳﺖ."(6/4/68)

    2-5- ﻓﺮﺍﮔﯿﺮ: ﺍﯾﻦ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﻭ ﻣﺮﺯ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻨﺎﺳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻭ ﻫﺮ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﮐﺎﻣﻞ‌ﺗﺮ: “ﺑﺴﯿﺞ، ﯾﻌﻨﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ‌ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ، ﻭﻇﯿﻔﻪ‌ﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﮐﺸﻮﺭ، ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯿﺪﺍﻥ‌ﻫﺎ ﻻ‌ﺯﻡ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﺍ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﺪ. ﺑﺴﯿﺠﯽ، ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺁﺣﺎﺩ ﻣﻠﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺮﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺴﺖ، ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ.” (21/8/80).

    موضوعات: همه, اطلاعات عمومی  لینک ثابت



     [ 11:38:00 ق.ظ ]





      پنج شباهت نماز به حضرت علی (علیه السلام )   ...

     

    پنج شباهت نماز به حضرت على عليه السّلام

     

    ١-هردو ستون دين اسلام هستند. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: «على عمود الدين»

    کافی.۲۹۴/۱

    ۲-هردو معيار و ميزان سنجش اعمال هستند. «السلام عليك يا ميزان الاعمال

    “مفاتیح الجنان.زیارت حضرت علی”

    پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: «الصلاة ميزان» (بحار-٨٤/٢٦٤)

    ۳-نماز با معرفت و زيارت با معرفت آن حضرت مايۀ آمرزش الهى است. «من اتى الصلاة عارفا بحقها غفر له‌»

    (خصال-٢/٦٢٨)

    »در روايت است زيارت با معرفت امام على عليه السّلام موجب مغفرت است

    زيارتنامۀ حضرت على عليه السّلام

    ۴ـ نماز و ولايت على عليه السّلام دژ محكم الهى است. قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه تعالى: «ولاية على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى»

    ۳۹/٢٤٩بحار

    قال على عليه السّلام: «الصلوة حصن من سطوات الشيطان»

    غررالحکم

    ۵ـ نماز و ولايت حضرت على عليه السّلام مايۀ پذيرفتن ساير اعمال انسان است. «لا يقبل اللّه من عبد حسنة حتى يسأله عن حبّ على»

    بحار-١٦/٣١٨

    «ان قبلت قبلت ما سواها»

    كافى ٣/٢٦٨

    موضوعات: همه, اطلاعات عمومی, نماز, غدیر  لینک ثابت



     [ 11:33:00 ق.ظ ]





      معجزه شق القمر   ...

    معجزه شق القمر از سوي پيامبر ( 6 بعثت )

    در شب چهاردهم ذی الحجه كه قرص ماه كامل بود، تعدادي از مشركان مكه و يا به روايتي چهارده تن از اصحاب عقبه افرادي از اهالي يثرب در عقبه مني در مكه معظمه با پيامبر خدا صلی الله علیه و آله پيمان بسته و به طوري پنهاني با او بيعت كرده بودند. از آن حضرت، درخواست معجزه كردند و به وي گفتند: هر پيامبري داراي معجزه است، معجزه شما در اين شب چه مي‌تواند باشد؟

     

    پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شما از من چه معجزه‌اي مي‌خواهيد؟ آنان گفتند: اگر خدا با تو است و تو در نزد او قدر و منزلتي داري، از او بخواه كه قرص قمر ماه را دو قطعه كند و آن دو را از هم جدا نمايد.

     

    پيامبر صلی الله علیه و آله درباره پيشنهاد آنان مي‌انديشيد كه جبرئيل امين بر او نازل شد و عرض كرد: اي محمد! خداي سبحان به تو سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد: هر چيزي در اين عالم را به فرمان تو درآوردم، هر چه از من بخواهي اجابت كنم. آن گاه، آن حضرت سرش را به سوي آسمان بلند كرد و به ماه دستور داد كه به دو نيم شود. در همان حال، ماه به دو نيمه شد و معجزه الهي به وقوع پيوست.

     

    پيامبر صلی الله علیه و آله و پيروان او به سجده رفته و خداي قادر و سبحان را شكر نمودند. آن گاه، به آن حضرت گفتند: آيا امكان دارد كه دو نيمه ماه به هم بپيوندد و همانند سابق شود؟ پيامبر صلی الله علیه و آله اشاره‌اي به ماه كرد و دستور داد كه به هم بپيوندند. مشركان مكه و يا اصحاب عقبه بار ديگر از آن حضرت درخواست كردند كه وي معجزه كرده و بالاي ماه را بشكافد.

     

    آن حضرت براي اتمام حجت بر آنان، بار ديگر اشاره به ماه كرد و فرمان داد كه در بالايش شكافي پديد آيد. در همان لحظه انشقاقي پديد آمد و بالاي ماه شكافته شد و معجزه “شق‌القمر” به وقوع پيوست. پيامبر صلی الله علیه و آله و پيروانش سجده شكر كرده و خداي سبحان را كه چنين معجزه‌اي به پيامبرش عنايت كرد، سپاس گفتند. آن گاه پيامبر صلی الله علیه و آله به ماه اشاره كرد كه به حال سابقش برگردد.

     

    مشركان و كافران كه با چشم خود شاهد اين معجزه الهي بودند، به عهدشان وفا نكرده و براي ايمان آوردن به پيامبر صلی الله علیه و آله بهانه آوردند و گفتند: ما منتظر بازگشت مسافرانمان از شام و يمن مي‌مانيم، اگر آنان نيز اين معجزه را ديده باشند به تو ايمان مي‌آوريم و در غير اين صورت معلوم مي‌شود كه بر ما سحر و جادو كردي و دشمني ما نسبت به تو افزون مي‌گردد.

     

    به هر روي، مشركان با اين بهانه از زير بار عهد و پيمانشان شانه خالي كرده و به آن حضرت ايمان نياوردند و گفتند كه كار محمد صلی الله علیه و آله، سحر و جادو بود. با اين كه برخي از علماي اسلامي در اصل معجزه شق‌القمر تشكيك كرده‌اند ولي اكثر قريب به اتفاق علما، مفسران و مور�

    موضوعات: همه, اطلاعات عمومی  لینک ثابت



     [ 11:30:00 ق.ظ ]





      من مریض توأم ای شاه شفا میخواهم   ...

    تا ملائک همگی دور علی چرخیدند

    حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند

    حاجیانی که همگی منتظر حق بودند

    در بر احمد مختار علی را دیدند

    با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت

    چون که از برکت حیدر همه را بخشیدند

    مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم

    اختران را طرف عرش خدا پاشیدند

    تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی

    دست او را همه ی آینه ها بوسیدند

    آسمان ها همگی خم شده و مثل زمین

    روی خود را به کف پای علی ساییدند

    زائرانی که ز اخلاص به او رو کردند

    کوثر از دست خود فاطمه می نوشیدند

     

    یا علی بود که از عرش خدا می بارید

    نور مولا به سر ثانیه ها می بارید

     

    عاشقان تو علی دل که به دریا بزنند

    این محال است که در شیعِگی ات جا بزنند

    بارها خواسته قلب بهشت این بوده

    مثل ایوان تو در جنّت الاعلی بزنند

    عده ای که رخ ایوان شما را دیدند

    قید دیدار جنان حین تماشا بزنند

    قصد کردند ملائک همه در عید غدیر

    پرچم عشق تو را بر سر دلها بزنند

    امر و دستور خدا بوده که باید عالم

    بوسه بر خاک در حضرت مولا بزنند

    کاش میشد بشوم فرش حریم تو علی

    تا که زوّار تو بر فرق سرم پا بزنند

    مردمانی که به دنبال خدا میگردند

    باید آقا که در بیت شما را بزنند

     

    از غدیر تو به معراج رسیدیم علی

    کوثر از دست تو یک جرعه چشیدیم علی

     

    تو رسیدی که سرآغاز امامت بشود

    چشم تو معنی ایثار و رشادت بشود

    هرکسی دیده تو را لحظه شمشیر زدن

    تا ابد شیفته درس شهامت بشود

    در مقام تو همین بس که در این راه دراز

    حضرت فاطمه حامی ولایت بشود

    عکس زهرا که به چشمان تو افتاد خدا

    بین چشمان تو با فاطمه رؤیت بشود

    مطمئنم که از این جمله خدا هم راضی ست

    باید از نام تو هر ثانیه صحبت بشود

    نوکری تو مدالی ست که زهرا داده

    آنقدر نذر نمودم که عنایت بشود

    همه حرف من این است شب عید غدیر

    دیدن صحن نجف کاش که قسمت بشود

     

    بخدا میرسد آنکس که تو را پیدا کرد

    زین جهت بود خداوند تو را مولا کرد

     

    من مریض توأم ای شاه شفا میخواهم

    بی سرو پایم و آقا سر و پا میخواهم

    من بیچاره چه دارم به تو تقدیم کنم

    تازه امشب سفر کرب و بلا میخواهم

    تا محرّم بشود چند شبی مانده هنوز

    روزی نوکری از دست شما میخواهم

    دامنت را دمی از دست من آقا نکشی

    بهر شالم نخی از کنج عبا میخواهم

    التماست بکنم میکنی آقا نظری

    چادر سوخته فاطمه را میخواهم

    یک دعا کن که دل نوکر تو قرص شود

    کارم از کار گذشته ست دعا میخواهم

    روزیم را شب عید است کمی اشک بده

     

    راضی ام، اشک مرا هم زهمان مشک بده

    موضوعات: همه, شعر, غدیر  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ق.ظ ]





      در محضر بهجت   ...

    موضوعات: همه, عکس و حرف  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1393-07-16] [ 05:24:00 ب.ظ ]





      چادرت با تمام سختی هایش فرقی ندارد اگر ....   ...

    “چادر” ؛ یا بی چادر؛ فرقی ندارد اگر وقارت را حفظ نکند!

     

    “چادر” ؛ یا بی چادر؛ فرقی ندارد اگر قهقهه های بلند خیابانت را مانع نشود !

     

    اگر درمیان سیاهی اش رنگ لاک هایت خودنمایی بکند !

     

    اگر آرایش غلیظ صورتت را پاک نکند…

     

    خلاصه بگویم :

     

    آهای خانم چادری :

     

    “چادرت” با تمام سختی هایش فرقی ندارد

    اگر…

    حرمتش را حفظ نکنی…

     

    “چادرت” ؛ به اندازه کافی مظلوم هست پس مظلوم ترش نکن…

     

    کمی حرمت نگه دار…

     

    و این را بدان رفتار دیگران با تو موشکافانه تر است…

     

    شاید با کارهای تو “چادر” زیر سوال رود…

    موضوعات: همه, عفاف و حجاب  لینک ثابت



    [سه شنبه 1393-07-15] [ 09:56:00 ب.ظ ]





      رخداد غدیر خم از دیدگاه شیعه   ...

     

    از آغاز ذی‌القعده سال دهم هجری که آخرین سال زندگانی پیامبر بود، به همه مناطق مسلمان‌نشین و ایل‌ها و قبیله‌های مسلمان عربستان خبر داد که وی در این ماه به مکه معظمه خواهد رفت و حج به‌جای خواهد آورد و بدین‌ترتیب بزرگ‌ترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که به حجةالوداع معروف است.

     

    با پایان حج محمد به سرعت دستور حرکت جهت اجتماع در غدیر خم را دادند. حتی ۱۲۰۰۰ از اهل یمن - که برای رفتن به وطن خود باید راه دیگری را می‌رفتند - به دستور او با کاروان مسلمانان همراه شدند.

     

    در میان راه مکه و مدینه در غدیر خم، آیه قرآن فروفرستاده شد:

     

    «ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده [به مردم] برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده‌ای و خداوند از مردم نگاهت خواهد داشت.»

     

    در پی نزول این آیه، پیامبر دستور داد همه کاروانیان در آن محل گرد هم آیند، و در همان‌جا پیامبر خطابهٔ طولانی غدیر را ایراد کرد.

     

    برخی بخش‌های این سخنرانی- که به گفته شیعیان در معرفی مقام علی است - چنین است:[نیازمند منبع]

     

    ای مردم! بدانید که خداوند علی را ولی و امام شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کنند، و بر شهری و روستایی و عجم و عرب و آزاد و مملوک و بزرگ و کوچک و سفید و سیاه واجب کرده‌است. آگاه باشید که «امیر المؤمنین» غیر از این برادرم کسی نیست و پیشوایی مؤمنان پس از من بر کسی جز او روا نخواهد بود. او جانشین من در امتم و پیشوای کسانی است که به من ایمان آورده‌اند و نیز جانشین من در تفسیر کتاب خدا است. خداوند دین شما را به واسطه امامت او کامل گردانید. به دستورات او گوش فرا دهید تا در سلامت بمانید و از او پیروی کنید تا هدایت شوید. ای مردم! من «صراط مستقیم»ام، که خداوند شما را به پیروی آن امر فرموده‌است. آن‌گاه پس از من، علی و پس از او، فرزندانم از نسل او.

     

    من [از جانب خداوند] دستور یافته‌ام که از شما درباره آن‌چه که از سوی خداوند درباره علی امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او آوردم، بیعت بگیرم و دست شما را بفشارم. خداوند به من دستور داده که از زبان‌های شما در مورد آنچه بیان نمودم - راجع به علی امیر المؤمنین و امامانی که پس از او می‌آیند و از من و از اویند، اقرار زبانی بگیرم و چنان که خبرتان دادم، نسل من از صلب علی است. همگی بگویید: شنیدیم و اطاعت می‌کنیم و خرسندانه - در مقابل آن چه از سوی پروردگار ما و خویش دربارهٔ امامت علی امیرالمؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا می‌آیند، به ما رساندی - سر تسلیم فرود می‌آوریم. بر این باور زنده‌ایم و با آن می‌میریم و با آن [در قیامت] محشور می‌شویم. تغییر نمی‌دهیم و تبدیل و انکار نمی‌کنیم، تردید به دل راه نمی‌دهیم و از این باور برنمی‌گردیم و پیمان نمی‌شکنیم.

     

    پس از پایان خطابه، این آیه بر پیامبر فرو فرستاده شد:

     

    امروز کافران از دین شما ناامید شدند. پس از آنان نهراسید و از من (پروردگار) بترسید. امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام داشتم و اسلام را به‌عنوان دینتان پسندیدم.

     

    مراسم بیعت مسلمانان با پیامبر و علی سه روز طول کشید و حتی بانوان با قراردادن دست خود در ظرف بزرگ آبی که در سوی دیگر آن در درون خیمه، دست علی قرار داشت، بیعت خود را اعلام می‌کردند.

     

    در دیدگاه شیعه، منافقین که گروه قابل‌توجهی را تشکیل می‌دادند، در ماجرای غدیر و به اراده الهی، نتوانستند نیات خود را آشکار و عملی کنند؛ اما در میان جمعیت شبهه‌افکنی‌هایی نسبت به اقدام پیامبر انجام می‌دادند و شخصی به نام «حارث فهری» را تحریک کردند تا نزد رسول بیاید و برخلاف همه تصریحات حضرت در ضمن خطبه، سؤال کند که آیا آن چه درباره علی بن ابی طالب گفتی از جانب پروردگار بود یا از جانب خود؟ پیامبر در پاسخ فرمودند: «خداوند به من وحی کرده‌است و واسطه میان من و خدا جبرئیل است و من اعلام‌کننده پیام خدا هستم و بدون اجازهٔ پروردگارم، خبری را اعلام نمی‌کنم.»[نیازمند منبع]

     

    محمد حسین طباطبایی مفسر شیعه در کتاب تفسیر المیزان جلد پنجم ذیل این آیه (سوره مائده آیه ۳) شأن نزول آن را واقعهٔ غدیر خم می‌داند.[۴]

     

    کتاب الغدیر

    به گفته ماریا دقاق در دانشنامه ایرانیکا، بهترین منبع شیعه دوازده امامی که در عصر مدرن در زمینه غدیر خم نگاشته شده است، کتاب الغدیر عبدالحسین امینی است. این کتاب در یازده جلد با این هدف نگاشته شده که همه مطالب در زمینه غدیر خم در آثار سنی و شیعه اعم از حدیث، تاریخ، تفسیر قرآن، شعر، و نیز زندگی نامه افراد مشهوری که در زمره راویان یا حافظان این حدیث بودند را جمع آوری کند

    موضوعات: همه, غدیر  لینک ثابت



     [ 06:29:00 ب.ظ ]





      غدیر خم در لغت   ...

    غدیر خم نام ناحیه‌ای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع، علی بن ابی طالب را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجری قمری (مطابق با ۲۸ اسفند سال ۱۰ خورشیدی[۱])، سال‌روز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.

     

    محمد، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد و شیعیان معتقدند که او در آنجا علی بن ابی‌طالب را به‌عنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب الله معرفی کرد. عبارت معروف «هر آن‌کس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر می‌باشد. گرچه در تفسیر حدیث غدیر خم در بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی و دوستی با او رامی‌دانند و اظهار خواسته اش که علی به عنوان پسر عمو و فرزندخوانده اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی اش پس از مرگ شود.

     

    این واقعه و حدیث غدیر در کتاب‌های شیعه و بسیاری کتاب‌های اهل سنت نقل شده است. اولین منبع تاریخی که به این کتاب اشاره می‌کند یعقوبی مورخ شیعه در نیمه دوم قرن سوم هجری است و اولین آثار ادبی قابل تاریخ گذاری، مجموعه اشعاری از نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است. از حدود قرن دوم هجری واقعه غدیر خم بعنوان دلیل نویسندگان شیعه برای اثبات برحقی علی بر جانشینی محمد آمده است

    موضوعات: همه, غدیر  لینک ثابت



     [ 06:26:00 ب.ظ ]





      ارزش سکوت   ...

    *** ارزش سکوت***

     

    استاد فاطمی نیا :

    از صبح که پا میشه، فلان کس چی گفت، فلان کس چی کرد، فلان روزنامه چی نوشت.. ول کن..

    روایت داریم که اغلب جهنمی ها جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از در و دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. این آقا تو صفوف جماعت می نشینند آبرو میبرند.

    امیرالمومنین به حارث همدانی فرمودند: اگر هر چه را که می شنوی بگویی، دروغگو هستی!

    سیدی در قم مشهور بود به سید سکوت، با اشاره مریض شفا میداد از آیت ا.. بهاالدینی راز سید سکوت را پرسیدم. با دست به لبانش اشاره کردند و فرمودند:

    “درِ آتش را بسته بودند…”

     

     

    علامه حسن زاده آملی:

    تا دهان بسته نشود، دل باز نمیشود و تا عبدالله نشوی عندالله نشوی آنگاه از انسان اگر سَر برود، سِر نرود . . . !

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



     [ 06:21:00 ب.ظ ]





      شاهد غدیر و شهید عاشورا   ...

     

    اشاره:

    نگارش زندگینامه شهدای کربلا نخستین بار از قرن سوم آغاز شد. کهن ترین رساله در این باره رساله تسمیة من قتل مع الحسین است که سالها پیش توسط استاد علامه سید محمدرضا جلالی در مجله تراثنا منتشر شد . چند دهه پیش هم مرحوم سماوی کتاب ابصار العین فی انصار الحسین را نوشت. کتابی هم محمد مهدی شمس الدین در این بار منتشر کرد.

    اکنون با کتاب تازه و مفصلی در این باره روبرو هستیم.

    این كتاب با نام «آینه داران آفتاب» زندگی و شهادت یاران امام حسین علیه السلام را روایت می كند.

    نویسنده این کتاب چهره نام آشنا در عرصه عاشورا پژوهی و ادبیات مذهبی است. استاد محمد رضا سنگری.

    سوگ سرخ،  راز رشید، عاشورایی ها، ماه در آب، چهل روز عاشقانه و…پاره ای از آثار وی اند.

    پیشتر نیز (ویژه نامه عاشورای سال 86) نیز از این استاد قلم فرسا، مطالبی را پیشکش حضورتان کردیم، اینک اگر ارباب مدد کند، برآنیم تا در مجموعه نوشتار “آیینه داران آفتاب“، چهره های درخشان و سلحشور حماسه عاشورا را از زاویه ای دیگر به تماشا بنشینیم.

    او طرّاحی نخستین توطئه‌ها را کمی پس از غدیر دیده بود. کمین‌کنندگان فرصت‌طلب، به رم‌دادن شتر پیامبر و کشتن او دل بسته بودند و همان‌ها درست پس از چشم‌بستن پیامبر، چشم فتنه گشوده بودند و غارت دستاوردهای نهضت پیامبر را خیال داشتند.

    عبدالرّحمن‌بن‌عبدربّ‌انصاری‌خزرجی، راوی غدیر

    پیر و سالخورده بود با خاطراتی عزیز و عظیم از سال‌های همراهی با پیامبر، امّا هیچ خاطره‌ای شکوهمندتر و شیرین‌تر از غدیر در حافظه نداشت. اینک می‌دید فراموشی غدیر، کربلا را ساخته است.

    وقتی عظمت‌ها گم شود تیغ‌های فتنه سر از نیام بیرون می‌آورند. کربلا محصول غفلت از غدیر است. عبدالرّحمن را همه می‌شناختند؛ راوی روایات فراوان از پیامبر. نامی آشنا از شمار انصار که در مدینه، مخلصانه و سخاوتمندانه میزبان و پشتوانه و پاکباز رسول اسلام شدند.

    وقتی ابرهای تیره‌ی فتنه آسمان مدینه را پوشاند و یادهای سترگ یوم‌الانذار و لیلهالمبیت و یوم‌الغدیر فراموش شد برای عبدالرّحمن جز اشک و اندوه و درد چیزی نماند. هرجا می‌رسید هُشدار می‌داد. با آیات قرآن که از مولایش علی(ع) آموخته بود احتجاج می‌کرد. تمام افتخارش همین بود که از انصار پیامبر بوده است و شاگرد مکتب امیرالمؤمنین علی(ع) و آیه آیه‌ی قرآن را با تلاوت و تفسیر علوی آموخته است.

    روزی در رحبه‌ی امیرالمؤمنین علی(ع) از مردم پرسید و سوگندشان داد که هرکس خودش در غدیر، حدیث غدیر را از پیامبر شنیده است برخیزد و بگوید و شهادت دهد. بزرگان نشسته بودند؛ ابوایّوب انصاری، ابوعمرهبن‌عمروبن‌محصن، ابوزینب، سهل‌بن‌حنیف، عبدالله‌بن‌ثابت، خزیمهبن‌ثابت، حبشی‌بن‌جناده‌سلولی، عبیدبن‌عازب، نعمان‌بن‌عجلان‌انصاری، ثابت‌بن‌ودیعه و ابوفضاله‌انصاری.

    عبدالرحمن نیز بود؛ با بغضی نشسته و شکسته در گلو برخاست. به ارادت تمام از مولا اذن سخن گفتن طلبید و گفت: نشهدُ انّا سمعنا رسول‌الله(ص) یقولُ اَلا اِنّ الله عزّ و جل ولّیی و اَنّا ولیُّ المؤمنین اَلا فمن کنتُ مولاهُ فعلیّ مولاهُ، اللّهم والِ من والاهُ، عادِمن عِاداهُ و اَحْبِبْ مَن اَحَبََّهُ و اَبْغِضْ من ابغضَهُ و اَعِنْ مَن اعَانَهُ.

    خاطره بزرگ غدیر، اینک شکسته‌ترین و جفادیده‌ترین واقعه تاریخ بود. عبدالرّحمن در کوفه بارها خطبه خوانده بود. در جمع‌های پیدا و پنهان سخن گفته، این قصّه غریب و مظلوم را باز گفته بود و ذهن و ضمیر مردمان را به تنبّه و بیداری دعوت کرده بود.

    او طرّاحی نخستین توطئه‌ها را کمی پس از غدیر دیده بود. کمین‌کنندگان فرصت‌طلب، به رم‌دادن شتر پیامبر و کشتن او دل بسته بودند و همان‌ها درست پس از چشم‌بستن پیامبر، چشم فتنه گشوده بودند و غارت دستاوردهای نهضت پیامبر را خیال داشتند.

    غدرِ دشمن، غدیر را در محاق فراموشی برده بود. تبهکاران، سرمست قدرت و ثروت، به قتل و تبعید و نَهب و زندان و شکنجه و تحقیر و تنگناآفرینی برای خانواده پیامبر و یارانش کمر بسته بودند.

    مگر چند سال از غدیر گذشته بود؟ مگر از غدیر تا کربلا چه قدر فاصله بود؟ یزید که بود؟ فرزند معاویه، و معاویه، فرزند ابوسفیان از تبار جگرخوارگان، از نسل رقم‌زنندگان اُحد و بدر و خندق، از ناپاک‌ترین مردم، فرزند طلقا. ولی اکنون همه چیز در چرخه‌ی باطل تغییر یافته بود.

    خبر حرکت اباعبدالله از مدینه به مکّه در همه‌جا پیچیده بود. کوفه، شهر یادها و خاطره‌ها و خطرها، در التهابی عجیب فرو رفته بود. بزرگان سرشناس شهر چون سلیمان‌بن‌صرد، رفاعه، عبدالله‌بن‌وال به تکاپو افتاده بودند. هراس دیروزین فرو شکسته، مرگ معاویه فرصتی بود تا شیفتگان و باورمندان مکتب علوی روشنگری کنند و نیروها را سامان و سازمان دهند.

     

    عبدالرّحمن، پر شور و پرشتاب به قبایل کوفه سر می‌زد، سخن می‌گفت، جنایات بنی‌امیّه را برمی‌شمرد و فضایل و شایستگی اهل بیت را بیان می‌کرد. ترجیع‌بند سخنش بیدادی بود که بر خاندان پیامبر رفته بود. خانه‌نشینی برادر و همرزم پیامبر، فراموشی غدیر، غربت و تنهایی حسن و هُشدار و انذار حکومت یزید، محور سخن و تکیه‌گاه سخنرانی‌های آتشین او بود.

    راوی آشنای حدیث غدیر، با نگاه نافذ و جذّاب، بیان گرم و فصیح و کلامی، که روح آن آیات و روایات بود، شعله در دل‌ها می‌افکند و جان‌ها را به خیزش و شور و شکفتن می‌برد.

    نگرانی پنهانی قلبش را می‌آزرد. دلواپسی غریبی بر تمام وجودش چنگ می‌زد. گذشته‌های کوفه، سرشار پیمان‌شکنی و غدر و خیانت و فریب بود و او، هم غدر پس از غدیر را دیده بود و هم خطبه‌های دردمندانه مولا را که در مسجد کوفه، مردم را به جهاد می‌خواند و سست‌پایان، سرمای زمستان و گرمای تابستان را بهانه می‌کردند.

    او محراب خونین کوفه را دیده بود و روزگار غریبی مجتبی را که حتّی یاران نزدیک، زبان به طعنه و طعن گشوده بودند و سرانجام نظاره‌گر تلخِ خرید سران و سرداران و یاوران امام مجتبی به بهای کیسه‌ها و سکّه‌های طلا بود.

    مگر حسین از علی پدرش و از حسن برادرش برتر است؟ شاید کوفه با او نیز چنان کند. امّا عبدالرّحمن در کوچه‌ها و قبیله‌ها سخن می‌گفت، هشدار می‌داد، دعوت می‌کرد و یاری و همراهی اباعبدالله را تنها راه مبارزه با بنی‌امیّه و بازگشت به سنّت پیامبر و اجرای احکام قرآن معرّفی می‌کرد.

    - نه، نباید بیش از این منتظر بمانم. باید خود را به امامم برسانم و همرکاب او در دفاع از حریم اهل‌بیت شمشیر بزنم. من باید بروم. حسین به کعبه آمده است و مردم را به قیام و جهاد و مبارزه می‌خواند. باید بروم.

    پیر شوریده و عاشق، عزم سفر کرد. صبحگاهی، رهگذران کوچه‌های کوفه دیدند که عبدالرّحمن بر اسب نشسته، با ره‌توشه‌ای اندک، مصمّم و استوار به سفر می‌اندیشید.

    - خداحافظ عبدالرّحمن، به خدایت می‌سپارم. سلام مرا به فرزند پیامبر برسان.

    زن در آستانه در ایستاده بود و سه فرزند که در تلاطم اشک، پدر را بدرقه می‌کردند. پیرمرد به تبسّمی همه را نواخت. نگاه نافذش آسمان را کاوید و سپس به گوشه‌ی چشم، خانواده‌اش را از نظر گذراند.

    صدای سم اسب، دور شدن سوار را گواهی می‌داد. بهار بود و نسیمی که همسفر مسافر بود. در گوشه و کنار، سبزه‌ها روییده بود. سالی برکت‌خیز بود و چشمه‌ها جوشان و آسمان سخاوتمند و شادمانی همسایه‌ی کشتزارها و کشاورزان. نامه‌هایی که نگاشته شده بود و امام را دعوت کرده بود، از بهار و میوه و سبزی و جوشش چشمه‌ها خبر داشت.

    عبدالرّحمن مسافر بود و بیابان آغوش‌ گشوده. ایمان، راه را کوتاه می‌کند و اراده، صخره‌های ستبر را به لطافت موم.

    عاشقان را مرکب به مقصد نمی‌رساند. عشق و مقصد یگانه‌اند. مسافر عشق، زائر بی‌تردید مقصد است و عبدالرّحمن، عاشق و سالک، و همه عزم ایمان و شوق رسیدن.

    *****

    - السّلامُ علیک یابن‌رسول‌الله.

    - و علیک‌السلام و رحمة‌الله یا عبدالرّحمن!

     

    صدا از شوق می‌لرزید. محبّ به محبوب رسیده بود. راوی غدیر، فرزند غدیر را در آغوش گرفته بود. عبدالرّحمن از سر اشتیاق دست امام را بوسید. بوی پیامبر را از حسین چشید و شامّه را جرعه جرعه از طراوت حسین پر کرد.

    - من چه خوشبختم که در کنار حرم خدا، فرزند پیامبر خدا را زیارت می‌کنم.

    - خوش آمدی عبدالرّحمن؛ خدایت پاداش خیر دهد.

    چه یادها و خاطره‌ها در ذهن پیر روشن‌ضمیر می‌جوشید. او حسین را دیده بود که سوار بر شانه‌های پیامبر به مسجد می‌رفت. از پیامبر شنیده بود که حسن و حسین سیّد جوانان اهل بهشتند. شاید هم قصّه کربلا را پیش از وقوع، در خلوت اصحاب خاص رسول، ادراک کرده بود.

    روزهای مکّه پرشتاب و پرحادثه می‌گذشت. ماه رمضان در همسایگی کعبه و حسین، عارفانه‌ترین و عاشقانه‌ترین مجال بود. مسافر بزرگ کوفه در شطّ زلال زمزمه‌ها و تهجّدها جان را می‌شست تا ناب‌ترین و خالص‌ترین انقلاب تاریخ را آماده‌تر باشد.

    مراسم حج نزدیک می‌شد. هر چه در چشم‌ها و سینه‌ها شوق بود، در جان عبدالرّحمن اندوه و درد می‌جوشید. یاد آخرین حج پیامبر بود و حجةالوداع و غدیر؛ یاد غریبی پیامبر و توطئه‌ها و فتنه‌های رنگ‌رنگ نامردان فریبکار.

    هرجا فرصتی می‌یافت از غدیر می‌گفت. ترجیع‌بند کلام او مظلومیّت اهل بیت بود و ظلم بنی‌امیّه. و او که ادب‌آشنا و بلیغ و فصیح بود، دل‌ها را می‌لرزاند و جان‌ها را با حقیقت آشنا می‌کرد. مکّه شلوغ و شلوغ‌تر می‌شد و مراسم حج نزدیک‌تر، و بوی وقوع حادثه محسوس‌تر و ملموس‌تر.

    مسلم، سفیر پیشاهنگ حسین، در ماه رمضان به کوفه رفته بود؛ کوفه‌ی نامه‌های خون‌رنگ! هجده‌هزار نامه امضا شده با خون، گواه وفاداری و فداکاری و جانبازی.

    امام غدیر منتظرش بود. دستی که روزی در غدیر با دستان پیامبر فرا آمد دستش را می‌فشرد. تبسّمی که بر گوشه لب‌های خونین او بود، گواه و سند این وصال بود.

    در بدرقه مسلم، عبدالرّحمن وداعی از جنس ماتم و سوگ دیده بود. چشم‌های اشکبار، سینه‌های ملتهب و تبدار و وداع مسافری بی‌برگشت، گواه حادثه‌ای بود که در راه انتظار می‌کشید.

    ذی‌الحجّه رسیده بود. کاروان‌ها می‌آمدند. زنگ شتران، موسیقی منتشر شهر مکّه بود و سپیدپوشی و زمزمه لبیک اللّهم لبّیک، ترجمان نزدیکی مراسم حج.

    عبدالرّحمن گاه در حلقه مردمی حضور می‌یافت که در کعبه گرداگرد فرزند رسول خدا حلقه می‌زدند و به سخنانش گوش می‌سپردند. گاه خود نیز در حلقه مردم سخن می‌گفت و به همراهی اباعبدالله فرا می‌خواند.

    اندوه بزرگ عبدالرّحمن گم‌شدن کعبه مجسّم بود. صورت‌پرستان معناگریز، ظاهربینان کج‌اندیش و دینداران بی‌درک و درد، انبوه‌انبوه طواف کعبه می‌کردند بی‌آن‌که روح کعبه را دریابند و تجلّی ولایت خدا را در ولایت آل الله جست‌وجو کنند.

    روز هشتم ذی‌الحجّه نقطه اوج مراسم حج بود. امّا ناگهان امام از سپیدپوشان مانده در تاریکی گسست و عزم سفر کرد. چاووش‌خوان قافله عشق، مدار طواف را شکست تا مدار عشق را در سرزمینی دیگر رقم زند. عیدالرّحمن همسفر قافله‌ای شد که ره‌توشه‌ای جز معرفت و محبّت نداشت. همسفر عبّاس و اکبر بودن چه توفیق و خوش‌فرجامی بزرگی است و سلوک پابه‌پای پاکان چه سرانجام مبارکی!

    حسین بود و اندک یارانی که پرشتاب و همرکاب، رویگردان از مکّه خطر و تهدید، بیابان‌نورد و صحراگرد شده بودند. کاروان خائف و یترقّب می‌رفت و روایتگر غدیر، همنفس عارفان و عاشقان راه می‌سپرد.

    چه حادثه‌ها منزل به منزل، چهره می‌نمود، چه خبرهای هولناک و دهشتناک می‌رسید. قافله امّا سر درنگ و برگشت و سستی نداشت. دوم محرّم، پس از بیست و چند منزل، کربلا پذیرای سالکان عاشق شد.

    *****

    خاک بوی خدا می‌داد. در شریان‌های زمین، خون حماسه می‌دوید. سواران بار گسستند و خیمه بستند. عبدالرّحمن در کنار بُریر و سعید و زهیر چادر افراشت تا حماسه عزیز و عظیم حسینی را آماده‌تر و مهیّاتر شود.

     

    هر روز از دوردست افق، سیاهی تازه‌ای رُخ می‌نمود. لشکریان می‌آمدند و عربده و هیاهو و شیهه و غبار، دشت را پر می‌کرد. فضا داغ و عرصه تنگ و حادثه نزدیک بود. گاه‌گاه گریه کودکان نشان دلواپسی و نگرانی و دلهره‌شان بود.

    روز هفتم محرّم رسید. کران تا کران سپاه بود و سیاهی و سایه‌های شوم و قهقهه‌های سرمستی و غرور.

    عمر سعد سپاه می‌آراست. آب بسته شده بود. عطش بیداد می‌کرد. کودکان بی‌تابی می‌کردند و عبدالرّحمن، اندوهناک راه چاره‌ای می‌جُست.

    گفت‌وگو با دشمن!

    این راه را پیش از او چند تن از یاران اباعبدالله طی کرده بودند. عبدالرّحمن سوار بر اسب، با موی سپید نزدیک اردوگاه دشمن آمد.

    - ای مردم مرا می‌شناسید؟ من عبدالرّحمن بن عبدربّ انصاری هستم؛ یار پیامبر؛ شاگرد مکتب امیرمؤمنان. دمی امان دهید تا سخن بگویم. آیا می‌دانید رویاروی چه‌کسی ایستاده‌اید؟ آیا می‌دانید حسین همان است که پیامبر او را می‌بوسید؛ بر دوش می‌گرفت؛ بر پشت سوار می‌کرد و او را مصباح هدایت و سفینه نجات می‌خواند؟! آیا می‌دانید من در حجه‌الوداع همراه پیامبر بودم و او در غدیر، آزار علی و خانواده‌اش را آزار خود، و آزار خود را آزار خدا دانست؟ چرا غدیر را فراموش کرده‌اید؟ چرا مقابل فرزند فاطمه لشکر آراسته‌‌اید؟ چرا…

    همهمه‌ها مجال سخن گفتن را می‌گرفت. عربده بود و تمسخر و ناسزا و ناروا، و عبدالرّحمن که سر به آسمان برداشته، با خدای خویش شِکوه می‌کرد و اسب را برای بازگشت آماده می‌کرد.

    *****

    شب عاشقان بیدل فرا رسیده بود. قلب‌ها مطلع هزار خورشید و جان‌ها بی‌تاب طلوع خورشید فردا بود. آسمانِ چهره‌ها پرستاره‌تر از آسمان دشت، و خلوت زمینیان پرزمزمه‌تر از خلوت‌نشینان ملکوت. قرآن بود و تهجّد و اشک و استغاثه و همهمه‌ای نرم و سبک در گستره خیمه‌ها.

    هنوز تا نیمه‌های شب ساعتی مانده بود. امام خیمه‌نشینان را دعوت کرد تا برای حماسه فردا تن را پاکیزه‌تر کنند. فردا باید معطّر و آراسته و زیبا دیدار محبوب را آماده شوند.

    خیمه پاکیزگی، پاکان را به خود می‌خواند. صف مجاهدان مخلصِ پاکباز بسته شد. چند مشکی بود و اندک مُشکی تا خود را بشویند و خوشبو کنند. بُریر بن خضیر همدانی و عبدالرّحمن در کنار هم ایستاده بودند.

    رفتار بُریر دگرگونه بود. می‌خندیدند. شوخی و مطایبه می‌کرد و با نشاطی کودکانه سخن می‌گفت. عبدالرّحمن شگفت‌زده گفتار و رفتار بُریر را مرور می‌کرد.

    - عبدالرّحمن، فردا جوان و زیبا، دست در دست حورالعینی! تشنه‌ای؟ زلف حورالعین در دست، از شراب طهور سرمست خواهی شد.

    عبدالرّحمن شمشیری را که غروب تاسوعا دیگر‌بار صیقل داده بود، از نیام برآورد. به لبخندی، درخشش و تیزی آن را مرور کرد. قبضه‌اش را فشرد و گفت: ای شمشیر، تو را برای دفاع از حریم فرزند غدیر آماده کرده‌ام. از خدا خواسته‌ام که مرا در شکافتن قلب‌های سیاه و شکار سرهای تهی‌مغز و حق‌ستیز یاری کند. شمشیر من، حسین را یاور و حامی باش!

    عبدالرّحمن! آهو بهتر است یا تیهر؟ فردا چه سفارش خواهی داد غلامان بهشتی را…

    بُریر شوخی می‌کرد و عبدالرّحمن مبهوت شیرین‌کاری و شوخ‌طبعی سیّدالقرّاء.

    - بُریر، هیچ‌گاه چنین شوخ و شاداب ندیده‌ام.

    - راست می‌گویی عبدالرّحمن! معلّم قرآن کوفه و شوخی! قاری قرآن و این‌همه مزاح؟ امّا به خدا قسم میان ما و دوست فاصله‌ای نمی‌بینم. میان وصال و ما شمشیری فاصله است. شبی، حائل و عایق است عاشقان را. فردا وصل بهشت است و حور و آرامش و رستگاری. از همه برتر فردا دیدار پیامبر است و علی (ع) این شادی ندارد عبدالرّحمن؟

    عبدالرّحمن خندید. بُریر را در آغوش گرفت. ساعتی بعد عبدالرّحمن معطّر و پاکیزه و پرشُکوه از خیمه پاکیزگی رهسپار خیمه خویش بود.

    *****

     

    صبح عاشورا است. مردان آمده از سلوک شبانه، شکفته و ارغوانی، بی‌شکیب وصل حبیب، نماز صبح را با امام خویش برپا می‌کنند. پس از نماز، امام به شکیبایی و صبوریشان می‌خوانَد. وعده بهشت می‌دهد و پس از آرایش سپاه اندک خویش، آماده نبردی قهرمانانه و عاشقانه‌شان می‌سازد.

    عبدالرّحمن شمشیری را که غروب تاسوعا دیگر‌بار صیقل داده بود، از نیام برآورد. به لبخندی، درخشش و تیزی آن را مرور کرد. قبضه‌اش را فشرد و گفت: ای شمشیر، تو را برای دفاع از حریم فرزند غدیر آماده کرده‌ام. از خدا خواسته‌ام که مرا در شکافتن قلب‌های سیاه و شکار سرهای تهی‌مغز و حق‌ستیز یاری کند. شمشیر من، حسین را یاور و حامی باش!

    سپاه دشمن نزدیک‌تر شد. خطبه کوتاه امام پایان یافته بود و حماسه بلند عاشقان آغاز می‌شد. عمرسعد، گستاخ و مغرور پیشاپیش سپاه حرکت می‌کرد. کمان بر دوش افکنده بود. نزدیک‌تر که شد ایستاد. کمان را در دست گرفت. سپاهیان را به شهادت گرفت که نزد امیر گواهی دهید که من نخستین تیر را به سمت سپاه حسین پرتاب کردم.

    تیرباران آغاز شد. امام خطاب به یاران فرمود: این تیرها پیک دشمن‌اند. پاسخشان دهید. تیغ‌ها از نیام برآمد. رقص شجاعانه شمشیرها در موسیقی مرگبار تیرها آغاز شد. عبدالرّحمن با موی سپید و قامت بلند و شجاعتی غریب، رجز خوان و نستوه از لابه‌لای جنگل‌ها می‌گذشت. می‌جنگید و می‌خواند: من از انصار و یاران پیامبرم. از حریم خانواده علی دفاع می‌کنم و با پیمان‌شکنان می‌جنگم. جان من سپر جان فرزند غدیر است. تیرها سقف سیاهی بر میدان افکنده بودند. غبار برانگیخته مجال تماشای زمین را از همگان گرفته بود. ده‌هزار چوبه تیر بر تن‌ها و خیمه‌ها و زمین نشسته بود.

    تیرباران پایان یافت.

    عبدالرّحمن با سیمایی خونین و مویی ارغوانی از خاک پر کشیده بود. بهشت آغوش گسترده بود دیدارش را و در آستانه بهشت، امام غدیر منتظرش بود. دستی که روزی در غدیر با دستان پیامبر فرا آمد دستش را می‌فشرد. تبسّمی که بر گوشه لب‌های خونین او بود، گواه و سند این وصال بود.

    موضوعات: همه, غدیر  لینک ثابت



     [ 12:11:00 ب.ظ ]





      شهید مطهری و واقعه غدیر   ...

     

    بهترین تعبیر درباره استاد شهید مطهرى ، كلام امام خمینى  - رضوان الله علیه - است: « شهید بزرگوار و متفكر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقاى حاج شیخ مرتضى مطهرى - قدس سره - … كه در اسلام ‏شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن كریم كم نظیر بود … در عمر كوتاه خود اثرات جاویدى به یادگار گذاشت كه پرتوى از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مكتب بود. او با قلمى روان و فكرى توانا در تحلیل مسائل اسلامى و توضیح حقایق فلسفى با زبان مردم و بى ‏قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بى‏استثنا آموزنده و روان ‏بخش است و مواعظ و نصایح او كه از قلبى سرشار از ایمان و عقیدت، نشات مى‏گرفت، براى عارف و عامى سودمند و فرح زاست…

    نظر استاد شهید مطهرى درباره هر مساله اسلامى، آینه اسلام ناب محمدى(ص) است كه با دلیل استوار و عبارات رسا و زیبا بیان كره است. عمده مباحث استاد درباره غدیر، در كتاب پر برگ و بار «امامت و رهبرى‏» ذكر شده است . به مناسبت عید غدیر به نقطه نظرات این اسلام شناس شهید و مرزبان فرهنگ علوی می پردازیم.

     

    غدیر و آینه تبلیغ

    استاد مطهری، در بحث «امامت در قرآن‏» به آیات مورد استدلال شیعه، توجه كرده و بعد از ذكر و شرح آیه «انما ولیكم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزكوة و هم راكعون.‏» (مائده/ 55) به تفسیر آیه تبلیغ پرداخته و مى‏نویسد:

    «... از آیاتى كه در این مورد در سوره مائده وارد شده یكى این آیه است: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ( مائده/‏67) اینجا لحن، خیلى شدید است: اى پیامبر! آنچه را كه بر تو نازل شد تبلیغ كن و اگر تبلیغ نكنى رسالت الهى را تبلیغ نكرده‏اى.

    مفاد این آیه آنچنان شدید است كه مفاد حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة‏.» اجمالا خود آیه نشان مى‏دهد كه موضوع آنچنان مهم است كه اگر پیغمبر تبلیع نكند، اصلا رسالتش را ابلاغ نكرده است.

    سوره مائده به اتفاق شیعه و سنى، آخرین سوره‏اى است كه بر پیغمبراکرم نازل شده و این آیات، جزء آخرین آیاتى است كه بر پیامبر نازل شده یعنى در وقتى نازل شده كه پیغمبر(ص) تمام دستورات دیگر را در مدت سیزده سال مكه و ده سال مدینه گفته بوده و این، جزء آخرین دستورات بوده است. شیعه سؤال مى‏كند: این دستورى كه جزء آخرین دستورهاست و آنقدر مهم است كه اگر پیغمبر آن را ابلاغ نكند، همه گذشته‏ها كان لم یكن [هیچ و پوچ] است چیست؟ یعنى شما نمى‏توانید موضوعى نشان بدهید كه مربوط باشد به سال هاى آخر عمر پیغمبر و اهمیتش در آن درجه باشد كه اگر ابلاغ نشود هچ چیز ابلاغ نشده است. ولى ما مى‏گوییم آن موضوع، مساله امامت است كه اگر نباشد، همه چیز كان لم یكن است، یعنى شیرازه اسلام از هم مى‏پاشد. به علاوه شیعه از كلمات و روایات خود اهل تسنن، دلیل مى‏آورد كه این آیه در غدیر خم نازل شده است.» (1)

     

    غدیر و آیه اكمال دین

    شهید مطهرى آیه اكمال را این چنین تفسیر مى‏نماید:

    «در همان سوره مائده، آیه« الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا» (مائده/‏3)؛ امروز دین را به حد كمال رساندم و نعمت را به حد آخر، تمام كردم، امروز است كه دیگر اسلام را براى شما به عنوان یك دین پسندیدم، نشان مى‏دهد كه در آن روز، جریانى رخ داده كه آن قدر با اهمیت است كه آن را مكمل دین و متمم نعمت ‏خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن، اسلام، اسلام است و خدا این اسلام را همان مى‏بیند كه مى‏خواسته و با نبودن آن، اسلام، اسلام نیست. شیعه به لحن این آیه كه تا این درجه براى این موضوع اهمیت قائل است استدلال مى‏كند و مى‏گوید: آن موضوعى كه بتواند نامش مكمل دین و متمم نعمت و آن چیزى باشد كه با نبودنش، اسلام، اسلام نیست، چه بوده است؟ مى‏گوید ما مى‏توانیم موضوعى را نشان بدهیم كه در آن درجه از اهمیت‏ باشد ولى شما نمى‏توانید. به علاوه روایاتى هست كه تایید مى‏كند این آیه هم در همین موضوع [غدیر خم] وارد شده است.» (2)

     

    مراد از «الیوم‏» چه روزى است؟

    درباره این كه مقصود از«الیوم‏» در آیه اكمال دین، چه روزى است، استاد مطالبى پر بار و پر دامنه (3) عرضه مى‏دارد و به نقد و بررسى آراء در این موضع مى‏پرازد. او بعد از ذكر و نقد آراء دیگر (1- روز بعثت 2- روز فتح مكه ‏3- روز قرائت ‏سوره برائت) به بیان و استدلال شیعه پراخته و مى‏گوید:

    «… استدلال شیعیان یكى از جنبه تاریخى است كه مى‏گویند وقتى ما مى‏بینیم در لفظ آیه: “الیوم اكملت لكم دینكم” این مطلب نیست كه «امروز» كدام روز است، به تاریخ و شان نزول ها مراجعه مى‏كنیم در نتیجه مى‏بینیم [كه روایات] نه یكى، نه دو تا و نه ده تا بلكه به طور متواتر مى‏گوید: این آیه در روز غدیر خم نازل شد كه پیغمبر(ص)، على(ع) را به جانشینى خودش نصب كرد.  ولى آیا قرائنى كه در خود آیه هست، همین را كه تاریخ تایید مى‏كند، تایید مى‏نماید یا نه؟ [مى‏بینیم كه تایید مى‏كند] آیه این است: “الیوم یئس الذین كفروا من دینكم"؛ امروز( یا بگوییم آن روز) كافران از دین شما مایوس شدند. این را ما ضمیمه مى‏كنیم به یك سلسله آیات دیگرى در قرآن كه مسلمین را تحذیر مى‏كند، مى‏ترساند و مى‏گوید كافران دائما نقشه مى‏كشند و دوست دارند كه شما را از دینتان برگردانند و علیه دینتان اقدام مى‏كنند… از طرف دیگر مى‏بینیم در آن آیه مى‏گوید ولى امروز دیگر مایوس شدند، از امروز دیگر فعالیت كافران علیه دین شما به پایان رسید “فلا تخشوهم” دیگر از ناحیه آنها بیمى نداشته باشید “واخشون” از من بترسید! …

    پس معنى” الیوم یئس الذى كفروا من دینكم فلا تخشوهم واخشون” این است كه دیگر كافرهاى بیرون جامعه اسلامى [از این كه دین شما را از بین ببرند] مایوسند، از ناحیه آنها دیگر خطرى براى عالم اسلامى نیست، از من بترسید، یعنى از خودتان بترسید. اى جماعت مسلمین! بعد از این اگر خطرى باشد آن است كه خودتان با نعمت اسلام بد عمل بكنید، كفران نعمت ‏بكنید، آن استفاده‏اى را كه باید ببرید نبرید، در نتیجه، قانون من در مورد شما اجرا شود: “ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم.” از این روز، دیگر خطرى از خارج، جامعه اسلامى را تهدید نمى‏كند[ زیرا، امام و حافظ نظام، تعیین شد] خطر از داخل تهدید مى‏كند.» (4)

     

    تواتر حدیث غدیر

    استاد، یكى از ادله شیعه در امامت را تواتر حدیث غدیر شمرده و مى‏نویسد:

    «… [خواجه نصیر] مى‏گوید:” و لحدیث الغدیر المتواتر"؛ حدیث غدیرى كه متواتر است. متواتر در علم حدیث اصطلاحى است. تواتر یعنى [مقدار نقل خبر] فوق تبانى [بر دروغ] باشد. شیعه مدعى است كه نقل خبر غدیر در حدى است كه ما احتمال تبانى هم در آن نمى‏توانیم بدهیم و بگوییم مثلا چهل نفر از صحابه پیغمبر تبانى كردند بر یك دروغ! خصوصا كه بسیارى از ناقلان این خبر، جزء دشمنان على(ع) بوده یا از طرفداران ایشان شمرده نشده‏اند… .» (5)

    شهید مطهرى درباره این قسمت از روایت غدیر كه «من كنت مولاه فهذا على(ع) مولاه‏» معتقد است كه حتى شاید سنی ها هم نتوانند انكار كنند كه متواتر است. (6)

     

    حدیث غدیر در منابع تاریخى

    در نظر استاد، گذشته از كتب روایى، حدیث غدیر  در بسیارى از كتب تاریخى هم ذكر شده است كه آن كتب از منابع معتبر و مهم تاریخ شمرده مى‏شوند:

    ” قدیمی ترین كتاب تاریخى اسلام از كتاب هاى تاریخ عمومى اسلامى و از معتبرترین كتاب هاى تاریخ اسلامى كه شیعه و سنى آن را معتبر مى‏شمارند كتاب تاریخ یعقوبى است. مرحوم دكتر آیتى هر دو جلد این كتاب را ترجمه كرده‏اند، كتاب بسیار متقنى است و در اوایل قرن سوم هجرى نوشته شده است. ظاهرا بعد از زمان مامون و حدود زمان متوكل نوشته شده است. این كتاب كه فقط كتاب تاریخى است و حدیثى نیست، از آن كتاب هایى است كه داستان غدیر را نوشته است. كتاب هاى دیگرى كه آنها را هم اهل تسنن نوشته‏اند نیز حادثه غدیر خم را ذكر كرده‏اند.” (7)

     

    غدیر در آیینه شعر

    ادبیات و به ویژه شعر، آیینه تمام نماى فرهنگ جامعه است و حضور مساله‏اى در ادبیات هر زمانى، نشانه مطرح بودن آن مى‏باشد. و غدیر در همه قرن ها در ادب و فرهنگ مردم حضور داشته است. استاد درباره توجه علامه امینى در الغدیر به این مساله مى‏نویسد: ” (الغدیر) از جنبه ادبى هم استفاده كرده است، چون در هر عصرى هر مطلبى كه در میان مردم وجود داشته باشد، شعرا آن را منعكس مى‏كنند… [علامه امینى] مى‏گوید اگر مساله غدیر مساله‏اى بود كه به قول آنها مثلا در قرن چهارم به وجود آمده بود، دیگر در قرون اول و دوم و سوم، شعرا، این همه شعر، درباره‏اش نگفته بودند. در هر قرنى ما مى‏بینیم كه مساله غدیر، جزء ادبیات آن قرن است. بنابراین، چگونه مى‏توانیم این حدیث را انكار كنیم؟!” (8)

     

    شرح حدیث غدیر

    استاد، این حدیث را كه حدیث هدایت و روشنایى است؛ این چنین ذكر و شرح مى‏كند:

    هنگامى كه به غدیر خم كه نزدیك جحفه (10) است رسیدند، قافله را متوقف و اعلام كردند كه مى‏خواهم درباره موضوعى با مردم صحبت كنم. (این آیه‏ها نیز در آنجا نازل شد.) بعد دستور داد كه منبرى برایش درست كردند. از جحاز شتر و چیزهاى دیگر، مركز مرتفعى ساختند. حضرت رفت ‏بالاى آن و مفصل صحبت كرد:

    “الست اولى بكم من انفسكم؟ قالوا: بلى. آنگاه فرمود: من كنت مولاه فهذا على مولاه.” بعد از این بود كه این آیه نازل شد: “الیوم یئس الذین كفروا من دینكم فلا تخشوهم واخشون الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى…” اینها را در كتاب هایى مثل الغدیر یا ترجمه‏هاى آن نوشته‏اند. (11)

    این مطلب گذری بود بر نظرات استاد شهید مرتضی مطهری (ره) که نسبت به امامت و عید غدیر بیان کرده بودند.

     

    پى‏نوشت ها:

    1-   ، چاپ دوم 1364 ش، صص 61 - 62.

    2- امامت و رهبرى، صص 62 -63.

    3- مطالب استاد در 20 صفحه ذكر شده است: امامت و رهبرى، صص 118 -137.

    4- امامت و رهبرى، صص 132 -137.

    5- همان، صص 104 - 105.

    6- همان، ص‏113.

    7- امامت و رهبرى، ص 130.

    8- امامت و رهبرى، ص 101.

    9- حجة الوداع در سال آخر عمر حضرت رسول، دو ماه مانده به وفات ایشان، رخ داده است. وفات حضرت رسول در بیست و هشتم صفر یا به قول سنی ها در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاده است. در هجدهم ذى الحجه به غدیر خم رسیدند. مطابق آنچه كه شیعه مى‏گوید حادثه غدیر خم دو ماه و ده روز قبل از وفات حضرت روى داده و مطابق آنچه كه سنی ها مى‏گویند این حادثه دو ماه و بیست و چهار روز قبل از رحلت ‏حضرت رسول اتفاق افتاده است. ( این مطلب از استاد شهید است).

    10- … جحفه، میقات اهل شام است ‏یعنى وقتى افراد از راه شام كه شمال غربى [مكه] مى‏شود مى‏آمدند، پس از پیمودن اندكى از راه به جحفه مى‏رسیدند. پیغمبراكرم(ص) آنجا را میقات قرار دادند براى مردمى كه از آن راه مى‏آیند. غدیر خم، نزدیك جحفه است و محلى بوده كه مسلمین در بازگشت از مكه وقتى به آن نقطه مى‏رسیدند متفرق مى‏شدند، اهل مدینه به مدینه مى‏رفتند و دیگران نیز به شهرهاى خود. ( این مطلب هم استاد شهید است.)

    11- امامت و رهبرى، صص 130 - 132 و صص 84 - 85.

    موضوعات: همه, غدیر  لینک ثابت



     [ 12:06:00 ب.ظ ]





      غدیر مهر   ...

    غدیر مهر

     

     

    غدیر على، هنوز هم چشمه‌اى لبریز از آب حیات و دریایى موّاج از كرامت‌هاست .

    «غدیر» دریایى از باور و بصیرت، در كویر حیرت و هامون ضلالت است، تا كام جان‌ها از آن سیراب شود .

    «غدیر»، یك «كتاب مبین» است،

    سندى براى تداوم خط «رسالت» در جلوه «امامت»

    «غدیر»، براى تشنگان، چشمه زلال هدایت است، و براى ره گم‌كردگان، صراطى است كه به «سنّت پیامبر» منتهى مى‌شود.

    غدیر، عید ولایت است .

    و … «غدیر على»، هنوز هم چشمه‌اى لبریز از «آب حیات» و دریایى مواج از فضایل است .

    «غدیر»، روز اكمال دین و اتمام نعمت بود.

    «غدیر»، برنامه‌اى الهى براى حیرت زدایى از اذهان و اعمال امت، در افقهاى آینده تاریخ بود .

    «غدیر»، تداوم خطّ رسالت، در آینه «امامت» است .

    پس … «عاشورا» با «امامت» پیوند دارد، و «غدیر» با «كربلا» پیوسته است .

    غدیر، روز بشریت و روز «انسان» است، غدیر،«تداوم رسالت محمد» در «ولایت على» است. غدیر، عید «پیمان» و «میثاق» و «عهد» است.

    اگر امّت، «غدیر»ها را پاس بدارند، «عاشورا»هاى مظلومیت و كربلاهاى خون و شهادت پیش نمى‌آید و خورشید امامت، در محاق خلافت قرار نمى‌گیرد .

    امّت بى امام، رمه بى چوپان است و گله بى شبان و راه بى علامت و … شب بى چراغ ، كشتى بى ناخدا، دشت بى چشمه، و … قنات خشكیده و بى آب ! … ره‌شناس‌تر از «مولود كعبه» كیست؟ و قاطع‌ تر از «ابوتراب» و پسندیده‌تر از «مرتضى» و والاتر از «على» كدام است؟

    على(علیه السلام)، «غدیر خم» را از دریاى فضائلش به موج نشانده است و رسول گرامى اسلام، دست روى چهره خوب و شایسته‌اى گذاشته است، على، برگزیده محمد نیست، بلكه منتخب خداست و پیامبر فقط ابلاغگر پیام الهى نسبت به امامت اوست .

    غدیر، كاشتن بذر ولایت در جان‌هاست .

    غدیر، نشان دادن خورشید به گرفتاران ظلمت‌هاست .

    غدیر، روز تكمیل دین و اتمام نعمت است .

    غدیر، «عیدُ الله الاكبر» است، عید آل محمد، عید هواداران حق و وفاداران به پیامبر .

    غدیر، عید عدالت و رهبرى است، عید انسانیت و كمال طلبى است، عید شعله افكنى بر اندیشه‌ها، عید امید آفرینى در دلهاست .

    غدیر، روز بشریت و روز «انسان» است، غدیر،«تداوم رسالت محمد» در «ولایت على» است. غدیر، عید «پیمان» و «میثاق» و «عهد» است .

    موضوعات: همه, غدیر  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ب.ظ ]





      غدیر را چگونه تبلیغ کنیم ؟؟   ...

    بارها شنیده ام وشنیده ای که آخرین سفیر الهی در آخرین سفر خود مهمترین خطابه خود را ایراد نمود و در آن از جانب پروردگارش، شاهِ مردان را به جانشینی خود برگزید و نیز شنیده ایم در آن مهمترین کلامش، تکلیف امت خود را این گونه فریاد کرد که:

    باید همه ی حاضران به غائبان و نیز همه ی پدران به فرزندانشان پیام غدیر را تا روز قیامت برسانند.

     

    آری غدیر را باید سینه به سینه و نسل به نسل تبلیغ کرد و اینک این مهم بر عهده ی من و شماست همچنان که روزگاری بر دوش پدرانمان بوده و فرداها نیز به دست فرزندانمان .

    آیا ما هم می توانیم در زنده نگه داشتن نام بزرگترین عید خدا سهیم باشیم؟

    راهکارهای پیشنهادی زیر اندکی از راهکارهای فراوان تبلیغ برای مظلوم ترین امیرِ تاریخ است:

    یک معلم می تواند :

    با برگزاری مسابقات مرتبط با غدیر در کلاسش مبلغ غدیر باشد

    با اجرای مسابقات تزئینات بین کلاس ها مبلغ غدیر باشد

    با اختصاص دادن بخشی از کلاسش به مباحث غدیری مبلغ غدیر باشد

    با دادن موضوعات تحقیقی پیرامون غدیر  باعث افزایش دانش شاگردانش در زمینه غدیر باشد

    با کمک دانش اموزانش جشن کوچکی در کلاس برگزار نماید .

    یک دانش آموز می تواند:

    با توزیع یک پاکت شکلات مبلغ غدیر باشد.

    با تزئین کلاس مدرسه اش مبلغ غدیر باشد.

    با پذیرایی شکلات در ماشینش مبلغ غدیر باشد.

    یک دانش آموز می تواند با اجرای مصاحبه با موضوع غدیر مبلغ غدیر باشد.

    یک دانش آموز می تواند با تهیه روزنامه دیواری با موضوع غدیر مبلغ غدیر باشد.

    یک دانش آموز می تواند با آماده کردن دکلمه و قرائت در مجالس مبلغ غدیر باشد.

    یک کاسب می تواند:

    - با دادن تخفیف ویژه در ایام غدیر، در میان مشتریان مبلّغ غدیر باشد.

    - در ایام غدیر از مشتریانش با شکلات و یا شیرینی پذیرایی کند.

    - با نصب تابلو در مغازه ی خود، مبلّغ غدیر باشد.

    - با تزیین ویترین مغازه و پیاده رو، برای غدیر تبلیغ نماید.

     

    یک فرد از جامعه می تواند:

    - با پذیرایی از نمازگزاران در مسجد محل، مبلّغ غدیر باشد

    یک امام جماعت مسجد می تواند با صحبت پیرامون غدیر مبلغ غدیر باشد.

    یک فرد می تواند ترویج فرهنگ عیدی دادن میان اقوام مبلغ غدیر باشد.

    یک فرد می تواند با یک لبخند و شادباش غدیر مبلغ غدیر باشد.

    یک فرد می تواند با خواندن خطبه برادری میان دوستانش مبلغ غدیر باشد.

    یک فرد می تواند با تهیه چند عدد فتوکپی از این برگه مبلغ غدیر باشد…..

    - با دادن نذری در ایام غدیر، برای غدیر تبلّغ کند.

    - با هدیه ی کتاب و سی دی مرتبط با غدیر به فامیل و دوستان. مبلّغ غدیر باشد.

    - با برگزاری مراسم جشنی کوچک در خانه، در میان خانواده مبلّغ غدیر باشد.

    - با دیدار از اقوام و سادات مبلّغ غدیر باشد.

    - با دادن عیدی در روز غدیر به رفتگر محله، پستچی، کارگر پمپ بنزین و … برای غدیر تبلّغ کند.

    - با پخش یک جعبه شیرینی میان همسایه ها، در زنده نگهداشتن نام غدیر سهیم گردد.

    - با تزیین درب منزل یا آپارتمان خود، مبلّغ غدیر باشد.

    - با التزام به آداب دینی مصافحه در غدیر، مبلّغ غدیر باشد.

    - با تهیّه و گردآوری جدول، مقاله، شعر و … با موضوع غدیر و دادن آن به برگزار کنندگان جشن ها، مبلّغ غدیر باشد.

    - با ترویج فرهنگ عیدی در عید غدیر، در میان فامیل نام غدیر را زنده نگهدارد.

    - با کمک مالی به برگزار کنندگان جشن ها و فعّالان عرصه ی غدیر، در تبلیغ غدیر سهیم باشد.

    - در سایت خود برای غدیر تبلیغ نماید.

    - با ارسال پیام کوتاه غدیری برای دوستانش، مبلّغ غدیر باشد.

     

    یک هیأت و یا یک گروه چند نفره می تواند:

    - با دیدار از سالمندان و اهداء هدیه به پدر و مادرهای دینی ما، مبلّغ غدیر باشد.

    - با برگزاری مراسم جشن. برای غدیر تبلیغ کند.

    - با ایجاد ایستگاه صلواتی، مبلّغ غدیر باشد.

    - با کمک های مالی و رسیدگی به زندگی مستمندان در این ایّام، غدیر را در کام آنان شیرین کند.

    - با تبلیغات نوشتاری و نصب پلاکارد در محلّه، برای غدیر تبلیغ کند.

    - با مراجعه به یک بیمارستان در روز غدیر و عیادت از بیماران، دل های پریشان آن ها را در غدیر شاد کند.

    و بالاخره:

    - یک راننده تاکسی می تواند در عید غدیر مسافرانش را با تخفیف ویژه به مقصد برساند.

    - یک راننده ی اتوبوس می تواند با پذیرایی شکلات در ماشینش، مبلّغ غدیر باشد.

    - یک امام جماعت مسجد می تواند با صحبت پیرامون غدیر مبلّغ غدیر باشد.

    - یک گرافیست می تواند با طرّاحی کارت پستال با موضوع غدیر، مبلّغ غدیر باشد.

    - یک سخنران می تواند در جشن های غدیر، سخنرانی نماید.

    - یک نویسنده می تواند در روزنامه و یا نشریّه ای، پیام غدیر را به خوانندگان برساند.

    - یک عالم می تواند با نوشتن مقاله و با درج یادداشت هایی در نشریّات، به سوالات مردم در مورد غدیر پاسخ بگوید.

    - ……

    و شما در پیروی از فرمان پیامبر صلی الله علیه واله و سلم، برای رساندن خبر ولایت امیرالمومنین علیه السلام، در این غدیر چه می کنید؟

    بخش اجتماعی تبیان

    منبع : دکتر حمیدی تبار -وبلاگ شاه جهان

    موضوعات: غدیر  لینک ثابت



     [ 11:58:00 ق.ظ ]





      نماز هایمان اگر نماز بود   ...

    نمازهایمان اگر “نماز” بود

     

    نمازهایمان اگر “نماز” بود که موقع سفر، ذوق نمی کردیم از شکسته شدنش!

     

    نمازهایمان اگر نماز بود که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت!

     

    اگر نمازهایمان نماز بود،

    که اول وقت نمی خواندیمش، برای این که، خود را “خلاص” کرده باشیم…

     

    اگر نمازهایمان نماز بود

    که تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم برای نشان دادن آدرس شارژر گوشی…

     

    اگر نمازمان نماز بود،

    که تبدیل نمی شد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!! تبدیل نمی شد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار! تبدیل نمی شد به ماشین حساب!!

     

    نه.

    نمازهایمان “نماز” نیست.

     

    اگر نماز بود، یک “کارواش قوی” می شد و با فشار می شست از دلمان همه ی سیاهی ها را، لکه ها را، پلشتی ها را.

     

    اگر نماز بود، می شد “کیمیا” و مس وجودمان را تبدیل می کرد به طلا…

     

    اگر نمازمان نماز بود،

    می شد پل، می شد پناهگاه، می شد دارو، می شد مرهم، می شد درمان،می شد شاه کلید، می شد میعادگاه، می شد دانشگاه….

     

     

    خدایا! این روزها که درهای آسمانت را سخاودتمندانه باز کرده ای،

    من از تو فقط یک چیز می خواهم.

     

    بر من منت بگذار و کاری کن نمازهایم، “نماز” شود….فقط همین.

    موضوعات: همه, نماز  لینک ثابت



     [ 11:50:00 ق.ظ ]





      قران از دید گاه دکتر علی شریعتی   ...

    قرآن از دیدگاه دکتر شریعتی:

    قرآن کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است، و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز!

    کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست…

    این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لای آن را بستند،

    لایه اش مصرف پیدا کرد

    و وقتی متنش متروک شد،

    جلدش رواج یافت

    و از آن هنگام که این کتاب را _ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی به کار رفت،

    از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند،

    وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و بادشانه و … شد

    و چون در بیداری رهایش کردند،

    بالای سر در خواب گذاشتند

    و بالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد.

    قرآن! من شرمنده توام

    اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند: ” چه کسی مرده است؟ “

    چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده..

    موضوعات: همه, نکته های ناب قرانی  لینک ثابت



     [ 11:45:00 ق.ظ ]





      چند آیه زیبا   ...

    چند آيه زيبا :

     

    گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟

    گفت: «انَّ مع العسر یسرا»

    “قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)

     

    گفتم: واقعا؟!

    گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»

    حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)

     

    گفتم: خب خسته شدم دیگه…

    گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»

    از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)

     

    گفتم: انگار منو فراموش کردی!

    گفت:«اذکرونی اذکرکم»

    منو یاد کن تا یادت باشم.

     

    گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!

    گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»

    تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)

    «انّی اعلم ما لاتعلمون»

    من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)

     

    گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟

    گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»

    حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.

    (یونس/ 109)

     

    ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)

    گفت: «الیس الله بکاف عبده»

    من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)

     

     

    صدق الله العلي العظيم

    موضوعات: همه, نکته های ناب قرانی  لینک ثابت



     [ 11:39:00 ق.ظ ]





      تلاش های بیهوده بشر ( خداوند ۶چیز را ۶ جا قرار داده است )   ...

    تلاشهای بیهوده بشر:

     

     

    خداوند متعال به حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام فرمود :

    اي موسي ! من شش چيز را در شش جا قرار دادم؛ ولي مردم در جاي ديگر آنها را جست و جو می کنند و این درحالی است که هرگز آنها را در آنجا نخواهند يافت :

     

    1-راحتي و آسایش مطلق را در ‘’ آخرت'’ قرار دادم، ولي مردم در ‘’ دنيا ‘’ به دنبال آن مي‌گردند!

     

    2- عزت و شرف را در ‘’عبادت'’ قرار دادم، ولي مردم آن را در'’ پست و مقام ‘’ ميجويند!

     

    3-بي‌نيازي را در ‘’قناعت'’ قرار دادم، ولي مردم آن را در ‘’زيادي مال و ثروت'’ جستجو مي‌كنند!

     

    4- رسیدن به بزرگی و مقام را در ‘’فروتني'’ قرار دادم، ولي مردم آن را در'’ تكبّر و خودبرتر بيني'’ می جویند!

     

    5- کسب علم را در ‘’گرسنگي و تلاش'’ قرار دادم، ولي مردم با ‘’شکم سیر'’ دنبال آن مي‌گردند!

     

    6- اجابت دعا را در “” لقمه حلال “” قرار دادم، ولي مردم آن را در ‘’طلسم و جادو'’ جست و جو میکنند!

     

    مستدرك الوسائل ،

    ج 12 ، ص 173 ، باب 101

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان, داستان های کوتاه  لینک ثابت



     [ 11:34:00 ق.ظ ]





      سلیم بن کلب   ...

    حتما این روایتو بخونید.اشکتونو در میاره

    

     

    امام جعفر صادق علیه السلام حكايت فرمايد:

     

    روزى در مراسم حجّ و طواف كعبه الهى، زنى چون ديگر مسلمان ها مشغول طواف كردن بود، در حالتى كه دستش از آستين عبايش بيرون و نمايان بود، كه ناگاه مرد بوالهوسى - كه او نيز مشغول طواف كعبه الهى بود - چشمش به آن زن افتاد و ديد كه دستش نمايان است، نزديك او آمد و دست خود را بر روى مُچ دست زن كشيد.

    در اين لحظه به قدرت خداوند متعال دست مرد - هوس باز - به دست آن زن - بى مبالات - چسبيده شد؛ و هر چه تلاش كردند نتوانستند دست خود را از يكديگر جدا سازند.

    افرادى كه در حال طواف بودند، اطراف اين زن و مرد جمع شدند و هركس به نوعى فعاليّت كرد تا شايد دست هاى اين دو نفر را از يكديگر جدا كنند، ولى سودى نبخشيد؛ و در اثر ازدحام جمعّت ، طواف قطع گرديد.

    و بعد از آن كه نااميد گشتند، فقهاء و قضات آمدند و هر يك به شكلى نظريّه اى صادر كرد:

    بعضى گفتند: بايد دست زن قطع شود؛ چون دستش را ظاهر گردانيده و سبب فساد و گناه شده است و برخى گفتند: بلكه مرد مقصّر است؛ و بايد دست او قطع گردد.

    چون بين آن ها اختلاف نظر پيدا شد و نتوانستند اين مشكل را حلّ نمايند، به ناچار در جستجوى اهل بيت و فرزندان رسول خدا صلوات اللّه عليهم اجمعين بر آمدند؛ و سؤ ال كردند كه كدام يك از ايشان در مراسم حجّ مشاركت كرده است ؟

    گفته شد: حضرت ابا عبداللّه الحسين علیه السلام شب گذشته وارد مكّه شده است ؛ و تنها او مى تواند مشكل گشا باشد، پس شخصى را فرستادند تا امام حسين را در آن جمع بياورد.

    وقتى حضرت ابا عبداللّه علیه السلام در آن جمع حضور يافت ، امير مكّه خطاب به حضرت كرد و گفت : يابن رسول اللّه ! نظري شما درباره اين مرد و زن چيست ؟

    حضرت رو به جانب كعبه الهى نمود و دست هاى خود را به سمت آسمان بلند كرد و دعائى را زمزمه نمود؛ و چون دعاى حضرت خاتمه يافت دست مرد از زن جدا شد.

    امير مكّه پرسيد: اكنون آن ها را چگونه مجازات كنيم ؟

    امام حسين(علبه السلام ) فرمود: ديگر مجازاتى بر آن ها نيست، (زيرا خداوند توانا آن ها را مجازات نمود).

    آنچه که جانسوز است اینست که ان شخص سلیم بن کلب کوفی نام داشت و پس از این واقعه به پای حضرت افتاد و گفت از خدا میخواهم عمری به من دهد که بتوانم جبران کنم سالها بعد در غروب واقعه عاشورا زمانی که جسم عریان اباعبدلله درگودال قتلگاه رها شده بود سلیم ساربانی بود که از آنجا عبورش افتاد و انگشتر حضرت چشمانش را گرفت و چون هرچه سعی کرد موفق به درآوردن ان نشد دست به خنجر برد و انگشت را با انگشتر ربود…

    الکوفی لایوفی…

     

    ای که می بخشی تو انگشت با انگشتری

    سائلت را رد نکن بادست خالی یاحسین…

     

    تهذيب الا حكام : ج 5، ص 470، ح 293،

    مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 51

    موضوعات: همه, داستان های کوتاه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1393-07-14] [ 08:07:00 ب.ظ ]





      مرنج و مرنجان   ...

    ملاعلی همدانی خدمت حاج شیخ حسنعلی رسید و تقاضای موعظه کرد…

    شیخ فرمود :

    مرنج و مرنجان…

    ملا علی عرض کرد :

    مرنجان راحت است ، اما مرنج را چکار کنیم ؟

    شیخ فرموند :

    خودت را کسی ندان…

    یادمان باشد که…

    حق الناس همیشه پول نیست…

    گاهی دل است…

    دلی که باید به دست می آوردیم و نیاوردیم…

     

    دلی که باید می دادیم و ندادیم…

    دلی را که شکستیم و رها کردیم…

    دلهای غمگینی که بی تفاوت از کنارشان گذشتیم…

    خدا از هرچه بگذرد از حق الناس نمی گذرد…

    بیایید حواسمان باشد که…

    ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ…

    و ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ…

    ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ…

    و با ﻫﻤﯿﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ…

    ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ…

    و ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ…

    ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ…

    و ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ…

    و با همین زبان میشود آتش زد…

    و با همین زبان میشود آتش را خاموش کرد…

    پس حواسمان جمع باید باشد که با حال و روز مردمان داریم چه میکنيم…

    

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



    [جمعه 1393-07-11] [ 12:24:00 ق.ظ ]





      حکمت صلوات   ...

    حكمت صلوات :

     

    صلوات: تنها دعايي هست كه حتما مستجاب مي شود.

    صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند براي انسان است.

    صلوات : تحفه‌اي از بهشت است.

    صلوات : روح را جلا مي‌دهد.

    صلوات : عطري است كه دهان انسان را خوشبو مي‌كند.

    صلوات : نوري در بهشت است.

    صلوات : نور پل صراط است.صلوات : شفيع انسان است.

    صلوات : ذكر الهي است.

    صلوات : موجب كمال نماز مي‌شود.

    صلوات : موجب كمال دعا و استجابت آن مي‌شود.

    صلوات : موجب تقرب انسان است.

    صلوات : رمز ديدن پيامبر در خواب است.

    صلوات : سپري در مقابل آتش جهنم است.

    صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است.

    صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.

    صلوات : انسان را در سه عالم بيمه مي‌كند. صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است.

    صلوات : برترين عمل در روز قيامت است.

    صلوات : سنگين‌ترين چيزي است كه در قيامت بر ميزان عرضه مي‌شود.

    صلوات : محبوب‌ترين عمل است.

    صلوات : آتش جهنم را خاموش مي‌كند. صلوات : فقر و نفاق را از بين مي‌برد.

    صلوات : زينت نماز است. صلوات : بهترين داروي معنوي است.

    صلوات : گناهان را از بين مي‌برد. روزجمعه روز صلوات است..اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

    موضوعات: همه  لینک ثابت



     [ 12:20:00 ق.ظ ]





      پیام زیبای گاندی به همسرش   ...

     

    پیام زیبای گاندی به همسرش:

    خوبِ من ، هنر در فاصله هاست …

    زياد نزديک به هم مي سوزيم و زياد دور از هم يخ مي زنيم .

    تو ، نبايد آنکسي باشي که من ميخواهم ، و من نبايد آنکسي باشم که تو ميخواهي .

    کسي که تو از من مي خواهي بسازي يا کمبودهايت هستند يا آرزوهايت ….

    من بايد بهترين خودم باشم براي تو و تو بايد بهترين خودت باشي و بشوي براي من ….

    خوب ِ من ، هنرِعشق در پيوند تفاوت هاست و معجزه اش ناديده گرفتن کمبودها . . .

    موضوعات: همه, سفارش های بزرگان  لینک ثابت



    [سه شنبه 1393-07-08] [ 02:42:00 ب.ظ ]





      زندگی نیست بجز عشق‌   ...

    زندگى موسيقى گنجشک هاست

    زندگى باغ تماشاى خداست…

    زندگى يعنى همين پرواز‌ها،

    صبح‌ها،

    لبخند‌ها،

    آواز‌ها…

    زندگي ذره‌ي کاهيست، که کوهش کرديم،

    زندگي نام نکويي ست، که خوارش کرديم،

    زندگي نيست بجز نم نم باران بهار،

    زندگي نيست بجز ديدن يار

    زندگي نيست بجز عشق،

    بجز حرف محبت به کسي،

    ورنه هر خار و خسي،

    زندگي کرده بسي،

    زندگي تجربه‌ي تلخ فراوان دارد،

    دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه‌ي يک عمر بيابان دارد.

    ما چه کرديم و چه خواهيم کرد در اين فرصت کم؟

     

    “سهراب سپهري”

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



    [دوشنبه 1393-07-07] [ 06:30:00 ب.ظ ]





      کیک آلو و هلو وارونه   ...

    یکی از خوشمزه ترین و آسان ترین روش پخت کیک آلو و هلو وارونه را در اینجا آموزش ببینید و خوردن ان لذت ببرید.

     

    موردمصرف : دسر

    آماده سازی : 60 دقیقه

    پخت : 50 دقیقه

     

    مواد لازم برای 5 نفر :

     

     

    کره :   180 گرم

    تخم مرغ:    4 عدد

    شیر : 100 میلی لیتر (1 استکان)

    آلو :    6 عدد

    هلو  : 1 عدد

    شکر : 180 گرم

    وانیل : چند قطره (به میزان لازم)

    آرد : 220 تا 240 گرم

    بیکینگ پودر : یک و نیم قاشق مربا خوری

    جوش شیرین :  نصف قاشق چای خوری

     

     

     

     

    طرز تهیه :

     

    همه مواد را از قبل از يخچال بيرون می آوريم ( كره ١٨٠ گرم تخم مرغ ٤ عدد ، شير يک استكان يا ١٠٠ ميل ) تا به دما مناسب برسند.

     

    قالب موردنظر را با كمى كره چرب و روى كره را خوب با شكر قهو ه اى بپوشانيد براى كاراملى كردن ( نياز به پاشيدن آرد نيست ).

     

    سپس شش عدد آلو را نصف كرده روى شكر ته قالب بچيند و سه عدد آلو و يک عدد هلو را ريز خرد ميكنيم براى داخل كيک و كنار مي گذاريم.

     

    حالا ١٨٠ گرم شكر را با ١٨٠ گرم كره خوب با همزن بزنيد تا مواد يك دست و كرم رنگ شود ، ٤عدد تخم مرغ را يكى يكى اضافه و خوب هم ميزنيم سپس چند قطره وانيل يا وانيل شوگر اضافه ميكنيم و هم مي زنيم من مقدارى پودر هل و دارچين به مايه كيک اضافه كردم.

     

    در اين جا فر را روشن كردم تا گرم شود و و زياد داغ نشود با حرارت ١٨٠، حالا آرد ( ٢٢٠ گرم تا ٢٤٠ گرم )، يك و نيم قاشق مرباخورى بكينگ پودر و نصف قاشق چايخورى جوش شيرين سه بار الك كرده و كم كم با شير به مواد اضافه و با همزن دستى ميزنيم تا مخلوط شود.

     

    در آخر هم آلو و هلو خرد شده و كمى پودر بادام افزودم هم زدم و مايه را داخل قالب روى آلوهاى چيده كه ته قالب گذاشته بوديم ريختم و كيک را براى مرحله پخت در فر بمدت ٥٠ دقيقه قرار دادم.

     

    من اين ميزان مواد را در دو تا قالب كوچک ريختم براى همين بافت كيک خيلى نرم و جالب شده بود بستگى به اندازه قالبتان دارد.

     

    بعد از پخت و خنك شدن كيک آلو و هلو وارونه آن را وارانه و سرو ميكنيم.

     

     

    منبع : beryooni.com

     

    موضوعات: همه, آشپزی ( کیک )  لینک ثابت



     [ 03:41:00 ب.ظ ]





      شیرینی کشمشی   ...

    مواد لازم :

     

    ۴۰۰ گرم

    خاک قند

    ۳۰۰ گرم

    آرد

    ۲۰۰ گرم

    روغن جامد

    ۳ عدد

    تخم مرغ

    ۱۰۰ گرم

    کشمش

    به مقدارکم

    وانیل

     

    طرز تهیه:

    پودر قند و روغن را مخلوط نموده و می زنیم تا سفید شود . سپس تخم مرغ ها را شکسته ، جدا می کنیم و وانیل را با زرده می زنیم .

    سفیده آنها را هم جدا می زنیم و سپس تمامی مواد را خوب با هم مخلوط کرده ودرپایان ، آرد و کشمش را اضافه می کنیم. یک سینی با کاغذ روغنی آماده نموده ، مواد را در قیف ریخته ، بر روی کاغذ قرار می دهیم و در فری که قبلاً با حرارت ۱۸۰ – ۲۰۰ درجه گرم شده ، به مدت ۵ دقیقه می گذاریم.

     

    نکته:

    دو نکته ای که وجود دارد این است که چون شیرینی درحین پختن ، پف می کند خمیرها را باید با فاصله روی سینی بگذاریم و دیگر اینکه درجه حرارت فر نباید خیلی بالا باشد.

     

    نکات تغذیه ای:

    نکته جالبی که می توان درباره این شیرینی به آن اشاره کرد این است که کشمش دارای میزان قابل توجهی کلسیم است . کلسیم بالای موجود در کشمش، برای افراد مسن و کودکان در حال رشد بسیارمفید است ،  پس توصیه می کنیم این شیرینی را تهیه کنید و از فوائد کشمش موجود در آن سود ببرید.

    کل مواد شیرینی دارای ۴هزارکالری انرژی می باشد ، یعنی اگرازکل مواد ۴۰ عدد شیرینی تهیه کنید ، هر کدام دارای ۱۰۰ کالری انرژی خواهد بود .

     

     

    موضوعات: همه, آشپزی ( کیک )  لینک ثابت



     [ 03:34:00 ب.ظ ]





      کوکی های خوشمزه   ...

    طرز تهیه ی کوکی های خوشمزه مجموعه : انواع شیرینی و کیک

     

     

    آموزش نحوه پخت انواع کوکی های خوشمزه و خوش طعم

     

    کوکی نوعی کلوچه یا می‌توان گفت بیسکوئیت ترد و شکننده‌ای است که طعم خوشمزه‌ای دارد. ماده اصلی تشکیل دهنده کوکی‌ها، شکلات است که گاهی با پودر کاکائو یا خوراکی‌های دیگر جایگزین می‌شود. ما در این مطلب دو قسمتی، انواع کوکی‌ها با طعم‌ها ی متنوع رابرایتان انتخاب کرده و دستور پخت آنها را نوشته‌ایم.

     

     

     

    کوکی کدوحلوایی

    •    تعداد: 60 عدد

    •    زمان تهیه: 30 دقیقه

    •    زمان پخت: 10 دقیقه

    مواد لازم

    •    2 پیمانه کره آب شده

    •    دو پیمانه شکر

    •    دو قاشق چایخوری بیکینگ‌پودر

    •    دو قاشق چایخوری جوش‌شیرین

    •    یک قاشق چایخوری نمک

    •    یک قاشق چایخوری پودر دارچین

    •    یک قاشق چایخوری پودر جوزهندی

    •    دو عدد تخم مرغ

    •    دو قاشق چاخوری وانیل

    •    425 گرم پوره کدوحلوایی

    •    4 پیمانه آرد کامل

    •    نصف پیمانه کره

    •    نصف پیمانه شکر قهوه ای

    •    ¼ پیمانه شیر

    •    یک قاشق چایخوری وانیل

    •    2 ¾ پیمانه پودر قند

    •    پودر دارچین

     

    طرز تهیه

    1.    فر را با دمای 350 درجه فارنهایت روشن کنید. در یک کاسه بزرگ، دو پیمانه کره را با هم‌زن برقی و سرعت متوسط حدود 30 ثانیه هم بزنید. شکر، بیکینگ‌پودر، جوش شیرین، نمک، دارچین و جوزهندی را مخلوط کنید. آنها را خوب مخلوط کنید. سپس تخم مرغ ها و دو قاشق چایخوری وانیل را اضافه کنید. آنها را خوب هم بزنید.

    2.    پوره کدوحلوایی را اضافه کنید. پس از اینکه موا یکدست شدند، به تدریج آرد را اضافه کنید و تا جای ممکن با هم‌زن برقی بزنید و سپس با کمک قاشق چوبی آنها را با هم مخلوط کنید.

    3.    کف سینی فر یک لایه کاغذ روغنی قرار دهید. از خمیر با فاصله روی سینی فر بریزید. آنها را 10 تا 12 دقیقه در فر قرار دهید تا کاملا طلایی شوند. سپس آنها را کنار بگذارید تا خنک شوند.

    4.     در یک قابلمه کوچک، نصف پیمانه کره و شکر قهوه ای را با یکدیگر مخلوط کنید تا شکرها حل شوند. آنها را درون کاسه کوچکی بریزید. شیر و یک قاشق چایخوری وانیل را به آن اضافه کنید. پودر قند را اضافه کنید و خوب هم بزنید. این خامه را روی کوکی ها قرار دهید و در صورت تمایل، روی آنها پودر دارچین بپاشید.

    کوکیِ مادلین

    •    تعداد: 48 عدد

    •    زمان تهیه: 30 دقیقه

    •    زمان پخت: 10 دقیقه

    مواد لازم

    •    4 عدد تخم‌مرغ

    •    یک قاشق چایخوری وانیل

    •    دو پیمانه پودر قند

    •    1 1/3 پیمانه آرد کامل

    •    نصف قاشق چایخوری بیکینگ‌پودر

    •    یک پیمانه کره آب شده

    •    خامه وانیلی*

     

    طرز تهیه

    1.    فر را با دمای 375 درجه فارنهایت روشن کنید. کف قالب را با روغن چرب کنید. روی آن آرد بپاشید و کنار بگذارید.

    2.    در یک کاسه بزرگ، تخم‌مرغ و وانیل را با یکدیگر مخلوط کنید. آنها را با هم‌زن برقی به مدت 4 دقیقه هم بزنید. به تدریج پودر قند را اضافه کنید. آنها را 5 دقیقه هم بزنید تا کاملا غلیظ و یکدست شوند.

    3.    در یک کاسه کوچک، آرد و بیکینگ‌پودر را با یکدیگر مخلوط کنید. حدود یک‌چهارم از مخلوط آرد را روی مخلوط تخم‌مرغ بریزید و هم بزنید. دوباره همین کار را تکرار کنید تا همه مواد با هم مخلوط شوند. سپس، کره را بیفزایید. مخلوط را درون قالب بریزید. آنها را به مدت 10 تا 12 دقیقه در فر بپزید تا طلایی شوند.

    4.    سپس 1 دقیقه کنار بگذارید تا خنک شوند. آنها را از قالب خارج کنید و با خامه وانیلی سرو کنید.

    5.    برای تهیه خامه وانیلی، ¼ دانه وانیل، نصف پیمانه کره آب شده، 3 پیمانه پودر قند، 3 قاشق غذاخوری شیر نیاز دارید.

    6.    تخم‌های دانه وانیل را خارج کنید. در یک کاسه بزرگ، دانه‌ها و کره را با یکدیگر مخلوط کنید. آنها را با هم‌زن برقی با سرعت زیاد حدود 30 ثانیه هم بزنید. به تدریج پودر قند را بیفزایید. شیر اضافه کنید و هم بزنید تا غلیظ شوند. خامه آماده است.

    کوکی های شکلاتی

    •    تعداد: 12 عدد

    •    زمان تهیه و پخت: 15 دقیقه

    مواد لازم

    •    ¾ پیمانه مربای آلبالو

    •    یک قاشق غذاخوری آب آلبالو

    •    10 عدد کوکی بزرگ شکلاتی

    •    450 گرم خامه شکلاتی

    •    یک قاشق غذاخوری آب آلبالو

    •    10 عدد آلبالوی شیرین شده

     

    طرز تهیه

    1.    در یک کاسه کوچک، مربای آلبالو و آب آلبالو را با یکدیگر مخلوط کنید. یک قاشق غذاخوری از مخلوط را روی کوکی های شکلاتی قرار دهید.

    2.    در یک کاسه متوسط، خامه شکلاتی را با یک قاشق غذاخوری آب آلبالو مخلوط کنید. شکلات را درون کیسه شیرینی پزی بریزید و سر آن قالب گرد بگذارید. آنها را روی کوکی ها بریزید و در آخر، یک عدد آلبالو روی هر کدام قرار دهید.

    کوکی جو و میوه‌ها خشک

    •    تعداد: 48 عدد

    •    زمان تهیه: 25 دقیقه

    •    زمان پخت: 9 دقیقه

    مواد لازم

    •    2 پیمانه جودوسر پرک

    •    روغن

    •    نصف پیمانه کره آب‌شده

    •    1.5 پیمانه شکر قهوه‌ای

    •    ¾ قاشق چایخوری جوش‌شیرین

    •    ¼ قاشق چایخوری نمک

    •    ¼ قاشق چایخوری پودر فلفل فرنگی

    •    170 گرم ماست معمولی

    •    دو عدد تخم‌مرغ هم‌زده

    •    یک قاشق چایخوری وانیل

    •    2 ¼ پیمانه آرد کامل

    •    ¼ پیمانه زردآلوی خشک

    •    ¼ پیمانه کشمش بی‌دانه

    •    ¼ پیمانه گردوی خرد شده

     

    طرز تهیه

    1.    فر را با دمای 375 درجه فارنهایت گرم کنید. جوها را درون سینی فر بریزید و به مدت 10 دقیقه یا تا زمانی که کاملا برشته شوند، آنها را بپزید. سپس آنها را از فر خارج کنید. کف سینی فر را با روغن چرب کنید و یک لایه کاغد روغنی هم روی آن قرار دهید. سینی را کنار بگذارید.

    2.    در یک کاسه بزرگ، کره را با هم‌زن برقی به مدت 30 ثانیه هم بزنید تا رنگش روشن شود. سپس شکر قهوه‌ای، شکر سفید، نمک، جوش‌شیرین و پودر فلفل فرنگی را اضافه کنید و خوب هم بزنید. ماست، تخم‌مرغ و وانیل را اضافه کنید و هم بزنید. به تدریج آرد را اضافه کنید و تا جای ممکن با هم‌زن برقی و سپس با قاشق چوبی آنها را هم بزنید تا یکدست شوند. در این مرحله، جودوسر، زردآلو، کشمش بی‌دانه، گردو و باقی‌مانده آرد را اضافه کنید. با قاشق از مایه روی سینی فر بچینید. بین آنها فاصله دهید زیرا با حرارت باز می‌شوند و اگر نزدیک باشند، به هم خواهند چسبید.

    3.    شیرینی‌ها را 9 تا 11 دقیقه در فر بپزید تا طلایی شوند.

    کوکی شکری

    •    تعداد: 36 عدد

    •    زمان تهیه: 35 دقیقه

    •    زمان خنک شدن: 2 ساعت

    •    زمان پخت: 7 دقیقه

    مواد لازم

    •    2/3 پیمانه کره آب شده

    •    ¾ پیمانه شکر

    •    یک قاشق چایخوری بیکینگ‌پودر

    •    ¼ قاشق چایخوری نمک

    •    یک عدد تخم‌مرغ

    •    یک قاشق غذاخوری شیر

    •    یک قاشق چایخوری وانیل

    •    دو پیمانه آرد کامل

    •    رویال آیسینگ*

    •    رنگ غذای قهوه ای

    •    پاستیل سفید

    •    اسمارتیز قرمز

    •    اسمارتیز قهوه ای

    طرز تهیه

    1.    در کاسه بزرگ، کره را با هم‌زن برقی و سرعت متوسط حدود 30 ثانیه هم بزنید. شکر، بیکینگ‎پودر و نمک را اضافه کنید. آنها را خوب هم بزنید تا کاملا با هم مخلوط شوند. تخم‌مرغ، شیر و وانیل را اضافه کنید. به تدریج آرد را اضافه کنید و تا جایی که ممکن است با هم‌زن برقی و بعد از آن با قاشق چوبی هم بزنید. خمیر را از وسط دونیم کنید. آنها را در کیسه پلاستیکی به مدت 2 ساعت در یخچال قرار دهید.

    2.    فر را با دمای 375 درجه فارنهایت روشن کنید. روی سطح صاف آردپاشی شده خمیر را باز کنید. با قالب قلب، یک عدد قلب بزرگ و شش عدد قلب کوچک در بیاورید. قلب بزرگ را به عنوان صورت گوزن قرار دهید. سه قلب کوچک را به عنوان شاخ سمت راست و سه قلب کوچک دیگر را به عنوان شاخ سمت چپ روی هم قرار دهید.

    3.    آنها را داخل سینی فر قرار دهید و 7 تا 8 دقیقه بپزید. سپس کنار بگذارید تا خنک شوند

    موضوعات: همه, آشپزی ( کیک )  لینک ثابت



     [ 03:33:00 ب.ظ ]





      دستور دوم تهیه کیک برنجی   ...

    دستور دوم تهیه کیک برنجی:

    3 فنجان برنج پخته شده

    2 عدد تخم مرغ خوب زده شده

    3 قاشق غذاخوری آرد

    2/1 فنجان شیر

    1 قاشق غذاخوری نمک

    تخم مرغ های زده شده را با برنج پخته و خنک شده مخلوط کنید ،‌ سپس آرد و شیر را به آن اضافه کنید . با قاشق آن را در ظرفی که می خواهید داخل فر بگذارید ، بریزید و آن را با یک نان شیرینی فشار داده ،‌ آن را پرس کنید تا به اندازه و ضخامت دلخواه شما برسد . آن را بپزید تا زمانیکه دو طرف آن قهوه ای شود . با کره و شربت به عنوان کیک داغ یا دسر کنار غذا سرو کنید .

    موضوعات: همه, آشپزی ( کیک )  لینک ثابت



     [ 03:22:00 ب.ظ ]





      طرز تهیه کیک برنجی(غذای کره ای)دستور اول   ...

    طرز تهیه کیک برنجی(غذای کره ای)

     

     

     

     

    برنج را از شب پیش خیس کنید . صبح ، آب آن را خالی کرده و آن را خشک کنید

    دستور اول تهیه کیک برنجی:

    مواد اولیه

    4 فنجان برنج هندی

    25 گرم بادام هندی

    نارگیل مکعبی خرد شده

    پودر هل

    شیره قند4 فنجان

    آب 4 فنجان

     

    طرز تهیه

    برنج را از شب پیش خیس کنید

    صبح ، آب آن را خالی کرده و آن را خشک کنید

    سپس آن را آسیا کنید

    ظرفی را برداشته داخل آن آب بریزید و روی اجاق قرار دهید ،‌بعد از 5 دقیقه به آن بادام هندی آسیاب شده ،‌ نارگیل ، پودر هل و شیره قند اضافه کنید

     

    وقتی شروع به جوشیدن کرد برنج آسیا شده را به آن اضافه کنید

    سپس آن را مخلوط کنید و خواهید دید که کمی نرم می شود

    سپس گاز را خاموش کنید و بگذارید تا غذا سرد شود

    بعد کمی روغن یا کره آب کرده در سینی فر ریخته ،‌ آن را پخش کنید و دوباره مخلوط درست کرده را داخل آن بریزید

    روی آن روغن بریزید و به مدت 30 دقیقه داخل فر بگذارید

    موضوعات: همه, آشپزی ( کیک )  لینک ثابت



     [ 03:20:00 ب.ظ ]





      نکاتی برای طبخ کیک   ...

    نکاتی برای طبخ کیک مجموعه : انواع شیرینی و کیک

     

     

     

    شیرینی‌پزی کاری است که هم علم است و هم هنر در آن به‌کار رفته است و اگر بخواهیم نتیجه مطلوبی به‌دست بیاوریم باید سه نکته ذیل را کاملاً رعایت نمائیم

    1-موادی که انتخاب میکنیم و به‌کار می‌بریم باید بهترین و مرغوب‌ترین اجناس باشند

    2-مواد و وسایل باید به‌طور صحیح انتخاب شود

    3-نوع و مقدار موادی که به‌کار می‌رود باید طبق دستوری که داده شده انتخاب و به‌کار برده شود مهم‌ترین موادی که در شیرینی نیز به‌کار برده می‌شود عبارت است از کره یا روغن، آرد مواد شیرینی مایع، مواد تخمیر کننده

    4-روغن یا کره به شیرینی یک مزه خوب می‌دهد و آن را مغذی می‌نماید هر نوع روغن یا کره که در دستور شیرینی داده می‌شود باید همان را با دقت زیادی انتخاب کنیم زیرا نتیجه کاملاً بستگی به انتخاب آن دارد روغن یا کره باید از بهترین نوع یعنی نباید عطر یا بوئی داشته باشد تا بوی مواد دیگر که لازم است در شیرینی بماند از بین نبرد

    البته اگر شیرینی با کره درست شده باشد واضح است که زودتر از شیرینی با روغن درست می‌شود حالت ماندگی پیدا می‌کند زیرا کره که در شیرینی است دارای دوغ است و آن دوغ که مانده می‌شود مزه بدی به شیرینی خواهد داد پس اگر شیرینی با کره درست شود باید زودتر آن را مصرف نمود و یا در یخچال نگاهداری شود

    شیرینی‌هائی که با روغن بسیار خوب تهیه می‌شود برای مدت زیادی می‌توان آن را نگاهداری کرد

    آرد: اگر در دستور شیرینی گفته شود که از آرد نان استفاده کنید به‌راحتی می‌توان از آرد معمولی مصرف کنیم ولی اگر در دستور شیرینی مخصوصاً قید شود آرد سفید باید با همان آرد سفید شیرینی را درست کنیم می‌دانیم که آرد معمولی از گندم سفت تر درست می‌شود ، این است که شاید برای بعضی شیرینی‌ها خوب نیست

    مواد شیرینی: اساساً مغذی و مقوی بودن شیرینی‌جات همان مواد شیرینی است که در آن مصرف می‌شود

    مواد شیرینی از نی شکر یا چغندر به‌دست می‌آورند و می‌توان از آن استفاده کرد. ولی روی‌هم‌رفته مواد شیرینی که در شیرینی پزی به‌کار برده می‌شوند عبارتند از شکر سفید، شکر سرخ، پودر قند ، شیرینی عسل و یا شهد غلیظ می‌باشد

    معمولاً شکر سرخ و شکر سفید را می‌توان به‌جای هم مصرف نمود ولی در مورد پودر قند و شهد غلیظ این‌طور نیست و هر کدام که در دستور ذکر شود باید همان را به‌کار برد

    مایع: مایعی که غالباً در شیرینی به‌کار برده می‌شود عبارتند از شیر، آب و یا آب میوه می‌باشد

    البته در مورد شیرینی می‌توان از شیر خشک نیز استفاده نمود در صورتی‌که طبق دستوری که برای شیر خشک نوشته شده است باید آن را به‌صورت شیر کامل در بیاوریم شیرهای غلیظ را که دارای شیرینی است نمی‌توان به‌جای شیر معمولی به‌کار برد

    مواد تخمیر کننده: این مواد برای داخل کردن هوا در خمیر است و بنابراین برای پف کردن شیرینی یا نان به‌کار برده می‌شوند عبارتند از بکینگ پودر، خمیر ترش، کرم دو تارتر، ماست و جوش شیرین

    در مورد کیک‌ها و طبخ آنها به نکات ذیل توجه کامل داشته باشید

    1-در فر را نباید باز کنیم تا موقعی که کیک درست شود

    2-سفیده تخم مرغ را اگر با کمی قند سائیده مخلوط کنیم اگر هم بماند پف آن نمی‌خوابد

    3-اگر تخم مرغ زنی برقی داشتیم به‌راحتی می‌توانیم تخم مرغ‌ها را خوب بزنیم

    4-کره و تخم مرغ را باید یک‌ساعت قبل از یخچال بیرون بیاوریم برای اینکه کره که در یخچال است سفت و نرم کردن آن مشکل است و تخم مرغ هم باید حرارت طبیعی را داشته باشد

    5-کیک را نباید داغ از قالب بیرون آورد بلکه باید در محل معمولی یعنی در اطاقی دور از جریان گذارد تا خنک بشود آنگاه کیک را در ظرف مناسبی بر گردانید تا خنک بشود آنگاه کیک را در ظرف مناسبی بر گردانید مگر بعضی از کیک‌ها که در دستور 6-گفته می‌شود که باید فوری پس از بیرون آوردن از فر آن را بر گردانیم

    اگر خواستیم میوه‌های خشک و یا کشمش در مایه بریزیم باید میوه خشک را در سینی ریخته قدری در فر بگذاریم تا گرم شود سپس در آرد بغلطانیم آنگاه در مایه کیک بریزیم

     

    منبع: نیک صالحی

     

    پایگاه فرهنگی هنری تکناز

    موضوعات: همه, آشپزی ( کیک )  لینک ثابت



     [ 03:17:00 ب.ظ ]





      کیک ارده   ...

     

    مواد لازم برای تهیه کیک ارده 5 نفر :

    بیسکویت 2 بسته

    خامه  200 گرم

    ارده 200 گرم

    عسل 150 گرم

    کره 100 گرم

    گردو نگینی شده 100 گرم

     

    طرز تهیه کیک ارده  :

    بیسکویت را  در غذاساز ریخته پودر میکنیم و کره را اضافه میکنیم با دور آرام میزنیم بعد ارده مان را میریزیم میشه  از حلوا ارده استفاده کرد.

     

    مواد را از غذاساز خارج میکنیم داخل یک کاسه نسبتا بزرگ میریزیم خامه و گردو اضافه میکنیم مرتبا هم میزنیم تا حالت خمیری دربیاید، در قالب مورد نظرمان کاغذ روغنی می اندازیم.

     

    همه ظرف باید از کاغذ پوشیده باشد مواد داخلش ریخته با دست فشار می دهیم تا خوب همه جا ظرف پر شود دو ساعت داخل فریزر می گذاریم بعد داخل ظرف مورد نظرمان برمیگردانیم کاغذهای آن را جدا میکنیم 1 ساعت هم داخل یخچال می گذاریم.  روی آن یک خورده شکلات ریخته و با مغزها تزینش میکنیم

     

    * این کیک خیلی پرکالری و شیرین هست مناسب برای صبحانه است .

     

    مناسب برای : جشن تولد

    آماده سازی : 60 دقیقه

    پخت : 0 دقیقه

     

    منبع : beryooni.com

     

    موضوعات: همه, آشپزی ( کیک )  لینک ثابت



     [ 03:11:00 ب.ظ ]





      علی نه فاتح خیبر ٬که فاتح دلهاست   ...

    مرا غدیر نه برکه، که بیکران دریاست

    علی نه فاتح خیبر،که فاتح دلهاست

     

    مرا غدیر نه برکه، که خم جوشان است

    علی نه ساقی کوثر،که کوثر عظماست

     

    مرا غدیر نه یک برگ سرد تاریخ است

    علی نه شافع محشر، که محشر کبراست

     

    مرا غدیر حریم وصال محبوب است

    علی نه همسر زهرا که کیمیای ولاست

     

    مرا غدیر بود پایگاه دانش و دین

    علی نه کاتب قرآن که آیت عظماست

     

    مرا غدیر نه یک واژه در دل تاریخ

    که جان پناه همه رهروان راه خداست

     

    مرا غدیر نه یک روز اختلاف افکن

    که همچو چشمه ی مبعث زلال وحدت زاست

     

    مرا غدیر ندای بلند آزادی است

    علی نه حامی بوذر که روح صدق و صفاست

     

    مرا علی نبود خلقتی خدا گونه

    چو غالیان نسرایم که مالک دو سراست

     

    اگر نه عالم و عادل مرا نمی شاید

    ستایمش که علی عالی و علی اعلاست

     

    بخوان ز سوره انعام علت درجات

    علی ز علم و عمل بر جهانیان مولاست

     

    مگوکه مولد او کعبه شد که می گویم

    به هر مکان که علی هست کعبه خود آنجاست

     

    هر آن که دم زند از عشق آن ولی والا

    علی صفت اگرش نیست، کار غرق خطاست

     

    بخوان تو نامه مولا به مالک اشتر

    که طرز فکر علی از خطوط آن پیداست

     

    ببین که در دل آن رادمرد بی همتا

    به یاد قسط و عدالت چه محشری بر پاست

     

    بکوش رنگ علی گیری و صفات علی

    هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست

     

    به سالروز امامت به جشن عید غدیر

    که اشک شوق به چشمان عاشقان پیداست

     

    گل (امید) به لب ها نشاندم و گفتم

    خوشا دلی که در آن مُهر مهر میر ولاست

     

    موضوعات: همه, شعر  لینک ثابت



     [ 03:04:00 ب.ظ ]





      روز اول مدرسه چه طور بود ؟   ...

    مجري: خب…روز اول مدرسه چطور بود؟

    پسرعمه: طبق معمول افتضاح!

    کلاه قرمزي: آقاي مدير دو ساعت تموم مارو سر صف نگه داشت زير آفتاب شصتاد درجه واسمون سخنراني کرد!

    مجري: خب چي ميگفتن؟

    پسرعمه: چرت و پرت! ميگفت درس خوندن شمارو خوشبخت ميکنه!

    مجري: خب راست ميگن ديگه،فقط با درس خوندن ميتونين پولدار شين

    کلاه قرمزي: اتفاقاٌ پارسال هم گفته بود پول خوشبختي نمياره!

    مجري: خب شما وقتي درس بخونين و يه مدرک تحصيلي خوب بگيرين ارزشتون پيش بقيه بيشتر ميشه

    پسرعمه: آخه دو سال پيش هم گفته بود ارزش آدما به مدرک تحصيليشون نيس!

    مجري: بالاخره مدرک لازمه

    کلاه قرمزي: جالبه سه سال پيش هم گفته بود شما نبايد واس مدرک درس بخونين!

    موضوعات: همه, طنز  لینک ثابت



     [ 02:57:00 ب.ظ ]





      آیا زمستان سختی در پیش است ؟   ...

    مردان قبیله سرخ پوست از رییس جدید می‌پرسند: «آیا زمستان سختی در پیش است؟» رییس جوان قبیله که هیچ تجربه‌ای در این زمینه نداشت، جواب میده «برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید» بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: «آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟» پاسخ: «اینطور به نظر میاد»… پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «شما نظر قبلیتون رو تایید می کنید؟» پاسخ: «صد در صد» رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند. بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟» پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!! رییس: «از کجا می دونید؟» >> پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع میکنن

    موضوعات: داستان های کوتاه, طنز  لینک ثابت



     [ 02:55:00 ب.ظ ]





      طرز تهیه کیک با چای دم کرده   ...

    مواد لازم :

    چای دم‌کرده : یک لیوان

    کره : 100 گرم

    آرد :1/5 لیوان

    جوز هندی : نصف قاشق چایخوری

    کشمش و گردو : یک لیوان

    دارچین : یک قاشق چایخوری

    شکر : یک لیوان

    تخم‌مرغ : 2 عدد

     

    طرز تهیه :

    کره را در دمای محیط قرار دهید تا کمی نرم شود، سپس آن را با شکر مخلوط کنید و با همزن برقی هم بزنید تا سفید شود.

    تخم‌مرغ‌ها را یکی‌یکی اضافه کنید و مواد را مرتب هم بزنید.

    جوز هندی را هم اضافه کنید.

    در نهایت آرد را که دو سه بار الک کرده‌اید، به مواد بیفزایید.

    مواد را خوب مخلوط کنید و در مرحله آخر چای دم‌شده را با مواد اضافه کنید.

    قالب کیک را چرب کنید و مقداری آرد بپاشید و مواد کیک را در فر که از 20 دقیقه قبل گرم کرده‌اید، بگذارید.

    قالب کیک را خیلی پر نکنید و آن را​ مدت 40 دقیقه با دمای 175 درجه سانتی‌گراد در طبقه وسط فر بگذارید.

    بعد از این که زمان پخت کیک به پایان رسید، با یک چنگال امتحان کنید که کیک پخته است یا نه.

    پس از خنک‌شدن کیک را با پودر قند و شکلات تخته‌ای ذوب‌شده تزئین کنید.

     

     

     

    گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ

    www.seemorgh.com/lifestyle

    منبع : چهاردیواری جام جم

    موضوعات: همه, آشپزی ( کیک )  لینک ثابت



    [یکشنبه 1393-07-06] [ 03:21:00 ب.ظ ]





    1 2

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست جائی که سفینه ی نجات است حسین